واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: ماجراى يك زندگى
[ايران واشقانى فراهانى ]
شامگاه ۹ اسفند ۷۸ فرياد هاى دلخراش چند زن، چرت مسافران و راننده يك اتوبوس شركت واحد كه در جنوب تهران در حركت بود را آشفته كرد. راننده هم با دستپاچگى اتوبوس را متوقف كرد و با عجله خودش را به انتهاى اتوبوس رساند. روى صندلى عقب يك كيسه مشكى قرار داشت كه داخل آن قسمت هايى از بدن مرد جوانى به چشم مى خورد.
همان موقع راننده، وحشت زده و هراسان مأموران پاسگاه ترمينال را در جريان قرار داد. دقايقى بعد هم اكيپ ويژه اى از كارآگاهان دايره ويژه قتل اداره آگاهى خود را به محل رساندند. آنها سپس به دستور قاضى ويژه كشيك قتل، سر بريده را به پزشكى قانونى منتقل كردند.
ساعتى پس از اين حادثه، مأموران كلانترى يافت آباد قاضى ويژه قتل را در جريان كشف بقاياى جسد يك مرد قرار دادند كه در كيسه اى مشكى داخل كيوسك تلفن عمومى رها شده بود.
نظريه پزشكى قانونى
پزشكى قانونى پس از انجام آزمايش هاى تخصصى اعلام كرد: جسد متعلق به مردى با سن تقريبى ۲۵ سال است اما تعيين دقيق و قطعى علت مرگ ممكن نيست.
با اين حال كارشناسان پزشكى قانونى دو احتمال قوى درباره چگونگى قتل مطرح كردند.
نخست اين كه قربانى با سم يا داروى بيهوشى قوى از پا درآمده است. ديگر اين كه مقتول بر اثر آسيب جدى به عناصر حياتى گردن به قتل رسيده است.
شناسايى هويت قربانى
پس از اعلام نظريه پزشكى قانونى، قاضى دادگاه جنايى تهران به كارآگاهان مأموريت داد تا پس از كشف هويت جسد پرده از راز جنايت بردارند.
كارآگاهان نيز پس از بررسى پرونده گمشدگان دريافتند چند روز بعد از كشف جسد، مرد ميانسالى با مراجعه به كلانترى از ناپديد شدن پسر ۲۵ ساله اش به نام «محمود» خبر داده است. بدين ترتيب پدر مرد گمشده پس از مراجعه به پزشكى قانونى جسد پسرش را شناسايى كرد.
او كه با صراحت عروسش را عامل اصلى جنايت معرفى مى كرد به كارآگاهان گفت: چند سالى بود كه با خانواده برادرم رفت و آمد نداشتيم. تا اين كه با آنها آشتى كرديم و در جريان اين رفت و آمدها متوجه شدم يكى از آشنايان از شوهرش طلاق گرفته است. به همين خاطر از او براى ازدواج با پسرم محمود خواستگارى كردم. آخرين روزهاى سال قبل آنها به عقد هم درآمدند. اما چند روز بعد در حالى كه به دنبال يافتن خانه اى مناسب براى شروع زندگى آنها بودم، از پسرم شنيدم كه نمى خواهد با خانواده و فاميل رفت و آمد داشته باشد. به همين خاطر برخلاف ميل باطنى پسرم خانه اى دور از ما اجاره كرد. تا اين كه از پسر بزرگم خواستم سراغى از برادرش بگيرد. دلم گواهى حادثه شومى را مى داد. طولى نكشيد كه پسرم برگشت و با ناباورى گفت كه از محمود اثرى نيست و صاحبخانه او را تنها يك شب همراه همسرش ديده است.
احتمال يك توطئه خانوادگى
با طرح اين شكايت، تحقيقات كارآگاهان روى يك توطئه خانوادگى متمركز شد و از آن جا كه همسر مقتول نيز به طور مرموزى از چند روز قبل ناپديد شده بود تجسس هاى جنايى وارد مرحله تازه اى شد.
در نخستين گام پليس به تحقيق از صاحبخانه اين زوج پرداخت. زن صاحبخانه گفت: «محمود تنها يك شب در اين خانه ماند و روز بعد ديگر كسى او را نديد. وقتى از پريسا پرسيديم شوهرت كجاست گفت در محل كارش است آن شب او به خانه پدرش رفت و روز بعد هم با يك ساك لباس برگشت. آن روز پس از رفتن بچه ها خوابيدم اما چند بار با صداى باز و بسته شدن در اتاق و حياط بيدار شدم. تا اين كه ساعت ۹ صبح وى را در حال خروج از خانه ديدم. تا چند روز هيچ خبرى از او نشد. اما چند روز بعد، او مضطرب و نگران به خانه برگشت و ادعا كرد به خاطر انتقال فورى شوهرش به آستارا ناچار به تخليه خانه شده است. با اين حال به او گفتم همراه شوهرش براى پس گرفتن وديعه و فسخ قرارداد به بنگاه بيايند. اما پس از مدتى مرد جوانى با تلفن خانه مان تماس گرفت و گفت: «من شوهرش هستم و از شهرستان تماس مى گيرم. خواهش مى كنم اجازه دهيد همسرم پس از تسويه حساب اسباب و اثاثيه را به اينجا بياورد. و./.»
زن صاحبخانه ادامه داد: در حالى كه هنوز به رفتار همسايه ام مشكوك بودم. مخفيانه از راننده كاميون خواستم تا نشانى خانه جديدشان را به من بدهد. ساعتى بعد هم راننده در تماس تلفنى نشانى محل زندگى جديد او را كه به يكى از شهرك هاى اطراف تهران نقل مكان كرده بود، به من داد.
با اطلاعاتى كه اين زن در اختيار پليس قرار داده بود، محل زندگى «پريسا» از سوى پليس شناسايى شد. زن صاحبخانه درباره نحوه اجاره خانه به پليس گفت: «او با مرد جوانى به عنوان شوهر براى اجاره خانه مراجعه كردند. و مرد گفت داراى دو همسر است كه يكى از آنها در كرج زندگى مى كند. بدين ترتيب قرارداد اجاره نامه به نام پريسا تنظيم شد و شوهرش دو فقره چك به عنوان وديعه پرداخت.»
كارآگاهان با شناسايى و رديابى مشخصات صاحب چك، اين مرد را شناسايى و تحت بازجويى قرار دادند. وى گفت: «چندى قبل همراه يكى از دوستانم در حال عبور از مقابل دادگاه خانواده بوديم كه زن تنهايى را سوار كرديم. او در طول راه ادعا كرد از همسرش طلاق گرفته و مى خواهد حضانت فرزندش را بپذيرد، اما جايى براى نگهدارى از او ندارد. بنابراين به او پيشنهاد ازدواج موقت دادم و قرار شد خانه اى برايش اجاره كنم. شماره تلفن همراهم را نيز به او دادم و دو روز بعد با هم به جست وجوى خانه اجاره اى پرداختيم. اما «وى» برخلاف وعده اش نتوانست طلاق نامه را براى انجام مراحل عقد موقت به دفترخانه ارائه كند. او همچنين از من خواست در تماس تلفنى با صاحبخانه اش خودم را شوهر وى معرفى كنم تا بدين ترتيب بتواند اثاثيه اش را به خانه جديد منتقل كند.»
دستگيرى نوعروس فرارى
اين زن در بازجويى هاى پليسى كه ۴۲ روز پس از ناپديد شدن تازه داماد صورت گرفت، گفت: «شوهر سابقم بعد از طلاق هميشه دنبالم بود و برايم مزاحمت ايجاد مى كرد. او مرا تشويق به فرار ازخانه مى كرد و وقتى شنيد به عقد محمود درآمده ام، كينه به دل گرفت. »
اين زن در ادامه گفت: «از آنجا كه «محمود» هم تقاضا كرده بود دور از خانواده هايمان زندگى كنيم و كسى را در مسائل خصوصى مان دخالت ندهيم، به كسى نگفتم كه شوهرم براى كار در يك فروشگاه پوشاك به آستارا رفته و اين موضوع را پنهان كردم.»
با اين حال پس از مواجهه حضورى پريسا و شوهر سابقش مشخص شد ادعاهاى او بى اساس است. شوهر سابق وى در بازجويى ها گفت: هيچ اطلاعى از ازدواج مجدد همسر سابقم نداشتم.
محاكمه جنجالى
«پريسا» پس از محاكمه در حالى با درخواست اولياى دم به قصاص نفس محكوم شد كه هيچ اعترافى به قتل نكرد.
اما حكم اعدام در ديوان عالى كشور نقض و پرونده براى رسيدگى دوباره به شعبه هم عرض ارسال شد. اين بار او به اتهام معاونت در قتل - بدون شناسايى قاتل -به ۱۵ سال زندان محكوم شد اما اين حكم نيز نقض شد و نوعروس زندانى در سومين محاكمه پس از تحمل ۷ سال زندان، تبرئه و آزاد شد. دادگاه نيز در پايان محاكمات حكم داد تا به دليل شناسايى نشدن قاتل، ديه تازه داماد از بيت المال به ورثه اش پرداخت شود.
تقاضاى عجيب پس از آزادى
«وى» پس از رهايى از زندان با مراجعه به دادگاه به عنوان يكى از وراث شوهر دومش - محمود - تقاضاى دريافت ارثيه كرد. اين زن كه هفت سال زندانى بود به محض آزادى با شكايتى خانواده شوهرش را براى واگذارى سهم ارثيه اش به دادگاه كشاند.
از آنجا كه دادگاه جنايى تهران هيچ دليل و مدركى در مورد ارتكاب جنايت از سوى اين زن به دست نياورد و او در آخرين جلسه محاكمه جنجالى اش از مجازات اعدام رهايى يافته بود، دادگاه خواسته وى را وارد تشخيص داد و پرونده پس از صدور حكم براى پرداخت سهم ديه به اجراى احكام دادسراى بعثت ارسال شد.
تقاضاى ملاقات فرزند
از سوى ديگر «او» با طرح دادخواست در شعبه ۲۳۹ دادگاه خانواده تهران تقاضاى ملاقات پسرش را كرد كه حاصل ازدواج اولش بود. او در اين باره به قاضى دادگاه گفت: شوهر اولم متأهل بود اما با دروغ، موضوع داشتن همسر و فرزندش را از من پنهان كرد.
مدتى پس از افشاى راز ازدواج اول همسرم از او جدا شدم. پسرم در حال حاضر ۹ سال دارد اما من از ديدنش محروم هستم و پدرش هم به من اجازه ملاقات نمى دهد. به همين خاطر از دادگاه مى خواهم اجازه دهد تا هفته اى يك روز فرزندم را ملاقات كنم. با طرح اين تقاضا، قاضى پرونده دستور احضار شوهر سابق اين زن را صادر كرد. وى وقتى در برابر قاضى ايستاد گفت: همسر سابقم هفت سال از زندگى اش را در زندان به سر برده است.
در طول اين سال ها با مشكلات زيادى پسر كوچكم را بزرگ كردم. مى ترسم پسرم دچار مشكلات مختلف شود. قاضى پرونده پس از بررسى اظهارات طرفين، از آنجا كه ديدار و ملاقات فرزند هم حق و هم تكليف والدين است، دستور داد تا پريسا هر هفته از ساعت ۸ صبح تا ۸ شب جمعه پسرش را تحويل بگيرد.
چهارشنبه 23 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 237]