واضح آرشیو وب فارسی:قدس: عروس ها و مادرشوهرها بخوانند ؛ زندگي ميدان كارزار نيست!
* خجسته ناطق
وقتي صحبت از روابط عروس و مادرشوهر مي شود، انسان به ياد عروس ها و مادرشوهرهاي قديم مي افتد كه دائماً با هم اختلاف نظر و بگو مگو داشتند و اطرافيان نيز آتش بيار معركه مي شدند.
يك عده از مادرشوهر جانبداري مي كردند و مي گفتند چه معني دارد عروس روي حرف مادر شوهرش حرفي بزند؟ عده اي هم حق را به عروس ها مي دادند و معتقد بودند مادرشوهرها زيادي پر توقعند. البته، اين قبيل برخوردها در قديم طبيعي بود، چون در آن زمان بيشتر خانمها خانه دار بودند و براي پرداختن به مسايل مختلف و دخالت در زندگي يكديگر، فرصت كافي داشتند. از طرفي، اغلب عروسها ناچار بودند در يك منزل و زير نظر مادرشوهر زندگي كنند؛ به همين دليل برخورد و بروز اختلاف نظر بين آنها اجتناب ناپذير بود.
ولي عروس ها و مادرشوهرهاي امروزي، به دليل داشتن تحصيلات عالي و مشاغل مهم و پر مسؤوليت، اصولاً فرصت نمي كنند اوقات شيرين و گرانبهاي خود را صرف اختلاف نظرها و گلايه گذاريهاي بيهوده كنند، مگر اينكه دخالتهاي بيجاي اطرافيان ميانه آنها را به هم بزند.
به سراغ چند تن از عروس ها و مادرشوهرهاي قديمي و جديد مي رويم و نظر آنها را در اين رابطه جويا مي شويم:
* طاهره اميري، يكي از مادرشوهرهاي قديمي است كه سالها با عروسهايش در يك منزل زندگي كرده و از آن دوران خاطرات جالبي دارد. وي مي گويد: عروس اولم را كه آوردم، فكر مي كردم من معلم هستم و او شاگرد و مي خواستم همه تجارب زندگي ام را يكجا در اختيارش بگذارم. به همين دليل، هر چه مي پخت ايراد مي گرفتم و هر كاري مي كرد مطابق سليقه و نظر من در نمي آمد.
مرتباً به او تذكر مي دادم تا سرانجام طاقت نياورد و از ما جدا شد. عروس بعدي از همان اول آب پاكي را روي دستم ريخت و غيرمستقيم به من حالي كرد كه ميل ندارد از راهنماييها و تجربه هاي من بهره مند شود؛ بلكه مي خواهد خودش زندگي را تجربه كند. همين امر نيز موجب بروز اختلاف بين ما شد و او هم پس از چندي منزلش را از ما جدا كرد. اما عروس سوم من بهترين عروس دنيا از آب درآمد. او براي من مثل يك فرزند بود. هرچه مي گفتم مي پذيرفت و از راهنماييهاي مادرانه من نهايت بهره را مي برد. او حالا ديگر براي خودش خانمي شده و چند دختر و پسرش را عروس و داماد كرده است، جالب اينكه هنوز هم با هم زندگي مي كنيم و هر دو نيز از اين همجواري خرسنديم.
* زهره- ف، يكي از عروسهاي قديمي است كه دل خوشي از زندگي با مادرشوهرش ندارد. وي مي گويد: من خيلي كم سن و سال بودم كه ازدواج كردم. در قديم رسم بود عروس بايد مدتي را با مادرشوهرش زندگي مي كرد، بعد جدا مي شدند. به همين خاطر، من كه فكر مي كردم با ازدواج از امر و نهي كردن هاي مادرم راحت مي شوم، گرفتار يك نفر سختگيرتر از مادر خودم شدم. اوايل زندگي خيلي با هم اختلاف داشتيم، به طوري كه اطرافيان به خودشان اجازه مي دادند در زندگي ما دخالت كنند، ولي خيلي زود متوجه شدم مادرشوهرم خير و صلاح مرا مي خواهد و بي جهت در مقابل او جبهه مي گيرم. در نتيجه، با تغيير روش من، او نيز نسبت به من مهربان شد.
* و اما عروسهاي اين دوره
* فاطمه- غ- فرهنگي مي گويد: عروسهاي قديم كم تجربه بودند كه از وجود با بركت مادرشوهرشان استفاده نمي كردند. من كه چند سال با مادر شوهرم به خوبي و خوشي زندگي كردم و سرانجام هم توانستيم با كمك او و پدرشوهرم زميني را خريداري كنيم و سرپناهي براي خودمان بسازيم.
* خانم مسن ديگري كه تازه عروس آورده، مي گويد: من كه هيچ كاري به كار عروسم ندارم، چون در قديم خودم از دخالتهاي مادرشوهرم خيلي ناراحتي كشيدم و حالا حاضر نيستم همان ناراحتي ها را به عروسم تحميل كنم.
* دو نسل متفاوت، دو ديدگاه متفاوت
رضا آذريان، كارشناس ارشد علوم تربيتي، با بيان اينكه اختلاف عروس و مادرشوهر حالت اساطيري دارد، مي افزايد: اين رابطه را اگر ريشه يابي كنيم، به گذشته هاي دور بر مي گردد، زيرا از همان ايام همواره بين عروس و مادرشوهر اختلاف وجود داشته است. چون دو نفر از دو نسل متفاوت، با دو فرهنگ و خانواده متفاوت يا اغلب در يك منزل با هم زندگي مي كنند و يا در صورت جدا بودن با يكديگر معاشرت و رفت و آمد پي در پي داشته باشند، به همين دليل اختلاف نظر يا تضاد و تعارض بين آن دو نفر اجتناب ناپذير است.
وي درباره دخالت و نقش اطرافيان در به وجود آوردن اين اختلافات مي گويد: يك سري مسايلي در جامعه ما وجود دارد كه به اين اختلافها و برخوردها دامن مي زند. به عنوان مثال، گاهي عروس با ذهنيت قبلي كه اطرافيان در او به وجود آورده اند، وارد مجموعه و فضاي جديدي مي شود. به همين دليل، تصور مي كند بايد برخوردها و رفتارهاي خاصي از خود بروز دهد. همچنين، بعضي از خانمها به محض اينكه در نقش مادرشوهر قرار مي گيرند، گمان مي كنند بايد يك سري تظاهرات رفتاري داشته باشند كه اگر غير از آن باشد، اشكال دارد.
* ضعف در برقراري ارتباط
همين كارشناس در ادامه مي افزايد: اشكالات ما در اين زمينه به ضعفهاي ارتباطي بر مي گردد، بدين معنا كه افراد جامعه ما در برقراري ارتباط مؤثر با همنوعان خود دچار ضعف هستند، زيرا ياد نگرفته اند با همسر، همنوع، مادرشوهر و يا حتي مادر خودشان چگونه ارتباط برقرار كنند. پس رسانه ها به عنوان اساسي ترين نكته، هرچه در اين مورد كار كنند و به درمان نقصها بپردازند، باز هم كم است.
بنابراين، بايد هنگام تشكيل زندگي آگاهي هايي به خانواده ها داده شود تا در مورد نقشهايي كه هر يك برعهده دارند، اطلاعات لازم را فرا بگيرند. بهترين افراد در اين زمينه، مشاوران تحصيلكرده و آگاه هستند.
وي سپس مي گويد: متأسفانه وقتي زن و شوهرها دچار اختلاف و تنش مي شوند، ابتدا سراغ بزرگترها و افراد فاميل مي روند، ولي به دليل اينكه راهكارهاي آنان كارشناسانه نيست، مشكل را حادتر مي كنند، بخصوص در مورد روابط عروس و مادرشوهر كه راهنمايي اطرافيان اغلب مغرضانه است و بيشترين تنش را اطرافيان به وجود مي آورند. مسأله ديگر اينكه مادرشوهرها به دليل داشتن سن بالا، از جوان ترها انتظار بيشتري دارند و بايد مورد احترام و توجه قرار بگيرند و اگر عروس از همان ابتدا گمان كند زندگي ميدان جنگ است و او در يك خاكريز و خانواده شوهر در يك خاكريز ديگر قرار دارند، اين جنگ و ستيز تا آخر زندگي زناشويي ادامه خواهد داشت و زندگي به كام او و همسر و فرزندانش تلخ خواهد شد.
* آتش بياران معركه
مريم ولي داد، روان شناس باليني نيز در اين مورد مي گويد: يكي از مشكلات عمده اي كه عروس و مادرشوهر را درگير مي كند، به اقوام و منسوبين طرفين مربوط است كه گاهي با دخالتهاي بيجا و دامن زدن به اختلافهاي موجود، رابطه بين آن دو را دچار مشكل مي كنند. وي معتقد است: تفاوت سني و شخصيتي عروس و مادرشوهر در اين باره خيلي مي تواند مؤثر باشد، چون عروس جوان است و بر اساس محيط و شرايط جديد مي خواهد زندگي كند، ولي برخي از مادرشوهرها بر اساس طرز فكر و الگوي تربيتي قديم عمل مي كنند، پس اين تضاد موجب ايجاد تنش و اختلاف نظر بين آن دو مي شود. البته، يك سري موارد ديگر هم قابل بحث و بررسي است؛ مثلاً اينكه اغلب مادرشوهرها پسرشان را در تملك خود مي دانند وقتي وارد خانه و زندگي او مي شوند، چون از قديم خيلي به او رسيدگي مي كردند، توقع دارند عروس هم همان گونه از پسرشان مراقبت كند و اگر در اين مورد كوتاهي و قصوري مشاهده كنند، واكنش نشان مي دهند و يا اگر ببينند پسر در كارهاي منزل به همسرش كمك مي كند، ناراحت مي شوند و يا اگر ريخت و پاش و اسراف كاري ببينند، با گوشه و كنايه و يا حتي بي پرده مقابله مي كنند.
* نقش پسر به عنوان يك همسر
مريم ولي داد، نقش «پسر» را در اين رابطه خيلي مؤثر مي داند و مي افزايد: پسر به خاطر وابستگي عاطفي كه به خانواده اش دارد، اغلب هنگام بروز تنش با همسرش درگير مي شود و انتظار دارد هرچه پدر و مادرش مي گويند، بپذيرد و اطاعت كند كه اين رفتار وضعيت را از آنچه هست، خراب تر مي كند.
بهترين راه حل اين است كه مرد بايد بداند نسبت به زنش يك سري تعهداتي دارد و بايد به آنها عمل كند. بنابراين، بايد خيلي مؤدبانه در مقابل دخالتهاي اطرافيانش ايستادگي كند؛ البته بدون اينكه حرمتها شكسته شود، به عبارت ديگر، پسر بايد بين همسر و مادرش تعادل ايجاد كند. راه حل ديگر اينكه عروس و مادرشوهر بايد هر يك خود را جاي ديگري بگذارد. مثلاً مادرشوهر پيش خود بگويد اگر من به جاي عروس جوانم بودم، چه انتظاري از مادرشوهرم داشتم. آيا مي خواستم مادرشوهرم در هر كار من دخالت كند؟ همچنين، عروس خود را جاي مادرشوهرش بگذارد و فكر كند اگر من جاي او بودم و پسرم را با خون دل پرورش مي دادم، آيا حداقل توقعي كه از عروسم داشتم اين نبود كه مورد پذيرش و احترام او قرار بگيرم؟
به هر حال، اگر عروس و مادرشوهر هر دو اين مقدار بينش و بصيرت را پيدا كنند، هيچ عاملي نمي تواند رابطه بين آن دو را مختل و آشفته كند.
چهارشنبه 23 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 522]