تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834858477
سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران
واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران
تهران-خبرگزاري ايسكانيوز:"كاغذ پاره ها از نيويورك تا سعادت آباد" ، "اين زخم را التيامي نيست" ، "60 هزار ميليارد تومان پول كمي نيست" ، "حركت كابينه لبنان به سمت عقلانيت" ، "سخني با مجلسيان" ، "يك خبر و يك عبرت" و "عاقبت جمع آوري فرمهاي دولت به كجا مي رسد؟"از جمله عناوين برخي سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران است.
به گزارش روز سه شنبه باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايرا ن "ايسكا نيوز"سرمقاله هاي برخي روزنامه هاي صبح ايران به شرح زير است :
**آفتاب يزد: كاغذ پارهها از نيويورك تا سعادت آباد!
روزنامه آفتاب يزد امروز در سرمقاله خود نوشت:
دو سال قبل كه براي نخستين بار بحث ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت مطرح شد، سران دولت نهم اين موضوع را بياهميت دانستند. آنها در مرحله اول با نوعي قاطعيت از شكست پروژه امريكا در صدور قطعنامه عليه ايران سخن ميگفتند و پس از آن هم اعلام كردند قطعنامههاي شوراي امنيت، تنها مشتي است.
اما گذشت زمان نشان داد ورقپارههايي كه در نيويورك تنظيم مي شود براي ايران بيهزينه نيست تا جايي كه هزينههاي تحميل شده به ايران از جمله تاخير در اجراي بسياري از پروژهها به خاطر تحريمها، بارها مورد اشاره كارگزاران حكومتي قرار گرفت.
دو روز قبل عبارت بار ديگر بر زبان رئيسجمهور جاري شد اما اين بار اين واژه براي توصيف قطعنامههاي سازمان ملل نبود. احـمـدينـژاد در پـاسـخ بـه كـسـانـي كـه صحت مدارك تحصيلي دانشگاهي بعضي همكاران او را زير سوال ميبرند، گفت: براي خدمت نياز به اين كاغذپارهها نيست.
البته اين سخن را ميتوان در كنار ساير اظهارنظرهاي مقامات دولت نهم قرار داد كه گوينده سخن و اطرافيان او را به وجد ميآورد و ديگران را به تامل وا ميدارد اما توصيف مدارك دانشگاهي به عنوان به هيچوجه با مهرورزي مورد ادعاي دولت نهم سازگار نيست، زيرا بسياري از جوانان ايراني براي دريافت همين مدارك، محروميتهاي فـراوان تـحـمـل مـيكـنند. اين محروميتها، هم شامل سختيهاي معيشتي است و هم مواجهه با اظهارنظرهاي غيرمنصفانهاي كه در سالهاي اخير نسبت به دانشجويان و دانشگاهيان رايج شده است! آقاي رئيسجمهور به خوبي ميدانند كه اكثر دانشجويان ايراني، نه به اميد يافتن شغل مناسب به دنبال مدرك دانشگاهي ميروند و نه به طمع رسيدن به مال و منال يا جاه و مقام. امروزه شايد دسترسي به مدرك دانشگاهي، براي بعضي از سياستمداران و مقامات، يا باشد اما انگيزه اكثريت دانشجويان در طي مدارج دانشگاهي، ارتباطي به يا آنها ندارد زيرا اين گروه از جوانان دانشجو، سرنوشت پيشكسوتان خويش را ميبينند، درعين حال، وضعيت غم انگيز خيل فارغ التحصيلان بيكار، چيزي از شوق جوانان ايراني نكاسته است. زيرا در طول تـاريخ، ايران و ايراني به علم و علم آموزي افتخار كـردهانـد و مـدرك دانـشـگـاهـي بـراي اكـثـر فـارغالتحصيلان ايراني، نه وسيلهاي براي نان است و نه به زعم رئيسجمهور، تنها يك كاغذ پاره!
آقاي رئيسجمهور لابد فراموش نكردهاند كه حدود يك ماه قبل، تعدادي از جوانان مظلوم لرستاني در زير آوار طمعورزي و بيمسئوليتي عدهاي از دستاندركاران خصوصي و دولتي امور مسكن ماندند و جان سپردند. ايشان حتما به خاطر دارند كه دادستان تهران اعلام كرد كه اكثر قربانيان حادثه دانشجوياني بودند كه براي تامين هزينه تحصيل خود، در اين ساختمان كار ميكردهاند. آيا آقاي رئيسجمهور انديشيدهاند كه سخن اخير ايشان، چه غوغايي در دل خانوادههاي داغدار اين حادثه ايـجاد خواهد كرد؟ اين خانوادهها، با علم به اينكه تحصيل دانشگاهي فرزندانشان، درحال حاضر تاثير چنداني بر وضعيت معيشت آنها نخواهد داشت به اين امر راضي بودهاند كه پس از چهار يا پنج سال، فرزندشان با اخـذ مـدرك دانشگاهي، نشانهاي از نخبگي و دانـش آمـوخـتـگـي رادر دسـت داشـتـه بـاشـد. اما امروز كه خانواده جـانبـاختگان ميشنوند مدرك دانشگاهي، ورقپارهاي بيش نيست چـه حـالي به آنها دست خواهد داد؟ همين سوال در مورد بسياري از خانوادههاي ديگر نيز وجود دارد كه عليرغم سختيهاي فراوان، حقوق حداقلي خود را در اختيار فرزندانشان ميگذارند تا به مدركي دانشگاهي دسترسي پيدا كنند.
البته يك سوال ديگر نيز وجود دارد كه تنها آقاي رئيسجمهور ميتواند به آن جواب دهد. اين سوال مرتبط با يكي از معاونان ايشان است كه اعضاي دولت نهم – از صدر تا ذيل– اصرار دارند او را بنامند. اين فرد در احكام رسمي و در مراودات دولتي، از عنوان استفاده ميكند، درحالي كه به اعتراف خود حتي اي در اختيار ندارد. البته قاعدتا آن آقاي دكتر و رئيس ايشان به خوبي ميدانند كه قصه چيست اما يادآوري آن براي بعضي از مردم، خالي از لطف نـيـست؛ ضمن آنكه ميتواند بخشي از دلخوري دارندگان مدارك دانشگاهي از اظهارات اخير رئيسجمهور را برطرف كند.
در تاريخ دوم شهريور ماه 84، نخستين گزينه پيشنهادي آقاي احمدينژاد براي تصدي وزارت نفت، در حضور نمايندگان مجلس هفتم اظهار داشت: ...*
تــنــهــا چــنــد روز بــعــد از ايــن اعــتـراف، بـرخـي روزنامهها،حكم رئيسجمهور خطاب به اين فرد براي تصدي معاونت رياست جمهوري را چاپ كردند كه با عنوان آغاز ميشد. بعد از آن نيز بارها از او با عنوان نام برده شد. آخرين حكم خطاب به اين آقاي نيز در تاريخ پنجم خرداد ماه 87 با امضاي رئيسجمهور براي عضويت كار گروه تحول اقتصادي صادر شد. اگر آقاي معاون در طول سه سال اخير، شبانهروز مشغول خدمت بوده و فرصت ادامه تحصيل نداشته است نبايد از عنوان براي او استفاده كرد؛ مگر آنكه كسي معتقد باشد بيش از يك ارزش ندارد و اعطاي اوبه هر كس، تنها در حد واگذاري هزينه دارد. اگر هم براي بعضي از افراد گرفتن عليرغم گرفتاريهاي فراوان شغلي، اين قدر آسان باشد و پس از اعتراف در مجلس در مدتي كمتر از سه سال موفق به گرفتن شده باشند باز هم حق دارند مدارك دانشگاهي را تا اين حد تـحـقـيـر كنند. اما بايد مراقب باشند كه اين تحقير آنها، داغ دل خانوادههاي رنج كشيده دانشجويان و دانشگاهيان را تازه نكند!
**اعتماد ملي:اين زخم را التيامي نيست
روزنامه اعتماد ملي امروز در سرمقاله خود مي نويسد:
ميخواهند ثابت كنند شوخي ندارند و در پيشبرد اهداف و مقاصد خود بيش از حد تصور جدي هستند. اگر سه سال پيش به بهانههاي كاملا سياسي و جناحي اما در پوشش شعارهاي دهانپركن، خيل عظيم مديراني را كه نظام سالهاي متمادي بهاي گزافي براي تجربهاندوزي آنها پرداخته بود، درست در نقطه اوج بازدهي و ثمربخشي از گردونه نظام تصميمسازي و تصميمگيري كشور حذف كردند و هر انتقاد و اعتراضي را با شعار مملكت ملك طلق كسي نيست يا قرار نيست عدهاي هميشه حاكم و مدير باشند توجيه و تفسير كردند تا سوار بر موج احساسات، پروژه برخورد هاي سياسي و فكري را كه ساليان متمادي در محفلها تئوريزه كرده بودند به مرحله اجرا درآورند.اكنون ديگر ترديدي نبايد روا داشت كه در آن زمان كه اصلاحطلبان بر مسند كار بودند و خودخواسته يا ناخواسته انرژي و توانشان در كشاكش كارشكنيها و چالشهاي ريزودرشت درونگروهي و تحميلي از سوي كانونهاي قدرت، فرسوده و مستهلك ميشد، جمعي به سختي به كار و برنامهريزي و شناسايي نقاطضعف و قوت حريف مشغول بودند تا به ياري امكانات لجستيك و مستظهر به قدرتي بيمهار، به اردوگاه حريف شبيخون بزنند.
برخورد با مطبوعات و رسانههاي مستقل به عنوان يكي از كانونهاي مهم و تاثيرگذار در روند حركت نوخواهانه ايران، نخستين پروژهاي بود كه از سوي جريان فكري حاكم طراحي و البته با موفقيت اجرا شد! و اكنون گويا قصد شبيهسازي و انتشار روزنامههاي متعدد براي توجيه سياستهاي دولت را دارند!پس از برخورد هاي سياسي- رسانهاي نوبت به عرصه فرهنگ و هنر رسيد كه آنچه در اين 3 سال بر اهل فرهنگ و هنر رفته است به خوبي نشان داد كه حوزه اي ديگر كه بايد فتح ميشد كجا بود.
دانشگاه اما بيگمان اصليترين پايگاه و خاستگاه فكري جنبشهاي اصلاحخواهانه و نوگرايانه در سالهاي اخير بود كه به هيچ عنوان مزاج و ذائقه دولتمردان جريان فكري حاكم، سر سازگاري با آن را نداشت، پس بايد براي آنجا هم فكري ميشد! اعمال محدوديت براي فعالان سياسي در دانشگاهها، شدت بخشيدن به فعاليتهاي گزينشي و ستارهدار كردن دانشجوياني كه منتقد وضع موجود بودند همه و همه حاوي اين پيام بود كه اگر سوداي ادامهتحصيل داريد، خاموش باشيد.
مرحله دوم اين پروژه يا به تعبير برخيها، انقلاب فرهنگي دوم، با بازنشسته كردن اساتيدي كليد خورده است كه هر يك در جايگاه خود در رديف مفاخر اين سرزميناند. اخباري كه روز گذشته درباره بازنشسته كردن نزديك به 30 تن ديگر از اساتيد دانشگاه تهران منتشر شد و روز 17 مرداد كه رئيس جمهور با خبرنگاران ديدار داشت توسط حجت الاسلام دعايي نماينده ولي فقيه در روزنامه اطلاعات به آگاهي ايشان رسيد و به عنوان دغدغه اي جدي براي كشور به آن اشاره شد،گوياي اين واقعيت است كه طراحان و مجريان پروژه همانندسازي در حوزههاي فكري، فرهنگي و سياسي، همچنان مامور به تكليف هستند و خستگيناپذير به پيش ميروند. در اين ميان و در اوج احساس پيروزي ايشان ، ظاهرا يك نكته به طرز هولناكي مورد غفلت واقع شده است؛كساني را كه امروز خانهنشين ميكنند در ممالك ديگر بر صدر مينشانند و تجاربشان چراغ راه آينده ميشود. اين درست است كه واگذاري مناصب مديريتي و اجرايي به برخي عناصر كمتجربه و نابلد زيانهاي هنگفتي را در عرصههاي مدير يتي و اقتصادي متوجه كشور ميكند اما بر قاعده فرض محال، محال نيست ، ميتوان اميد داشت كه اقتصاد و مملكت روزي روزگاري اصلاح شود اما آنچه از برآيند تراوشات فكري و تئوريپردازيهاي اخير نظير برخورد با اساتيد صاحب نام ، دانشمند و شناخته شده دانشگاهها كه در سبد فرهنگ اين ملت و جامعه گذاشته ميشود، بيگمان با هيچ مرهمي التيام نمييابد.
**دنياي اقتصاد:60هزار ميليارد تومان پول كمي نيست
روزنامه دنياي اقتصاد امروز در سرمقاله خود به عملكرد جهرمي وزير كار پرداخت و نوشت:
سيدمحمد جهرمي، وزير كار و امور اجتماعي، به لحاظ سابقه و درك سياستهاي نظام جمهورياسلامي ايران در ميان اعضاي كابينه فعلي از استثناها به حساب ميآيد و ...
... بيش از هر وزيري به پيامدها و دستاوردهاي يك دولت كارآمد در حفظ كليت نظام آگاهي دارد.
به هميندليل بود كه او از همان هفتههاي نخست شروع كار دولت جديد هدف استراتژيك «كاهش نرخ بيكاري» را به عنوان پاشنهآشيل اقتصاد نشانه رفت. اين وزير در 3سال گذشته بيش از هر وزيري تلاش كرد منابع مالي مورد نياز براي اجراي طرح بنگاههاي زودبازده را فراهم كند و در همين مسير بود كه متاسفانه يك خطاي استراتژيك رخ داد و آن وصلكردن منابع مالي مورد نياز طرحهاي زودبازده به منابع بانكها يا در واقع سپرده پساندازكنندگان ايراني بود و هست. كارشناسان و خبرگان اقتصادي پيوندزدن ميان ايجاد اشتغال از راه تاسيس بنگاههاي زودبازده و دسترنج شهروندان را از يكطرف سست و كمبنيه ميدانند و از طرف ديگر اين اقدام را ناديده گرفتن حقوق شهروندان پساندازكننده ميدانند.
اكنون و پس از 3سال اجراي اين طرح، وزير كار و امور اجتماعي خبرداده است كه «60هزار ميليارد تومان طرح زودبازده در صف دريافت تسهيلات از سيستم بانكي هستند و ما در تلاش هستيم اين رقم را ثابت نگهداريم.»
با توجه به اينكه هر دلار معادل 950تومان است، بانكها بايد رقمي معادل 63ميليارد دلار منابع مالي كه نزديك به ميانگين درآمد سالانه نفت در سالهاي اخير است، تجهيز كنند تا به همه متقاضيان وامهاي زودبازده پرداخت كنند. اين در حالي است كه براساس گزارشهاي در دسترس، كل سپردههاي سيستم بانكي كشور در سال 1386 رقمي معادل 106هزار ميليارد تومان بوده است.اين بحث آقاي وزير كه «ما سعي داريم سقف تقاضا را در حد كنوني تثبيت كنيم» يك معنايش ميتواند اين باشد كه شايد نظام بانكي در آينده با فشار كمتري مواجه خواهد شد و البته اين نكته مثبتي است كه مديران بانكها ميتوانند به آن اميد داشته باشند. به نظر ميرسد در شرايط فعلي كه وزير كار و امور اجتماعي تلاش براي متوقف كردن تقاضا دارد، يك راهحل اين باشد كه براي اين ميزان تقاضا نيز فكري شود تا سپرده و دسترنج شهروندان به ثمن بخس به طرحهايي كه برگشت آنها نيز با ابهام مواجه است، از حساب بانكها برداشته نشود.
مديران دولتي بايد توجه داشته باشند كه وقتي چوب حراج بر قيمت پول شهروندان زده ميشود، تقاضا براي دريافت آن ميتواند به بينهايت برسد و اگر سقف تقاضا در همين حد باقي مانده است، دليل آن دور بودن نزديك به 30درصد از كساني است كه در روستاها زندگي ميكنند و اينكه زنان به عنوان نيمي از جمعيت كشور هنوز در شرايطي قرار ندارند كه تقاضاي وام ارزانقيمت كنند.
با توجه به اينكه معلوم شده است طرح بنگاههاي زودبازده بر ميزان توليد ثروت به اندازهاي كه بر روي آنها تبليغ شده موثر نبوده و نيستند و نخواهند بود و از طرف ديگر نيك ميدانيم كه شغلهاي ايجادشده فاقد ثبات و پايداري است، آيا تجديد نظر در اين ديدگاه ضرورت پيدا نكرده است؟
**قدس :حركت كابينه لبنان به سمت عقلانيت
روزنامه قدس امروز در سرمقاله خود در مورد بيانيه كاري دولت جديد لبنان مي نويسد:
تصويب پيش نويس بيانيه كاري دولت جديد لبنان در آخرين اجلاس مشترك هيأت وزيران و رئيس جمهوري اين كشور كه در آن بر مشروع بودن سلاح مقاومت اسلامي تأكيد شده، نشان مي دهد كه دولتمردان لبنان، حركت به سمت عقلانيت و مصالح ملي را مورد توجه جدي قرار داده اند.
در پيش نويس بيانيه نهايي دولت فؤاد سنيوره، راهبردهاي مربوط به مسأله مقاومت اسلامي، سياست خارجي، اقتصاد، اسكان آوارگان و بازسازي خرابيهاي جنگ 33 روزه ارتش رژيم صهيونيستي عليه ملت لبنان شرح داده شده است.
هر چند اين بيانيه در صحن علني پارلمان لبنان مورد بحث موافقان و مخالفان قرار گرفته، اما به نظر مي رسد موضوع جنجالي بند مربوط به «مشروعيت سلاح مقاومت»، ناخرسندي گروه اكثريت 14 مارس را به دنبال داشته است. گروه 14 مارس در جريان تهيه پيش نويس بيانيه كاري دولت، تلاش كرد، بند مربوط به «مشروعيت سلاح مقاومت» را از متن بيانيه حذف كند، اما تدبير وزيران طرفدار مقاومت در كابينه فؤاد سنيوره، اين تلاشها را نقش بر آب ساخت.
از سوي ديگر، اظهارات نمايندگان موافق و مخالف بيانيه كاري دولت لبنان نشان داد كه دولتمردان اين كشور به جاي ادامه تقابل تخريبي، راه وفاق را انتخاب كرده اند و اين مي تواند آغازي براي حل بحران سياسي اين كشور باشد.
لبنان كه يك مرحله دشوار تنشهاي ناخواسته سياسي را پشت سر گذاشت، امروز بيش از هر زمان ديگر نيازمند وحدت ملي است تا در سايه اين وحدت، راهبردهاي دولت خود را عملي سازد.
با اين حال، قدرتهاي منطقه اي و فرامنطقه اي كه در اجراي سياستهاي خود در لبنان با شكست روبرو شده اند، همچنان درصدد ايجاد گسست ميان طيفهاي سياسي اين كشور هستند.حضور نماينده سفير آمريكا در لبنان در پارلمان اين كشور براي دنبال كردن مذاكرات مربوط به تصويب بيانيه كاري دولت كه با اعتراض نبيه بري، رئيس پارلمان لبنان روبرو شد، يكي از حركتهاي مرموز آمريكا براي بازنگري در مهره هاي خود در عرصه شطرنج سياسي لبنان تلقي مي شود.آمريكا و رژيم صهيونيستي و چند كشور عرب منطقه كه جنگ 33روزه و پيروزي حزب ا... را عامل شكست سياستهاي خود در خاورميانه مي دانند، پس از مشخص شدن تركيب كابينه سنيوره و گشايش افقهاي جديد سياسي در لبنان، در صدد ايفاي نقش تخريبي ديگري در اين كشور هستند.
ايجاد درگيري فرقه اي در شهر طرابلس لبنان ميان شيعيان و سنيهاي اين شهر، يكي از طرحهاي اين قدرتها براي بر هم زدن ثبات سياسي در لبنان است.اين درگيريها با دخالت قاطع ارتش لبنان، به طور موقت پايان يافت، اما به نظر مي رسد با توجه به بافت طايفه اي شهر طرابلس، خطر همچنان در كمين وحدت ملي لبنان است.
با اين حال، اين خوش بيني وجود دارد كه رهبران گروه 14 مارس كه در گذشته تلاش كرده بودند تا حزب ا... را از صحنه سياسي و مبارزاتي حذف كنند، اكنون راه خود را از راه قدرتهاي فرامنطقه اي جدا كرده اند و در صدد جبران اشتباه هاي گذشته خود هستند.
تجربه تلخ طيف 14 مارس در جريان بحران يكسال گذشته لبنان اين درس را به اين طيف داد تا از تكيه بر قدرتهاي خارجي اجتناب كنند و راهي را برگزينند كه ضامن بقاي لبنان به عنوان يك كشور تأثيرگذار عربي و منطقه اي باشد.
** كارگزاران :سخني با مجلسيان
روزنامه كارگزاران امروز در سرمقاله خود درد ودلي را با مجلسي ها داشت و نوشت:
مطالعه سير تحول تاريخ سياسي ايران از مبارزات مشروطه تاكنون نشان ميدهد كه برجستهترين دستاورد اين مبارزات مجلس بوده است. اگرچه متاسفانه اين نهاد گرانسنگ پيوسته در معرض انواع تهديدها و تحقيرها قرار گرفته اما به دليل جايگاه ممتازي كه در قوانين اساسي اين سرزمين براي آن تعبيه شده است هيچگاه ساختار كلي آن دگرگون نشده است و بهرغم تنگ شدن دايره انتخابات ملت در زمانهاي مختلف و كاهش تدريجي اقتدار آن همچنان نقطه اتكاي كشور در شرايط ويژه است. لذا مجلسيان بايد بدانند كه در چه جايگاه حساس و رفيعي قرار دارند، جايگاهي كه حاصل خون هزاران شهيد و تحمل رنجهاي بيشمار مبارزين اين سرزمين در يكصد سال اخير است. پاسداري از شأن و اعتبار چنين موقعيتي مستلزم داشتن ايماني قوي، ارادهاي محكم و انگيزهاي وافر است كه عليالقاعده بايد در مجلسيان وجود داشته باشد. واضح است به هر ميزان كه جايگاهي برجستهتر و حوزه تاثيرش وسيعتر باشد، صيانت از حريم آن سختتر و هزينه آن گزافتر است. گمان ميرود كه مجلس بايد بيش از پيش مورد مراقبت و حفاظت قرار گيرد تا از گزند زيادهخواهيها ايمن بماند. سوابق امر نشان ميدهد كه با اوجگيري مبارزات ملت براي مدت كوتاهي اراده و آراي آنان منشاء اثر قرار ميگيرد اما به مرور فضاي مبارزه جاي خود را به زندگي عادي و جاري ميسپارد. دولتهاي زيادهخواه، مظهر اراده ملت را از كارايي و اثربخشي جدي ساقط ميكنند و تكرار اين سرنوشت غمانگيز ابتلائات فراواني را بر اين ملك و ملت تحميل نموده است. منحني نوسانات اقتدار مجلس در ايران از زمان نهضت مشروطه تاكنون حاوي درسهاي عبرتآموزي است كه مطالعه و مداقه آن ميتواند موجب ايجاد حساسيت بيشتر جهت مقابله با عوامل كاهنده اقتدار مجلس در مردم و مسوولان خصوصا مجلسيان باشد. مطمئنا تاريخ در ثبت وقايع ملاحظه نميكند و هيچ حركتي از نگاه تيزبين مورخين مخفي نميماند. قضاوت تاريخ در هر مقطعي از حيات بشر راهگشا و عبرتآموز است، تهديدهايي كه سالهاي اخير اقتدار مجلس را هدف قرار داده نبايد با بيتفاوتي مواجه شود. هميشه چنين آغازهايي مقدمه فرجامهايي تلخ بودهاند. بياعتنايي به مصوبات مجلس، تذكرات نمايندگان، قوانين جاري كشور خصوصا سند چشمانداز و برنامه چهارم توسعه، انحلال سازمانهاي قانوني و استراتژيك، برداشتهاي فراقانوني از منابع ارزي كشور، بركناري وزراي مورد اعتماد مجلس بدون دليل روشن، كسري بودجههاي پنهان و آشكار و افزايش غيربودجهاي هزينههاي جاري كشور از پديدههاي قابل تامل در اين رابطه است كه ميتواند لطمات اسفباري را بر اقتدار مجلس و مصالح كشور وارد كند. تمام كساني كه با ناديده انگاشتن نقش نظارتي خود دولتها را در تضعيف نقش مجلس مشايعت نمودهاند، بدانند كه در تضعيف اين ركن اساسي نظام جمهوري اسلامي ايران شريكند و مالا در پيشگاه تاريخ مسوول! اميد است با توجه به اينكه مجلس هشتم در ابتداي ايفاي نقش تاريخي خود است، بتواند با تعبيه راهكارهاي مناسب روند نامناسبي را كه مجلس هفتم در تعامل با دولت نهم پيشه خود ساخته بود، متحول كرده و با پاسداشت مبارزات طولاني ملت ايران در استقرار حاكميت قانون كه مجلس تضمينكننده قوام و دوام آن است برگ زريني از يك پاسداري ايثارگرانه را در كارنامه خود ثبت نمايد.
**كيهان :يك خبر و يك عبرت
روزنامه كيهان امروزدر يادداشت روزخود به قلم حسين شريعتمداري نوشت:
روباهي براي حفظ امنيت خود با شتري پيمان دوستي و مودت بست تا شتر عظيم الجثه به هنگام خطر حامي او باشد. اين دوستي تا آنجا پيش رفت كه قرار شد دو حيوان به پيشنهاد روباه دم هاي خود را به يكديگر گره بزنند، اما هنوز از گره زدن فارغ نشده بودند كه شيري در آن حوالي به غرش آمد و شتر از ترس پا به فرار گذاشت. روباه كه پاي كوتاهتري از شتر داشت ميان زمين و آسمان معلق شده و در پشت شتر به نوسان آمد. خرگوشي با تعجب از روباه پرسيد، اين چه حالت است؟ و روباه در پاسخ گفت«اين نتيجه پيوند با بزرگان بي بخار است»!
در اولين ساعات بامداد جمعه گذشته-18مرداد.8آگوست-تانك ها، توپ ها و هواپيماهاي گرجستان با پشت گرمي و اطمينان از حمايت آمريكا به شهر «تسخينوالي» مركز ايالت اوستياي جنوبي كه اكثر سكنه آن روس تبار هستند و از چند سال قبل -سال 1992 ميلادي- به طور يكجانبه اعلام خودمختاري كرده بود، حمله كردند. اين حمله آنگونه كه در خبرها آمده است نزديك به 1500 كشته برجاي گذاشت اما هنوز چند ساعتي از آغاز حمله ارتش گرجستان به اوستياي جنوبي نگذشته بود كه روسيه برخلاف انتظار و محاسبات گرجستان به حمايت از اوستيا وارد معركه شد. آتش حمله روس ها كه از زمين، هوا و ساعاتي بعد از دريا آغاز شده بود به اندازه اي سنگين و پرتلفات بود كه ارتش گرجستان چاره اي جز عقب نشيني نداشت و در همان حال، «ميخائيل ساكا شويلي» رئيس جمهور گرجستان رسماً از آمريكا درخواست دخالت و كمك كرد. تنها كمك آمريكا به متحد مخملي خود درخواست از شوراي امنيت سازمان ملل براي آتش بس بود كه بلافاصله با مخالفت روسيه روبرو شد و پوتين نخست وزير روسيه با تاكيد بر اين كه «گرجستان با حمله به اوستياي جنوبي تماميت ارضي خود را به خطر انداخته» اعلام كرد «آتش بس راه حل اين جنگ نيست» و همزمان جنگنده هاي روسي كه اوستيا را از حضور نظاميان گرجي پاكسازي كرده بودند آتش جنگ را به تفليس، پايتخت گرجستان كشيدند و با اعزام 10هزار نيروي تازه نفس به مرزهاي زميني گرجستان و حركت دادن رزم ناوهاي روسي به سواحل اين كشور در درياي سياه، گرجستان را از زمين و هوا و دريا به محاصره كشيده و تلفات سنگيني به نيروهاي گرجي و تاسيسات نظامي آنان تحميل كردند.
ديروز مقامات گرجستان- به نوشته روزنامه صهيونيستي جروزالم پست- از ايهود باراك خواستند با استفاده از نفوذ خود روسيه را به پذيرش آتش بس ترغيب كند و پاسخ رژيم صهيونيستي اين بود كه اينگونه فشارهاي سياسي در حد و اندازه واشنگتن است و البته اشغالگران قدس بيانيه اي نيز صادر كرده و در آن از گرجستان حمايت كردند بي آن كه اقدام روسيه را محكوم كرده باشند. اين بيانيه با ابراز تعجب و گلايه مقامات گرجستان كه از رژيم صهيونيستي به دليل 10 سال حضور در گرجستان و فروش تسليحات جنگي به اين كشور و آموزش نظاميان گرجي انتظار بيشتري داشتند روبرو شد و...
گفتني است ديويد كوزچويلي وزير دفاع گرجستان كه حمله بامداد جمعه نظاميان اين كشور به اوستياي جنوبي را مديريت كرده بود، يك يهودي صهيونيست است كه در فلسطين اشغالي تحصيل كرده و از چند سال قبل همراه چند يهودي صهيونيست ديگر در پست هاي كليدي دولت گرجستان حضور دارد و...
اين نوشته در پي بازخواني رخدادهاي جنگ اخير ميان روسيه و گرجستان نيست، چرا كه شرح كامل ماجرا با جزئيات آن در گزارش هاي مبسوط كيهان آمده است. آنچه در اين يادداشت مورد نظر است ابتداء يك «عبرت» و سپس، اشاره به نشانه هاي يك رخداد تعيين كننده در معادلات جهاني است، رخدادي كه نتايج آن را بايستي فراتر از جنگ روسيه و گرجستان و منطقه قفقاز ارزيابي كرد.
اول: گرجستان بعد از فروپاشي شوروي سابق و جدايي از اردوگاه شرق مانند بسياري از كشورهاي تازه استقلال يافته اين منطقه به تدريج و با تلاش و توطئه گسترده و مشترك آمريكا، اروپا و لابي بين المللي صهيونيست ها به سمت غرب كشيده شد و سرانجام در فرآيند يك پروژه كه به انقلاب مخملي- از نوع براندازي نرم- شهرت يافت، به طور كامل در اختيار آمريكا قرار گرفت. از آن پس، گرجستان به يكي از پايگاههاي استراتژيك و جاي پاي آمريكا در كنار رقيب سنتي آن، روسيه تبديل شد كه با اتكاء به حمايت هاي آمريكا، اروپا و رژيم صهيونيستي، تهديدي عليه روسيه تلقي مي گرديد.
حمله بامداد جمعه ارتش گرجستان به اوستياي جنوبي براي تصاحب اين ايالت با همين پشت گرمي و اعتماد كامل به حمايت آمريكا-آنگونه كه ديپلمات هاي گرجي اظهار مي دارند- صورت گرفت و انتظار آن بود آمريكا به حمايت از گرجستان، مخصوصاً پس از آن كه ولاديمير پوتين،«تماميت ارضي اين كشور را به خطر افتاده» اعلام كرد، واردعمل شود. ولي حسابگري آمريكا، اروپا و لابي صهيونيست ها فراتر از آن بود كه در حمايت از متحد مخملي و به خطر افتاده خود وارد معركه شده و منافع خود را به خطر اندازند!
اين ماجرا در كنار دهها ماجراي عبرت انگيز ديگر مي تواند و بايد درس عبرتي باشد براي جماعتي از وادادگان غرب گرا در داخل كشور و يا غفلت زدگان بي اطلاع از معادلات حاكم بر دنياي كنوني، كه نزديكي و پيوند با آمريكا را كليد حل مشكلات ايران اسلامي و اكسير حضور بي دغدغه و بي چالش در عرصه بين المللي مي دانند! و زبان ذلت-يا غفلت-به كام گرفته و مدام نسخه «مذاكره مستقيم»، «برقراري ارتباط» و دوستي با آمريكا را مي پيچند.
دوم: درباره جنگ اخير و تحولات و پي آمدهاي آن اگرچه هنوز نمي توان به درستي قضاوت كرد ولي شواهد و قرائن موجود حكايت از آن دارند كه «روسيه» در پي تغيير استراتژي خود در معادلات جهاني است و يا دست كم مي توان گفت، اين تغيير استراتژي احتمالي را آزمايش مي كند، چرا كه؛
1-بعد از فروپاشي شوروي سابق، اين اولين بار است كه روسيه وارد يك جنگ تمام عيار با يك كشور مستقل ديگر مي شود و گفتني است كه ولاديمير پوتين، نخست وزير كنوني و رئيس جمهور سابق روسيه مستقيماً فرماندهي جنگ را برعهده دارد تا آنجا كه برخي از محافل غربي بر اين باورند كه پست جديد پوتين بعد از رياست جمهوري در تغيير استراتژي مورد اشاره روسيه قابل تعريف است.
2-شوروي سابق و پيش از آن در حاكميت تزارها، استراتژي جنگي روسيه براي گسترش و توسعه نفوذ خود «تسخير خاك متصل» بود.
كشورهاي جداشده از شوروي سابق با همين راهبرد تسخير گرديده و به روسيه ملحق شده بودند. جنگ اخير نشان مي دهد كه روس ها به استراتژي سابق بازگشته اند.
3-اين تغيير استراتژي با توجه به محاصره روسيه از سوي كشورهاي جدا شده از شوروي سابق كه تماماً به اردوگاه غرب پيوسته اند، مفهوم و توجيه قابل تعريف و درخور تأملي مي يابد.
4-برخي از شواهد موجود و اظهارات شماري از مقامات روس نشان مي دهد كه روسيه براي ادامه سياست صبر و تحمل خود در برابر پيشروي گام به گام آمريكا در منطقه قفقاز پايان خطرناكي پيش بيني مي كند. محاصره از سوي ناتو، از دست دادن عقبه هاي قبلاً استراتژيك، افت غيرقابل انكار اقتدار منطقه اي و جهاني و...
5-حمله نظامي سخت و فراگير روسيه به گرجستان اگرچه به بهانه و در پاسخ به حمله گرجستان به اوستياي جنوبي صورت گرفته است ولي اين پاسخ بعد از عقب نشيني نظاميان گرجي از اوستيا و درخواست آتش بس مي توانست متوقف شود. ادامه حمله، كشيدن دامنه آن به تفليس و خودداري از پذيرش آتش بس، حكايت از آن دارد كه روسيه در اوستيا و گرجستان به آمريكا و توسعه طلبي هاي آن در منطقه پاسخ مي دهد. پاسخي كه براي آمريكا، اروپا و رژيم صهيونيستي قابل فهم است و به تلويح از آن ياد كرده اند.
6-جنگ اخير را با توجه به موارد يادشده مي توان پاسخ روسيه به طرح «سپرموشكي آمريكا در اروپا» نيز تلقي كرد. طرحي كه با مخالفت هاي شديد و پي در پي روسيه روبرو شده بود تا آنجا كه ماه گذشته روسيه از مقابله موشكي با طرح مورد اشاره سخن گفته بود.
7-و بالاخره؛ تمامي شواهد و قرائن موجود اين احتمال را قوت مي بخشد كه روسيه در پي تغييرات اساسي در استراتژي خود است و قصد دارد به انزواي خود در معادلات جهاني و حضور- به اصطلاح- تك قطبي آمريكا، در اين عرصه پايان بدهد.
**مردم سالاري: عاقبت جمع آوري فرم هاي دولت به كجا مي رسد؟
روزنامه مردم سالاري امروز در سرمقاله خود نقبي به جمع آوري فرم هاي آمارگيري دولت زد و نوشت:
سال آخر دوره چهارساله دولت نهم از هفته گذشته آغاز شد و تقريبا همزمان با آن، طرح نقدي كردن يارانه ها - كه دولتمردان دوست دارند آن را ابتكاري تاريخي و تصميمي عجيب و مثال زدني بدانند - هم با توزيع و جمع آوري فرم هاي اين طرح آغاز شداگر دقيق تر به رفتار دولت و دولتمردان در سه سال گذشته بنگريم، مي بينيم كه جمع آوري اين فرم ها و اطلاعات كار جديدي نيست بلكه ادامه رفتار و روشي است كه در سفرهاي استاني انجام شده است ولي احتمالا بر اثر تجربه، كار با كمي تا قسمتي همسان سازي صورت مي گيرد.
دولت نهم از همان ماه هاي اول عمر خود به سفرهاي استاني دست زد و مهمترين اقدام در اين سفرها، جمع آوري نامه هاي درخواست كمك و استمداد ازدولت بود. به طوري كه پس از پايان دور اول سفرها، صميمانه و با كمال افتخار اعلام شد كه 9 ميليون نامه جمع شده است.
آنچه اكثريت قريب به اتفاق آن نامه ها مي خواستند با آنچه امروز دولت به عنوان هدف نهايي پر كردن فرم ها بيان مي كند، يكي است. حتي مي توان ادعا كرد كه از بركت آن نامه ها، دولت توانسته نتيجه بگيرد كه مهمترين اقدام در سال آخر همين است! اما سوال اساسي كه مي توان پرسيد اين است كه سرنوشت 9 ميليون نامه مزبور چه شد و به كجا انجاميد؟ اگر در واقع همه آن نامه ها به سرانجام مي رسيد (كه علي الظاهر امري محال است) احتياجي به چنين كاري نبود. وقتي مشكل 9 ميليون خانواده ايراني (كه در واقع نماينده 36 ميليون نفر است) حل شده باشد دولت نه دغدغه راي گرفتن دوباره دارد، نه احتياجي به تحقيق و طرح و فرم و... است و نه اصولا احتياجي به برنامه هاي درازمدت و كوتاه مدت است.
حال از زاويه اي ديگر نگاه كنيم. جمع آوري 9 ميليون نامه نشان مي دهد چقدر مردم به دولت اميد بسته اند و تا چه اندازه انتظار اقدامي شايسته را مي كشند اما هر كسي مي داند كه اين اميد و انتظار محدوده زماني دارد و پس از مدتي كه اميد و انتظار پايان مي يابد، نگاه كاملا عكس مي شود.بر همين مبناست كه طرح جديد يعني توزيع فرم و جمع آوري آن به روش كنوني برنامه ريزي شده است، آن هم در حالي كه هنوز هيچ كس - از جمله خود دولتمردان - نمي دانند كه پس از پايان جمع آوري اين فرمها چه اتفاقي خواهد افتاد!
با همه اين احوال، مي توان براساس سرنوشت نامه هاي جمع آوري شده، پيش بيني كرد كه چه عاقبتي در انتظار فرم هاي توزيع شده است، ضمن اينكه براساس گزارش يكي از روزنامه ها، پس از پايان مهلت تحويل فرم خانواده هاي يك تا سه نفره، تنها يك سوم خانواده ها نسبت به تكميل و تحويل فرم ها اقدام كرده اند كه اين موضوع را هم مي توان نشانه قضاوت مردم درباره اين فرم ها دانست.
حرف نهايي اينكه هرگز نمي توان جمع آوري اين فرم ها را به معني اجراي طرح نقدي كردن يارانه ها دانست; همانطور كه با جمع آوري نامه وضعيت 9 ميليون خانوار ايراني تغييري نكرد و ديگر اينكه نقدي كردن يارانه ها هم با هدفمند كردن آنها فرق دارد و نمي توان به راحتي اين دو را يكي گرفت. پس عاقبت توزيع و جمع آوري فرم هاي جديد دولت هيچ ارتباطي به هدفمند كردن يارانه ها ندارد./120
سه شنبه 22 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[مشاهده در: www.iscanews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 309]
-
گوناگون
پربازدیدترینها