واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مرزهاي ناپيداي هويت در اوستيا و يكپارچگي سرزمين گرجستان - احمد بيداقي

اوستيا سرزميني در دو سوي كوههاي قفقاز بزرگ با دارا بودن گذرگاه معروف داريال يكي از دو دروازه طبيعي قفقاز است. (دربند در جمهوري داغستان روسيه آوازه بيشتري دارد.) بنابراين داراي اهميت ژئواستراتژيك فراواني است. اوستها كه از بازماندگان آلانها هستند و گاه خود را ايرون هم مينامند داراي همگوني نژادي با ايرانيان بوده و در روزگار ساساني پاسداري از دروازه داريال را به انجام ميرساندند. بيشتر آنها مسيحي هستند و در فدراسيون روسيه در جمهوري خودمختار اوستياي شمالي زندگي ميكنند. اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي با ناديده گرفتن هويت يگانه مردمان اوستي بخشي از آنها را در قالب استان خودمختار اوستياي جنوبي در تركيب جمهوري گرجستان قرار داد كه در سال 1990 به جمهوري خودمختار ارتقا يافت.
كمونيستها از يك سو با پديد آوردن دهها جمهوري، جمهوري خودمختار، استان خودمختار و منطقه خودمختار ميخواستند به اصطلاح حق خلقها براي تعيين سرنوشت را نشان دهند بهگونهاي كه اتحاد جماهير شوروي آنچنان كه لنين درباره امپراتوري تزار گفته بود ديگر زندان ملتها نباشد و از سوي ديگر با عدم انطباق مرزهاي سياسي و هويتي و ناهمگون كردن بافت جمعيتي جمهوريهاي پانزدهگانه بر اين باور پاي بفشارند كه ايدئولوژي كمونيسم تنها سريشمي است كه ميتواند مردمان اتحاد جماهير شوروي را به هم پيوند دهد. بنابراين مرزهاي ناپيداي هويت ميان بسياري از جمهوريهاي پانزدهگانه پديد آمد كه گاه همچون مورد ارامنه قرهباغ حتي پيش از فروپاشي شوروي به درگيري ميان اقوام ناهمگون انجاميد. در فرداي فروپاشي شوروي درگيريها آغاز شد. روسها و اوكراينيها خواهان جدايي از مولداوي و مردمان رومانياييتبارش بودند، ارمنستان و آذربايجان آشكارا به جنگ برخاستند، چچنها بر روسها شوريدند، روسهاي كريمه خواهان جدايي از اوكراين و پيوستن به روسيه شدند و ازبكستان و تاجيكستان خواهان الحاق سرزمينهاي ازبكنشين و تاجيكنشين به خاك خود هستند. گرجستان نيز دچار درگيريهاي قومي شد. آجارياي مسلماننشين در مرز تركيه و آبخازيا كه بندر معروف سوخومي را در دست دارد اعلام استقلال كردند. مليگرايان اوستيايي نيز در سال 1991 جدايي از گرجستان را اعلام كردند، گروههايي از داوطلبان اوستياي شمالي نيز به ياري آنها آمدند. دولت مليگرا اما بيتجربه گامساخورديا كوشيد هر سه را سركوب كند اما نتوانست و به زودي سرنگون شد. جانشين او شواردنادزه، آخرين وزير امور خارجه شوروي در سال 1992 آتشبس را پذيرفت و نيروهاي پاسدار صلح روسي در اوستيا و آبخازيا مستقر شدند. در اين ميان اوستياي جنوبي داراي اهميت ويژهاي براي روسيه است؛ نخست اينكه اوستيا يكي از دو دروازه قفقاز است و در دست داشتن آن براي روسيه ارزش استراتژيك دارد و اوستياي جنوبي نيز همچون سرپلي براي هر گونه تهاجم به قفقاز جنوبي و به ويژه گرجستان به شمار ميرود. دوم اينكه روسيه خود را همچون يك حامي و برادر بزرگتر براي اوستيها نمايانده و حتي تابعيت روسي به بسياري از مردمان اوستياي جنوبي اعطا كرده است. بدينسان روسيه از مرزهاي ناپيداي هويت ميان خود و گرجستان در اوستيا به سود خويش بهره برده است. نهتنها گرايشهاي جداييخواهانه در اوستياي شمالي وجود ندارد بلكه در سرتاسر اوستيا به ويژه در جنوب مردم داراي گرايشهاي آشكاري به روسيه هستند. بنابراين پديده مرزهاي ناپيداي هويت يا همان عدم انطباق مرزهاي سياسي و مرزهاي هويتي كه در اوستيا ميان روسيه و گرجستان وجود دارد، تماميت ارضي گرجستان و نه روسيه را تهديد ميكند. اگر روسيه دست از حمايت جداييخواهان اوستياي جنوبي بردارد آنگاه بايد با گرايشهاي ضدروسي در سرتاسر اوستيا روبهرو شود. بهدلايل فوق پشتيباني روسها از جداييخواهان اوستي تنها يك اقدام تاكتيكي و براي فشار وارد كردن به دولت غربگراي ميخائيل ساكاشويلي نيست بلكه يك سياست مبتني بر ملاحظات استراتژيك است كه حتي در زمان شواردنادزه هم اجرا ميشد. در نتيجه ميتوان پيشبيني كرد از دست دادن آبخازيا براي روسيه آسانتر از دست كشيدن از اوستياي جنوبي خواهد بود. ساكاشويلي كه در فرداي انقلاب رز نويد بازگرداندن آجاريا، آبخازيا و اوستياي جنوبي را به مردم گرجستان داده بود، منطق استراتژي روسها را درك نكرده بود. او با رويكرد غربگرايانه خود، كوششي براي پيوستن به ناتو و اعزام دو هزار نيرو به عراق و مشاركت فعال براي دور زدن ايران و روسيه در پروژههاي انتقال نفت تنها توانست آجاريا را به تركيب گرجستان برگرداند كه از مرزهاي روسيه دور بود. او دچار اشتباه در محاسبه شد. روسيه بسيار تواناتر از صربستان است. ايالات متحده عليرغم اعزام كارشناسان نظامي و اسلحه و حمايت مالي نميتوانست به گرجستان اين اجازه را بدهد كه او را در جنگي با روسيه آن هم در قفقاز درگير كند. اين درست است كه سرسختي صربستان در برابر اتريش، مجارستان و لهستان در برابر آلمان نازي به جنگهاي جهاني اول و دوم انجاميد اما در آن زمان قدرتهاي بزرگ مترصد جنگ بودند. اما شرايط كنوني متفاوت است تا جاييكه به غرب بهويژه ايالات متحده مربوط ميشود اين يك جنگ ناخواسته است. براي غرب مسائل مهمتري وجود دارد. افزون بر اين غرب چگونه ميتواند افكار عمومي جهانيان را متقاعد كند كه دخالت ناتو در راستاي حمايت از حق تعيين سرنوشت مردم بوسني و كوزوو مشروع اما دخالت روسيه در جلوگيري از سركوب اوستيها مذموم است؟
افزون بر اين روسيه ميداند كه اگر در اين زمينه كوتاه بيايد نهتنها منافع استراتژيك خود را از دست ميدهد و پرستيژ خود را خدشهدار ميبيند بلكه چه بسا باعث جسورتر شدن غرب در آينده خواهد شد. پيامدهاي بازي خطرناكي كه ساكاشويلي آغاز كرده براي تماميت ارضي گرجستان فاجعهبار خواهد بود و چهبسا روسيه استقلال اوستياي جنوبي را كه در سال 2006 از سوي مقامات اين جمهوري اعلام شده بود، بپذيرد و حتي از استقلال آبخازيا پشتيباني كند. موقعيت دولت ساكاشويلي نيز نهتنها تقويت نخواهد شد كه چه بسا به سرنوشت شواردنادزه بينجامد.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
دوشنبه 21 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]