واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: دايره المعارف آموزش عالي
جنبشهاي اجتماعي جديد و رسالت دانشگاهها
(قسمت اول )
جنبشهاي اجتماعي در فرايند حيات خويش ،داراي كاركردهاي مختلف ومتنوعي هستند ، اما در اين ميان از سه كاركرد ويژه ومنحصر به فرد برخوردارند كه مي توانند آنها را از ساير كنشهاي اجتماعي متمايز سازند .
كاركرد رابطه با ميانجي بودن ، جنبشهاي اجتماعي كارگزاران اجتماعي بين افراد از يك طرف و ساختمان وحقايق اجتماعي واز طرف ديگر اولا موجب شناساندن جامعه وساختمان اجتماعي آن به اعضاي جنبش و سايرين شده ثانيا وسيله ارتباطي موثري براي مشاركت توده مردم در جامعه محسوب مي شوند .
كاركرد ايجاد آگاهي جمعي ، جنبشهاي اجتماعي ذاتا موجب ايجاد وگسترش نوعي شعور جمعي سياسي در جامعه يا بخش خاصي از آن مي گردند .در حقيقت مبارزه مستمر وسازمان يافته در متن جامعه به شركت كنندگان در جنبشهاي اجتماعي كمك مي كند تا ساختار جامعه ،ارزشهاي حاكم بر آن وتوان وامكانات خود را بهتر بشناسد
كاركرد فشار ،جنبشهاي اجتماعي كه اغلب ائتلافي ازاحزاب وگروههاي داراي نفوذ عمده هستند ،نقش بسيار مهمي در گذار نظامهاي سياسي ايفا مي نمايند .ساموئل هانگتينتون با اشاره به فرايند تغيير در ساخت اجتماعي واقتصادي جوامع از حالت ساده به پيچيده ، بر اين اعتقاد است كه شكل گيري شكافهاي فرهنگي ،ساسي واجتماعي ونيز گسترش آگاهي وتحول فكري ناشي پيچيده شدن ساخت اجتماعي واقتصادي جوامع در حال گذار ،شرايط مناسبي براي پيدايش وفعاليت جنبشهاي اجتماعي فراهم مي سازد واين جنبشها نقش بسزايي در جهت نهادينه شدن مردم سالاري ودمكراتيزسيون در جامعه خود دارند .
آلن تورن جامعه شناس معروف غربي در بحث درباره ماهين جنبشهاي اجتماعي ،اصول سه گانه ذيل را از مختصات جنبشهاي اجتماعي مي داند .
اصل هويت : مهم ترين اصل جنبشهاي اجتماعي ، هويت اعضا» وگروههاي تشكيل دهنده آنهاست ومنظور آن است كه جنبش ،سخنگو و مدافع منابع چه گروههايي است .
اصل ضديت : جنبشهاي اجتماعي همواره به عنوان يك جنبش اعتراضي ومخالف بوجود مي آيند .
اصل عموميت: محدود بودن اهداف يا مخاطبان ،جنبشهاي اجتماعي هميشه ارزشهاي همگاني وعام مورد پذيرش افراد جامعه را مطرح مي سازند .آنها با طرح ايده هايي نظير آزادي ، رفاه ملي ،عدالت ،استقلال وغيره مي كوشند تا گروهها ،طبقات واقشار مختلف جامعه را به سوي خود جذب نمايند .
گسترش ارتباطات وانقلاب در فناوريهاي اطلاعاتي ،فروپاشي بلوك شرق ونظام ارزشي وايدئولوژيك آن ، رشد وگسترش انديشه هاي پست مدرن ، اعتراض برخي از اقشار ، طبقات و اقليتها نسبت به پيامدهاي غير عادلانه ،غير اخلاقي وتبعيض آميز جوامع پسا صنعتي ،فراگير شدن مباحث مربوط به جهاني شدن و...از اواخر دهه 1980 م موجب پيدايش جنبشهاي اجتماعي جديدي شده اند كه متمايز با نوع سنتي وپيشين خود هستند .اين جنبشها كه به اعتقاد گوندر فرانك از قدرت بسيج مردمي بالايي براي تبعيت مقاصد خود برخوردارند ،غالبا بيرون از نهادهاي سياسي واجتماعي جوامع وحتي متمايز از نوع پيشين جنبشها ،از حد اقل تشكيلات سازماني برخوردار هستند .
لزوم تفكيك جنبشهاي اجتماعي جديد از نوع پيشين خود كه توسط نظريه پردازاني همچون آلن تورن ،آلبرتو ملوچي وگوندر فرانك مورد تاكيد واقع شده دلايلي دارد كه ذيلا به برخي از انها اشاره مي شود .
1-جنبشهاي اجتماعي جديد با وجود برخوردار نبودن از تشكيلات مهم سازماني ،مورد استقبال جمعيت هاي وسيعي در جهان قرار گرفته اند .
1- جنبشهاي اجتماعي جديد وابسته به طبقه يا گروه خاصي نبوده وحالت فرا طبقاتي دارند وبيان كننده علايق ودل مشغوليهاي جهان شمول مردم جهان هستند .
2 -جهت گيري اصلي جنبشهاي اجتماعي جديد ،جامعه مدني است ونه دولت ،اين جنبشها ترجيح مي دهند بيش از آنكه نظام بوروكراسي ودولتهاي خويش را تحت فشار قرار دهند به تغيير در عقايد وافكار عمومي بپردازند .
3- جنبشهاي اجتماعي جديد فعاليت خويش را بر انگاره هاي اجتماعي وفرهنگي متمركز ساخته وحداقل بطور مستقيم از اينكه به عنوان يك جنبش سياسي وتاثير گذار بر فرايند سياسي شناخته شوند ،پرهيز مي نمايند .
4- هويتهايي نظير جنسيت ، قوميت و مليت در اقصي نقاط جهان به شدت در قالب جنبشهاي اجتماعي جديد به طرح ايده هاي خود مي پردازند .
5- جنبشهاي اجتماعي جديد با بهره گيري از فناوريهاي ارتباطي به شدت بر رسانه هاي جمعي متكي بوده و با استفاده از فناوريهايي نظير ماهواره واينترنت به اشاعه و گسترش پيامهاي خود بر سطح جهان مبادرت مي ورزند .
6- با وجود اينكه اين جنبشها ازدرون ساختارجوامع پا صنعتي بر آمده اند اما به دليل بهره گيري آنها از شعارهاي فراگير بشري وتكنولوژيهاي ارتباطي پيشرفته ،ظهور ورشد چنين جنبشهايي در جوامع در حال توسعه نيز در حال گسترش است .
در پايان مباحث اين بخش از مقاله براي آشنايي هر جه بيشتر با ماهيت جنبشهاي اجتماعي جديد ،به ديدگاه يكي از نظريه پردازن جدي اين جنبشها يعني آلبرتو ملوچي ،اشاره مي شود .
آلبرتو ملوچي با تاكيد بر انگاره هاي فرهنگي جنبشهاي اجتماعي ،معتقد است كه آنها به منظور جلوگيري از مداخله دولت در زندگي اجتماعي ،بازيابي هويت فردي واستقلال عملي افراد در جهت تعيين سرنوشت خويش بوجود آمده اند .
به عقيده وي ،جنبشهاي اجتماعي جديد بر خلاف جنبشهاي كارگري ،خودشان را به تحصيل منافع مادي محدود نمي سازند ، بلكه در جهت نفي يا مبارزه با الگوهاي مسلط واجباري زندگي وتغيير در كردارها و شيوه هاي زندگي ،مبارزه وفعاليت مي كنند ملوچي معتقد است كه جنبشهاي اجتماعي جديد مركب از ائتلافي از بازيگران فردي وگروهي معتقد هستند كه اشتراك منافع وعقايد باعث كشش اجتماعي مشترك آنها شده است ووي مانند آلن تورن معتقد است كه جنبشهاي اجتماعي جديد بر سر توليد ومنافع مادي مبارزه نمي كنند ،بلكه بر سر الگوهاي فرهنگ ودسترسي به اطلاعات بيشتر مبارزه مي كنند .
ملوچي مبارزه جنبشهاي اجتماعي جديد را در سطح فرايند محدود ندانسته و معتقد است كه آنها بايد قيود نظام موجود را بشكنند تا بتوانند در سطح فراگيري به دگرگوني در نظام اجتماعي خويش نائل آيند .در هر حال اهميت ملوچي در تاكيد وي بر اهميت ابزارها وهويت هاي فرهنگي واجتماعي در جنبشهاي جديد است .
(ادامه دارد ...)
يکشنبه 20 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1109]