واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: گفتوگو با محسن رجبپور مدير شركت ترانه شرقي و مدير برنامه گروه آريان – بخش دوم و پايانياگر كريسديبرگ نيايد...
عليرضا مجمعبخش اول گفتوگو با محسن رجبپور را يكشنبه هفته قبل خوانديد. در اين مدت خبر رسيد اين گفتوگو و گفتوگويي كه ما با علي پهلوان و نينف اميرخاص، خواننده و آهنگساز گروه آريان داشتيم بازتابهاي مختلفي داشت. همزمان روي تلكس خبرگزاريها آمد؛
مبني بر اينكه محمدرضا گلزار تا اطلاع ثانوي از كار در سينما محروم شده است. به هرحال گلزار در ابتداي فعاليت هنرياش گيتاريست گروه آريان بود و رفتنش از گروه آريان سروصداهاي زيادي به همراه داشت كه در اين دو گفتوگو مفصل به آن پرداختيم. بخش دوم گفتوگو با محسن رجبپور كلا روي محور آمدن كريسديبرگ به ايران و فعاليتش با گروه آريان است و كنسرتي كه قرار است به همراه اين گروه برگزار كند. در هماهنگي و انجام اين مصاحبه سيدمهدي ميرفخرايي كمك فراواني كرد. بخش دوم و پاياني اين مصاحبه پيش روي شما است.
وقتي كريسديبرگ ميخواست بيايد ايران، ميدانستم خيليها مخالفند. اما وقتي آمد خوشحالم كه سرم را بالا گرفتم و الان با افتخار ميتوانم بگويم چه اتفاقي افتاد. اگر فلان رييسجمهور خارجي در مورد ايران بد ميگويد، اگر در مورد ما فيلمميسازند. مثل «بدون دخترم هرگز» يا 300 و اگر ميخواهند نشان بدهند ما مردمان عقبماندهاي هستيم اين تقصير خود ما است كه گزك به دستشان دادهايم. اما من اين كار را نكردم بعد از كنفرانس مطبوعاتي كريسديبرگ در تهران، همه خبرگزاريهايي كه ما را در دنيا عقبافتاده نشان ميدادند، همانها نوشتند كريسدي برگ در ايران است و ميگويد آنجا بسيار امن است. همان رسانهها از قول كريسديبرگ نوشتند تهران از لندن و لسآنجلس امنتر است و مردماني به مراتب مهماننوازتر دارد. كريسديبرگ گفت من رفتم روسيه چهار محافظ داشتم، ولي در تهران راحت راه رفتم.اين كار ارزشمند است يا اينكه من بروم فيلم بسازم بگويم در ايران آسفالت نيست، چون ميخواهم فيلم هنري در بيايد؟
يك نكتهاي اينجا وجود دارد. شما كريسديبرگ را به ايران آورديد، درست. او از ايران خوشش آمد و در كنفرانس مطبوعاتي هم اين را گفت. اين هم درست. سفر او بازتاب خوبي هم داشت. اما يك چيزهايي در اين كشور وجود دارد كه مختص به اينجا است. شما اگر وقتي او به ايران آمد، شب بعد از كنفرانس مطبوعاتي كنسرتش را برگزار ميكرديد، احتمالا اين كنسرت برگزار ميشد. اما با وجودي كه خود من دوست دارم از اين جور اتفاقها زياد در ايران بيفتد، تصور ميكنم شما در برگزاري كنسرت كريس ديبرگ دچار مشكل خواهيد شد. همان طور كه او وقتي از ايران رفت، بعضي از رسانهها به لحاظ شخصيتي او را زير سوال بردند و حرفهاي نامربوط زدند.
زماني كه ما گفتيم با كريسديبرگ كار كرديم، هيچ كس باورش نشد. از خبرگزاريها خبرنگار دعوت كرديم و در دفتر فيلمش را نشانشان داديم. ديدند نه، انگار ماجرا حقيقت دارد.
خب اين چيزي را ثابت نميكند. باز هم معتقدم ايران سرزمين عجايب است. خدا كند اين كار انجام شود، اما من چشمم آب نميخورد!
من ميگويم كريسدي برگ در ايران كنسرت برگزار ميكند ولي نميگويم چه زماني، چون زماني كه من در نظر دارم يك مقدار كم است براي توجيه مخالفينم.
پس شما هم قبول داريد كه قرار است در جاي ويژهاي اين كار را بكنيد.
به هر حال ما با آدمي طرفيم كه خيلي چيزهايش و همينطورتمام شعرهايش مثل ما است، از صلح و دوستي حرف ميزند. همان حرفهايي كه ما در اسلام داريم. اصلا شعرهاي اين آدم فصل مشترك تمامي اديان الهي است. بعد ميگويند كريسدي برگ با منافقين ارتباط دارد در قضيه كه دقيق شديم فهميديم تلويزيون منافقين يكي از ترانههاي او را پخش كرده است.بعد كه يكي از خبرگزاريها از او سوال كرده،ديده او اصلا نميداند.
منافقين چه كساني هستند و اصلا آنها را نميشناسد. در يكي از كنسرتهاي آريان در خارج از كشور يكي آمد جلوي جمعيت پرچم اينها را باز كرد. من رفتم روي سن گفتم؛ متاسفم از اينكه شما فكر ميكنيد مشكلتان با دولت ايران است شما در بدنه عام جامعه من منفوريد.نكته جالب اين است كه وقتي خبرگزاري فارس براي كريسديبرگ ايميل زده بود كه شما مريم رجوي را ميشناسيد، او گفته بود: من اين آقا را نميشناسم.(!)اين قدر نميشناخته كه نفهميده اسم يك خانم است. شما ميگوييد كريسديبرگ نميتواند در ايران كنسرت بدهد، اين دقيقا همان چيزي است كه مخالفين ايران ميخواهند اتفاق بيفتد. از سازمانهاي امنيت ملي پنج، شش كشور بزرگ به كريسديبرگ گفتند به ايران نيايد.
اين آدم جسارت به خرج داده و نترسيده و آمده ايران. حالا موضوع از اين قرار است كه همين خبرگزاريها در خارج از كشور براي نيامدن او كمك ميكنند. خيلي هم زيركانه و نرمافزاري دارند كار ميكنند. جالب اين است كه مسوولان داخل مملكت هم همين كار را به نوعي ديگر ميكنند. خب من ميتوانم بپرسم فرق اين دو چيست؟
ميخواهم بگويم اگر كريسديبرگ به ايران نيايد همان رسانه غربي كه از ما بد مينوشت پيروز ميشود. بدخواهان خوشحال ميشوند.
واقعيت اين است كه فكر ميكنم در اينجا هم فقط مردم ايران ضرر ميكنند كه از يك عمل و عكسالعمل فرهنگي محروم ميشوند.
حالا با اين اوصاف آقايان بروند فكر كنند كه آيا كريسديبرگ به ايران بيايد بهتر است يا نيايد؟ جالب اين است كه دنيا ناباورانه دارد با اين موضوع برخورد ميكند؛ يك كمپاني آمريكايي به من گفته حاضر است فيلم اجراي كريسديبرگ در ايران را بخرد و فيلم كنسرت را در تمام دنيا منتشر كند. در قبال آن چيزي كه غرب از ايران نشان داده، ما بايد كار متفاوت بكنيم.
خب ميشود كمي هم از برنامههايي كه با كريسديبرگ در ايران داريد بگوييد. اين كار متفاوتي كه ميگوييد چيست؟
ما با اين كنسرت به نقاط ديدني ايران ميرويم و همراه با كريسديبرگ به نقاط تاريخي ايران سفر ميكنيم. اين بخشي از برنامه ما است.
اين سفر و اين برنامه و فيلمهايي كه تهيه ميشود چقدر براي شما هزينه برميدارد، چقدر از اين ماجرا سود مالي ميكنيد؟
مطمئن باشيد من به دنبال هيچ سود مادي در اين كار نيستم. حاضرم با هزينه خودم اين كار را انجام بدهم و سودي كه به دست آمد تمام و كمال صرف ساختن مدرسه كنم. چون اين كار براي من تبديل به يك عشق به ميهنم شده و پررنگتر كردن نام ايران.
به هر حال نميشود اين را ناديده گرفت كه شما يك تهيهكننده موسيقي هستيد و نفع مادي برايتان بايد يكي از اولويتها باشد.
من با هزينه خودم كريسديبرگ را آوردم در ايران. هيچ چيزي هم به او ياد ندادم. از آمدن او اين همه بازتاب خوب در دنيا ايجاد شد. من فكر ميكنم به عنوان يك ايراني آن چيزي را كه ميبايست كريسديبرگ از ايران ياد بگيرد به او ياد دادم.
بقيهاش با مسوولان است آنها بايد كمك كنند. اگر مسوولان كمك نكنند من ديگر اين كار را انجام نميدهم.
خب اين حرف شما كه با حرفهاي قبليتان تناقض دارد. تا حالا اصلا بحث بر سر كمك مسوولان نبود.
نه، تناقضي وجود ندارد. تا زماني كه مسوولان به من كمك نكنند دنبال انجام اين كار نميروم. نه اين كه مسوولان بيايند به من پول بدهند نه. فقط تضمين كنند كه اگر ما برنامهريزي كرديم و آنها مجوز دادند، پاي مجوزشان بايستند. چون به همان نسبتي كه كنسرت كريسديبرگ ميتواند در ايران آبرو بخرد اگر او بيايد و كنسرت برگزار نشود ده برابرش آبرويمان ميرود و اين سوژه خوبي ميشود براي آنهايي كه ميخواهند عليه ايران صحبت كنند.من دنبال اين نيستم كه اگر در قبال فعاليتهاي من براي مملكتم آبرويي كسب نميشود من باعث رفتن آبروي كشورم بشوم.به خاطر اين موضوع بايد بپذيرند و برسند به اين نتيجه كه بايد چنين اتفاقي در ايران بيفتد.
مكان كنسرت مشخص شده. مثلا قصد نداريد در تخت جمشيد برنامه اجرا كنيد؟
اولين مكان كنسرت ما تهران است. در مورد تخت جمشيد هم من چند سال پيش رفتم آنجا كه اجازه اجراي برنامه يك هنرمند ژاپني را بگيرم برايم بهانه آوردند. كه اگر اينجا كنسرت برگزار شود به ديوارهاي تخت جمشيد آسيب ميرسد! من هم گفتم ايرادي ندارد ما صدا را طوري ميچينيم كه به سمت مخالف ديوار برود.
چه حرف بامزهاي!
ميدانيد مشكل كجا است؛ مشكل محافظه كاري مسوولين است. البته خودشان اعتقاد ندارند به محافظه كاري. ضمن اين كه به حرفي كه ميزنند در شرايط و زمان و مكان ديگري اعتقاد ندارند. به حرف خودشان اعتقاد ندارند.
... چون به خلوت ميروند ...!
مشكل فعلي اين است كه آدمها نگران ميزهايشان هستند و اين نقطهاي است كه نميگذارد حركت كنيم و پايش روي ترمز است. بخش بزرگي از مديران ما هميشه پايشان روي ترمز است.
ميدانيد يكي از آرزوهايم اين است كه كنسرت بزرگي برگزار كنم در داخل زايندهرود. آن موقع ببينيد از ايران ما چه چيزي بيرون ميرود.
عكس:حميد جانيپور
يکشنبه 20 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]