تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838076963
نويسنده: ابوالقاسم يعقوبي فرهنگ نقد از نگاه امام خميني (قسمت سوم)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: ابوالقاسم يعقوبي فرهنگ نقد از نگاه امام خميني (قسمت سوم)
خبرگزاري فارس: اگر فرهنگ نقد كردن و نقد پذيرفتن، به درستي بيان شود و آداب نقد و ويژگيهاي ناقدان و مرزهاي روا و نارواي انتقاد به روشني ترسيم گردد، بسياري از تنشها و تشنجها و كشمكشها فروكش مي كند و بسياري از سستيها و كاستيها، زمينه ظهور نمييابند.
محور نظام (ولايت فقيه)
بدون نظم و نظام و ناظم, نمي توان امور كشور را سامان و سازمان داد. قانون اساسي كشورها, پشتوانه بي زبان نظامها به شمار مي روند. بايد مرجع ديگري باشد كه از آن قانون سخن بكشد و او را به زبان آورد. رهبري جامعه, چنين نقشي دارد. او قانون را به زبان مي آورد و راه را بر رهروان, روشن و هموار مي سازد; از اين روي, در معارف ديني ما سخن از (قرآن صامت) و (قرآن ناطق) به ميان آمده است.
رهبري چون برق در تن سيم است. كالبد جامعه به روح و حيات نياز دارد, تا ادامه حيات دهد. آن نيروي توانايي كه پراكندگيها را پيوند مي زند, استعدادها را شكوفا مي سازد, نيروها را بسيج و سازمان مي دهد, رهبر است.
امام علي(ع) مي فرمايد: (مكان القيم بالأمر مكان النظام من الخرز يجمعه ويضمّه, فان انقطع النظام تفرق وذهب ثم لم يجتمع بحذافيره ابداً.)101
جايگاه زمامدار در اين كار, جايگاه رشته اي است كه مهره ها را به هم فراهم آورد و برخي را ضميمه برخي ديگر دارد. اگر رشته ببرد مهره ها پراكنده شود و از ميان رود و ديگر به تمامي فراهم نيايد.
رهبري عمود خيمه نظام است و رشته جمع كننده تك تك مردم. انتقادها و خرده گيريها تا جايي آزاد است و ميدان دارد كه نخواهد اين عمود را بشكند و آن رشته را بگسلد. اگر نقد وارد اين حريم گردد, به انگيزه سست كردن محور نظام و پاره كردن ريسمان وحدت و انسجام مردم, بي گمان خط قرمز ناديده انگاشته و از آن گذشته است.
بحث از اين نيست كه كسي درباره مسائل نظري ولايت فقيه, تحليل و بررسي علمي نداشته باشد. اين شيوه نقد و بررسي در مسائل علمي و نظري, همواره در ميان فقها و حوزه ها مطرح بوده و هست. كارشناسان و خبرگان در اين گونه مسائل علمي سليقه ها و برداشتهاي گوناگوني ارائه داده و در نوشته هايشان به يادگار گذاشته اند.
بحث از اين است كه اگر بر اساس قانون اساسي و با رأي مستقيم مردم, يا بارأي مردم به خبرگان رهبري, فردي رهبري امت را عهده دار گرديد و در رأس نظام به عنوان پيشوا و جلودار برگزيده شد, و در راستاي اختيارهاي قانوني عمل كرد, كسي حق ندارد با صراحت يا با كنايه, به اين مرز و حق بتازد و مشروع بودن آن را زير سؤال ببرد و در تصميم گيريهاي او كه براساس قانون شرع, قانون اساسي و مصلحت نظام است, چون و چرا كند. امام علي(ع) مي فرمايد: (فان اجتمعوا علي رجل وسمّوه اماماً, كان ذلك لله رضي فان خرج عن امرهم خارج بطعن او بدعة ردوه الي ما خرج منه فان ابي قاتلوه علي اتباعه غير سبيل المؤمنين وولاه اللّه ماتولي.)102
پس اگر گرد مردي فراهم گرديدند و او را امام خود ناميدند خشنودي خدا را خريدند. اگر كسي كار آنان را عيب گذارد, يا بدعتي پديد آرد, او را به جمعي كه از آن برون شده باز گردانند و اگر سرباز زد, با وي پيكار كنند ـ كه راهي ديگر را پذيرفته ـ و جز به راه مسلمانان رفته و خدا در گردن او درآرد آن را كه بر خود لازم دارد.
اصل لشگر بي گمان سرور بود
قـوم بي سـرور, تن بي سر بود
وجه و چهره نظام اسلامي در مقام امامت و رهبري تبلور و تجلّي مي كند و شكوه و شكوفايي انسانها در پرتو وجود او عينيّت مي يابد. رهبري, در حقيقت هم ايدئولوك نظام است و هم زمامدار و هم پشتوانه معنوي, فرهنگي و ديني براي مديران اجرايي.
ولايت فقيه, به عنوان روح قانون اساسي و شالوده و اساس نظام اسلامي, امروز از مرحله نظريه پردازي گذشته و به مرحله قانوني رسيده است. و چون در متن قانون اساسي اين مسأله به رسميت شناخته شده و نمايندگان مردم در خبرگان قانون اساسي, آن را با حوزه اختياري گسترده, در قانون جاي داده اند و سپس اكثريت به آن رأي داده اند, از آن پس هرگونه چون و چرا در اصل زنده و حياتي (ولايت فقيه) و زير سؤال بردن و انتقاد به آن, قانون شكني و گذر از خط قرمز نظام و فساد در زمين به شمار مي رود.
اين كه شماري پنداشته اند: (هيچ خط قرمزي در طرح مباحث نظري و مسائل سياسي جز آنچه قانون اساسي به صراحت مشخص و تبيين كرده وجود ندارد و هيچ مقامي مصون از انتقاد و سؤال نيست) بايد به اين نكته توجه كنند و خود را به ناداني و غفلت نزنند كه همان قانون اساسي كه آنها آن را به عنوان خط قرمز مي شناسند, مواردي را به عنوان خط قرمز نظام تعيين كرده كه از آن جمله است: (ولايت فقيه) و رهبري فقيه عادل و مدير و مدبّر. پوشيده نماند كه مقصود اين اشارت آن نيست كه رهبري مصون از خطا و معصوم و از هرگونه انتقادي مبرّا و به دور است. امام علي(ع) با آن كه معصوم بود خود را بي نياز از يادآوري و رايزني نمي دانست و از مردم مي خواست كه او را در ادامه رهبري و اداره امور ياري و مدد رسانند.103
امام خميني نيز به روشني مي گويد: (هيچ كس نبايد خود را مطلق و مبرّاي از انتقاد ببيند, البته انتقاد غير از برخورد خطي و جرياني است.)104
كساني و جريانهايي كه از آغاز با ولايت فقيه و وليّ فقيه درافتادند و زبان به انتقاد گشودند و اكنون نيز, با فضاي جديد, سوداهايي در سر مي پرورند, به خاطر قدرت و اقتدار آن بوده و هست. اينان از اين كه بتوانند اين درياي بي كران را از جوش و خروش باز ايستانند و او را به عقب نشيني وا دارند, نااميد شده اند, از اين روي هر روز به بهانه اي بر اين برج و باروي مقدس يورش مي برند. و در اين لشكر كشي, به تازگيها ترفند جديدي ساز كرده اند و آن هماهنگ نشان دادن خود با يكي از جناحهاي كشور و اين ترفند, شماري از ساده لوحان را به سويي انداخته كه دشمن در پي آن بود و آن انتقاد كينه توزانه و غرض آلود, از ولايت فقيه و اختيارها و… است.
امنيت ملي
در هر كشوري مسأله امنيت ملي, از مهم ترين و بنيادي ترين دغدغه ها و حساسيتهاي مسؤولان آن كشور به شمار مي رود و برقراري امنيت, درهمه جا, نشانه اقتدار دولت و نظام است. برقراري امنيت و آسايش مردم, جلوگيري از هرج و مرج خواهان, بر هم زنندگان امنيت و آسايش مردم و… وظيفه اساسي دولتهاست.
قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز, به اين نكته, به روشني اشاره دارد كه شوراي عالي امنيت ملي, براي تأمين منافع ملي و پاسداري از انقلاب اسلامي و تماميت ارضي و حاكميت ملي, تشكيل مي شود و با بهره گيري از امكانات مادي و معنوي كشور و هماهنگ كردن فعاليتهاي سياسي, اطلاعاتي, اجتماعي, فرهنگي و اقتصادي, با تهديدهاي داخلي و خارجي مقابله مي كند.105
به كارگيري توان مادي و معنوي براي پديدآوردن و برقراركردن امنيت ملي و پاسداري از آن رويارويي با جريانهايي كه به آشوب و بلوا دامن مي زنند, نشانگر اين معنا است كه (امنيت ملي) جزء خطوط قرمز حكومتهاست. در نظام جمهوري اسلامي نيز, اين خط قرمز مورد توجه قرار گرفته و به هرگونه انتقاد و انتشار مطلب و يا نوشته اي كه بخواهد اين اصل را كمرنگ سازد و آرامش مردم را بر هم زند گذر از خط قرمز خواهد بود. هرگونه حركتي كه جوّ عمومي جامعه را دچار تزلزل و آلودگي رواني سازد و مردم را كلاف سر درگم كند و زمينه انتخاب و گزينشهاي درست را از آنان بگيرد, حركتي است عليه امنيت ملي.
البته اين سخن به اين معني نيست كه آزاديهاي مشروع از بين برود و جوّ خفقان و استبداد بر انديشه ها و قلمها, حاكم گردد; اما معني آزادي هم اين نيست كه نخاله ها و عقده ايها و رجّاله ها سر برآورند و ميدان دار آزادي بيان گردند و به نام آزادي هرگونه فكر تخريبي را القاء كنند.
نظام خوش آيند آن است كه زمينه اي فراهم سازد تا جوهره انساني انسانها رشد يابد و اين به معناي آزاد گذاشتن فتنه انگيزي و فتنه گري كه امنيت ملي را از بين مي برد, نيست: (انتقاد غير از توطئه است. لحن توطئه با لحن انتقاد فرق دارد… اين لحن آزاد نيست, توطئه آزاد نيست, انتقاد آزاد است.)106
آزادي و امنيت ملي كامل كننده يكديگرند. اگر قرار باشد آزادي بيان و قلم امنيت جامعه را به خطر بيندازد, بايد آن آزادي مهار گردد, تا كساني به بهانه آزادي, هرگونه رطب و يا بسي را به هم نبافند و نظام و امنيت آن را زير سؤال نبرند. نبايد گذاشت آزادي ملعبه شود:(الآن آزادي پيش بعضي از اشخاص, ملعبه شده است كه هر چه دلشان مي خواهند, بايد بنويسند و بگويند….)107
امام راحل و آينده نگر, برداشت نادرست دگرانديشان و دشمنان كينه توز را از آزادي مطرح كرده و به آن پاسخ داده است: (آزادي مطلق بايد باشد كه آنها مي گويند اين است كه: چريك فدايي و فلان دسته منافق و فلان دسته كافر و فلان دسته اي كه هيچ اعتقاد به اسلام ندارند, اينها آزاد باشند, بيايند هر چه دلشان مي خواهند بگويند, هر كاري مي خواهند بكنند و لو فرض كنيد به ضد اسلام حرف بزنند, آزادند و لو به ضد جمهوري اسلامي حرف بزنند, آزادند و يك دسته نفهم هم مي گويند نخير بايد اين چيزها باشد… اين روزنامه ها نمي فهمند, يا فهميده عمل مي كنند چرا بايد اين روزنامه ها دامن بزنند به اختلافات… روزنامه ها را به بازي گرفته اند.)108
هشدار امام به روزنامه ها, گوياي موقعيت ويژه اي است كه روزنامه ها دارند. آنها اگر در دست ناپاكان دين به دنيا فروشان, وابستگان به قدرتها و محفلهاي خارجي و پشت كردگان به انقلاب باشد, امنيت كشور را به خطر مي اندازند و اگر در دست پاكان و انسانهاي شريف, مسلمان, انقلابي, علاقه مند به وطن و ملت باشد, امنيت مي آفرينند.
پس روزنامه هم مي تواند امنيت بيافريند و هم مي تواند تشنج آفريني كند. كه در آشوب كوي دانشگاه ديديم, بسياري از روزنامه هاي دگرانديش و متأسفانه پاره اي از روزنامه هايي كه با بودجه بيت المال اداره مي شوند,چگونه به آشوب دامن زدند.
اگر بررسيها,گزارشها, انتقادها, با انصاف و عدل همراه باشد و در تجزيه و تحليل هاي روزانه حقايق را كتمان نكنند و عيبهاي كوچك را بزرگ جلوه ندهند, درست نويسي را به درشت نويسي بدل نكنند, و در يك كلام, از موهبت آزادي قلم و بيان به شايستگي بهره برند, نقش مهم و بنيادي در تأمين امنيت فرهنگي و فكري مردم دارند و اگر رفتاري غير از اين داشته باشند, و به جاي استوار ساختن باورها دست به ويرانگري بزنند و از نعمت آزادي سوء استفاده كنند و انتقاد را به انتقام دگرسازند, برخلاف مسير مردم و قانون گام برداشته اند.
در پايان اين بخش, اصل نهم قانون اساسي را كه بيانگر مرز آزادي در پيوند با امنيت ملي است, يادآور مي شويم: (در جمهوري اسلامي ايران, آزادي و استقلال و وحدت و تماميت ارضي كشور از يكديگر تفكيك ناپذيرند و حفظ آنها وظيفه دولت و آحاد ملت است. هيچ فرد ياگروه يا مقامي حق ندارد به نام استفاده از آزادي, به استقلال سياسي, فرهنگي, اقتصادي و نظامي و تماميت ارضي ايران كم ترين خدشه اي وارد كند و آزاديهاي مشروع را هر چند با وضع قوانين و مقررات سلب كند.)109
وحدت ملي و روح اميد
از محورهاي بنيادي يك نظام, (وحدت ملي) آن است. آنچه مي تواند يك جامعه را در برابر آفتها و آسيبهاي گوناگون مقاوم سازد, وفاق اجتماعي و همگرايي نيروها و روح اميد و اميدواري مردم نسبت به آينده نظام است.
امام خميني, دو هدف اساسي را هميشه دنبال مي كرد: وحدت ملي و دميدن روح اميد به كالبد مردم و جامعه با سيري در انديشه امام درخواهيم يافت, وحدت ملي و اميددادن به مردم, از اصول اساسي تفكر ايشان است كه هم در بيان و هم در بنان ايشان جلوه اي خاص يافته است. امام ترفندهاي دشمن را به خوبي دريافته بود كه در پي ويران كردن چه چيزهايي است. به گفته مقام معظم رهبري: (دشمن سه هدف مرحله يي و مقطعي را تعقيب مي كند: اول عبارت است از تخريب وحدت ملي… دوم تخريب ايمان و باورهاي كارساز در دل مردم… سوم: تخريب روح اميد و تخريب آينده در ذهن مردم… اسم اين تخريبها را هم (اصلاح) مي گذارند.)110
امام, با تمام توان در برابر اين سه هدف ويرانگر دشمن ايستاد و ديگران را نيز به ايستادگي فرا خواند. او, در مقام بيان فرهنگ نقد, همواره به اين نكته اشاره داشت كه انتقادها نبايد مردم را سست و دلسرد كند و آنان را نسبت به نظام و مسؤولان آن بدبين و بي اعتماد گرداند: (ما امروز احتياج به اين داريم كه اين ملت را اميدوار كنيم و دلگرم… نبايد اين مردم را سست شان كنيم… بايد همه كوشش كنيم كه اميد ايجاد كنيم.)111
انتقاد و امر به معروف و نهي از منكر, وظيفه اي است ديني و همگاني; اما بايد در انجام اين دو فريضه بزرگ روشي را برگزينيم كه آن رويه و روش هم معروف و پسنديده باشد, نه منكر و ناپسند. (مع الأسف بعضي از نويسندگان و گويندگان به جاي انتقاد سالم و هدايت مفيد, با انتقاد كينه توزانه مي خواهند افراد جامعه را به جمهوري اسلامي بدبين كنند, اينان به جاي نهي از منكر, خود مرتكب منكر مي شوند.)112
روح حاكم بر انتقادها و ايرادها و خرده گيريها بايد اين باشد كه نابسامانيها سامان يابد, نارضايتيهاي مردم ريشه يابي گردد و درمان شود. دشواريها و گرفتاريهاي آنان شناسايي و از راه قانوني, براي آنها راه حل ارائه شود. شكل و شيوه انتقاد بايد به گونه اي باشد كه مردم را از صحنه انقلاب و اسلام خارج نكند, بلكه پرتو اميد در دل آنها بيفكند و خرسند از اين باشند كه كسي و كساني براي برداشتن بازدارنده از سر راه آنان و سامان دادن نابسامانيهاي زندگي آنان دل مي سوزانند و پي گيرند: (در جمهوري اسلامي همه بايد با انتقادها و طرح اشكالها راه را براي سعادت جامعه باز كنند.)113
اگر در انتقادهاي سياسي و اجتماعي منتقدان, اين جهت و اين هدف رعايت نشود, و نقد آلودن فضاي ذهني و فكري مردم و به نااميدي كشاندن و دلمرده ساختن آنان را در پي داشته باشد, اين انتقاد نيست, بلكه به گفته امام: (انتحار)114 است.
روشن است در اين گونه شيوه ها و انتقادهاي ويرانگر تر و خشك و باگناه و بي گناه, همه خواهند سوخت. هدف از انتقاد, بايد آن باشد و فكر و دل خدمتگزاران را به يكديگر نزديك كنيم و مردم را در صحنه هاي سازندگي اميدوار و پرنشاط گردانيم, نه آن كه تيشه به ريشه منافع ملي و مردمي خود بزنيم: (در هر حال, يكي از كارهايي كه يقيناً رضايت خداوند متعال در آن است, تأليف قلوب و تلاش جهت زدودن كدورتها و نزديك ساختن مواضع خدمت به يكديگر است. بايد از واسطه هايي كه كارشان القاء بدبيني نسبت به جناح مقابل است پرهيز نمود. شما آن قدر دشمنان مشترك داريد كه بايد با همه توان در برابر آنان بايستيد.)115
در اين فراز از رهنمود امام راحل چند نكته اساسي به چشم مي خورد:
1. حركت در جهت پيوند دلها و از بين بردن كينه ها و كدورتها, كاري خدا پسندانه است.
2. هنر ناقدان و مصلحان اجتماعي, بايد آن باشد كه مواضع خدمت را به يكديگر نزديك كنند و به وحدت نيروها و همدلي آنان در پيشبرد هدفهاي نظام و خدمت به مردم, مدد رسانند.
3. در هر جامعه اي آتش بياران معركه مايه فتنه و فساد و دو دستگي هستند. آنان كه به هيچ جناحي پايبند نيستند و هدفي جز جوّسازي و بدبين كردن نيروهاي انقلابي به يكديگر ندارند, آنان را بايد شناسايي كرد و از خود دور ساخت.
4. سرگرم شدن در جبهه خودي و نقد و بررسي عملكردها, بزرگ كردن عيبهاي كوچك و كاستيهايي كه در درازمدت قابل جبران است, نبايد ما را از غيرخودي و دشمن مشترك غافل سازد. يكي از آفتهاي سياسي و اجتماعي براي يك نظام توانا و قدرت مند همين است كه در مسائل جزيي سرگرم شود و از مسائل اصلي و اصولي و دشمنيهاي بيروني غافل بماند.
امام خميني, با توجه به اين اصول و اين كه وحدت ملي مردم, به هيچ روي نبايد فداي چيز ديگري بشود, مي گويد: (ممكن است هر كس در فضاي ذهن و ايده هاي خود نسبت به عملكردها و مديريتها و سليقه هاي ديگران و مسؤولين انتقادي داشته باشد, ولي لحن و تعابير نبايد افكار جامعه و آيندگان را از مسير شناخت دشمنان واقعي و ابرقدرتها, كه همه مشكلات و نارساييها از آنان سرچشمه گرفته است, به طرف مسائل فرعي منحرف كند و خداي ناكرده همه ضعفها و مشكلات به حساب مديريت و مسؤوليت مسؤولين گذاشته شود و از آن تفسير انحصارطلبي گردد كه اين عمل, كاملاً غير منصفانه است و اعتبار مسؤولين نظام را از بين مي برد و زمينه را براي ورود بي تفاوتها و بي دردها به صحنه انقلاب, آماده مي كند.)116
باورها و ارزشهاي پايدار ديني
آخرين بخشي كه در اين نوشتار در باب مرزهاي انتقاد و خطهاي قرمز به آن مي پردازيم, برگرفته از آخرين اصل قانون اساسي است كه در ذيل آن آمده: (محتواي اصل مربوط به اسلامي بودن نظام و ابتناي كليه قوانين و مقررات براساس موازين اسلامي و پايه هاي ايماني و اهداف جمهوري اسلامي ايران و جمهوري بودن حكومت و ولايت امر و امامت امت و نيز اداره كشور با اتكاء به آراء عمومي و دين و مذهب رسمي ايران تغيير ناپذير است.)117
روح اين اصل آن است كه در اين كشور, چند چيز از اصول پايدار و ثابت و دگرگوني ناپذيرند:
1. اسلامي بودن نظام
2. جمهوري بودن آن
3. ولايي بودن حكومت
4. مردمي بودن
هر قلمي و سخني كه به اين اصول اساسي خدشه وارد سازد و بخواهد به حريم آنها دست اندازي كند, ناسالم است و گذر از خط قرمز.
مقام معظم رهبري در تفسير و بيان نمونه ها و مصداقهاي خط قرمز, خطاب به دشمنان انقلاب, مي گويد: (شما انقلاب را زير سؤال ببريد, اصل انقلاب را نفي كنيد نظام جمهوري اسلامي را نفي كنيد و كسي چيزي نگويد؟ بديهي است اين خط قرمز است. اين قابل تحمل نيست.
گزارشهاي نامربوط كه به چيز ديگري مربوط است آن را مي كشانند به يك جايي كه به نظام ضربه بزنند, يا زير سؤال ببرند. دستگاه هم تاحالا چيزي نگفته و حرفي نزده است, ولي توجه داشته باشيد كه اينها خط قرمز است.)118
بي گمان, نظام اسلامي, و ارزشها و باورهايي كه اين نظام بر آنها استوار است و در اصل سوم قانون اساسي, به روشني بيان شده, در حوزه نقد و انتقاد ناقدان نمي گنجد. با پذيرفتن اين اصول و در چارچوب آن باورها و ارزشها, اگر انتقادي صورت بگيرد تا زماني كه به سست كردن نظام و ارزشهاي آن نينجامد, آزاد است و اين نكته را امام راحل, به روشني در رهنمودها و سخنان و سيره عملي خود, ترسيم كرده است.
امام با آن كه نقد و انتقاد را مايه هدايت و رشد و تعالي مي دانست و همواره اهل سوز و درد را دعوت به خيرخواهي و نقد هدايت گرانه و سالم مي كرد, اما نسبت به باورهاي ديني و پايه هاي اعتقادي و اصول ارزشي حساسيّت ويژه داشت و غيرت ديني و شجاعت و صلابت او در اين زمينه زبانزد همگان است.
امام در مسأله عزل قائم مقام رهبري, اين واقعيت را به اثبات رساند كه چارچوب دوستي و پيوند او با ديگران بر محور باورها و ارزشهاي پايدار ديني و مصلحت نظام اسلامي است; از اين روي به روشني به نمايندگان مجلس شوراي اسلامي يادآور شد: (سفارش اين موضوع لازم نيست كه دفاع از اسلام و نظام شوخي بردار نيست. در صورت تخطي, هر كس در هر موقعيت, بلافاصله به مردم معرفي مي شود.)119
و به همه كساني كه در جامعه پايگاه و مخاطب دارند, گوشزد كرد:(طلاب عزيز, ائمه محترم جمعه و جماعات, روزنامه ها و راديو تلويزيون, بايد براي مردم اين قضيه ساده را روشن كنند كه در اسلام مصلحت نظام از مسائلي است كه مقدم بر هر چيز است و همه بايد تابع آن باشيم.)120
پايداري امام بر اصول پايدار, شكوفه بسيار داد, اسلام را به ژرفاي دلها برد, باورندگان به اسلام را فزوني بخشيد. البته شماري هم تاب اين اصول مداري امام را نداشتند و از گردونه و چرخه نظام به كنار ماندند.
--------------------------------------------------------------------------------
پي نوشتها:
1. سوره (آل عمران), آيه 103.
2. سوره (انفال), آيه 63.
3. سوره (مائده), آيه 5.
4. سوره (عصر), آيه 5.
5. سوره (آل عمران), آيه104.
6. همان.
7. (اصول كافي), ج639/2, دار صعب, بيروت.
8. (فرهنگ معين) و (لغت نامه دهخدا).
9. (مجموعه رسائل), ج20/1.
10. (اسلام و مقتضيات زمان), شهيد مطهري285/.
11. (انسان كامل), شهيد مطهري, 194.
12. (اثباة الهداة), حر عاملي, ج71/1, مطبعه علميه قم.
13. (صحيفه نور), مجموعه رهنمودهاي امام خميني, ج97/14, وزارت ارشاد اسلامي.
14. (تحف العقول) 337/1, مؤسسه اعلمي, بيروت.
15. (ميزان الحكمه), ري شهري, ج57/10, دفتر تبليغات اسلامي.
16. سوره (بقره), آيه 206.
17. (صحيفه نور), ج170/20.
18. همان مدرك201/.
19. همان مدرك, ج74/13.
20. (نهج البلاغه), صبحي صالح, خ176, ترجمه شهيدي, 185/.
21. (فهرست غرر), ج389/7.
22. (تحف العقول), 179, بيروت.
23. (صحيفه نور), ج96/21.
24. همان, ج178/18.
25. سوره (زمر), آيه 18.
26. سوره (ذاريات), آيه 55.
27. (اصول كافي), ج638/2; (فهرست غرر), ج203/7, چاپ دانشگاه.
28. (اصول كافي), ج133/2.
29. (تحف العقول), 302/, بيروت.
30. (سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني), ج25/2, پيام آزادي.
31. همان149/.
32. (صحيفه نور), ج48/21.
33. همان, ج190/4.
34. همان, ج120/1.
35. (تحف العقول), 263/, بيروت.
36. (تحريرالوسيله), ج466/1.
37. همان.
38. (اسلام و مقتضيات زمان)285/.
39. (صحيفه نور), ج180/21.
40. (حوزه و روحانيت در آئينه رهنمودهاي مقام معظم رهبري), ج273/1, سازمان تبليغات.
41. (بحارالانوار), علامه مجلسي, ج75/70; ج165/74 (با اندك اختلافي در تعبير).
42. سوره (مائده), آيه 25.
43. (صحيفه نور), ج97/14.
44. (همان 244/.
45. (اصول كافي), ج193/2.
4. همان163/.
47. (نهج البلاغه), نامه 53/, ترجمه شهيدي328/.
48. (صحيفه نور), ج237/14 .
49. همان/ 97 .
50. همان99/.
51. همان.
52. همان.
53. (خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفي), 230/, مركز اسناد انقلاب اسلامي.
54. همان234/.
55. همان.
56. (بحارالانوار), علامه مجلسي, ج194/75, مؤسسة الوفاء.
57. (صحيفه نور), ج78/13.
58. سوره (ق), آيه 16.
59.سوره (انفال), آيه 48.
6. سوره (بقره), آيه 268.
61. سوره (اعراف), آيه 27.
62. سوره (مائده), آيه 91.
63. (صحيفه نور), ج29/19.
64. (اصول كافي), ج300/2.
65. (تعليم و تربيت), از مجموعه تبيان, مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
66. (فهرست غرر)396/.
67. (صحيفه نور), ج62/14.
68. سوره (مائده), آيه 91.
69. (بحارالانوار), ج230/74.
70. سوره (ص), آيه 64.
71. سوره (حجر), آيه 47.
72. سوره (حشر), آيه 10.
73. (حديث ولايت), مجمعه رهنمودهاي مقام معظم رهبري, ج83/2, تهيه و تنظيم دفتر مقام معظم رهبري.
7. (بحارالانوار), ج580/75.
75. (تحف العقول)87/.
76. (صحيفه نور), ج236/14.
77. همان, ج233/19.
78. (بحارالانوار, ج97/10.
79. (سرگذشتهاي ويژه), جمعي از فضلاي حوزه, ج92/1.
80. همان75/.
81. مفردات راغب, واژه (نصح).
82. (لسان العرب), ابن منظور, واژه (نصح).
83. سوره (اعراف), آيه 68.
84. (فهرست غررالحكم), ج382/7.
85. (صحيفه نور), ج239/14.
86. همان 258/.
87. (فهرست غررالحكم)291/.
88. (صحيفه نور), ج96/14.
89. (نهج البلاغه), نامه26/, ترجمه شهيدي288/.
90. (بحارالانوار), ج66/72, مؤسسه الوفاء.
91. (نهج البلاغه), خ118, ترجمه شهيدي117/.
92. (حديث ولايت), به رهنمودهاي مقام معظم رهبري, ج82/3.
93. روزنامه (جمهوري اسلامي), 75/2/15.
94. (صحيفه نور), ج268/14.
95. همان269.
96. همان244/.
97. همان.
98. همان269/.
99. همان244/.
100. همان145/.
101. (نهج البلاغه), خ166, ترجمه شهيدي143/.
102. همان, نامه 6, ترجمه شهيدي275/.
103. همان, خ216/.
104. (صحيفه نور), ج48/21.
105. (قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران با اصلاحات), اصل 76.
106. (صحيفه نور), ج268/17.
107. همان, ج352/13.
108. همان170/.
109. (قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران), اصل نهم.
110. روزنامه (جمهوري اسلامي), 78/9/26.
111. (صحيفه نور), ج230/14.
112. همان62/.
113. همان248/.
114. همان40/.
115. همان, ج48/21.
116. (صحيفه نور), ج94/21.
117. (قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران).
118. روزنامه (جمهوري اسلامي), 75/2/15.
119. (صحيفه نور), ج106/21.
120. همان212/.
......................................................................................
منبع: فصلنامه حوزه، شماره 96
شنبه 19 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]
-
گوناگون
پربازدیدترینها