واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: جان وین سی سال پیش درگذشت. این بازیگر بزرگ هالیوود در ۲۶ مه ۱۹۰۷ در ايالت ايووا در شمال شرقی آمریکا به دنيا آمد و در ۱۱ ژوئن ۱۹۷۹ بر اثر سرطان در لوسانجلس درگذشت. دوستداران سینما مرد بزرگ وسترن را فراموش نمیکنند
جان وين تجسم ايدآلهای سنتی يا به اصطلاح ارزشهای اصيل آمريکايی بود که شاید امروزه برای بسياری از مردم جهان ناخوشآيند باشد. آمريکای جان وین جولانگاه آزادمردان است و قلمرو نظم و قانون. نظمی که چه بسا ظالمانه است و قانونی که میتواند طرفدار زورمندان باشد. اين آمريکا اعتماد فراوان و اراده قوی دارد و تا حدی هم قلدر و زورگوست. از هرچيز و هرکسی برتر است و چون از ديگران قویتر است، پس به خود حق میدهد که حرف و نظر خود را با زور هم پيش ببرد.
جان وين از زمانی که در سینما به شهرت رسید، همیشه نمايندهی انديشههای کهنه و محافظهکارانه بود. در جریان جنگ داخلی اسپانيا که بيشتر شهروندان آزادیخواه آمریکا و جهان از بنيادهای جمهوری حمايت میکردند، جان وين سرسختانه از ناسيوناليستهای سلطنتطلب که قاتلان دموکراسی جوان اسپانیا بودند پشتيبانی میکرد و برای آنها کمک مالی میفرستاد.
در جنگ جهانی دوم جان وين با ورود آمريکا به جنگ و گشودن جبهۀ شرق اروپا مخالف بود، زيرا عقيده داشت که جنگ فرصتی است تا آلمان نازی حساب "اتحاد شوروی" را يکسره کند تا جهان از "شر کمونيسم" راحت شود.
به همين ترتيب جان وين از عمليات ارتش آمريکا در کره و ويتنام نیز دفاع کرد، زيرا جنگطلبی و برتریجويی ايالات متحده را دفاع موجه به اصطلاح "جهان آزاد" در برابر تهاجم کمونيسم میدانست.
در دورانی که روشنفکران آمریکا لشکرکشی بيرحمانه به خاک ويتنام را محکوم میکردند، جان وين در سال ۱۹۶۸ فيلم "کلاه سبزها" را ساخت که به حملات بیرحمانهی ارتش آمريکا، سيمايی عادلانه و اخلاقی میداد.
قهرمان جدال با شر
بیشتر سينمادوستان تصوير جان وين را بيشتر از خود او دوست دارند. او را نه پشت تریبونهای تبليغاتی بلکه روی پردهی سينما میپسندند. او روی اکران زندهتر و شادابتر و انسانتر است. در تاريکی سینما او را روشنتر میبينيم.
جان وين تنها بازيگر آمريکا بود که در زمان حياتش سيمای اسطورهای پيدا کرد. او با هيکل تنومند، حرکات نرم و صدای کلفت و دورگهاش از ابعاد انسانی بزرگتر بود. وقتی تفنگ به دست میگرفت و بر پشت اسب به سوی افقهای دور میتاخت، تماشاگر میدانست که از او کارهايی بر میآيد فراتر از توش و توان ما. در عين حال او در بیشتر نقشها انسانی بود معمولی با تمام ضعفها و محدويتهای بشری، برای همین هم میتوانستیم با او همدردی داشته باشیم و گاه در جلد او فرو برویم. تماشاگر میپذيرفت که او نمايندهی خير است و باید بر شر پيروز شود. چند و چون در ماهيت خير و شر و موشکافیهای حقوقی يا اخلاقی از حوصلۀ سينمای وسترن بيرون است.
قهرمان غرب وحشی
سينمای وسترن روايت بخشی از گذشتهی آمريکاست که زياد هم دور نيست. مقطعی که ايالتهای شرقی کرانهی اقيانوس اطلس میروند تا ايالتهای جنوب غربی آمريکا را تا کرانهی اقيانوس آرام فتح کنند. اين دوران از التهابات اجتماعی و سياسی سرشار است، با انبوه حوادث تکاندهنده و ماجراهای پرهيجان. گنجی بیکران از حکايات غريب و داستانهای پرکشش. زمينهی تاريخی اين داستانهای پرتب و تاب از ده پانزده سال فراتر نمیرود و تنها برشی باريک از گذشتهی آمريکا را در برمیگيرد. دورهای پرآشوب در حوالی سالهای ۱۸۶۵ تا ۱۸۸۰ که پس از پایان جنگهای داخلی فرا رسيد.
هيچ بازيگری در سينمای آمريکا مانند جان وين به ژانر يا شاخهی سينمای وسترن هويت نداده است. همه بزرگان هاليوود از گاری کوپر و کرک داگلاس تا برت لنکستر و جيمز استوارت و در سالهای نزديکتر پل نيومن و رابرت ردفورد و استيو مککويين و کلینت ایستوود و کوین کوستنر به قهرمانان غرب وحشی جان دادهاند، اما هيچ يک از آنها به برازندگی و استواری جان وين در دل درههای غريب و دشتهای پهناور و آسمانهای درخشان آن دیار ناآشنا جا نيفتادند.
کاوبوی اسطورهای
جان وين با قد افراشته، چهرهی سوخته و نگاه عمیق با چشماندازهای بکر و غريب غرب وحشی يگانه بود. او در قالب گاوچران يا کلانتر، در سيمای ششلولبند يا سوارهنظام، مرد تیپیک دنيای وسترن بود که گويی همان دم از دل چشمههای رخشان و صخرههای سخت برجوشيده بود.
او خود يکپارچه وسترنر یا مرد اصیل غرب بود. یل آشنای دشتهای بیکران غرب، که نياز نداشت نقش کاوبوی را بازی کند. درست برعکس: اين کاوبوی بود که نياز داشت از او تقليد کند تا به يک کاوبوی واقعی بدل شود.
بدويت فرد در برابر مدنيت
جان وين در نزديک ۲۰۰ فيلم ايفای نقش کرده، اما سيمای واقعی او در سینمای وسترن است که به کمال جان میگيرد. در پهندشتهای فراخ و درههای پرسنگلاخ است که این "یکه سوار" سرشار از سرزندگی و شادابی، با تمام قامت در افق قد میکشد. غولی زيبا که از بطن طبيعت وحشی زاده میشود، آماده، تا بر افقها و افلاک چيره شود.
یکی از بنمایههای اصلی سینمای وسترن ترسیم تضاد فرهنگ مدنی (شهرنشینی مدرن) با مناسبات و ساختارهای سنتی (خانهبدوشی بدوی) است. جان وین در جان دادن به این بعد از جهان وسترن بینظیر است. در قیافۀ مردانه، در منش و رفتار او چيزی مرموز، بدوی و دستنيافتنی هست که او را از الگوهای عرفی و مدنی دور و به سرشت وحشی وسترن نزديک میکرد.
در رفتار او پویهای غریزی هست که او را از تکرار و ابتذال دور میکند. سیمای او در سایه روشن عواطف و انگیزههای گوناگون تغییر رنگ میدهد. خشم و خشونت مردانهی او در یک آن به عطوفت و مهربانی بدل میشود، گویی در پیکر زمخت این "غول بیابانی"، کودکی معصوم و بیآزار کز کرده است.
پنجاه سال در سينما
جان وين در سال ۱۹۲۶ در زمان سينمای صامت بازيگری را شروع کرد. سالها بعد در سال ۱۹۳۹ بود که با وسترن برجستهی جان فورد به نام "دليجان" به شهرت رسيد. در فيلمهای حماسی جان فورد بود که سيمای جان وين تا حد اسطورهای زوالناپذير قوام گرفت. در فيلمهايی مانند "قلعۀ آپاچی"، ريو گرانده، جستجوگران، "دختری با روبان زرد"، "آخرين فرمان"، "مردی که ليبرتی والانس را کشت" و سواره نظام. اين فيلمها امروزه به گنجينهی کلاسيک سينما پيوستهاند.
سينماگر بزرگ ديگری که در تکوين سيمای اسطورهای جان وين سهم داشت هوارد هاکز است. او پس از ساختن وسترنی زیبا به نام "رود سرخ" به سال ۱۹۴۸، در سالهای بعد با سه گانهای ظريف و استادانه موفق شد بلوغ بازيگری جان وين را به نمايش بگذارد. اين سه گوهر سينمای وسترن عبارتند از: ريو براوو، ريو لوبو و الدورادو.
جان وين دو فيلم نيز کارگردانی کرد: وسترنی به نام آلامو در سال ۱۹۵۹ ساخت و فيلم جنگی "کلاه سبزها" را به سال ۱۹۶۸. اما در ستايش از او لازم نیست از اين دو فيلم سخنی گفته شود. به سادگی بايد گفت که او بازيگری توانا بود که سینمای وسترن به او مدیون است .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 308]