واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: آيا تا به حال به اين موضوع فكر كردهايد كه اگر در زمان دانشمندان، قهرمانان، ورزشكاران، پادشاهان و آدمهاي مهم گذشته كنكور وجود داشت شايد سرنوشت آنها هم عوض ميشد و چيزي ميشدند به جز شخصيتهايي كه امروزه از آنها ميشناسيم؟ البته چون وقت شما كنكوريهاي عزيز بسيار ارزشمند است، لازم نيست بنشينيد و به مصاديق اين پيشفرض فكر كنيد. ما ساعتها و روزها به جاي همه شما فكر كرديم و به نتايج احتمالي زير رسيديم:
مشاهير کنکوري!
اديسون: خوشبختانه وجود كنكور هيچ تغييري در مسير زندگي اين مخترع بزرگ ايجاد نميكند. چون احتمالاً وي پس از مشاهده اينكه به دليل انتخاب رشته نادرست يا هر دليل درست ديگري با رتبه 25 در هيچ دانشگاهي قبول نشده، برق از سه فازش ميپريد و درست در اين لحظه سرنوشتساز موفق به اختراع لامپ و ساير اختراعات برقياش ميشد!
آقا محمدخان قاجار: اين شاه قاجار محال بود همان سال اول كنكور قبول نشود چون علاوه بر رشتههايي كه آقا پسرها ميتوانند انتخاب كنند، در شرايط اضطراري ميتوانست رشتههاي كاملاً دخترانه را هم وارد فرم انتخاب رشتهاش كند.
انيشتين: اين دانشمند چون بچه (... خواني) بوده قطعاً در رشته فيزيك با رتبه بالا قبول ميشد اما پس از فارغالتحصيلي، وقتي ميديد با اين مدرك نميتوان كار درست و حسابي دست و پا كرد، ميرفت كلاس كنكور بازميكرد و خودش از عكسهاي خودش براي تبليغ كلاس كنكورش استفاده ميكرد.
ابوعليسينا: اين انديشمند و دانشمند و فيلسوف بدون هيچ مشكلي در رشتههاي خوب قبول ميشد ولي متاسفانه سرانجام يكي از پيشنهادها و بورسهاي تحصيلي دانشگاههاي خارجي وسوسهاش ميكرد و باعث فرار مغزهايش به ري، بلخ يا شوشتر ميشد!
اسكندر مقدوني: وقتي اسكندر و سپاهيانش به ايران حمله كردند و رسيدند لب مرز، متوجه ميشوند براي ورود به كشور بايد كنكور بدهند و طبق قوانين موجود، كسي نميتواند همينطوري الكي سرش را بيندازد پايين و بيايد كشور ما را اشغال كند. اسكندر همانجا لب مرز مرتب كنكور ميداد و هي رتبه لازم را به دست نميآورد و به اين ترتيب نه تنها عمر خودش، بلكه عمر نوح و نتيجههايش هم به اشغال كشورمان قد نميداد!
فردوسي: چون پادشاهان و بزرگان هم عصر اين شاعر بزرگ از درك هنر او عاجز بودند و از طرفي سرودن شاهنامه درآمد چنداني براي او نداشت و دخل و خرجش با هم جور نميشد و مرتب به كاسب و بقال و قصاب و سوپرماركت سر كوچه و شركت فروشنده خودروي ليزينگياش بدهكار بود، ميرفت در موسسه كنكور انيشتين كتابهاي كنكور به شعر مينوشت و آخر سر هم ميگفت:
بسي رنج بردم در اين سال سي / عجم زنده كردم بدين كتاب كنكوري!
سعدي: خوشبختانه سعدي آنقدر زرنگ بود كه بتواند گليم خودش را از آب بيرون بكشد و اجازه ندهد كنكور و قبول شدن يا نشدن در آن مسير زندگياش را عوض كند، ولي به هر حال قطعاً يك باب جديد به گلستانش اضافه ميكرد و احتمالاً اسمش را هم ميگذاشت؛ آداب كنكور در سيرت پشت كنكوريها!
باباطاهر عريان: اين شاعر بزرگ چون در كلاسهاي كنكور شركت ميكرد متوجه ميشد نام فاميلش باعث ميشود بچههاي كلاس هر روز مضامين جديدي برايش كوك كنند و در گام اول ميرفت فاميلياش را عوض ميكرد و مثلاً ميشد باباطاهر پوشيده! در ادامه هم در رشته ادبيات قبول ميشد و شعر ميسرود ولي اشعارش به شدت تحت تاثير كنكور قرار ميگرفت، مثلاً ميسرود:
بده خنجر كه تا سينه كنم چاك / ببينم تست بر جونم چه كرده؟
منتظر معرفي مشاهير کنکوري ديگري باشيد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 78]