واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي سير تمدن غرب
هرچند كليساهاي سنتي شديداً در مقابل افكار جديد مقاومت كردند و چند روشنفكر به بعضي از آشوبهاي ناشي از آن اشاره كردند ولي هيچ چيز مانع جايگزيني افكار جديد ـ كه باعث ايجاد يك اختلاف اساسي با گذشته شده بود ـ به جاي افكار قديمي نبود.
***
انقلاب علمي اروپائيان را مجبور كرد تا ديد خود را نسبت به خود نيز تغيير دهند. در ابتدا، بعضي از عواقب آن وحشت زده و ترسيده بودند. قبلاً انسان در مركز هستي قرار داشت. اكنون زمين تنها يك سياره كوچك بود كه بر گرد خورشيد ميچرخيد كه خود لكهاي در هستي بيپايان است. بيشتر مردم به رغم خدشهاي كه بر شان انسان وارد شد، هنوز خوشبين بودند.
عاقبت، مگر نيوتون نشان نداد كه هستي يك ماشين بزرگ است كه براساس قوانين طبيعي به كار مشغول است؟ نيوتون يك قانون همگاني به نام جاذبه عمومي را كشف كرده بود. آيا ديگران نميتوانند قوانين ديگري را كشف كنند؟ آيا قوانين ديگري وجود ندارند كه بر رفتار انسان حاكم است و ميتوان آن را با استفاده از روش علمي كشف كرد؟ بنابراين، انقلاب علمي، ما را منطقاً به عصر روشنگري قرن هيجدهم هدايت كرد.
قرن هيجدهم: كشورهاي اروپايي، جنگهاي بينالمللي و تغييرات اجتماعي
تاريخنويسان معمولاً قرن هيجدهم را سالهاي بين 1715 تا 1789 ميدانند. از نظر سياسي سال 1715 پايان عصر لويي چهاردهم است و سال 1789 سالي است كه انقلاب فرانسه در آن واقع شد. اين دوره آخرين مرحله نظم قديمي اروپا قبل از انقلاب خشونتبار و نظم جديد جامعه در ارتباط با انقلاب فرانسه را نشان ميدهد. به نظر ميرسيد كه نظم قديمي اروپا، كه عمدتاً يك جامعه كشاورزي بود و تحت حاكميت شاهان و اشراف زميندار قرار داشت و در آن نجبا، روحانيون، شهرها و استانها هركدام از امتيازات خاصي برخوردار بودند، به الگوئي كه از زمان قرون وسطي در اروپا شايع بود ادامه ميداد. تحقيقات جديد در پي آن بوده است كه عقيده همساني در اروپاي قرن هيجدهم، خصوصاً در انگلستان و فرانسه را تضعيف كند. زماني كه يك نظم فكري جديد بر مبناي عقلانيت و سكولاريسم از انقلاب فكري ناشي از انقلاب علمي در حال ظهور بود، خصوصيات جمعيتي، اقتصادي و اجتماعي به نحوي شروع به تغيير كرد كه نشان دهنده ظهور يك نظم مدرن جديد بود.
***
در قرن هيجدهم، زماني كه اكثر كشورهاي اروپايي دستگاه ديوانسالاري خود را توسعه دادند، قدرت دولتها را براي ازدياد درآمد خود افزايش دادند، و ارتشهاي مورد نياز خود براي مسابقه نظامي با ساير كشورهاي اروپا تشكيل دادند، فرآيند تمركز كه خصوصيت رشد كشورها را از زمان قرون وسطي شكل ميداد، ادامه يافت. شركت در رقابت بينالمللي به عنوان سرگرمي محبوب حاكمان اروپايي در قرن هيجدهم نيز ادامه يافت. در اين قرن، در داخل سيستم اروپايي، ملتهايي كه تا قبل از جنگ اول جهاني پيروزي و قدرت داشتند ـ بريتانيا، فرانسه، اتريش، پروس، و روسيه ـ به عنوان 5قدرت برتر اروپا ظهور كردند. رقابتهاي آنها منجر به ايجاد جنگهاي عظيم شد و از آنجا كه اين جنگها در داخل و خارج از اروپا واقع شدند، جنگهاي اول جهاني ناميده شدند. در بحبوحه اين كشورسازي و جنگافروزي بود كه تغييرات عمده جمعيتي، اقتصادي، و اجتماعي كه منادي ظهور يك تغيير بنيادي در روشهاي اروپائيان در توليد غذا و كالاها بود، بوجود آمد.
كشورهاي اروپايي
بيشتر كشورهاي اروپايي در قرن هيجدهم توسط پادشاهان اداره ميشد. هرچند افراد يا گروههاي متشكل اغلب براي نفوذ در شاهان با هم در رقابت بودند، تعداد كمي از آنها در مورد برتري اخلاقي يا عملي پادشاهي موروثي به عنوان بهترين نوع حكومت، خصوصاً در كشورهاي بزرگ و موفق ترديد داشتند. همانطور كه كاترين دوم در سال 1764 نوشت، «امپراطوري روسيه چنان بزرگ است كه به جز حاكميت استبدادي، هر نوع ديگري از حكومت براي آن مضر است، زيرا بقيه كشورها در اعمال قدرت كندتر و گرفتار ترس و وحشت زيادي هستند، كه به تلاشي قدرتي كه در بيش از پادشاه واحد تجلي دارد ميانجامد.»
در اين زمان، قدرت كشورهايي مانند استانهاي متحد، سوئد، و لهستان كه داراي سيستم پادشاهي موروثي بودند، نزول كرد.
نبود يك پادشاهي قدرتمند باعث شد كه در طول قرن هيجدهم لهستان بين اتريش، پروس، و روسيه تقسيم شود.
از آن رو كه در قرن هيجدهم، اروپا به طور فزايندهاي به سوي سكولاريسم ميرفت، توجيحاتي كه براي وجود يك پادشاهي قدرتمند براساس حق الهي قرن هفدهم جريان داشت، در اين قرن با قوت كمتري ادامه يافت. هرچند حق حكومت الهي به تدريج از بين رفت، اين نظر به تدريج جاي خود را به بحثهاي با اهميت سودمند گرايي حكومت داد. بحث سودمندگرايي توسط تمجيدهاي دو فيلسوف تقويت شد.
شنبه 19 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 197]