واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: دانش - اين حق ما نيست كه ...
دانش - اين حق ما نيست كه ...
محمد درويش : ديروز خبري را روي درگاه برخي رسانههاي مجازي ديدم كه سخت حيرتآور، بسيار تاسفبار و شديدا نااميدكننده بود! اينكه: چرا بايد سازمان حفاظت محيط زيست، بر سر راه توسعه انرژيهاي نو در كشور مانعتراشي كند؟! مگر نه اين است كه اين سازمان، مطابق قانون بايد ضامن و پاسدار اجراي درست اصل 50 قانون اساسي ايران باشد؟ مگر نه اين است كه ترويج و كاربست بيشتر انرژيهاي نو ميتواند به كاهش آلودگي هوا، خاك و آب ناشي از مصرف بيرويه سوختهاي فسيلي منجر شود؟ مگر نه اين است كه يكي از اهرمهاي جدي كاهنده انتشار گازهاي گلخانهاي، همانا كمك به تغيير الگوي مصرف انرژي و غلبه رويكرد استحصال و بهرهوري از انرژي خورشيدي، بادي، زمين گرمايي و... به جاي سوختهاي نفتي و چوبي است؟!
پس اين همه كارشكني و سنگاندازي براي چيست؟ چرا نبايد سازمان حفاظت محيط زيست، خود پيشگام سرمايهگذاري و توليد انرژيهاي سبز باشد؟ و چرا بايد اين سازمان به جاي دادن مشوقهاي اقتصادي و تسهيل سرمايهگذاري در اين حوزه، عملا كارها را هم متوقف كرده و آن اندك سرمايهگذاران علاقهمند را نيز نااميد سازد. آن هم به بهانه شرمآور «عدم وجود قانون در اين خصوص و نيز عدمآشنايي با مقوله انرژيهاي نو»!
باور كنيد اين حق ما نيست! اين حق ما نيست كه در كشوري زندگي كنيم كه داراي چنين مواهب استثنايي در حوزه انرژيهاي نو باشد و آنگاه به جاي تسهيل سرمايهگذاري در اين حوزه، فرصتها را به بدترين شيوه ممكن بسوزانيم و بر طبل حركتهاي لاكپشتي بكوبيم. اين حق ما نيست كه داوطلبان سرمايهگذاري در اين بخش را از خود رانده و آنها را به سوي حوزههايي برانيم كه به جز تقويت فرهنگ دلالي، سودي در برنخواهد داشت. كافي است بدانيم، توان قابل استحصال انرژي بادي در ايران ـ دستكمـ 15 هزار مگاوات است؛ چرا بايد فقط يك درصد از اين توان مورد استحصال قرار گرفته باشد؟! اين حق ما نيست! وقتي فقط 3 دهم درصد از انرژي دريافتي صحراي آفريقا ميتواند كل نياز انرژي قاره اروپا را تامين كند و از همين رو، اتحاديه اروپا با يك دورخيز 50ميليارد يورويي كوشيده است تا اين توان بالقوه را هر چه سريعتر بالفعل سازد؛ چرا ما از استحصال انرژي دريافتي كشور در حد يك درصد خاك ايران هم غفلت كردهايم؟ مگر نه اين است كه ايران بعد از آفريقا و عربستان، داراي بالاترين مزيت در حوزه انرژي تابشي خورشيد است؟ پس چرا بايد همچنان كابوس خاموشي در تابستان و قطع گاز در زمستان، ايرانيان را بيازارد؟ اين حق ما نيست!
به گزارش Financial Times، تنها در آمريكا حجم سرمايهگذاري در بخش انرژي خورشيدي از 20 ميليارد دلار در سال 2007 به 90 ميليارد دلار تا سال 2010 افزايش خواهد يافت و ميزان مصرف سيليكون (ماده اوليه پانلهاي خورشيدي) از 40 هزار تن در سال 2007 به 120 هزار تن در سال 2010 و 400 هزار تن در سال 2015 ميرسد. به نحوي كه دستكم 69 درصد نيازهاي برق آمريكا ـ با همين شرايط موجود و حتي عدمتصويب طرح ال گور- تا سال 2050 از انرژي خورشيدي تامين خواهد شد. پس چگونه است كه اغلب مديران ما هنوز در خواب خرگوشي به سربرده و بر روند توسعه لاكپشتي انرژي نو، شوكي معنيدار وارد نساخته و تحركي جدي نميآفرينند؟ اين حق ما نيست كه كماكان در سوگ فرصتسوزيهاي پرشمار وطن ناله سردهيم! اينها را گفتم تا هشدار دهم: اگر ميخواهيم پيش از آنكه صحراي آريزونا يا سن خوزه كاليفرنيا، يا بيابان ساحل در شمال آفريقا يا ربالخالي در عربستان سعودي، جاي خليج فارس را به عنوان گرانيگاه تبادل انرژي جهان گرفته، اقدامي عاجل و مؤثر صورت داده و از بهاي گران نفت، بيشترين سود ممكن را ببريم؛ بايد قدر فرصتها را بدانيم و بخشي قابل توجه از درآمدهاي نفني را به سوي سرمايهگذاري و پژوهش در بخش انرژيهاي سبز هدايت كنيم. اين حق ماست كه از درآمد سرانهاي بيش از 20 هزار دلار در سال برخوردار باشيم؛ وقتي در كشوري زندگي ميكنيم كه هر هكتار از خاكش، 22 برابر ميانگين ارزش هر هكتار از خاك كره زمين، قيمت دارد؛ وقتي در سرزميني زيست ميكنيم كه صاحب بيشترين مواهب و منابع انرژي در حوزه سوختهاي فسيلي و سبز است و وقتي در مملكتي حضور داريم كه از نظر نسبت جمعيت جوان و تحصيلكرده، در منطقه سرآمد است. و اين، كمترين حق ماست...
biaban.darvish.info
شنبه 19 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]