واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: ارزيابي كارشناسان بين المللي از بن بست روابط ايران و امريكا سايه هاي ترديد از تهران تا واشنگتن
گروه سياسي، مريم مهدوي اصل؛ در حال حاضر بين ايران و امريكا ترديد دوگانه يي درخصوص برقراري روابط حاكم است. در صورت برقراري مصالحه بحث آسيب به پرستيژ ضداستكباري ايران مطرح مي شود و امريكا نيز اين احتمال را مي دهد كه مجبور به دادن امتياز اتمي به ايران شود. در صورت ادامه تنش هر دو كشور نيز بايد ضررهاي قابل توجهي را در منطقه و صحنه روابط بين الملل بپردازند. به منظور بررسي راه هاي برون رفت از اين بن بست سياسي «ترديد دوگانه» و همچنين عواقب باقي ماندن در اين برزخ سياسي با برخي از كارشناسان سياسي- بين المللي به گفت وگو پرداخته ايم كه نظريات آنان در پي مي آيد.
---
دكتر عباس ملكي رئيس موسسه مطالعات درياي خزر در اين باره مي گويد؛ «به نظر من در حال حاضر بين ايران و امريكا ترديد دوگانه يي درخصوص برقراري روابط حاكم نيست. ارتباط بين دو كشور موضوع ناشناخته و جديدي نيست و از 150 سال پيش تاكنون اين موضوع براي همه حكومت ها در تهران و واشنگتن يك موضوع جدي بوده است. از مرداد 1332 اين روابط به سطح استراتژيك ارتقا يافت و با قرارداد نظامي ايران و امريكا در 1339 نيز به يك روابط ويژه تبديل شد. موضوع ايران و امريكا از پس از پيروزي انقلاب اسلامي تا امروز نيز يك مورد حياتي براي هر دو كشور است.»
وي در ادامه مي افزايد؛ «به نظر من در تهران در مورد روابط با امريكا تصميم همان تصميم گذشته است. يعني مجموعه تصميم گيري سياست خارجي ايران در مورد ايالات متحده امريكا راهبرد خود را بر عدم ايجاد روابط سياسي در حال حاضر به علاوه كنترل تنش مابين دو كشور به خصوص در مناطق نزديك به ايران طراحي كرده است. به زعم من نظريات جديدي كه در تهران بعضاً ابراز مي شود، عمدتاً مصرف داخلي داشته و كمتر پاسخ به پيشنهادات واشنگتن است. ايران همچنان از دادن يك تاريخ مشخص براي ادامه مذاكرات در سطح سفير در عراق طفره مي رود، زيرا اين مذاكرات را در جهت منافع ملي خود نمي داند. موضوع ايجاد دفتر حفاظت از منافع امريكا در تهران نيز به نظر من با موافقت مقامات ايراني روبه رو نخواهد شد و مسوولان ايراني تاكنون تنها به ابراز اميدواري براي بررسي اين موضوع پرداخته اند تا بتوانند به يك سند مكتوب از طرف امريكايي دست يابند.»
اين كارشناس مسائل بين المللي در ادامه تصريح مي كند؛ «از ديدگاه واشنگتن نيز به نظر نمي رسد شركت در مذاكرات ژنو و ايجاد دفتر حفاظت در تهران در راستاي سياست هاي ديگر ايالات متحده باشد. در حالي كه همچنان يك معاونت در وزارت خزانه داري امريكا و يك معاونت در وزارت امور خارجه امريكا و مركز ميان وزارتخانه يي كنترل سرمايه هاي خارجي (OFAC) به صورت تمام وقت در حال بستن درزهاي احتمالي در سد عظيم تحريم هاي مالي، پولي، بانكي، بازرگاني، اقتصادي، علمي و تكنولوژيك عليه ايران هستند، چرا امريكا بايد به تاسيس دفتري در تهران دست بزند كه اولين و ملموس ترين نتيجه آن كمتر شدن فشار روي مردم و دولت ايران براي اخذ رواديد است؟ برخي احتمال مي دهند كه امريكا به دنبال يافتن يك تصوير واقعي از وضعيت ايران از طريق داشتن دفتر حفاظت و حضور ديپلمات هاي امريكايي در تهران است. شايد اين برداشت درست باشد، اما تجربه نشان داده است اولاً نومحافظه كاري حاكم در واشنگتن اصلاً نيازي به شناخت واقعي از ايران احساس نمي كند و تحليل هاي چند پژوهشگر مربوط به ايران- كه وجه مشترك آنان اين است كه در 30 سال گذشته اصلاً در ايران نبوده اند- را به بررسي واقعي و تحليل عيني ترجيح مي دهد. ثانياً دشمني با مردم ايران آنچنان در نهادهاي حكومتي امريكا نهادينه شده است كه اگر احساس شود با اعمال يك سياست كلي، حتي يك نفر از ايرانيان ممكن است از برخي تحريم ها كمتر متضرر شود يا به يك امتيازي دست يابد، دولت امريكا آن سياست را اجرا نخواهد كرد.»
دكتر ملكي تاكيد مي كند؛ «به صورت خلاصه، روابط ايران و امريكا داراي زواياي متعددي است كه براي هر دو وضعيت، مشكلات و راه حل ها نسبتاً شناخته شده است. تصميم دو طرف آن است كه فعلاً همين وضع حفظ شود.»
دكتر فريده فرهي استاد علوم سياسي دانشگاه هاوايي از ايالت هاوايي ايالات متحده امريكا نيز در اين خصوص اظهار مي دارد؛ «اين ترديد دوگانه يي كه شما از آن صحبت مي كنيد در اصل زاييده محدوديت هاي داخلي است كه هر دو طرف براي خود ايجاد كرده اند كه باعث شده بازي براي مصرف داخلي و در حيطه عمومي، فقط به صورت برد و باخت مطرح شود. و براي همين است كه تا يك طرف قدمي برمي دارد- مانند قدمي كه امريكا با فرستادن بيل برنز به مذاكرات سوئيس برداشت- فوري از طرف مقابل و حتي از طرف تندروهاي درون كشوري به صورت عقب نشيني كشوري كه قدم برداشته و پيروزي طرف مقابل مطرح مي شود. در صورتي كه حتي كوچك ترين حركتي در جهت حل مشكل تاكنون اتفاق نيفتاده است.»
اين متخصص مسائل خاورميانه در ادامه تاكيد مي كند؛ «از ديد من هيچ راه برون رفتي از اين برزخ جز شروع و ادامه تدريجي خود اين مذاكرات وجود ندارد. امريكا با فرستادن بيل برنز در ديدار ژنو قدمي را برداشته است كه به دلايلي ايران هنوز به آن پاسخ نداده است. شايد فكر مي كند به خاطر تغييرات قريب الوقوع در كادر سياسي امريكا احتياجي به پاسخ به دولت بوش را ندارد و شايد هم اطميناني به جدي بودن آن دولت ندارد. در هر صورت تا وقتي هر دو طرف عزمي در جهت حل مشكلات دو كشور پيدا نكنند و از رويارويي براي تحكيم يا اثبات موضع داخلي خود استفاده نكنند، اين ترديد دوگانه ادامه خواهد داشت با اينكه باقي ماندن در اين برزخ براي هر دو كشور داراي زيان است.»
همچنين دكتر فرهي تصريح مي كند؛ «از يك طرف مقاومت عيان ايران براي وجهه امريكا در منطقه و شرايط اقتصادي آن كشور زيانبار است و از طرف ديگر واضح است كه سياست مهار اقتصادي و سياسي ايران كه توسط امريكا دارد اعمال مي شود، اگرچه چندان موفق نبوده، به هر حال يك وجهه مهم فرسايشي براي سلامت اجتماعي و اقتصادي ايران داشته است كه نمي توان منكر آن شد. ما الان مي دانيم كه هر دو كشور توانايي زيان زدن به يكديگر را دارند، نه بيشتر نه كمتر. ولي ديگر اين بازي به جز مصرف سياسي داخلي به چه درد مي خورد، مشخص نيست. از ديد من فقدان عزم در جهت حل مشكلات بين دو كشور ديگر منطقي جز ناتواني در جمع و جور كردن يا رهبري نيروهاي داخلي در جهت توجيه و ايجاد يك روند فعل و انفعال يا داد و ستد ندارد.»
دكتر ژند شكيبي استاد سياست تطبيقي در دانشگاه لندن نيز در اين مورد اظهار مي دارد؛ «به نظر من تنها راه برون رفت از اين بن بست سياسي اين است كه امريكا و ايران بعد از مذاكره پشت پرده همزمان اعلام كنند حاضرند بدون پيش شرط مذاكره كنند و تا حدي مصالحه مي كنند. من فكر نمي كنم امريكا و ايران حاضر باشند به تنهايي مصالحه كنند.»
وي در ادامه مي افزايد؛ «هر دو كشور ايران و امريكا بايد با يكديگر مصالحه كنند تا اعتمادسازي ايجاد شود. به عنوان مثال امريكا مقدار زيادي از تحريم ها عليه ايران را حذف كند و ديگر حرفي از بمباران ايران نزند. شايد ايران هم به طور موقت غني سازي را متوقف كند. اما به نظر من امريكا بايد بيشتر از ايران مصالحه كند، به علت اينكه امريكا از ايران قدرتمندتر است و سياست دولت بوش تنش زا است. يعني بدبيني را نسبت به امريكا در منطقه خاورميانه و مخصوصاً در ايران تشديد كرده است.»
دكتر شكيبي تاكيد مي كند؛ «بنابراين بزرگ ترين مساله اين است كه امريكا به جمهوري اسلامي اعتماد ندارد و جمهوري اسلامي هم نسبت به امريكا و مخصوصاً دولت بوش اعتماد ندارد. اما اين اعتمادسازي مساله دشواري است چون هيچ روابط رسمي بين ايران و امريكا وجود ندارد.»
اين استاد سياست تطبيقي در ادامه تشريح مي كند؛ «گورباچف و ريگان در دوره جنگ سرد مي توانستند سياست تنش زدايي را نسبت به روابط متقابل خود انجام دهند، چون سفارتخانه هاي هر دو كشور در آن زمان نقش مهمي را ايفا مي كردند. داير كردن سفارتخانه نه تنها مي تواند وضع سياسي و اقتصادي يك كشور را خوب تشريح كند، بلكه ديپلمات ها بين دولت ها وساطت مي كنند و زماني را براي اجراي اعتمادسازي و سياست تنش زدايي ايجاد مي كنند.»
وي در ادامه مي افزايد؛ «تاريخ نشان داده است كه چون هويت امريكايي و نظام سياسي آن ايدئولوژيك زده است، بنابراين به تصويري از دشمن خارجي احتياج دارد. در قرن 19 انگليس، مكزيك، امريكايي هاي بومي و اسپانيا نقش اين دشمن را ايفا مي كردند. آلمان در سال 1945 اين نقش را ايفا مي كرد. بعد از آن نيز اتحاد جماهير شوروي تا سال 1991 به ايفاي اين نقش براي سياست خارجي امريكا پرداخت. اسلام و مخصوصاً ايران از زمان انقلاب اسلامي اين نقش را بازي مي كنند. بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، اهميت نقش ايران در اين مورد بيشتر شده است.»
دكتر شكيبي در ادامه توضيح مي دهد؛ «از زمان انقلاب اسلامي، واشنگتن تقصير اكثر مشكلات سياسي خود در منطقه خاورميانه مانند فلسطين، لبنان و عراق و همچنين ناكارآمدي سياست هاي خود در اين منطقه را به گردن ايران انداخته است. پس باقي ماندن در اين برزخ منجر مي شود كه امريكا از ايران براي خود سپر بلايي به نفع سياست هاي خود در منطقه درست كند.»
اين كارشناس مسائل سياسي - بين المللي در ادامه مي گويد؛ «گذشته از اين امريكا نمي خواهد ايران يا هر كشور اسلامي ديگري در منطقه خاورميانه كه به امريكا وابسته نيستند، از حيث اقتصاد و نيروي نظامي قدرتمند باشد. امريكا در اين مورد تحريم ها را بسيار مهم و لازم مي داند. »
پنجشنبه 17 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]