واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: بهترين دوست و همسفر
بهترين عيدي ما در ولادت امام معصوم همان پي بردن به ولايت آنهاست. از وجود مبارك امام صادق (ع) رسيده است، كه فرمودند: و لايت ي ل عل يّ بن أبيطال ب (ع) خ يرم ن و لادت ي م نه (1). يعني ولايت من نسبت به امير المؤمنين (ع) بهتر از ولادت من از آن حضرت است. يعني گرچه من فرزند علي بن أبيطالب ام و از اولادهاي
امير المؤمنين (ع) ام، امّا كرامت ولايت خيلي بالاتر از كرامت ولادت است.
نكته دوم اينكه بهترين همراه و دوست انسان كه همسفر انسان است، طبق بيان امام رضا (ع) همان عقل اوست.
اين تعبير حصر آميز براي آن است كه به ما بفهماند انسان بيش از يك دوست ندارد و آن عقل اوست. نفرمود: عقل هر كسي دوست اوست! فرمود: دوست هر كسي عقل اوست. اگر مي فرمود: عقل هر كسي دوست اوست، اين تعبير مفيد حصر نبود. امّا فرمود: دوست هر كسي عقل اوست كه صديق كلّ امر ئ عقله و عدوّه جهله (2). اين تعبير مفيد حصر است. يعني انسان يك دوست دارد و آن عقل است. و اگر عاقل نبود، بي دوست است و تنها است و ادامه راه بدون رفيق و همسفر بسيار سخت است.
اگر گفتند: الرّفيق ثمّ الطر يق، يعني اوّل رفيق فراهم بكنيد، بعد راه را ادامه بدهيد، به خاطر اين است كه رفيق يك انسان صالح سالك همان « عقل » اوست. اين عقل رهزن هاي زيادي دارد. هم در مسائل فكري و انديشه اي، وهم و خيال رهزن عقل است، و هم در مسائل گرايش ها، شهوت ها، غريزه ها، غضب ها و مانند آن رهزن عقل اند. اگر كسي اين رفيق را تهيّه كرد، يعني عقل را تهيّه كرد ، مي تواند بدون رهزن اين راه الهي را طي كند، و زود هم به مقصد مي رسد.
جانبازان كه عضوي از اعضايشان را، مخصوصاً چشم را در راه ذات أقدس له دادند؛ حتماً خداوند چشمه دل را جوشان كرد و باز مي كند. چيزي را خدا رايگان از كسي نمي گيرد. بهترين تجارت را در اين داد و ستد جانبازان كردند؛ كساني كه خدا درباره شان مي فرمايد: يرجون ت جاره ً لن تبور (3). اگر بهترين تجارت را شما كرديد، بكوشيد كه بهترين ره آورد را هم شما داشته باشيد.
مطلب ديگر آن است كه اوّلاً خدا قبل از اينكه چيزي از ما بگيرد، چيزي به ما خواهد داد. هميشه گرفتن خدا هم مسبوق به دادن است، هم ملحوق به دادن. هيچ گاه حركت از بنده شروع نمي شود. حركت هميشه از خداست ! يعني از لطف خداست. او قبل از اينكه چشم شما عزيزان جانباز را از شما بگيرد، قبلاً يك چشم معنوي به شما داد، بعد شما بيدار شديد ، اين چشم ظاهري را در راه او به او اهداء كرديد، بعد او مجدّدا ً فيض تازه اي نصيب شما كرد، يك چشمه خروشان و جوشاني به شما مرحمت كرد. شما در هيچ نعمتي از نعمت هاي الهي نمي بينيد، مگر اينكه هميشه بنده در وسط قرار دارد.
حرف اوّل را خدا مي زند و حرف آخر را باز خدا مي زند. هيچ گاه انسان حرف اوّل را نمي زند و حرف آخر را هم نمي زند، هو الأوّل والآخ ر(4). همان خدائي كه به ما فرمود: ذا حيّيتم ب تح يّه فحيّوا ب أحسن م نها أو ردّوها (5). اگر تحيّتي و درود و ثنائي و شاد باشي و تكريمي از كسي به شما رسيد؛ شما يا همان را بر گردانيد، يا بهتر از او. خدا هرگز ما را به يك امري امر نمي كند كه خودش عمل نكند! به ما فرمود: يا مثل آن را شما پاداش بدهيد، يا بهتر از او. ولي خودش هرگز به مثل پاداش نمي دهد. هميشه بهتر از آن پاداش مي دهد. از ما مقدور نيست كه هميشه بكوشيم، بهتر از آن هديه اي كه به ما رسيده است، پاداش بدهيم ولي از ذات أقدس له مقدور هست. هميشه فرمود: من جآء ب الحسنه فله خ يأ م نها (6)، يا من جآء ب الحسنه فله عشر امثال ها (7). فرمود: اگر كسي كار خوبي كرد، چيزي به خدا هديه كرد؛ خدا بهتر از او به او مي دهد، نه مثل او!
در تعليم هم همين طور است. اگر كسي به سراغ مسائل علمي مي رود؛ اوّل خدائي كه هو العليم محض است، اشراقي را در جان انسان اشراب مي كند، انسان تشنه علم مي شود. يك عالم است كه تشنه علم مي شود، وگرنه جاهل كه تشنه علم نيست! مزه علم را در جان خود مي چشد. بعد به دنبال علم مي رود، بعد چشمه هاي علم از درونش جوشان مي شود، ربّ ز دن ي ع لماً و ألح قن ي ب الصّال حين (8) خواهد بود. قهراً اين مي شود كوثر.
اين نّا أعطيناك الكوثر هميشه هست ؛ چون معنا ندارد كه يك چيزي كوثر باشد، ولي اعطاي او فعل ماضي باشد و گذشته ! اين نّا أعطيناك الكوثر، يعني نّا أعطينا و نحن نؤت ي. چون اگر كوثر است و خير كثير است و دائم است، و فعل دائم، فاعل دائم طلب مي كند. يك فيض مستمر، ا فاضه مستمر طلب مي كند، پس نّا أعطينائي نيست كه يك فعل ماضي باشد در مقابل فعل مضارع؛ يعني ما كوثر به تو داديم و خودش مي جوشد ؛ اين طور نيست ! بلكه داديم و مي دهيم و خواهيم داد. كوثر معنايش همين است. بنابراين اگر يك كوثري را خداوند به كسي داد، معنايش اين نيست كه خدا داد. معنايش اين است كه داد و مي دهد و خواهد داد. چون چشمه اگر دائماً مي جوشد، به وسيله خدائي است كه آب را در چشمه ها ذخيره كرده است. اگر چشمه ظاهري دائماً مي جوشد، براي آن است كه سلكه يناب يع ف ي الأرض (9). خداوند اين آب را در زمين راه داد و جاسازي كرد و ذخيره قرار داد. ممكن نيست خداوند آب را در زمين ذخيره نكند و دائماً به زمين آب ندهد، ولي دائماً از يك چشمه اي آب بجوشد، اينطور نيست. اگر چشمه ظاهري اينطور است، چشمه باطني كه كوثر است،آن يقيناً همين طور خواهد بود.
هرگز مبادا به خود چنين خيالي راه بدهيد كه چيزي را از دست داديد! يا اگر خدمتي از دست ما بر آمد، مبادا بپنداريم اين ما بوديم كه در راه خدا خدمت كرديم! اينچنين نيست. هميشه بايد در حدّ وسط بود. هيچ كس حرف اوّل را غير از خدائي كه هو الأوّل است نزد. و هيچ كس حرف آخر را غير از خدائي كه هو الآخ ر است، نخواهد زد. آنگاه معلوم مي شود ما بدهكاريم، ولي مع ذلك خدا ما را طلبكار فرض كرده است. اينقدر خدا مهربان است، همه نعمت ها از ناحيه اوست، خود نعمت داد و خود نواخت و خود افزايش داد، ولي مع ذلك از ما تشكّر مي كند! مي فرمايد: اولئ ك كان سعيهم مشكوراً (10).
سخنراني آيت الله جوادي آملي در ديدار با جمعي از جانبازان، طلاب جانباز و طلاب غير ايراني؛ قم ـ فروردين 1374
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) بحار الأنوار . ج 39 . ص 299 2) كافي . ج1 . كتاب العقل و الجهل . ص 11
3) فاطر . 29 4) حديد . 3
5) نساء . 86 6) نمل . 89
7) انعام . 160 8) طه . 114
9) زمر . 21 10) اسراء . 19
پنجشنبه 17 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]