تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835259573
فرهنگ ایرانی »حامد بهداد:يـه بيقــرارم
واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک:
سی سال پیش، خیلیها میگفتند با آغاز انقلاب، سینما در این كشور نابود خواهد شد، اما معمار پیر انقلاب، با برنامه ریزی درست خود و پایهگذاری بنیادی برای سینما نه تنها باعث این اتفاق نشد، بلكه پس از سالها، بازیگران سینمای ایران برخلاف سینمای قبل از انقلاب موفق به دریافت جایزههای مختلف در دنیا شدند. در این بین بازیگران جوانی بودند استعدادهای خود را نشان دادند، درست مثل «حامد بهداد» كه آرزوهای بزرگی در سر دارد.
مصاحبه با بازیگری كه در صحبت كردن با نشریات آن هم از نوع غیرتخصصی، سختگیر است و اصولا سعی میكند به كم گفتن و گزیده گفتن بسنده كند، خالی از جذابیت نبود... حتی اگر مصاحبه در شرایطی نه چندان مناسب، پس از چند ساعت انتظار در روز پایانی فیلمبرداری یك كار سینمایی و قبل از گرفتن آخرین پلان انجام شود و در حالی كه آدمهای زیادی ناظر مصاحبه هستند و هرازگاهی هم یكی یادآوری میكند كه پلان آخر كار است و همه منتظرند تا بازیگری كه روبهروی تو نشسته، گفتگو را به پایان برساند.
در هر صورت، مصاحبه با انتظار به آخر رسیدن هر چه زودتر شروع شد! هر چند در راه برگشت هم چیزی از بار علامت سوالهای ذهنم كم نشده بود، چون از بازیگری مثل «حامد بهداد» سوالهای زیادی میشد پرسید، اما همه چیز همیشه آن طور كه بخواهی پیش نمیرود. به قول «ژان پل سارتر» یا از پیش برندهای یا بازنده!!
مخصوصا زمانی بیشتر این حس را داری كه سنگ محك مناسبی برای تخمین زدن عیار مصاحبهات هم انتخاب نكردهاند. مقید بودن نام نشریه به قید تخصصی، این روزها برای خیلی از بازیگران تنها شرط لازم كه حتی شرط كافی مصاحبه كردن است!! به طوری كه نام تخصصی میتواند محتوا را تحتالشعاع خود قرار دهد، حال آنكه از تخصص فقط نامی را در بر داشته باشد و نه نشانی... و این جمله قطعا بر این معنا نخواهد بود كه همه نشریات تخصصی هنری فقط نامی را یدك میكشند بدون معنا، كه دادن حكمی چنین مطلق جز از سر بلاهت نخواهد بود و البته عكس آن نیز صادق است كه هر نشریه غیرتخصصی را با چوب ضعف و فقدان محتوا نمیتوان راند.
گفته شد از بازیگرانی كه حكمشان را از قبل صادر كردهاند و خود را در ساحتی نشاندهاند كه عرصه سیمرغی است، نه جولانگه غیر.
باید از كسانی هم گفت كه گاه پا بر خطوط ترسیمی خود میگذارند، چون بهداد كه در شرایطی نه چندان مناسب كه ذكرش پیشتر رفت، به مصاحبه نشست. بازیگری كه برای لذت بردن از بازیش، تخصص لازم نیست برخلاف نقدش، كه خود معتقد است: «هر كس نمیتواند و نباید این كار را انجام دهد، اگرچه میتواند نظر خود را بگوید.»
بهداد، بازیگری است كه نقشهای كوتاه را چنان باورپذیر و اثرگذار بازی میكند كه گاه در پایان فیلم میبینی بیشتر جذبت كرده تا نقشهای پررنگ. اینجاست كه میپذیری گاه بازی خوب اصالت دارد تا جایی كه میتوان یك فیلم نه چندان خوب و جذاب را دید تنها برای حظ بردن از چند دقیقه بازی خوب و این هنر یك بازیگر است...
... اهل تواضع تصنعی نیست و گاهی چنان خود را باور دارد و از تواناییاش میگوید كه درست نمیفهمی خودباوری است یا غرور و یا خودبزرگبینی و به راستی گاه فاصله اینها چنان باریك است كه تشخیصش، تخصص میخواهد!
در طول مصاحبه چنان با هیجان و حالتهای مختلف صحبت كرد و چنان اجزای صورت و دستانش او را در حرف زدن همراهی میكردند كه گویی بازی بود، یا نه! وقتی بازی میكرد، خودش بود و زندگی میكرد. در هر صورت مصاحبه جامع و كاملی نشد چون برای من كه بزرگترین دلخوشیام كلمات هستند و روزگاری است با آنها سر میكنم، با او كه كلماتی را با هیجان و تاكید برای بیان تفكراتش بر زبان میراند، راه یك سویه نبود. اصرار بر نشر آنچه كه در لف میآمد فقط میتوانست سخن را به درازا بكشاند بیآنكه راه به جایی برد. آنچه كه در پی آمده ماحصل این گفتگو با «حامد بهداد» میباشد كه توانایی دیگری غیر از بازیگری دارد، همچون هنر خواندن كه چندی پیش در كنسرتی همراه با گروه داركوب اجرا كرد و آن را به نمایش گذاشت، كسی كه وقتی برای مصاحبه روبهرویش قرار میگیری حس میكنی خود را در موضعی بالاتر نشانده و بازنده بودن سرنوشت محتوم توست چون او مصاحبه كردن را هم از هنرهای خود میداند و در این شرایط اگر عطای چند سوال را به لقایش ببخشی، میتوانی این را هم به هنرهایش اضافه كنی تا باور كنی به هنرهای بسیاری آراسته است و این را از سر صدق میگویم كه اگر نقدی بر او رواست، نشان آن است كه محتوا و ارزش برای نقد دارد، مگر نه اینكه نقد همواره معنا را نشانه میرود، نه یاوه بیمعنا را و آنكه در معرض چون و چرای نقد است در بردارنده چیزی است كه ارزش نفی و اثبات و بحث و جدل دارد.
هنر را چهطور معنا میكنی؟
بهداد: هنر به طور اعم و بازیگری به طور اخص روایت شاعرانهای است از انسان توسط آدمیزاد... مسیر آدمیزاد رو به انسانیته یعنی آدمی میره تا انسان بشه... آدمیزاد انسان را میسراید... آدمیزاد انسان را میسراید...
منظور از شاعرانه بودن، دخالت حس خیاله؟
بهداد: هم این و هم هزاران تعریف جامع و مانع دیگه.
و مد نظر شما...؟
بهداد: همون تعریف جامع و مانع.
خب اینكه خیلی كلی شد...
بهداد: جزییاش همونی میشه كه در سینما میبینید... جز به جز...فریم به فریم... شعر بازیگری دیدنیه نه شنیدنی و كلیاش همین میشه كه عرض كردم خدمتتون.
و دلیل انتخاب این هنر از طرف حامد بهداد؟
بهداد: میخواستم سراینده باشم.
اگر روزی به فرض محال این هنر با شهرت حاصله تداخل داشته باشه، كدوم رو انتخاب میكنی؟
بهداد: توفیق در هر امری شهرت در پی داره... حتی اگر قاتل خوبی باشی به طور حتم معروف خواهی شد... اگر و اما نداره، من خوبم پس اسمم هست... چه در خوبی، چه در بدی. شهرت زیرمجموعه توفیقه، یعنی توفیق نمیتونه شهرت نیاره، اصلش توفیقه.
یعنی باید افاضه بشه؟
بهداد: افاضه یعنی چی؟
یعنی از یك جایی ماورایی نصیب آدمی بشه.
بهداد: آها.. ریشه افاضه از فیض میاد؟!
بله.
بهداد: حالا من به این كلمه فیض و افاضات كاری ندارم ولی بله گاهی اوقات از جایی میاد و نصیب آدم میشه.
پس یعنی در اختیار شما نیست؟
بهداد: بله، یك بخشی از توفیق دست ما نیست، دست دیگریست، دست شرایطی شاید، پروردگار متعال و...
شما انتخاب نمیكنید؟
بهداد: شما به عنوان یك انسان، موجود صددرصد انتخابگری نیستی، انتخاب تو در حد همراهیه. تو اگر انتخاب كنی و اختیار كنی كه هر آنچه باد میوزد، میوزم، هر آنچه آب میرود، میروم، یعنی همراه طبیعت شدی. چون گردشی كه پروردگار و جهان هستی برای تو در نظر گرفته باید همراه باشی. اگر مقاومت كنی با فشار زندگی روبهرویی و اگر رها كنی و اختیار كنی كه مقاومت نكنی مثل یك گهواره تو را در آغوش خواهد گرفت.
خب این اختیار كه خود جبره!؟
بهداد: من آدم جبرگرایی هستم و اصولا مقدار اختیارم همینه كه مقاومت نكنم. آنقدر اختیار دارم كه بپذیرم، پس میپذیرم. تو باید قدرت پذیرشتو بالا ببری. همین. به این میگن اختیار. حالا میتونی اختیار كنی نپذیری تا بیشتر زجر بكشی...
در كار هم همین طور هستی؟
بهداد: این اتفاق باید هوشمندانه بیفته.
یعنی وقتی فیلمنامهای
برایت میفرستند، همراه میشی و
میپذیری؟ هر قدر هم ضعیف باشه؟
بهداد: اگر با فیلمنامه همراه بشی، باب تخیل باز میشه، تصاویر رو میبینی، بوها رو استشمام میكنی و صداها رو میشنوی. به هر حال تا یه حدی باید اعتماد كنی و این اعتماد خودش تولید خواهد كرد و بعد تو به آن اضافه میكنی.
پس بیشتر از آن، به خودت اعتماد میكنی؟
بهداد: گاهی اوقات به خودم، بله... ولی در كل به جریانات و به اتفاقات اعتماد كردن. البته گاهی با فیلمنامه ضعیف همراه میشوم و گاهی با فیلمنامه قوی مثل «لبه پرتگاه» آقای بیضایی كه حتی قراردادم بستم، همراه نمیشوم.
برای همین در فیلمی مثل «مجنون لیلی» بازی كردی؟ همه معتقدند كار، فیلمنامه ضعیفی داشت كه شاید درحد بازیگری مثل بهداد نبود.
بهداد: من بازیگری نیستم كه بتوانم تا انتها بیننده را حفظ كنم، درسته كه خودم میگم من سلطان همه بازیگرام... شاخ سینمام... اما اینو میگم كه یه چیزی گفته باشم ، جلب توجهی كرده باشم، همین. فیلم «مجنون لیلی» هم اتفاقی شد... من و قاسم جعفری پیشتر رفاقتی داشتیم... در فیلم همسفر برایش بازی كرده بودم هر چند فیلم بسیار بدی بود، اما قاسم رفاقتش با من موند بعدها هم خیرش به من رسید... بارها و بارها برای همه سریالهایش از من دعوت به كار كرد، كه نشد تا رسید به «مجنون لیلی». من به همون سكانس هم راضیم خدا رو شكر. زندگی كردم. ارتزاق كردم. اگه شهرته، اگه پوله، اگه توفیقه اگه هرچی ...
این اعتماد به نفس یا غروری كه داری از كجا ناشی میشه؟ همه به بازی خوب بهداد اذعان دارند و تایید میكنن، ولی لزوم این تكرار و تایید از جانب خودش چیه؟
بهداد: معتقدم این تعریف رو خودم باید كنم نه دیگران. همه جا بر عكسه. میگن بگذارید دیگران از شما تعریف كنن، خودت تعریف نكن. اما من میگم نه! لطف كنین، دیگران از من تعریف نكنن، بگذارید خودم از خودم تعریف كنم. چرا؟! چون من وكیل كار خودم هستم، چون خودم بهتر بلدم از كار خودم دفاع كنم، شما ادله دفاع از كار منو نداری، شما نمیدونی چرا من بازیگر خوبیم، چرا بازیگر بدیم، اما خودم میدونم.
و این موضوع دشمنتراشی نمیكنه؟
بهداد: دشمن و بدخواه زیاد داشتم، اما چرا سوءتفاهم وقتی صداقت یار منه؟!
پس با این حساب باب نقد هم بسته میشه، چون هیچكس به چرایی خوبی و بدی كار دیگری واقف نیست؟
بهداد: چرا... مگه میشه بینقد... اگر من در این باره یا در مورد خودم نظر میدم چون كارم رو بلدم، درسش رو خوندم... شما نقدی نداری به بازیگری... خود بازیگر هم نمیتونه بازیگر دیگری رو نقد كنه.
منظورم خودم نبود... انتقاد از دیدگاه منتقدین.
بهداد: به هرحال نقد وجود داره، آنها میتونن نقد كنن. نظر من درباره خودم اینه...
ما مراسمی داریم در باب نقد... آنها به من میگویند: «آقا تو متوهمی، تو بیمار روانی هستی، دیوانهای» من جواب میدهم: «بله، درسته... نظر شما محترمه... ممكنه من دیوانه باشم، اما منم، همه چیز منم، منم كه این طوری بازی میكنم، آقا شما برو جلو دوربین بازی كن، بعد ببین من چهطور نقدش میكنم.» شمای نوعی میتونی نقد كنی، میتونی ایراد بگیری، میتونی بدی یا خوبی بگویی اما من نمیپذیرم... اما شده در یك مناظره استاد سمندریان منو نقد میكنه، از ایشان خوبش رو میپذیرم و حتی بدش رو، چون صاحبنظره اما آقایی كه حوزه تخصصش در بازیگری عمیق نیست چهطور میتونه نظر جدی و درستی داشته باشه.
این حرف رو قبول دارم كه هر كی با هر مدركی نمیتونه دخالت كنه...
بهداد: دخالت نه ها !... همه میتونن نظر بدن.
ولی تخصص هم لازمه...
بهداد: بله، كه البته بیشترشون، حتی بزرگ بزرگشون هم نداره.
با این اوضاع فكر میكنی هنر بازیگری در ایران به كدام سمت و سو كشیده میشه؟
بهداد: متاسفانه به سمت جهانی شدن نمیره... خوشا به سعادت بازیگرانی كه امكان یافتن تا جهانی بشن. از خداوند متعال طلب میكنم كه توفیق نصیبشون كنه و امیدوارم شكست نخورن. میخوام كه آنها باعث افتخار ما ایرانی بشن. مگه آقای رضازاده نشد، یا همین هادی ساعی، علیرضا سلیمانی، علیرضا سوختهسرایی، علیرضا حیدری و... یا این همه المپیادهای علمی كه بچههای ما مقام كسب میكنن. دولت باید به ما كمك كنه و مارو ساپورت كنه تا ما هم افتخار كسب كنیم. چند روز پیش با پرویز پرستویی صحبت میكردیم، ایشون میگفت: «هر چه دقیق میشم میبینم كه بازیگرهای اونوری كار خاصی نمیكنن...» راست میگه. حالا آقای پرستویی انسان ماخوذ به حیاییه، اینو محكم نمیگه، اما من اینو محكم به شما و غول منتقدها میگم، كه بازیگرهای اونوری كار خاصی نمیكنن جز استثناهاشون. امكانات اونها با ما قابل مقایسه نیست.
غیر از بازیگری، در زمینه كارگردانی و فیلمنامهنویسی و... هم همین نظر رو داری؟
بهداد: نه خیر... اونجا اوضاع خیلی بهتره... در زمینه فیلمنامهنویسی آزادی فرهنگ، آزادی قلم، بیان و دمكراسی تقریبا واقعیتری حكمفرماست، هم فیلمنامهنویسی هم كارگردانی از نظر تیم و پول و شرایط خیلی بهترن.
و محتوا چهطور!؟
بهداد: همه چیز... با وجود اینكه مجله شما تخصصی نیست، اما دوست دارم حرفی كاملا تخصصی بزنم. بازیگری و تكنیكهای عمیق شدن و تمركز در بازیگری از خاور دور به دست میاد. از فضای شرق، از هند، از یوگا، از تنفس صحیح و تغذیه صحیح. عقل سالم در بدن سالم و اینها همه برخواسته از فرهنگ و تمدن قدیم شرقی است. بازیگری مثل آدمیزاده، همان طور كه میدونید شرق مهد تمدن بوده و هست، مهد معرفت و بازیگری نیز هست و بازیگری آگاهی است به بدن، آگاهی است به مفاصل، در كل ما آدمهای مشرق زمین آدمهای تكنیكی و تكنسینهای درجه یكی هستیم.
رك بودن خصیصه بدی هم نیست و حامد بهداد شهره است به این خصلت. اما بعضی اوقات عواقبی داره. مثل اینكه فیلمنامه رو پاره میكنید و بعد به فیلمساز رك میگویید...
بهداد: فیلمسازی كه این حرف رو به شما زده بیجا كرده، فیلمنامه هنوز تو خونمه... زمانی كه فیلمنامه رو به من داد، یك فیلمنامه 16 قسمتی سریال دستم بود كه باید تمومش میكردم، از اون خواستم یك هفته بهم فرصت بده، اما بعد از سه روز زنگ زد كه فیلمنامه رو بفرست. گفتم: شما كه گفتی یك هفته فرصت دارم؟ گفت: نه، نمیشه... منم گفتم فیلمنامه رو انداختم سطل آشغال... این رو به دلیل بدقولی كه كرده بود گفتم وگرنه دلیلی نداره این كار رو بكنم، بعدها رضا كاهانی(كارگردان فیلم آدم) به من گفت كه همون فیلمساز كه الان اسمش در ذهنم نیست گفته، هر جا باشه پشت سر حامد بهداد این قضیه را حتما عنوان میكنه.
سینمای ما گنجایش چنین رفتاری رو داره؟ چقدر این كار پذیرفته شده است؟
بهداد: پذیرفته شده نباشه... من آنقدر كارهای پذیرفته نشده انجام دادم كه این چیزی نیست. من هراسی ندارم. اگه فیلمنامه رو دور انداخته بودم حتما میگفتم، اما هنوز دارمش. همون كار خوابید و اصلا به سرانجام نرسید، خود تهیهكننده تعطیل كرد، اون فیلمساز، فیلمسازی بلد نبود... كدوم فیلمساز؟! فیلمنامه آقای ناصر تقوایی رو انداختم سطل آشغال یا بیضایی؟! اینها رو به این دلیل میگم كه بدونه، فیدبك شایعهای رو كه درباره من ساخته تا كجا كشیده شده.
مدتی است بازیگران ما هنرهای دیگهای از خود نشون دادن ، شما هم خوندن رو تجربه كردی؟
بهداد: به شما پیشنهاد میكنم حتما كار رو گوش كنید، بعد حتما متوجه خواهید شد كه این كار صرفا در ازای شهرتم نیست، هر چند من نه بازیگر معروفی هستم و نه چهرهام. من فقط متخصص بازیگریام، تكنسینشم... حامد بهدادشم...حتما تایید میكنید كه خوانندگی من در گروه داركوب، هیچ ربطی به بازیگری من نداره و باز مربوطه به تواناییهای من، در ضمن تواناییهای دیگهای هم در حوزههای دیگه دارم كه در وقت مناسب در خدمت شما هستم حتی مثل همین مصاحبه كردن.
بهداد از نوع دوم
در چه روز و چه سالی به دنیا آمدی؟
بهداد: 26 آبان ماه سال 1352.
با برادرت حسام چند سال اختلاف سنی داری؟
بهداد: او دو سال از من كوچكتر است.
حامد بهداد را چهطور معرفی میكنی؟
بهداد: یك بیقرار مهیج و یك سرگردان رو به ترس، اگر به قرار ننشیند و اگر به آرامش نرسد.
این بیقراری از كجاست؟ این انرژی كه وقت حرف زدن خرج میكنی؟
بهداد: بیقراری از آینده است و این انرژی برای حرف زدن، باید داشته باشی و باید صرف كنی.
راه درآمدی غیر از بازیگری داری؟
بهداد: هیچگاه نتونستم غیر از بازیگری از راه دیگه كسب درآمد كنم، امتحان كردم ولی نشده.
زندگی...
بهداد: تنها چیزی كه باید به خاطر آن مرد.
مشهد و امام رضا(ع)؟
بهداد: مشهد كه محل تولد، از كودكی عاشق حیاط و پرندههای حرم امام رضا(ع) بودم.
آخرین حضور جلوی دوربین؟
بهداد: فیلم سینمایی «دلخون».
گفتگو؟
بهداد: فقط با مجلات تخصصی.
خانوادهسبز...
بهداد: پیشتر دوست نداشتم با مجله شما مصاحبه كنم، تنها از این جهت كه مجله متخصصی نیست چون با هیچ مجله غیرتخصصی حرف نمیزنم. هر چند با هرمز شجاعیمهر دوستی دارم. موفق باشید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 317]
-
گوناگون
پربازدیدترینها