واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک:
مجید قناد یا همان عمو قناد، لیسانس كارگردانی و بازیگری از دانشگاه تهران دارد. عشق و علاقه به كودكان او را به سوی برنامهسازی و اجرا برای كودكان كشانده است.
قناد در حال حاضر مجری، بازیگر و تهیهكننده فیتیله است؛ برنامهای كه در طول 87 سالی كه از ساخت آن میگذرد، همچنان محبوبیت دارد.
آقای قناد از فیتیله بگویید. فیتیله یعنی چه؟
به پنبه تابیده یا نوار نخی كه در چراغ نفتی میگذارند، فیتیله میگویند. فیتیله یك نام قدیمی است و با این نام یاد كارهای سنتی، بازیهای كودكان و حرفهای قشنگ پدربزرگ و مادربزرگ خواهیم افتاد.
این برنامه از چه زمانی به روی آنتن رفت؟
این برنامه از سال 1381 شروع به كار كرد و رفته رفته كاملتر شد، به گونهای كه اكنون یكی از برنامههای پربیننده تلویزیون محسوب میشود؛ البته به گفته تمامی بینندگان كوچك و بزرگ این برنامه.
من احساس میكنم در این چند ماه تغییراتی در برنامه به وجود آمده است. درست است؟
بله. در یكی دو ماه گذشته، دكور، موسیقی و بخشهایی از نمایشهای برنامه را تغییر دادیم. البته تمام تلاش ما در این برنامه این است كه هفته به هفته قویتر و جذابتر شود.
ممكن است از بخشهای جدید فیتیله برایمان بگویید؟
به خاطر فرارسیدن فصل پاییز و زمستان و بیماریهای این فصل، یك بخش نمایشی داریم كه به مساله بهداشت میپردازد، موضوعاتی مثل بهداشت فردی و بهداشت محیط، بهداشت دهان و دندان و آنفلوآنزا «همگام با بچهها در مدرسه» و «الگوی مصرف» از دیگر بخشهای جدید فیتیله است.
روزهای جمعه چند ساعت برنامه دارید؟
این برنامه جمعهها از صبح تا ظهر زنده پخش میشود.
از زمانی كه این برنامه پخش میشود، از بچهها چه آموختهاید؟
مهربانی و صداقت را.
از كارهای گذشتهتان بگویید.
بازی شادی تماشا، گل گفتی آی گل گفتی، چرخونك، مسابقه و جدول، گل و گلدان.
و در حال حاضر غیر از فیتیله...
برنامه قاصدك را روزهای سهشنبه و پنجشنبه بعدازظهر از شبكه 2 در حال پخش دارم. این برنامه با هنرمندی مریم وطنپور و مهدی اكبری و آقای فیضی پخش میشود.
كمی از دوران نوجوانیتان بگویید.
7 ساله بودم كه پدرم فوت كرد. از همان زمان نسبت به بچههایی كه دست در دست پدرشان به پارك میآمدند، احساس خاصی داشتم. همین جا از مادرم تشكر میكنم كه برایم هم پدر بود و هم مادر و هیچ وقت نگذاشت در زندگی كمبودی داشته باشم. همین محبتهای زیاد باعث شد تا ناخودآگاه من هم به دیگران، بخصوص بچهها محبت داشته باشم. وقتی بچهای به من میگوید عمو جان و میپرد توی بغلم، بزرگترین لذت دنیا را میبرم. در خیابان وقتی به بچهها نزدیك میشوم، سعی میكنم شاد باشم تا آنها فكر نكنند فقط جلوی دوربین میخندم و شادم. حتی وقتی بچههای گروه برای شركت در برنامههایمان به استودیو میآیند، به همكاران سفارش میكنم یك وقت اتفاقی نیفتد كه ذهنیت بچهها از تلویزیون عوض شود. خدا را شكر تا حالا هم موفق بودهایم و حتی بزرگترهای عزیزی كه در كنار كودكان خود پای تلویزیون مینشینند، چون آنها هم روزی كودك بودند. حضرت علی (ع) میفرمایند: كودكان خود را برای فردا تربیت كنید، زیرا شما برای امروز و آنها برای فردایند.
به نظر شما برای انتقال مفاهیم ملی و مذهبی در تلویزیون چه باید كرد؟
در بخش خردسالان باید به زبان خیلی ساده و روان و با بهرهگیری از نمایش و اشعار و ترانه این كار را انجام دهیم. در بخش نوجوان كه حساستر هم است، باید انگیزه و رغبت در آنها ایجاد كنیم تا مطالعه و شناخت بیشتری از این مفاهیم پیدا كنند. یعنی برای نوجوانی كه پای برنامه تلویزیونی مینشیند، باید به جای پیامهای مستقیم، سوال ایجاد كرد تا خودش با مطالعه و تحقیق به پاسخ برسد.
یكی از شاخصههای برجسته برنامه «فیتیله» استفاده از موسیقی شاد برای كودكان است. چه ضرورتی باعث بهرهگیری از این شیوه در كنار اجرای نمایشها شد؟
تجربه به ما ثابت كرده كه فعالیتهای آموزشی برای كودكان، اگر همراه با موسیقی و نمایش باشد، نتیجه بهتری بر جای خواهد گذاشت، چون بچهها معمولا به داستانهایی كه به صورت شعر و همراه با موسیقی و ریتم شاد اجرا میشوند، توجه خاصی نشان میدهند. از این رو با توجه به شكل برنامه و بهرهگیری از نظرات كارشناسان، تصمیم گرفتیم برای درك بهتر پیامهای آموزشی و اخلاقی، از موسیقی و شعر و ترانه استفاده كنیم.
معیارهای شما برای یك برنامه موفق تلویزیونی ویژه كودك و نوجوان چیست؟
برنامههای كودك به دلیل حساسیت بیشتر، باید از روشهای دیگری بهره بگیرد. به نظر من وجود دستاندركاران باتجربه، بازیگران توانا و علاقهمند به كودكان، گروه قوی، همچنین صداقت كاری، ساده بودن شكل كار و همت و تلاش گروهی میتواند ابزار مناسبی برای ارائه یك برنامه تلویزیونی كودك باشد. در هر صورت، در برنامههای زنده دقت و حساسیت بیشتر و دقیقتری لازم است. نكته دیگر این كه برنامه زنده تلویزیونی بویژه در بخش كودك و نوجوان برای تداوم خود باید موفق عمل كند. در غیر این صورت با شكست مواجه میشود.
نگفتید چه آرزویی دارید؟
آرزو دارم محبوب باشم، نه معروف.
و سخن پایانی؟
به بچهها بگویید من كودكی را دوست دارم و نمیخواهم بزرگ شوم.
گفتگوی دیگری با عمو قناد در مکه
توی لابی هتل بغضاش ترکید. بلند بلند گریه کرد،اشکهایش در پهنای صورتش خانه کرد. چشمانش رنگ خون گرفت وقتی گفت، به نیابت کسی میآیم که 3 سال است در حالت بیهوشی بسر میبرد ولی نمیشناسمش اما به دیدنش میروم.
* متولد چه سالی هستی؟
- 1333
* چند تا فرزند داری؟
- هفتهای، چهل پنجاه تا! من بچههای ایران را مثل بچههای خودم میدانم. ولی خودم سه تا بچهدارم. دو تا دختر دوقلو و یک پسر تک! دبیرستانی و راهنمایی.
* آنها پای برنامه شما مینشینند؟
بله. اولین کسانی هستند که برنامهام را نقد میکنند. گاهی میگویند این قسمت خوب نبود و یا این قسمت خوب بود. جمعه که به خانه میآیم برنامهام را ضبط میکنند و... به هر حال شوخی نیست در هر جمعه با میلیونها نفر صحبت کردن از تمام قشرها، از تمام سنین و از تمام اقوام ایرانی و...
* خداحافظی کردی و آمدی؟
- بله. با کوچک و بزرگ، با زن و مرد. طلب حلالیت کردم.
* با بچههای پای تلویزیون چی؟
- با آنها هم بله. خب چندین سال است روزهای جمعه پای تلویزیون مینشینند از همه شان حلالیت طلبیدم.
* چی شد آمدی حج؟
- خدایی بود. شاید به خاطر شکرگزاری همیشگی من از نعمتهایی که خدا به من داده است.
* دنیای شما؟
- دنیای بچهها بوده است. حدود 28 سال در تلویزیون برای بچهها کار کردم.
* لحظههای ناب تلویزیون بهتر بود یا حال و هوای مدینه؟
- شاید در این سالها که جمعه برنامه زنده داریم و همیشه خدا به ما کمک کرده، یاد نعمتهای خدا بودیم. ولی لحظهای که در شب قدر به من اعلام کردند، عازم حج هستی، حسی غریب به من دست داد.
* چرا؟
- چون میخواستم از نزدیک مسجدالنبی، بقیع، مدینة منوره، خانه خدا و این عظمت مسلمانان در حج را ببینم. احساس میکنم همه میخواهند بیایند خانة خدا را ببینند. و الله در طول زندگیام از همه چیز شیرینتر است. نمیدانم چه کار خوبی کردم که خدا ما را به خانة خود دعوت کرد.
عمو قناد
* عمو قناد چرا گریه میکنی؟
- من...[اشک کلماتش را بریده میکند و...] من به نیابت کسی آمدهام که نمیشناسمش، یک بچه که سه سال توی کما است. ولی هر دو سه ماه یک بار به او سر میزنم. از خدا میخواهم شفا پیدا کند...[به دوردست خیره میشود و قطرههای اشکش را از صورت میچیند]
* تا امروز چه چیزهایی دیدهای؟
- این صف نماز را که میبینم همه مردم با زبان و لهجه گوناگون و از ملیتهای مختلف به طرف خانة خدا ایستادهاند و سپاس نعمتهای او را به جا میآورند، لذت میبرم.
* برای کی دعا میکنی؟
- برای مادرم. عزیزی که هم پدر بود هم مادر. آخر چهل سال پیش پدرم به رحمت خدا رفت.
* تمنای شما از خالق یکتا؟
- همه آنها که آرزوی این سفر را دارند، فرجی شود و به این سرزمین مشرف شوند.
* دعای شما توی مدینه؟
- دعای کمیل کنار بقیع لذتی عجیبی داشت. دعایی به معنای یکپارچگی همة مردم ایران با هر لهجه و زبانی در معنوی ترین قطعه خاک معطر مدینه.
* زیباترین جایی که رفتی و یا دیدی؟
- صحنه حضور همة زائران کنار بقیع و زمزمههای دعای کمیل در بین الحرمین.
* برای بچهها هم دعا کردی؟
- بله. برای سلامتی و موفقیت و سربلندی آنان و برای خانواده و ایران عزیز.
* سوغاتی شما برای بچهها؟
- خاطراتی که از جای جای اینجا دارم. اگر خدا توفیق دهد آنچه که دیدهام به زبان جاری کنم.
* اینجا وقت شما چطور صرف میشود؟
- شبها توی مسجدالنبی... درددل کردن... نماز خواندن و یاد یکیک آنها که التماس دعا گفتن... روز هم از نزدیک ظهر میروم مسجدالنبی.
* شما هیأتی هستید؟
- توی شبکه دو با بچههای حراست، هیأت حضرت ابوالفضل(ع) را اداره میکنیم.
* چه کار میکنی توی هیأت؟
- همین که چای به دست مردم میدهم، احساس میکنم که ثوابی کردهام.
* از برنامههای تلویزیون خسته نمیشی؟
- نه، هر بار و با هر برنامه جدید انرژی بیشتری میگیرم.
* این که با هنرمندان آمدی حج؟
- احساس لذت میکنم. چون توی تهران فرصتی پیش نمیآید کنار هم باشیم و صحبت کنیم، شاید در یک سال یک بار هم یکدیگر را نبینیم.
* و حرف آخر؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 573]