واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: سلطانی در سریال جدیدش «ستایش» هم سراغ فضاهایی رفته كه برایش آشنا و ملموس هستند؛ یعنی فضای زندگی سنتی خانواده های قدیمی. به نظر می رسد او تجربیات و دغدغه های شخصی اش را با داستان تركیب می كند و علاقه ای به آزمودن چارچوب های امتحان نشده، ندارد. ولی نكته مثبت كار او این است كه میان دغدغه های شخصی و خواسته مخاطب عام تعادل برقرار می كند و همان قدر كه به مسائل تاریخی و اجتماعی اهمیت می دهد مراقب مؤلفه های مردم پسند سریالش (مثل قصه، ماجرا، شخصیت پردازی و عناصر دراماتیك) هم است. همین تعادل باعث می شود میان جدیت اجتماعی و مضمون های تاریخی از یك سو و جذابیت و روانی داستان از سوی دیگر توازن برقرار شود.
سعید سلطانی را با سریال های پرماجرایش می شناسیم، بخصوص «پس از باران» كه الگوی جدیدی را در قصه گویی برای تلویزیون مطرح كرد و مؤلفه های پیشین سریال های تاریخی یا دوزمانه را تكامل بخشید.
پس از باران در نوع خودش سریال جریان سازی بود و پس از آن خیلی از فیلمنامه ها ساختار دوزمانه پیدا كردند و داستان شان را با رفت و برگشت میان دو دوره تاریخی و اتصال این دو دوره در یك نقطه مشخص روایت كردند. سلطانی پس از آن «خانه ای در تاریكی» را ساخت كه باز هم در فضاهای تاریخی معاصر می گذشت و در عناصری مثل تعدد شخصیت، گره دراماتیك و ساختار معمایی با كارهای دیگر این كارگردان اشتراك داشت.
جام جم در این زمینه می نویسد:اما موفقیت پس از باران در سریال های بعدی سلطانی تكرار نشد؛ گرچه باید به این نكته اشاره كرد كه او كارگردان ماهری است و تقریبا همه سریال هایش (چه آنها كه با استقبال گسترده مواجه شدند و چه آنها كه در زمان پخش به اصطلاح گل نكردند) كیفیت استانداردی دارند. این موضوع نشان می دهد كه كارگردان قواعد قصه گویی در رسانه ای مانند تلویزیون را بخوبی می شناسد و اگر مواد خام مناسبی در اختیار داشته باشد، می تواند سریال تماشایی و جذابی بسازد.
سلطانی در سریال جدیدش «ستایش» هم سراغ فضاهایی رفته كه برایش آشنا و ملموس هستند؛ یعنی فضای زندگی سنتی خانواده های قدیمی. به نظر می رسد او تجربیات و دغدغه های شخصی اش را با داستان تركیب می كند و علاقه ای به آزمودن چارچوب های امتحان نشده، ندارد. ولی نكته مثبت كار او این است كه میان دغدغه های شخصی و خواسته مخاطب عام تعادل برقرار می كند و همان قدر كه به مسائل تاریخی و اجتماعی اهمیت می دهد مراقب مؤلفه های مردم پسند سریالش (مثل قصه، ماجرا، شخصیت پردازی و عناصر دراماتیك) هم است. همین تعادل باعث می شود میان جدیت اجتماعی و مضمون های تاریخی از یك سو و جذابیت و روانی داستان از سوی دیگر توازن برقرار شود.
ستایش، داستان آدم هایی است كه تنها به خاطر اقتضای جامعه شان در آن دوره تاریخی خاص (كه زمان جنگ است) نیست كه هنوز به ارزش های خانوادگی پایبند هستند. به نظر می آید به طور كل تعریف شان از زندگی مطابق با قواعدی است كه قرن ها پیش از آنان پایه گذاری و تثبیت شده است. تقریباً تمام زمان سریال در فضاهای سنتی و قدیمی می گذرد. منظره آشنای خانه های حیاط دار، كوچه های باریك و دیوارهای آجری بخش مهمی از جلوه بصری ستایش را می سازند.
لوكیشن های اصلی نه فقط محلی برای سكونت و مراوده شخصیت های داستان، بلكه نشانه هایی برای شناسنامه دار كردن آنها هستند. طبقه اجتماعی و فرهنگی آدم ها با نشانه هایی مشخص شده كه برای بیننده تلویزیون بسیار آشناست و با یك اشاره كوچك می تواند به خاستگاه آنها پی ببرد. چادر نماز روشن گلدار، تاقچه و گلدان، تسبیح، قالیچه، حوض، باغچه و عناصری از این دست، تنها بخش كوچكی از آكسسوار نیستند، بلكه به شخصیت ها هویت می دهند و علایق و سلایق و باورهای آنان را آشكار می كنند و البته اصطلاحات و شیوه بیان و رفتار شخصیت ها هم طبق همین قاعده طراحی شده تا مخاطب سریع تر و راحت تر به شناختی كلی از وضعیت موجود دست پیدا كند.
این شیوه در هماهنگی با لحن خودمانی و گرم فیلمنامه قرار دارد كه پایه های درام را روی روابط آشنا و محیط های ساده خانوادگی بنا می كند. گرچه نشانه های كوچكی در متن ماجراها گنجانده شده كه نشان می دهد این آرامش و سادگی ظاهری تا پایان دوام نخواهد داشت و ماجرا آنقدر كه به نظر می رسد سرراست نیست. در واقع زیر پوسته ظاهری داستان، ماجرایی عمیق تر و جدی تر وجود دارد كه در قسمتی از سریال خود را نشان خواهد داد. اصولاً شیوه داستان گویی سعید سلطانی متكی به گره افكنی و غافلگیری است. ستایش، تصویری از مناسبات ساده انسانی نشان می دهد كه در نگاه اول پیچیدگی خاصی ندارد، ولی در بستر همین فضای آرام و سنتی ماجراهایی در حال شكل گیری هستند كه سرنوشت شخصیت های داستان را تغییر می دهند. در توصیف و نمایش روزهای جنگ، حال و هوای آن سال ها و آدم هایی كه با این مقوله درگیرند نسبت به نمونه های شناخته شده و آشنا پایبندی خاصی وجود دارد.
تلاش سریال بر این است كه تمام عناصر مربوط به جنگ را طوری بازآفرینی كند كه آسیبی به آنچه واقعیت داشته وارد نشود. البته سریال این هدف را در جنبه های دیگر از جمله به تصویر كشیدن زندگی خانوادگی نیز دنبال می كند. شیوه شخصیت پردازی در فیلمنامه ستایش به گونه ای است كه بیشترین تأكید را روی آشنا بودن و عادی بودن موقعیت ها و شخصیت ها دارد. به عنوان مثال داریوش ارجمند در قالب نقشی ظاهر شده كه شباهت زیادی با نقش های قبلی اش دارد ؛با همان لحن و همان شیوه بازی كه پیش از این در سریال «پری دخت» و فیلم «ازدواج به سبك ایرانی» مشابهش را دیده بودیم. به این ترتیب پیش فرض های مخاطب نسبت به خاستگاه و پیشینه این شخصیت به هم نمی ریزد و همه چیز مسیر طبیعی اش را طی می كند.
از لحاظ مولفه های فنی، ستایش سریال شسته رفته اما محافظه كاری است. میزانسن های سلطانی اغلب ساده و انباشته از عناصر آشنا هستند و فیلمبرداری با قاب های منظم و بدون حركت های نامتعارف دوربین انجام شده تا با فضای كلاسیك سریال همخوانی داشته باشد. موسیقی ستایش هم بسیار پركار است و در اغلب صحنه ها صدای موسیقی به گوش می رسد. البته اضافه شدن این موسیقی احساس برانگیز و پرحجم، هم در القای حس و حال صحنه مؤثر است و هم بار احساسی موقعیت ها را بالا می برد. تنها اشكالش این است كه قدری جلوتر از داستان حركت می كند و پیش از پایان هر صحنه، حس آن صحنه را با نواهای طولانی اش لو می دهد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 55]