محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826144129
قوانين متغير رقابت جهاني در قرن بيست ويكم
واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: چكيده
بازار جهاني فردا از آن شركتهايي است كه به ريسك پذيري كارآفرينانه بها مي دهند وبراي گسترش سرمايه هاي فكري خود، در حد كلان سرمايه گذاري مي كنند، در بالندگي فردي پرتلاشند و در خطمشي گذاري ، شرايط محيطي را مدنظر قرار مي دهند. رقابت موفق در قرن بيست ويكم نيازمند بهره گيري از مديران پرتلاش و سياستگذار و همچنين شناخت رقبا است كه مسئوليت پذيري شركت در قبال سرمايه گذاريهاي حمايت شده برروي استعدادهاي خلاق و پويا را افزايش مي دهد. لذا لازمه اين نوع رقابت ، مديريت موثر منابع و داراييهاي نامشهود، براي نيل به بالندگي است . در اين شماره ويژه بخشي ازنتايج مهم مقالات مختلف را مطرح مي كنيم .
مقدمه
در آستانه قرن بيست ويكم پيش فرضهايي پيرامون چشم انداز جهاني فردا ارائه مي شود. و با پيشرفتهاي تكنولوژي عظيم و نفس گيري كه در قرن حاضر به وقوع پيوسته ،طبيعي است كه برخي افراد دورنماي فردا را، در شرايط آرماني آن مي بينند. بدين معنا كه فقر از بين برود، از محيطزيست حفاظت شود، تمامي رنجهاي اجتماعي ريشه كن شوند واين حركت رو به جلو، به رشد انساني و عدالت اقتصادي و اجتماعي هم تسري يابد.مقوله جهاني شدن به رشد سريع و عظيم خود ادامه مي دهد، به تبادل فناوريها مي پردازد،فرهنگها و جوامع را به هم نزديكتر كرده و جامعه اي مي سازد كه شهروندان آن باهوش ودوستدار صلح هستند. جهاني شدن در اين منظر از آينده ، همكاري ميان ملل را تشويق كرده و به ترويج آرزوهاي خوب مي پردازد. لذا جهاني شدن ابزار صلح ، بالندگي ، پيشرفت و رفاه تلقي مي شود. و رقابت به مثابه ماراتوني درنظر گرفته مي شود كه در آن براي به دست آوردن و حفظ برتري مبارزه مي كنند.
نظرات اميدواركننده چنداني نسبت به آينده دنيايي كه در آن زندگي مي كنيم ، وجودندارد. برخي از اين ديدگاهها صراحتا بيان مي كنند كه جهاني شدن باايجاد وابستگيهاي پايدار و واداركردن كشورهاي فقير به تحمل سختيها، شكاف بين ملل غني و فقير راعميق تر مي كند. آن دسته از كشورهايي كه فقط به بهره برداري از منابع خود بسنده مي كنندو قادر به فرار از چرخه بيماري توسعه نيافتگي نيستند، تا ابد محكوم به بردگي اند. امابه دليل فقر منابع و زيرساختهاي اساسي ، نمي توان از اين كشورها انتظار داشت كه فناوري هاي حاصله را جذب كنند، به تنهايي دست به نوآوري بزنند و يا در مقياس جهاني به رقابت بپردازند. اين كشورها فاقد اراده سياسي بوده و از وجود نهادهايي كه باعث ايجاددگرگونيهاي اقتصادي و اجتماعي مي شوند، بي بهره اند. برخي از كشورهايي كه اين نظريه را قبول دارند براين نكته نيز واقفند كه پديده جهاني شدن سرانجام لطمات جبران ناپذيري را بر فرهنگهاي بومي وارد ساخته و استقلال سياسي و اقتصادي كشورهاي فقيرتر را ازآنها سلب مي كند.
البته بحث پيرامون تاثير جهاني شدن در قرن بيست ويكم توجه عده اي ازسياستمداران صاحب نام حوزه سياسي را به خود جلب كرده است . محافظه كاران از آن مي ترسند كه جهاني شدن تماميت سياسي و اجتماعي نهادهاي يك كشور را از بين برده وشايد هم اصالت فرهنگي آنها را تضعيف كند. چپ گرايان به چشم انداز استقلال اقتصادي ،سياسي و تكنولوژي به ديده ترديد مي نگرند و ديگران نيز به دليل وابستگي روزافزون ما،به استفاده از تكنولوژي ، براي ساماندهي مشكلات پيچيده اجتماعي و فرهنگي ، احساس نگراني مي كنند. گروه اخير عقيده دارند كه موانع و تنگناهاي فني "TECHNO FIXES"،در حل مشكلات پايدار نيستند، آنها همچنين بهترين آرزوهايشان را در حركت دستجمعي - هرچند ناموزون - براي رسيدن به آينده اي مشترك جستجو مي كنند.
اما اين پديده كجا يا كي دست از سر مديران اجرايي و شركتهاي آنها برمي دارد؟ ملتهاو شركتها چگونه مي توانند در بازار جهاني فردا حضور يابند و به رقابت بپردازند؟ در اينجابرسر اينكه پديده جهاني شدن مي تواند عاملي براي رشد بيشتر و سريعتر جوامع ، شركتهاو مديران اجرايي باشد، به ايجاد فرصتها و رقابتهاي تنگاتنگ بپردازد، اتفاق نظر وجوددارد. بسياري از نيروهايي كه آينده ما را مي سازند هم اكنون باتوجه به اثراتشان ، در مكاني قرار گرفته اند كه تنها در طول زمان قابل شناسايي هستند. در شماره ويژه قبلي نشريه ،ضمن معرفي برخي از مشخصه هاي دورنماي دنياي فردا كه عامل رقابت مديران آينده است ، شماري از اين نيروها را متذكر شديم .
ما در اين شماره به سه متغير ديگر كه بر موفقيت در عرصه جهاني تاثير مي گذارد،اشاره خواهيم كرد. از آنجا كه اقتصاد جهاني بر پايه كارآفريني بنا نهاده شده و بر توسعه انساني تاكيد دارد و همچنين نسبت به محيط پيرامون خود حساسيت نشان مي دهد،به خوبي مورد بحث و بررسي قرار گرفته است .
اقتصاد كارآفرين
باتوجه به مطالب بالا، سرعت ، اهميت و مسير تغييرات در اقتصاد جهاني ، افزايش خواهد يافت . در اين آهنگ پويا، كارآفرينان حقيقي و حقوقي نقش موثرتر و برجسته تري را ايفا خواهند كرد. كارآفرينان با مهارتي كه در تشخيص موقعيتها و ايجاد حركت در جهت توسعه اين موقعيتها دارند، پيشگامان حقيقي تغيير در اقتصاد آينده محسوب مي شوند.آنها تصديق مي كنند كه موفقيت و بقا در چشم اندازهاي برخواسته از فردا، نيازمندچالاكي ، قوه ابتكار و خلاقيت است . علاوه براين ، كارآفرينان به ريسك پذيري ، نوآوري وكنش كارآفرينانه هم نياز دارند. ريسك پذيري كارآفرينانه ، براي اقتصاد كشورهاي غني وفقير ضرورت به حساب مي آيد.
كشف كارآفريني و اهميت بالقوه رشد و بالندگي آن ، نمودي از پيشرفتهاي مهم نيمه دوم قرن بيستم است . شركتهاي آمريكايي و اروپايي در آغاز به واسطه شور و شوقي كه براي تجديد حيات موسسات بازرگاني امروزي از خود نشان دادند، فعالانه به دنبال استقرار كارآفريني در فعاليتهاي خود بودند. شركتهاي بزرگ غربي تحت فشار رقباي جوانتر و پرتحرك تر، عاجز از پاسخگويي به رقبا، خود را ناتوان و بي تحرك يافتند. نقطه نظرات اين شركتها در مورد صنايع ، مشتريان و رقبا به تدريج غيرقابل مصرف شده وبوروكراسي هاي حاكم بر آنها توان نوآوريشان را كاهش داده است . سراسر دو دهه 80 و90 شركتهاي بزرگ ، نوع اندازه گيري "HERCULEAN" را اتخاذ كردند، تا بااستفاده ازنوآوري و كارآفريني ، زواياي گوناگون سياستهاي راهبردي خود را بازسازي كنند.
در ايالات متحده و ساير مناطق نيز، تمايل زيادي به ترغيب افراد براي ريسك پذيري كارآفرين وجود داشته است . لذا بخش اعظم تلاشهاي به عمل آمده در اين زمينه ، به خلق فضاي كاري اختصاص يافته كه در آن مردم به ايجاد چنين شركتهايي تمايل پيدا كنند وبدين وسيله ، با فراهم كردن زمينه لازم براي توليد و گسترش كالاها و خدمات نوين درايجاد اشتغال موثر باشند و سرانجام به ثروت برسند. در اين سيستم ريسك پذيري تشويق و تقويت شده و به آن پاداش داده مي شود. در كشورهاي غني و فقير، عمدتا ازپديده كارآفريني به عنوان راهي براي رسيدن به رشد، بالندگي و رفاه ياد مي شود.
هم زمان با ورود ما به دهه 90، نسل جديدي از كارآفرينان سكان هدايت تجارت بين المللي را به دست گرفتند. اين كارآفرينان تغييرات شگرفي را كه در اقتصاد جهاني به وقوع پيوسته ، ديده اند و لذا اقدام به تاسيس شركتهايي كرده اند كه بااستفاده از اين موقعيتها، صاحب سرمايه شوند. اين كارآفرينان با درك منابع محدودي كه در اختياردارند، براي جمع آوري منابع ، طراحي و ساخت محصولات و ايجاد كانالهاي توزيعشان ،به شبكه هاي جهاني خود متكي هستند بسياري از شركتهاي كارآفرين جوانتر در اقتصادجهاني تبديل به شركايي فعال شده اند. و اين واقعيت بخشهاي توليدي و خدماتي اقتصاداست ، چه پايه هاي تكنولوژي آنها بسيار مترقي و پيشرفته و يا سطحي و پيش پا افتاده باشد. يكي از شاخص ترين ديدگاههاي مطرح در زمينه پديده جهاني شدن اين است كه شركتهاي كوچكتري كه به لحاظ تاريخي از اقتصادهاي كمتر توسعه يافته منشعب شده اند،از اعضاي فعال اقتصاد جهاني به شمار مي روند. اگر باور نمي كنيد كافي است نگاهي به اينترنت بيندازيد و ببينيد كه شركتهاي مختلف ، بااندازه ها و مليتهاي گوناگون براي دستيابي به مشتريان جهاني چگونه ثابت مي كنند كه مشكلات سنتي موجود برسر راه ورود به بازار جهاني و رقابت در آن ، به سرعت در حال از بين رفتن است .
گرايش مجدد به ريسك پذيري فعال و كارآفرين فردي ، باعث ايجاد تغييرات مهمي درايالات متحده و در سطح اقتصاد جهاني گرديده است . علوم نوين و صنايع تكنولوژيك براي ايجاد اشتغال و ثروت اندوزي ، موقعيتهاي فراواني را پيشنهاد مي كنند. البته فرصتهاي موجود در بازار جهاني ، شرايط مهمي را به دست مي دهند كه در آن رقابت سازنده و ايجاد ثروت براي اشخاص و ملتها، پيش بيني شده است . همچنين تجديدساختار مداوم در اقتصادهاي صنعتي ، نياز به پيگيري رشد و بالندگي و درآمدزايي درتشكيل شركتهاي جديد را افزايش داده است .
فعاليتهاي مربوط به تجديد ساختار و كوچك سازي "كاهش سطوح سلسله مراتب سازماني "، برخي را وادار كرده ، تا در پي روشهايي باشند كه به واسطه آنها، بتوانند به ارزيابي استقلال اقتصادي و فكريشان بپردازند. ايجاد شركتهاي جديد، يكي ازموفقيت آميزترين ابزارهاي موجود براي بسياري از كارمندان تعديل شده است . اقتصادكارآفرين امروز هم ، در جلب مشاركت گروههاي مختلف و افزايش آن موفق بوده است .در اين اقتصاد، زنان و اقليتها نه تنها جايگاه خود را يافته اند بلكه توانسته اند به فعاليتهايي نظير تاسيس و راه اندازي شركت و ايجاد درآمد هم بپردازند. مشاركت اين گروهها براي بالابردن سطح اقتصاد در دهه آينده ، باز هم ادامه خواهد يافت .
اين اقتصاد كارآفرين ، هم اكنون سراسر جهان را فراگرفته است . دولتها وخطمشي گذاران عمومي هم قوانيني را وضع كرده اند كه ريسك پذيري فعال و كارآفرين رادر ميان آحاد جامعه ترويج مي كند. آنها زيرساختهاي اقتصادي و تكنولوژي موردنياز راتوسعه داده اند تا كارآفريني جامعه را تحريك كنند. پيشرفت در زمينه خدمات عمومي ،ارتباطات راه دور و حمل ونقل در ارتقاي ريسك پذيري كارآفرينانه دخيل بوده است . ازطرف ديگر تغيير در قوانين مالياتي هم باعث شده تا اشخاص حقيقي و حقوقي دست به ريسك پذيري بزنند.
در بسياري از كشورها، دولتها متفكرانه عمل كردند: آنها به منظور افزايش كارآفريني وبالابردن سطح رقابت اقدام به خصوصي سازي صنايع عمده خود كردند. كشورهاي پيشرفته و در حال توسعه به اين نتيجه رسيده اند كه اگر دولتها از گردونه اقتصاد خارج شوند، بازار بهتر مي تواند فعاليت كند. رقابت تابعي از نوآوري و ريسك پذيري كارآفرينانه است .
فرآيند خصوصي سازي ، دورنماي اقتصادي آن دسته از كشورهايي را دوباره شكل مي دهد كه مديران و كاركنان آنها نياز به كار جمعي در قالب يك اقتصاد جهاني فوق العاده پيچيده و رقابتي را درك كرده اند. خصوصي سازي به عنوان داروي تلخ بسياري از كشورهاو صنايعشان ، تغييرات و پيشرفتهاي قابل توجهي را به وجود آورده است . بسياري ازشركتها در حال سرمايه گذاري مجدد بر روي پروژه هاي عملياتي و ارتقاي سطح مهارتهاي خود هستند. اخيرا شركتها به فكر بازنگري مجدد و شناخت شايستگيها و قابليتهايشان ،براي نفوذ در بازارهاي جهاني فردا افتاده اند. حتي شركتهايي كه زماني صاحب امتيازات انحصاري بوده اند، از سياستهاي گذشته خود عدول كرده و براي حفظ موجوديشان ،تغييرات استراتژيك وسيعي را آغاز كرده اند. خصوصي سازي همراه با ساير ابتكاراتي كه قبلا به وقوع پيوسته ، راهي را هموار مي كند كه بسياري از كشورها، صنايع و شركتها، آن راطي كرده و در آن به رقابت مي پردازند.
امروزه يكي از مهمترين راههايي كه مي تواند رقابت در قرن بيست ويكم را تحت تاثيرقرار دهد، موضوع خصوصي سازي است . شركتهايي كه به تازگي خصوصي شده اند،مي دانند كه به تنهايي قادر به ادامه راه نيستند، اين شركتها براي دستيابي به سرمايه ،فناوريهاي نوين ، مهارتهاي مديريتي و قابليتهاي نوآوري در بازاريابي ، نيازمند نفوذ درجمع شركتهايي هستند كه خارج از حوزه بازارهاي داخلي آنها قرار دارند. اين پيوندها،علاوه بر افزايش قواي تشديدكننده رقابت ، شركتهاي خصوصي شده را وادار به بازسازي تواناييها و تبيين شايستگيهاي درونيشان مي كند. دستيابي به اين تواناييها، مي تواندنوآوري در آينده را تحريك كرده و ريسك پذيري فعال و كارآفرين را افزايش دهد.
در اقتصاد كارآفرين آينده ، مديران و شركتهاي تحت محديريت آنها را احتمالا باچالشهاي مهم ، اما مهيجي روبرو مي شوند. حتي امكان دارد نوآوري در اقتصاد فردا بسيارمهمتر از آن چيزي باشد كه امروزه با آن روبرو هستيم . هرروز كه مي گذرد، نوآوري در هربخش از سيستم هاي شركت ، عمليات ، فرهنگ و سازمان ، جايگاه مهمتري را به خوداختصاص خواهد داد. فرآيندهاي نوآوري هم ، اهميت بيشتري مي يابند و سرانجام تدبيرو تشويق اين نوآوريها به عنوان يك چالش مديريتي كليدي به كار خود ادامه خواهد داد.
تمركز بر توسعه انساني
يكي از درسهايي كه از قرن بيستم مي گيريم ، آن است كه پيشرفت اقتصادي هميشه باتوسعه انساني همراه نيست . البته اين دو متغير بايد با هم مرتبط باشند. درواقع زماني مي توان به توسعه اقتصادي دست يافت كه بتواند موجبات ارتقا و تشويق توسعه اقتصادي را فراهم آورد. آمار مربوط به توسعه اقتصادي و يا تكنولوژي بيانگر كليت ماجرانيست ، چرا كه اينگونه آمار فقط بر روي توازن تجاري تاكيد مي كنند و ابعاد مهم رشد وتوسعه را در نظر نمي گيرند. توسعه ، مساله بسيار پيچيده اي است و ما بايد هنگام تعريف رقابت ، اين حقيقت را درنظر داشته باشيم . بادرك اين مساله ، هر دو مقوله شاخص توسعه انساني سازمان ملل و مطالعات رقابت جهاني كه به وسيله موسسات معتبري چون IBMبه انجام رسيده است ، بر پيچيدگي اين طبقه بنديها تاكيد مي ورزند.
يكي از درسهايي كه از دهه گذشته مي گيريم ، آن است كه رشد و رقابت جهاني تابعي از بينش و آگاهي هستند. سرمايه گذاري در زمينه پيشرفت ، تغذيه ، نگهداري و توسعه اين آگاهي ، از جمله مهمترين روشهايي است كه جوامع مي توانند بااستفاده از آن موجبات رسيدن به رشد و توسعه را فراهم آورند. مشابه اين مساله در رابطه با شركتهايي صادق است كه بايد با تلاش زياد، باهوش ترين و مستعدترين افراد را جذب و نگهداري كنند.امروزه شركتها در سراسر كره ارض ، در حال كشمكش با چالشهاي موجود و بهره برداري از دانش نوين هستند. همانگونه كه با گسترش تعدادي از واحدهاي تحقيق و توسعه درسطح جهان و عضويت در چندين برنامه تحقيقاتي مستمر در سراسر جهان به اثبات رسيده ، اين مساله باعث شده تابرخي از شركتها به جايي كه قبلا اين دانش وجود داشته ،نزديك شوند.
افزايش توجه و شناخت توسعه انساني به عنوان عامل كليدي رقابت ، ما را به ياد نقش اجتماعي پيچيده يك شركت تجاري مي اندازد. اكنون چند دهه است كه بحث بر سرماهيت اين نقش و چگونگي دسترسي بهتر به آن ، ادامه دارد. شركتها و مديران آنها،پيچيدگي اين نقش اجتماعي را تصديق مي كنند. اگرچه ما اين نقش را تعريف مي كنيم ،ليكن شخصا معتقديم ، توسعه انساني به عنوان ملاك تعريف و ارزيابي عملكرد شركتهاي قرن بيست ويكم بسيار مورد توجه قرار خواهد گرفت .
اقتصاد سبز
بانزديك شدن به انتهاي قرن بيستم ، بسياري از صاحب نظران به اين نتيجه رسيده اندكه رشد اقتصادي بايد و مي تواند در سايه حفظ سازگاري با محيط طبيعي به دست آيد. دربسياري از نقاط جهان ، محيطزيست ما، بهاي گزافي را براي رسيدن به توسعه اقتصادي پرداخته است . علي رغم وعده هاي مكرر نظارت مسئولانه بر محيط زيست ، برخي ازشركتها در طراحي خطمشي ها و انجام اصلاحات لازم در محيط كار كه بتواند موجبات حفظ و حراست از محيطزيست و منابع طبيعي را فراهم سازد، چندان موفق نبوده اند.
مسايلي چون گرايش به فعاليتهاي شهري ، گسترش فناوري ، تغيير ارزشهاي صنفي وشناخت فوايد "سبزبودن "، در توجه مجدد به حفظ طبيعي و نگهداري از آن براي نسلهاي آينده ، دخيل بوده است . شركتها پيش از استفاده راهبردي از اين منابع ، برنامه هايي را باهدف حفاظت از اين منابع تدارك مي بينند. بعضي از شركتها فهميده اند كه مشتريانشان ،نه تنها اهميت اتخاذ استراتژيهاي سبز را درك مي كنند، بلكه به همين دليل به شركتهاي يادشده پاداش هم مي دهند. مديران اجرايي دريافته اند كه باانجام كارهاي درست مي توانند درست كار كنند.
بدون شك در اقتصاد آينده جهان ، به جاي آنكه با تلاش فراوان به دنبال سامان بخشيدن به نيازهاي جامعه موردنظر باشيم ، بااستفاده از شيوه هاي كارآفرين وابداعي به انجام كارهاي درست خواهيم پرداخت . در برخي كشورها صنايعي كه در زمينه فناوريهاي محيطي تخصص دارند سريعا تبديل به يكي از اجزاي مهم اقتصاد ملي آن كشور مي شوند. شركتها علاوه بر اين كار در حال شناسايي پتانسيل عظيم كارآفريني محيطي هستند. از اين طريق آنها مي توانند از محل سرمايه گذاري برروي انتخابهاي محيطي استراتژيك و مناسب سهم بيشتري از منافع رقابتي را از آن خود كنند.
آيا اهداف اقتصاد سبز امروز در آينده جامه عمل خواهد پوشيد؟ اقدامات جهاني انجام شده در زمينه محيطزيست ، اميدواركننده است و ايجاد تغيير در استراتژي ها وعمليات تجاري شركتها هم ، دلايل بسيار خوبي براي خوش بيني ما در راه رسيدن به اين اهداف هستند. بعضي از اين شركتها، طرفدار منابعي هستند كه مورد نياز سرمايه گذاري در فناوريهاي جديد متناسب با محيطزيست است . اين روزها خبرهاي خوبي به گوش مي رسد، مبني براينكه شركتها و سهامداران مبالغي را به سرمايه گذاري در اين زمينه اختصاص داده اند. پيشرفتهاي به عمل آمده در زمينه فناوريهاي مناسب محيطي نيز، شبيه به افزايش نوآوريهاي فرآيندي و سازماني است كه رشد و بهره وري را تحريك مي كنند.اين فناوريها، براي بهره وري در سطوح بالاتر هم مطمئن تر و مفيدترند. بهره وري سبزبه زودي تبديل به يك نوع سرمايه گذاري حقوقي و منطقي خواهد شد.
مديران اجرايي و شركتهاي تحت مديريت آنها از افزايش ميزان علاقه مندي به داشتن "اقتصاد سبز" برداشتهاي متفاوتي دارند. اكنون سهامداران ، خواهان تبيين و تعيين خطمشي هاي بي خطر براي محيطزيست هستند و با اين نگرش ، درباره سرمايه گذاريهاي خود تصميم مي گيرند. مديران اجرايي براي حصول اطمينان از توجه بيشتر به پتانسيل فناوريهاي سبز و ضرورت آنها براي بقا و عملكرد سازماني ، مجبورند با چالشهاي ناشي از تغيير در نگرشهاي صنفي روبرو شوند. در جاي خود، اين فناوريها مي توانند باعث تغييرات جديد و ناشناخته اي در سازمان شوند.
چالش بهره وري سبز يك پديده جهاني است : اين پديده حتي در زيان بارترين اقتصادها نيز، بر شركتهاي جهاني و حتي موسسات تجاري كوچك اثر مي گذارد. باوجوديك اقتصاد فوق العاده به هم پيوسته جهاني و در شرايطي كه هر روزه بر حفاظت ازمحيطزيست و منابع طبيعي تاكيد مي شود، فرصتهاي مهمي هم براي همكاري و اشتراك مساعي در توسعه ، آزمايش و اجراي فناوريهاي جديد وجود دارد. شركتهايي كه در سطح جهاني فعاليت مي كنند، بااستفاده از منابع عظيمشان ، مي توانند در ايجاد يك تحرك آني براي تضمين اين همكاريها، نقش رهبري داشته باشند.
اين مقوله براي مديران اجرايي چه مفهومي دارد؟
در اولين شماره ويژه رقابت جهاني نشريه ACA DEMY OF MANAGEMENT EXECUTIVEكه در نوامبر 1998 منتشر شد، من و HUGH O, NEILL تلاش كرديم تابرخي از مضامين كليدي تغيير بازارهاي جهاني را براي مديران و شركتها برشماريم . يكي از نكات روشن و واضح اين مضامين بيانگر آن است كه تغييرات اساسي ادامه يافته وبدين وسيله محدوده تخيلات ذهني صنايع ، شركتها و مديران را تغيير خواهد داد.دستورالعملهاي قديمي در زمينه رقابت ، ديگر كفايت نمي كنند. ما هم بااين مساله موافقيم . هنوز هم تحليلها و تئوريهاي ما در زمينه راهكارهاي رقابت موفقيت آميز در قرن بيست ويكم ، مناسب به نظر نمي رسند. جوامع و شركتها در راستاي استحاله خود تغيير ياتكامل تدريجي را ادامه خواهند داد.
مقالات در شماره قبل نشري ACA DEMY OF MANAGEMENT EXECUTIVEدر زمينه رقابت جهاني ، در جاانداختن چهار درس بعدي بسيار موثر بود، اما شرح مختصري از اين چهار درس :
رهبري كليد رقابت است
در يك محيط پويا كه فرصتها و چالشها را با خود به ارمغان مي آورد، نقش رهبري ارشد در رسيدن به تحول سازماني و تكامل تدريجي يك نقش اساسي و محوري است .اين رهبران بزرگ هستند كه سازمانهاي بزرگ را مي سازند. اگرچه نمي توانيم تاثير محيطخارجي شركت ، برروي عملكرد آن را ناديده بگيريم ، ليكن صعود و افول بسياري ازشركتها به كيفيت رهبريشان بستگي دارد. همان طور كه IREL AND HITTمي گويند:ارزش كيفيت رهبري در هزاره سوم هنگامي مشخص مي شود كه شركتها در راستاي هويت ، ماموريت و سياستهايشان به فعاليت بپردازند.
رهبران دورانديش ، نقاط آغازين تغييرات استراتژيك و پويايي صنعت را به خوبي مي شناسند، آينده را پيش از آنكه به وقوع بپيوندد، مي بينند و در سرمايه گذاري بر روي اين تغييرات پيشقدم مي شوند. اين رهبران دورنماي جهاني و عوامل بيشماري را كه مي تواننددر كسب موفقيت جهاني شركتهايشان موثر باشند، مي شناسند. آنها نسبت به شرايطاسرارآميز حاكم بر سازمانهايي كه در آنها، ارزشها و به تبع آن نوآوريها و مجموعه مهارتها،ديدگاهها و زمينه هاي گوناگون تغيير مي كند، واقف اند. اين رهبران درمي يابند كه منابع واستراتژي ها، عوامل مهمي در كسب موفقيت جهاني هستند، لذا روح سازمانشان را برپايه اين دو عنصر بنا مي كنند.
شناخت رقبا ضروري است
زماني كه ويراستاري مقالات مربوط به رقابت جهاني را انجام مي دادم ، از فقدان راههاي موثري كه مديران بتوانند بااستفاده از آنها عملكرد شركتهاي خود را در قرن بيست ويكم ارزيابي كنند، حيرت زده شدم . شايد براي بعضي ها اين جريان تازگي نداشته باشد، چرا كه تاكنون مطالب زيادي در رابطه با آن نوشته شده است ، اما شخصا معتقدم كه عده كمي از ما قصد دارند به اين موضوع پيچيده بپردازند.
مديران سراسر دنيا به تلاش خود دررابطه باارزيابي عملكرد شركتها، ادامه مي دهند.البته سازمانها و گروههاي خوش بنيادي هم وجود دارند كه تقريبا با همه روشهاي قابل تصور، به تحليل پيشرفت شركت مي پردازند و سپس يك برنامه كاري را، براي پيگيري به مديريت پيشنهاد مي كنند. اما مديران بايد نسبت به شناسايي ، درك و بيان نيازهاي پيچيده سهامدارن هم ، احساس مسئوليت كنند. مديران اين كار را بيشتر تحت فشار جدي زمان وغالبا در زمانهاي واقعي ، انجام مي دهند. فناوري اين امكان را براي سهامدارن فراهم آورده ، كه تقريبا تمام عمليات يك شركت را پيگيري كنند. شركتها هم اين موضوع رامي دانند و بسياري از آنها براي آنكه نسبت به اقدامات خود پاسخگو باشند در يك زمان واقعي توضيحات مشروحي را ارائه مي دهند.
اين تغييرات احتمالا شفافيت اقدامات مديريتي و مسئوليت شركت را افزايش مي دهند. اما اين كارها دو مساله اساسي را بي جواب باقي مي گذارند. اول اينكه مديران چگونه سازمانهايشان را هدايت كنند تا بتوانند زمان بيشتري در اين محيط به حيات خودادامه دهند. دوم اينكه عملكرد سازماني ، چگونه ارزيابي مي شود. چالش اول ، موضوع قديمي تاكيد بر رشد بهره وري سبز و توسعه انساني را گوشزد مي كند و به ضرورت شناخت رقبا و آگاهي از جايگاهمان در ميان آنها مي پردازند.
رقابت جهاني است
اگر تغيير يك هنجار باشد، شركتها به رشد و توسعه قابليتهاي پويايي نياز دارند كه بتوانند به عنوان خطمشي ارائه محصولات و خدمات جديد، از آنها استفاده كنند. توسعه اين قابليتها كار مشكلي است . لذا زماني كه آنها در جايي قرار مي گيرند، بايد پرورش يافته ،تجديد قوا شده و به روز شوند.
يكي از روشهاي كليدي ايجاد و حفظ اين قابليتها، كشف منابع خلاقيت و دانش ازميان كاركنان شركت است . اين كار اولا مستلزم ايجاد تغييرات قابل توجه در فرهنگها،سيستم ها و ديدگاههاي منابع انساني سازمان ، و ثانيا انجام سرمايه گذاريها در جهت ارتقاو به روزرساني سرمايه هاي انساني شركت است .
دومين روش ايجاد اين قابليتهاي پويا، استفاده گزينشي از منابع شايسته خارج ازسازمان ، به منظور تكميل و تقويت مهارتهاي موجود شركت است . امروزه ، بهره گيري ازمنابع خارجي ، انجام فعاليتهاي تجارتي مشترك و امضاي توافقنامه هاي مختلف ، به عنوان راههاي دستيابي به افراد شايسته ، مطرح مي شوند. البته شرايط بسياري هم وجود دارندكه تحت آن شرايط، اين دستيابي به افراد شايسته ، مطرح مي شوند. البته شرايط بسياري هم وجود دارند كه تحت آن شرايط، اين روشها و استراتژي هايي شبيه به آن ، مي توانند به شركتها مزيت رقابتي بدهند. اكنون نگران اين هستم كه شركتها، رشد و قابليت سودآوري را فداي مزاياي كوتاه مدت كنند. ايجاد قابليتهاي پويا، مستلزم سرمايه گذاريهاي مستمر درداراييها و منابع شركت است ، به گونه اي كه بتواند آن شركت را از ديگر رقبايش متمايزسازد.
سهم مسايل نامشهود
اگر براي كسب موفقيت در قرن بيست ويكم داشتن قابليتهاي پويا يك ضرورت به حساب آيد، آنگاه شركتهاي تجاري بايد به دنبال راههايي براي توسعه ، پشتيباني و حفظاين قابليتها باشند. بازار جهاني فردا مملو از شركتهايي است كه با مليتهاي مختلف بر سركسب امتياز و موفقيت به رقابت خواهند پرداخت . به همين علت ، داراييها و منابع نامشهود اين شركتها، كليدي مي شود براي ايجاد قابليتهاي پويا و آنها را از رقبا متمايزمي سازد. لازمه موفقيت در قرن بيست ويكم ، توجه بيشتر شركتها به برقراري روابط باسهامدارانشان است ، به گونه اي كه اين روابط بتواند موجب احترام و اعتماد متقابل شود.اين كار همچنين به طور موثري مستلزم ايجاد يك تصوير ذهني مطلوب از شركت وتشخيص و نحوه استفاده از اهرمهاي اعتباري آن است . اكنون كه مشتريان براساس ظاهرماركهاي تجاري ، رجحانهاي خود را مشخص مي كنند، داشتن اعتبار صنفي ، يك امتيازبزرگ به حساب مي آيد.
مروري بر جهاني شدن
IREL AND HITT بر نقش حساس مديران اجرايي ارشد در انجام و حفظ رقابت جهاني تاكيد مي ورزند. اين نويسندگان بحث مديريت گروهي را مطرح مي كنند كه براي مديران در راستاي ايجاد سازمانهاي اثرگذار، مساله مهمي به حساب مي آيد. همچنين IREL AND HITTشش موضوع بسيار مهم و مرتبط با توسعه مديريت ارشد را نيز،مورد بحث و بررسي قرار مي دهند. استمرار در تاكيد بر آينده ، اجزاي ضروري رقابت موفقيت آميز است .
PATRICK و همكاران وي در مقاله شان به يكي از مهمترين موضوعاتي مي پردازندكه شركتها براي دستيابي به بازارهاي جهاني بايد بر آن - يعني سرمايه اعتباريشان - تاكيدكنند. اين نويسندگان استدلال مي كنند كه شركتها بيش از آن كه نيازمند جمع آوري چنين سرمايه هايي باشند، نياز به كار و فعاليت بيشتر دارند - آنها براي ايجاد مزيت رقابتي پايداردر بازارهاي جهاني ، نياز به انجام تغيير در روشهاي تبيين ، اندازه گيري و نحوه استفاده ازاين سرمايه ها دارند. اين نويسندگان ادعا مي كنند كه از اين سرمايه ها مي توان به دوصورت تهاجمي و تدافعي باتوجه به اولويتهاي استراتژيك و آهنگ رقابتي شركت استفاده كرد. آنها همچنين در زمينه استفاده موثر و حفظ سرمايه اعتباري شركتها،ايده هاي خوبي را به مديران آنها پيشنهاد مي كنند.
مقاله " THOMAS POLLO CK & GORMAN" بر موضوع مهم تحليل صنايع جهاني تاكيد دارد. اين مولفان با استناد به تحقيقات انجام شده ، نشان مي دهند كه چگونه تصورات ذهني و قديمي از صنايع مي تواند چشم مديران را بر روي تغييرات انجام شده در بازارهايشان ببندد. اين تصورات ذهني ، تصميمات مديريتي را شكل داده ، تحت تاثيرقرار مي دهند، اين پديده بويژه در مواردي كه انتخاب عرصه هاي رقابتي و آنچه كه بين شركت و رقبايش ، بر سر آن رقابت وجود دارد، خودنمايي مي كند. همان گونه كه SAMOHT و همكارانش به صراحت استدلال مي كنند، رقابت براي خلق دورنماي جهاني ، مستلزم انواع تحليلها است .
مطالعه سه مقاله بعدي از مقالات رقابت جهاني ، از جمله مويد اين موضوع است .
دو مقاله بعدي نقاط مشترك بسياري باهم دارند و به تقويت اين نكته كمك مي كنندكه ديدگاههاي مختلف به آن نوع آگاهي نياز دارند كه لازمه رقابتهاي موفق است . در اين فرآيند " TSANG & SI& BRUTON" بر نقش فعاليتهاي تجاري مشترك در سطح بين المللي تاكيد مي كنند. هر دو مقاله براساس تجارب شركتهاي چند مليتي بازار چين كه در آنجا مقوله دورنماي "رقابت " تعريف مشخصي ندارد، پايه ريزي شده اند. شركتها در اين بازار و ديگر بازارهاي بوجود آمده ، با وظيفه نگران كننده رويارويي با ابهامات سياسي واقتصادي قابل ملاحظه ، سروكار دارند. تحليلهاي
SI & BRUTON گسترده تر به نظر مي رسند. تركيب اين دو مقاله براي شركتهايي كه ازيك طرف خواهان دست يافتن بر سكان هدايت دورنماي پيچيده اقتصاد شكوفا و ازطرف ديگر به دنبال مزيت رقابتي هستند، درسهاي مهمي را به همراه دارد.
در مقاله آخر "علي " آمادگي كشورهاي خاورميانه را براي رقابت در سطح جهان به بوته آزمايش مي گذارد. "علي " در ابتدا پتانسيل عظيم پديدآورندگي اين كشورها را به عنوان بازيگران جهاني معرفي مي كند. آنگاه وي پيرامون عوامل متعددي كه توان رقابتي اين كشورها را زايل مي كند، به بحث مي نشيند. "علي " به پيشرفتهاي گوناگوني اشاره مي كند كه مي توانند ميزان مشاركت اين كشورها را در اقتصاد جهاني افزايش دهند. براي وقوع اين دگرگوني ، ايجاد تغيير در نهادهاي سياسي ، اجتماعي و اقتصادي ، بسيار حائزاهميت است .
نتيجه گيري
پيشگويي در مورد قرن بيست ويكم فراوان است . اما همگي اذعان دارند كه نيروهاي هماهنگ با روند جهاني شدن به رشد سريع خود ادامه داده و در مرزهاي سنتي كشورها،صنايع و بازارها، تغييرات اساسي ايجاد خواهند كرد. پديده جهاني شدن باعث پيدايش فرصتهاي فراواني مي شود، اما در مقابل چالشهاي مهمي را هم ، براي ملتها و مديران اجرايي به وجود مي آورد. تغيير دورنماي جهاني رقابت ، قوانين سنتي آن را به چالش مي كشاند. شركتهاي سراسر جهان به دنبال روشهاي ابداعي هستند كه از طريق آنها بتواننددر فرصتهايي كه به وسيله اقتصاد جهاني فراهم شده ، سرمايه گذاري كنند. در چنين اقتصادرقابتي و پويايي ، مديريت فعال و كارآفرين - به لحاظ اهميت - در نقطه ثقل همه فعاليتهاقرار دارد.
منبع : ACADEMY OF MANAGEMENT EXECUTIVE, FEB 1999
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 522]
-
گوناگون
پربازدیدترینها