واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: راز موفقيت اشميت در داستانگويي است
سرمايه، فرزانه ابراهيم زاده: نام اريك امانوئل اشميت در ميان اهالي فرهنگ و هنر نامي شناخته شده است اما شناخت ايراني ها از او بيشتر به عنوان يك نويسنده و فيلسوف بود و تا چند سال پيش كمتر كسي از آثار نمايشي او خبر داشت. سهراب سليمي نخستين كارگردان ايراني است كه طي چند سال گذشته، با اجراي «خرده جنايت هاي زناشوهري» اين نمايشنامه نويس صاحب نام را به هنر ايران معرفي كرد. او در چند سال گذشته دو نمايش« نواي اسرارآميز »را هم از اشميت به صحنه برد و اين روزها در حال آماده سازي اجراي سومين اثر او يعني «مهمانسراي دو دنيا»ست.
ھھھ + اريك امانوئل اشميت در نمايشنامه نويسي جهان نام آشنايي است اما در ايران به جز يكي دو اثري كه منتشر شده بود، ما او را از طريق اجراهاي سهراب سليمي مي شناسيم. در واقع شما نخستين كارگرداني هستيد كه آثار نمايشي اشميت را در ايران به صحنه برده ايد. در مورد نحوه آشنايي تان با اين نويسنده پيشرو اروپايي بگوييد. هر هنرمندي در هر حوزه هنري براي بالا بردن سطح كار حرفه اي خودش بايد در كوران جديدترين اتفاقات هنري كه در دنياي امروز مي افتد، باشد. من هم با توجه به سبك كاري خودم كه بيشتر آثار دراماتيك اروپايي را به صحنه مي برم، همواره در تلاش هستم تا جديدترين درام هاي جهان را بخوانم و با آثار روز آشنا شوم. متاسفانه با توجه به برخي شرايط به وجود آمده، فاصله ميان تئاتر روز اروپا با تئاتر ايران بسيار شده و فقط با پيگيري اين آثار مي توان، اين فاصله ها را كم كرد. اريك امانوئل اشميت اكنون يكي از مطرح ترين و مهم ترين نويسندگان آثار نمايشي دنياست و نمايشنامه هايش به بيشتر زبان هاي دنيا ترجمه شده، در كشورهاي مختلف روي صحنه رفته و بارها جوايز ادبي مهم مانند جايزه فرهنگستان فرانسه در سال 2001 را از آن خود كرده است. كارهاي او هم اكنون در بيش از 40 كشور اجرا مي شود و توجه بينندگان و منتقدان را به سوي خود جلب كرده است. به هر حال با توجه به شهرتي كه اين نويسنده فرانسوي در جهان به دست آورده طي اين سال ها دورادور پيگير كارهايش بودم. حدود پنج، شش سال پيش، از طريق دوستي ناشر، يكي از آثار اشميت به دستم رسيد كه بعد از خواندن آن به ويژه از داستان ميلارپا بسيار خوشم آمد و تصميم گرفتم اين آشنايي را بيشتر كنم. همين باعث شد با خانم حائري مترجم كارهاي اشميت، آشنا شوم و ايشان به من پيشنهاد دادند تا متن نمايشنامه «خرده جنايت هاي زناشوهري» را كه به تازگي ترجمه كرده بود، بخوانم. اين متن چنان مرا مسحور خودش كرد كه اگرچه قصد اجراي اثر ديگري را داشتم اما ترجيح دادم، اين نمايش را به صحنه ببرم و آن را به مركز هنرهاي نمايشي ارائه دادم. طرح هم مورد تصويب قرار گرفت و از آن زمان تاكنون همه فعاليت تئاتري خودم را معطوف به صحنه بردن كارهاي اشميت كردم. +«خرده جنايت هاي زناشوهري» نخستين اثر اشميت بود كه در ايران به صحنه رفت؟ بله. اين نمايشنامه يكي از نمايشنامه هاي عجيب و خاصي بود كه در چند سال گذشته نوشته و در جهان منتشر شده است. آثار اشميت اين ظرفيت را دارند كه علاوه بر پيدا كردن رابطه انساني جنبه هاي فلسفي جامعه را با زبان رسا و شيوا به صحنه ببرند. + تفاوت فضا، ويژگي كارهاي اشميت است. اين ويژگي به خصوص در نمايش هاي او به چشم مي خورد. ما در «خرده جنايت هاي زنا شوهري» شاهد فضاي كاملاً واقعي و رئاليستي هستيم در حالي كه در «مهمانسراي دو دنيا» با فضايي كاملاًسوررئال مواجه مي شويم. مي خواهم به تعريف شما از كارهاي اشميت، اين را اضافه كنم كه او در «مهمانسراي دو دنيا»، اتفاقاً داستان سوررئال خود را با فضايي كاملاً واقعي بيان مي كند يعني آن چه كه شما تخيلي مي دانيد، ملهم از فضايي واقعي است. اشميت كه خود فيلسوف و استاد فلسفه دانشگاه پاريس است در نمايشنامه هايش از دغدغه هاي هميشگي بشري سخن مي گويد؛ از مرگ، پيري، فرسودگي، عشق و... اما اين مضامين مهم را به سادگي و در قالبي نمايشي و با طنز بيان مي كند كه بر قوت و گيرايي آن افزوده مي شود. نوشته هاي اريك امانوئل اشميت انسان را بي اعتنا نمي گذارد؛ او را به تفكر وامي دارد و خصوصيت تمام نوشته هاي بزرگ را دارد؛ يعني به عبارتي آزار دهنده است زيرا انسان را با حقيقت خود روبه رو مي سازد؛ حقيقتي كه گاهي ترجيح مي دهد آن را نبيند يا از آن بگريزد. با اين حال تئاتر اشميت، تئاتر خوش بيني و اميد است؛ تئاتر انسان دوستي، از خودگذشتگي است و به نوعي عارفانه است زيرا هستي از نظر او رازآميز و رمزگونه است. او به عنوان يك درام نويس كه زمان خود را به خوبي مي شناسد، سعي مي كند به انسان يادآوري كند، در اين دنيايي كه ماشين همه جا را گرفته، عشق تنها نكته اي است كه مي تواند انسان را به انسانيت نزديك كند. رابطه هاي انساني در كارهاي اشميت، روابط واقعي است. انگشت اشاره اشميت بر رويا و سوداي عاشقي است و نبود قدرت در بيان آن به معشوق مقابل. تنزل از انسانيت به حيوانيت به بهانه تجدد و پيشرفت از دغدغه هاي اشميت است و اين يعني پايان احساس و شايد نابودي تلقي مي شود. او به انسان مي آموزد كه با نكته مشترك عشق، به مشكلات گوناگون زندگي بپردازد و بر تاثيري تاكيد مي كند كه محبت مي تواند در درون بودهاي انسان داشته باشد. قوه اي پويا كه در مرتبه اول از معرفت مشتق و با محبت تثبيت مي شود. در «خرده جنايت هاي زناشوهري»، صحنه محل وقوع نمايش، اتاقي است با رنگ هاي كدر و مكدر كه اشارتي است بر زندگي زنگار بسته عصر ماشين و دو تن خاكي، كه در آن به گفت وگوي خلوتانه خود مي پردازند. در حقيقت اشميت اين مقوله را در جايگاه يك فرض جدي مي گيرد اما آن را بخش كوچكي از ذات انسان مي داند و توجه قلم خود را معطوف به سمت وسوي چيز ديگري مي كند كه همان تعلق خاطر به دليل نيروي مسحوركننده دل است. زندگي نياز و كشش مادام بشري به عشق، صورت مساله اي اصلي است كه با قوه مهر به جنگ مدرنيته مي رود و در اين ميان هر چقدر هم كه بشر سنگ و سخت باشد، انسانيت پيروز است. + اشميت بخشي از شهرت و اهميتش را در دنياي امروز مديون داستان گويي است. او در جايي گفته است كه من بلدم داستان بگويم براي همين آثار نمايشي ام مورد توجه قرار مي گيرد. به نكته بسيار مهمي اشاره كرديد؛ اين همان نكته اي است كه من در طول يك ترم سعي مي كنم با دانشجويان خودم به آن برسيم. اريك امانوئل اشميت بلد است، خوب داستان بگويد. او خودش مي گويد:«داستان گفتن به من كمك مي كند تا فكرم را تا حد زيادي جلو ببرم. در خرده جنايت ها، به رغم همه چيز تو بايد با اين راز توافق كني. تم هاي روحي و روانشناختي براساس يك منطق تنظيم شده اند و تشابهات نامتنظرانه اي را نشان مي دهند. انسجام مغز در راه هاي كنجكاوانه اي كار مي كنند كه من اين انسجام را «كشف» كردم تا اينكه آن را «اختراع» كرده باشم. خرده جنايت ها با استقبالي بزرگ روبه رو شد، در حالي كه من گمان مي بردم، فقط افرادي هم سن وسال من از شخصيت هايم لذت مي برند.» تمام راز موفقيت اشميت در همين يك جمله شما او بلد است داستان بگويد. + از همين بابت چند وجهي بودن، به نظر مي آيد، او يكي از پديده هاي دوران ما باشد. نمي خواهم خيلي در مقام مقايسه باشم. اما شما ببينيد، علت موفقيت چخوف در چيست. مگر اين نيست كه او داستان نويس خوبي است و همين داستانگويي جادويي اش باعث شده، يك درام نويس خوب هم باشد و آثار جاودانه اي را به وجود بياورد. اما در مورد ايبسن و استريندبرگ اين اتفاق نمي افتد. هر دوي اينها درام نويسان خوبي هستند اما بستر داستاني را به خوبي نمي شناسند و يك وجهي باقي مي مانند. در روزگار ما هم بي ترديد اشميت هنرمند شش دانگي است كه در تمام وجه هنري وارد شده است. در تحليل كارهاي او نه فقط وجه داستان نويسي اش مهم است بلكه نكته ديگر توجه او به ساير وجوه هنري است. اشميت موسيقي را به خوبي مي شناسد و همين شناخت ريتم موسيقايي است كه در نوشتن درام به كمكش مي آيد و شما مي توانيد به خوبي ببينيد كه اين موسيقي چگونه در جان مخاطب مي نشيند و با آن احساس نزديكي مي كنيد. «زندگي من با موتزارت» او تركيبي است از مكالمه كتبي با موسيقيدان اتريشي. او به عنوان يك دوستدار موسيقي «ازدواج فيگارو و دن ژوان» را از اصل ايتاليايي به فرانسه ترجمه كرده است. اشميت با باز كردن افق هاي تازه و انعكاس هاي نامعمول توسط ذهن خلاق خويش، همچنان به جلب بينندگان مشغول است. او در آثارش نشان داده كه به ساير رشته ها نيز مسلط است. تاريخ را به خوبي مي شناسد. وقتي در بطن «مهمانسراي دو دنيا» وارد شويد، در لايه هاي زيرين داستان كشتي نوح را مي بينيد. +به نظرم او در اين نمايش از متون اسلامي نيز كمك گرفته است. بله .به هرحال او با همه اديان دنيا آشنايي دارد. او استاد فلسفه است و در چندين دانشگاه كرسي تدريس دارد. عرفان و فلسفه را در بهترين مدرسه عرفان و فلسفه جهان خوانده و تربيت شده بهترين استادان زمان ماست. +شنيده ام كه اشميت به صورت جدي پيگير اجراي آثارش در سراسر دنياست. با توجه به اينكه مي دانم آثاري را كه شما از او به صحنه برده ايد با مجوز رسمي خودش اجرا كرده ايد، از اين ارتباط مي گوييد. تاكنون دو نمايش از اشميت را به صحنه برده ام و قصد دارم كه سومين كار را نيز اجرا كنم. از زمان آماده سازي اين كارها تا وقتي كه به صحنه مي رود از طريق اي ميل با منشي او در تماس هستم و اخبار چگونگي اجرا و استقبال از كار و نقدهايي كه از اين كار مي شود را برايشان ارسال مي كنم. در نهايت هم سي دي اجراي كار را برايش مي فرستم كه در بايگاني و كتابخانه اختصاصي اش قرار بگيرد. اين پيگيري و حساسيتي كه اشميت در اجراي كارهايش دارد، باعث مي شود تا هنرمندان سراسر جهان علاقه مند به اجراي كارهايش در سطح وسيع شوند. او به عنوان يك مولف در مورد كارش حساس است و همين حساسيت ها است كه سعي مي كند آثارش هر روز بهتر شود. از كارهاي اخير او نوول چهارگانه «چرخه نامرئي» است كه در برگيرنده يك سري افسانه درباره كودكي و معنويت است. اين كار با موفقيت بزرگي چه روي صحنه و چه در كتاب فروشي ها روبه رو شده است.
دوشنبه 14 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 301]