واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: گفت و گو با آيدين آغداشلو ما آثار معماري بسيار گرانبهايي را از بين برديم// نقاشي هنري نيست كه به دست فراموشي سپرده شود

تهران – خبرگزاري ايسكانيوز: آيدين آغداشلو گفت : ما آثار بسياري از تمدن باستاني مان را خودمان از بين برده ايم و اين اصلا ارتباطي به جنگ ها و درگيري هاي تاريخ ندارد .
به گزارش روز يكشنبه گروه فرهنگي هنري باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايران "ايسكانيوز" ، آيدين آغداشلو پيش از گفت و گو درباره «گنجينههاي از ياد رفته هنر ايران» ميگويد: «وقتي ميگوييم «هنر از ياد رفته»، دو معنا در نظر ميآيد: يكي اينكه ما هنري را در نظر داريم كه نتوانسته ايم خوب از آن نگهداري كنيم؛ و ديگر اينكه اثر نتوانسته تداوم خود را حفظ كند. در مورد اول ما خودمان بيشترين صدمه را وارد كردهايم. تخت جمشيد را اگر اسكندر مقدوني آتش زد، ما آثار معماري بسيار گرانبهايي را خودمان از بين برديم. در مورد دوم هم با مسئله درك روح زمانه توسط هنر مواجه ميشويم؛ يعني اثر هنري ميبايست روح زمانه خودش را منعكس كند. طبيعتاً با تغيير روح زمانه اثر هنري به موزهها، تاريخ و يا فراموشي ميپيوندد. اثر هنري آينه دوران خودش است و با تغيير دوران، تصوير آينه هم تغيير ميكند. همانقدر نقاشي قاجاري نمايانگر روح دورانش است كه نگارگريهاي عصر صفوي يا نقاشيهاي روي سفال دوره سلجوقي.»
* آقاي آغداشلو، اگرچه مسئله تاريخچه نقاشي موضوع بحث ما نيست، اما براي اينكه وارد مسئله گنجينههاي هنر نقاشي و بخشهاي فراموش شده يا از بين رفته آن شويم، در مورد بخشي از اين تاريخ توضيح دهيد.
نقاشي هميشه بوده، مثلاً از هزاره سوم و چهارم قبل از ميلاد از نقاشيهاي روي ديوارها و عمارتها تا نقاشي روي اشيا كه البته نمونههاي زيادي از نقاشيهاي ديواري در دست نيست. در دوره غزنوي نقاشيهاي ديواري بوده، در زمان محمود و مسعود غزنوي. در شمال خراسان، در ناحيههايي مثل پنجيكنت هم نقاشيهاي ديواري فوقالعادهاي بوده. در دوران اسلامي هم نمونههاي قابل توجهي هست. ما به دليل از بين رفتن آنها ميتوانيم از روي متون تاريخي و نسخ خطي نمونهها را به طور رسمي بررسي كنيم. تاريخ اين ثبت رسمي در كتب به هزار سال ميرسد. آثاري هم كه ثبت شده يا به جا ماندهاند به دو دسته تقسيم ميشوند: يك دسته آثاري هستند كه امضاي نقاش دارند و دسته ديگر بدون امضا هستند. اولين آثار نقاشي امضادار تاريخش از ششصد سال تجاوز نميكند و نقاشان ايراني در طول اين ششصد سال كساني هستند چون جنيد سلطاني و كمالالدين بهزاد كه در دوره تيموريان و صفويان ميزيستند، سلطان محمد نقاش كه در دوره صفويه زندگي ميكرد و رضا عباسي كه نقاش دوره شاه عباس بود. از اين به بعد نقاشان پاي آثارشان امضا دارند.»
* با اين توضيحات در مورد نقاشيهاي امضادار و بدون امضا در تاريخ، ما چه عمارتها و بناهايي داريم كه از نقاشيهاي ديواري آن با عنوان گنجينه از بين رفته و از ياد رفته هنر نقاشي نام ببريم؟
اگر بخواهيم فهرست نقاشيهايي را كه در بناها قرار داشتند و همراه آنها خراب شدند بگيريم، از هزاران نمونه ميگذرد، اما در بخش اول و بدون امضا ما از دوره هخامنشيان و ساسانيان نمونههايي داريم؛ مثلاً نقاشي روي گچ. در دوره اسلاميهم نمونههايي از نقاشي روي گچ قابل استناد است، مثل كاخ سبز پوشان در نيشابور. اما در مورد نقاشيهاي امضادار ميتوانم به نقاشي ديواري دوره فتحعلي شاه در عمارت سليمانيه كرج كه بعدها دانشكده كشاورزي كرج شد، اشاره كنم؛ يا به شاهكارهاي دوره قاجار. برخي از اين آثار توسط بساز بفروشها از بين رفتند، مثل حمام خسرو آقا و برخي ديگر در گذر تاريخ و به شكلهاي مختلف كه از جمله ميتوانم به بهترين مثال و بدترين نمونه تخريب اشاره كنم و آن نمونهاي است كه ظلالسلطان، پسر ناصرالدين شاه دستور داد روي نقاشيهاي عمارت چهل ستون و عالي قاپو را كه مربوط به دوران صفوي است، بپوشانند و براي اينكه گچ رويشان خوب بنشيند، با تيشه هم آنها را زخميكرد. اينها نمونهاي از گنجينههاي هنر نقاشي اين سرزمين است. البته در نسخههاي مصور هم، همانطور كه گفتم، كم نيستند چنين آثاري كه برخي از آنها با آب دهان محو شده اند، يا در شرايط بدي نگهداري و پاره شدهاند. برخي از آنها هم تا شدهاند.
* آيا دوره اي در تاريخ بوده كه اين نقاشيها به عنوان اثر تاريخي و گنجينه اي بزرگ در هنر مورد توجه دولتها قرار گيرد و مرمت شود؟
بله، در دوره صفوي نقاشيهاي ديواري اهميت پيدا كردند و اگر جايي ميريخت يا تخريب ميشد، به مرمت آن ميپرداختند، چون اين نقشها قسمتي از تزيينات ديوار هم بود. بعد، در دوره قاجار هم به مرمت توجه ميكردند. اما در دورههاي ديگر چندان توجهي به اين امر نداشتند و در بسياري اوقات نقاشيها را به امان خدا رها ميكردند.
* آقاي آغداشلو، به طور طبيعي برخي از هنرها به دليل عدم كاربرد و يا دلايل اجتماعي ديگر منسوخ ميشوند كه البته نقاشي از آن دست نبوده است. برخي ديگر هم به دليل از بين رفتن اجزا و عناصر تشكيل دهندهشان نسبت به هنرهاي ديگر به سرعت از بين ميروند و به مرور زمان همين امر باعث ركود و سپس فراموشي آنها ميشود. آيا در مورد عنصر رنگ ميتوان به مشخصههايي اشاره كرد كه باعث ماندگاري بيشتر رنگها (به عنوان عنصري مهم در نقاشي) و سپس دليل ماندگاري اثر و عدم فراموشي اين هنر به عنوان گنجينه اي بزرگ در هنر ايران و جهان شود؟
بله، مثلاً براي نقاشيهاي كتابهاي خطي و نگارگريها از رنگهاي گياهي و معدني استفاده ميشد. اين رنگها توسط نقاشان ساخته و همين امر باعث ميشد كه مثلاً اثري 800 سال پس از خلق، هنوز مانده باشد. كتاب «ورقه و گلشاه» يك نمونه و شاهنامه «دموت» كه به دوره ايلخانيان مربوط است، نمونه ديگري از اين دست است. البته دليل ديگر اينكه رنگها و خطوط مانده اند محفوظ بودن آنها در كتاب هم هست. چون صفحات روي هم قرار ميگيرند، كمتر آسيب ميبينند. پس از رنگهاي گياهي، رنگهايي كه با روغن هم تركيب ميشوند دوام بيشتري دارند و در نقاشي و نگارگري، آثاري كه از اين تركيب استفاده كردهاند بيشتر ماندگار بودهاند. همان طور كه در بحث هم مطرح شد، نقاشي هنري نيست كه به دست فراموشي سپرده شود و يا بيم فراموشي آن برود، اما نگهداري آثار و مرمت آنها مسئله مهمياست كه با توجه به تخصص شما در اين حوزه، خوب است كميدر مورد مرمت آثار كه به احيا و بازيابي آثار و ماندگاري آن در طول تاريخ كمك ميكند، صحبت كنيد و بفرماييد آيا بازار اين كار رونق دارد. در زمينه مرمت آثار افراد زيادي فعال هستند. حتي درباره مرمت آثار رنگ روغن كساني هستند كه در خارج از ايران دوره ديدهاند و زمينه فعاليتشان كاملاً علمي است. عده اي از كارشناسان هم هستند كه زمينه كارشان مرمت خطوط قديميو نگارگري است. البته به شكل سنتي هم استاداني هستند كه با مهارت خيلي زياد قادرند آثار را مرمت كنند. اما اين افراد در برابر آثار نيازمند ترميمِ گنجينهها، بسيار تعداد كمي هستند./120
يکشنبه 13 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 90]