تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بپرهيز از كارى كه موجب عذرخواهى می ‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804017245




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حجت‌الاسلام زادسر: بعثت رسول خدا بشريت را از حضيض ذلت و نهايت انحطاط نجات داد


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: حجت‌الاسلام زادسر: بعثت رسول خدا بشريت را از حضيض ذلت و نهايت انحطاط نجات داد
گروه سياسي: بعثت رسول اكرم هنگامي رخ داد كه بشريت در حضيض ذلت و نهايت انحطاط قرار گرفته بود در چنين شرايطي خداوند منت نهاد و كسي را براي هدايت و سعادت جمله‌ي آن كسان مبعوث فرمود كه هيچ انديشمندي نتوانسته است شمه‌اي از عظمت و جلوه‌اي از جلالت شأن و مرتبت حضرتش را به رشته‌ي تحرير درآورد و فقط به قدر تشنگي خويش چشيده‌اند
حجت‌الاسلام والمسلمين علي زادسر جيرفتي، در مفاله اي كه براي خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا) ارسال كرده به تبيين ابعاد مختلف مبعث رسول مكرم اسلام(ص) پرداخته است. متن اين مقاله به شرح زير است.

بسم الله الرحمن الرحيم

بلغ العلي بكماله كشف‌الدجي بجماله

حسنت جميع خصاله صلوا عليه و آله

پروردگارا، چه ظلم بزرگي بر ساحت اقدس ستاره‌ فروزاني كه درخشيد و ماه مجلس شد، روا مي‌شود كه ظلومي جهول، مركب قلم را در جاده كاغذ به تاخت و تاز واداشته است تا درباره‌ او كه صلوات خدا و ملائكة الله و عبادالله ‌الصالحين بر حضرت و خاندانش باد، بنگارد، يعني كسي كه:

الف) برابر فرمايش صريح ذات اقدس احديت جلّت عظمته، نگار اختصاصي حضرت حق است كه فرمود: «يا ايتها‌النفس المطمئنة، ارجعي الي ربك راضية مرضية» و به يمن وجود ذي‌جود و بي‌بديلش است كه قرآن با افتخار نقل مي‌كند كه: «لقد من الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين» (آل عمران/ 164) »، خداوند بر مؤمنان منت نهاد، نعمت بزرگي بخشيد، هنگامي كه در ميان آنها پيامبري از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنها بخواند و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد و البته پيش از آن در گمراهي آشكار بودند.

ب) او را به عنوان منت كه نعمت واسعه‌ تو بر بندگانت است، فرمان داده‌اي تا اولاً، آيات روشن و انسان‌ساز قرآن مجيدت را كه «هدي للناس» است تلاوت فرمايد و ثانياً، مربي كساني باشد كه مصداق سخن بلند و عميق قرآن هستند كه فرمود: «قد افلح من زكيها(شمس/8)» و «قد افلح من تزكي(اعلي/14)» و ثالثاً، كتابت را كه او را «ام الكتاب» خوانده‌اي، به مؤمنان دين مبينت كه اسلام عزيز است تعليم دهد.

ج) برابر مستندات غيرقابل خدشه از حضرات ائمه‌ هدي صلوات‌الله عليهم اجمعين، پيامبران اولواالعزم و معصوم ‌عليهم صلوات‌الله، در سخت‌ترين شرايط و آشكاراترين معجزات خويش، دست به دامان ساحت اقدس و اطهرآن مقام رفيع و مرتبه‌ منيع شدند و از مشكلات رهايي مي‌يافتند كه از آن جمله عبارتند از:

1- حضرت آدم علي نبينا و آله و عليه‌السلام در لحظه‌ي توبه‌ي خويش كه وقتي مقبول درگاه پروردگار واقع شد كه فرمود: «اللهم اني اسئلك بحق محمد و آل محمد لما غفرت لي».

2- حضرت نوح علي نبينا و آله و عليه‌السلام در هنگامه ترس شديد از بلعيده‌شدن خود و همراهانش توسط امواج خروشان اقيانوس غيرقابل تصوير و تصور فرمود: «اللهم اني اسئلك بحق محمد و آل محمد لما انجيتني من الغرق».

3- حضرت ابراهيم علي نبينا و آله و عليه‌السلام در لحظه‌اي كه توسط منجنيق در ميان كوه بزرگي از آتش كه شعله‌هاي آن به آسمان زبانه مي‌كشيد فرو افتاد، فرمود: «اللهم اني اسئلك بحق محمد و آل محمد لما انجيتني منها».

4- حضرت موسي علي نبينا و آله و عليه‌السلام آن ثانيه‌اي كه مأمور شد تا عصاي خويش را به زمين بياندازد و چون چنين كرد و آن را به صورت اژدهايي وحشتناك و دهشت‌زا ملاحظه كرد، فرمود: «اللهم اني اسئلك بحق محمد و آل محمد لما امنتني».

5- حضرت عيسي علي نبينا و آله و عليه‌السلام علاوه بر آنچه كه بارها و بارها بشارت ظهورش را داده است، مي‌بايست در وقت ظهور آخرين فرزند برومند و معصوم فرزندش سلام‌الله عليه و عليها، در ركاب حضرتش سربازي كند.

آيا اين از عجايب روزگار غدار نيست كه كمتر از ذره‌اي كه هيچ است و هيچ، بخواهد از بزرگتر از خورشيد و ماه و ستارگان بگويد و از كل اقيانوس‌ها و درياها بنويسد و او را كه صاحب هستي و عقل كل است و همه چيز و همه چيز، توصيف نمايد، و از شخصيت شخيص و بي‌بديل و بي‌نظيري سخن براند كه:

1- در لحظه مباركه‌ تولد ميمونش كه در سحر هفدهم ربيع‌الاول عام‌الفيل بود، آسمان مكه نورباران شد.

2- ابليس و اياديش آن شب تا به صبح حيران و سرگردان ماندند.

3- تمامي بت‌هاي سراسر بت‌خانه‌هاي جهان آن روزگار، سرنگون شدند.

4- چهارده كنگره از ايوان بلند و بزرگ و مستحكم كسري، فرو ريخت.

5- آتش‌كده‌ فارس كه هزار سال خاموشي به خود نديده بودند، خاموش و خاكستر شد.

6- دانش كاهنان به جهل مطلق مبدل شد.

7- سحر ساحران سراسر عالم به كلي باطل شد.

8- حاكمان ستمگر همه دنياي آن روز لال شدند و ساعت‌ها از تكلم عاجز ماندند.

9- درياچه‌ ساوه به ناگه به بياباني برهوت تبديل شد.

10- وادي سماوه به يكباره مبدل به درياچه‌اي جوشان و مواج گرديد.

11- مادر مكرم و معظم‌اش پس از ولادت باسعادت آن بزرگ انسان كامل جهان آفرينش فرمود: در وقت تولد خجسته‌اش، بلافاصله دست‌هاي مبارك خويش را بر زمين نهاد و سر مقدس خود را به سوي آسمان بلند كرد و آنگه از من (آمنه) نوري تابش كرد و سپس مستمع اين كلام گهربار بودم كه كسي خطاب به من مي‌فرمود: اي آمنه، تو سرور و سالار مردمان جهان را به دنيا آورده‌اي، نام مبارك او را «محمد» كه صلوات خدا و ملائكة الله و عبادالله‌الصالحين بر حضرت و خاندانش باد، بگذار.

12- ورود ابليس لعين به هر هفت آسمان ممنوع شد و اين در حالي است كه در وقت ولادت عيسي علي نبينا و آله و عليه‌السلام ، ورود آن ملعون به سه آسمان ممنوع شده بود.

13- خداوند با تأكيد مؤكد فرمان صادر كرده است كه اي مؤمنان و مسلمانان بر پيامبر عظيم‌الشأن من و اهل بيت مطهرش، سلام و درود بفرستيد كما اين كه من و ملائكه‌ مقربم، بر حضرتش صلوات مي‌فرستيم.

14- كسي است كه اگر به بركت وجود بابركتش نبود، خداوند تبارك و تعالي هرگز جهان هستي را خلق نمي‌كرد و ترانه‌ پر ترنم: «لولاك لما خلقت افلاك» حديث قدسي را براي او سروده‌اند.

و صدها مورد ديگر از اين نمونه‌ها وجود دارد كه در اين مجال نمي‌گنجد و توان سپردن آن‌ها به اين اوراق نيست.

بلي، سرور و سالاري كه:

الف - در كودكي با جمله‌ هم‌سالان خود تفاوتي از زمين تا آسمان داشت.

ب - هرگز چشم احدي از مردمان به زيارتش روشن نشد مگر اين كه او را مرتب، نظيف و زلف‌شانه‌كرده به تماشا نشست. در نوجواني لقب بي‌نظير «امين» را از سيد قريشي و سياه حبشي و نصراني و يهودي، كافر و مشرك ارباب و برده دريافت كرد و قصه‌ تاريخي و شنيدني آن راهب مسيحي را در تاريخ زندگاني سراسر نور خود ثبت و ضبط كرد.

ج - همو كه در بيست‌وپنج سالگي در كمال طهارت، شرافت و سادگي و صلابت با بانوي بزرگ تاريخ بشر خديجه كبري پيمان مشترك بست و در سي‌وچند سالگي خانه‌ خدا، كعبه‌ معظمه را مرمت كرد و با تدبير آن نشان‌كرده خدا كه دستور داد كه سران تمام قبايل عرب اطراف پارچه‌ي مباركه‌اي را بگيرند كه حجرالاسود مقدس، با دستان توانمند و خدايي كسي كه پيامبر خاتمش شد، بر آن قرار گرفته بود و سران همه قبيله‌هاي عرب آن روز سرزمين وحي كه براي نصب حجرالاسود قصد جان يكديگر را كرده بودند، آن پارچه مبارك و مقدس را از زمين بلند كردند تا با «يد الله فوق ايديهم»، در مكان مخصوص خود در ديوار بوسيدني كعبه نصب گردد.

د - همان عزيز، سرور و مولايي را منظور است كه ساليان متمادي در كنار كوه نور مي‌ايستاد و بندگان خداي سبحان را در حد وسع اطعام مي‌كرد و به‌كرات بر دامنه‌ي «جبل نور» صعود مي‌فرمود و با ذهن خلاق و مولد و مغز متفكر خويش به كهكشان‌ها و لاهوت كه اعلي علييين است عروج مي‌فرمود و در آيات و بيانات الهي سير و سلوك داشت.

ه - آن سيد و سالاري را مي‌گويم كه در سال اربعين عمر مباركش گوش‌هاي پاك و الهي‌اش شنيدند كه «روح‌القدس» كه همان امين وحي الهي است به محضر مباركش در حراي مقدس نزول اجلال فرمود و خطاب به حضرتش فرمود: يا محمد بخوان و در پاسخ به پرسش برگزيده‌ خاص خدا كه پرسيده بود چه چيزي را بخوانم و حضرت جبرئيل عليه‌السلام فرمود:

بسم الله الرحمن الرحيم، «اقرا باسم ربك الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربك الاكرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم يعلم)». علق/آيات5-1)

آري، محمدبن عبدالله پس از اينكه از 25 سالگي تا چهل سالگي هر ساله حداقل سي‌روزش را در كنار جبل نور و در جوار غار حرا كه مشرف بر كعبه‌ي معظمه بود، در آفاق الهي سير مي‌كرد و از وضعيت بندگان خدا رنج مي‌برد و با خداي خويش بدور از ساز و آواز عرب، راز و نياز مي‌كرد، روح‌الامين بر حضرتش نازل شد و فرمود: بر زبان مبارك جاري بگردان آنچه را خداوند فرموده است: إقرء، يعني بگو آنچه را كه خدا فرموده است، بخوان به معني اصطلاحي آن قطعاً منظور نيست، زيرا خدا از هر كس ديگر به امي‌بودن پيامبرش داناتر است و مطمئنا «تكليف ما لايطاق» نكرده و نخواهد كرد و بدين جهت است كه ما مي‌گوييم حضرت جبريل چنان فرمود كه به اختصار تقديم شد.

بلي بنا بر ابياتي پر محتوا از نظم زيباي شاعر معاصر، استاد شاهرخي كه سروه است:

بخوان به نام خدايـي كه رب ما خلق است ـ پديد آور انسان ز نطفه و علق است

بـخوان كه رب تو باشد ز ما سوا كرم ـ كـه ره نمود بشر را، به كاربرد قـلم

به گوش هوش چو اين نغمه سروش شنيد ـ هزار چشمه نور از درون او جوشيد

ز قيد جسم رها شد، به ملك جان پيوست ـ شكست مرز مكان را، به لا مكان پيوست

درون گلشن جانش شكفت راز وجود ـ گشود بــال در آن دم به بارگاه شهود

به بزم غيب چو تشريف قربتش دادند ـ در آن مشاهده منشـور عزتش دادند

چــو غرقه گشت وجودش به بحر ذات احد ـ غبـار غم، بشد زايل از دل احـمـد

و سرانجام پس از حامل‌شدن به اولين وحي الهي، از غار حرا به عنوان «رسول رب العالمين» به سوي منزل مبارك خديجه‌ عظمي سلام‌الله‌عليها روانه شد و در حين عبور تمام موجودات هستي اعم از جاندار و بي‌جان، نبات و شجر، كوه و صحرا در برابرش با تعظيم و تكريم مي‌سرائيدند: «السلام عليك يا رسول الله» و چون به خانه رسيد و داستان راستان اين برگشت اختصاصي از حرا را براي همسر همراه و همدلش بيان فرمود، شنيد كه شريك زندگيش مي‌فرمايد: «يا رسول‌الله» من سال‌ها منتظر چنين خبري بوده‌ام زيرا يقين داشتم كه در جهان خلقت كسي بهتر، بزرگتر، بزرگوارتر، فهيم‌تر، حليم‌تر، عليم‌تر، شريف‌تر از تو پيدا نمي‌شود و اگر تو مأمور هدايت خلق الله نمي‌شدي پس چه كسي مي‌توانست سزاوار چنين رسالت خطيري است.

«او» كه صلوات خدا و ملائكة الله و عبادالله‌الصالحين بر حضرت و خاندانش باد، وقتي مأموريت يافت كه بشريت را از جهل و بت‌پرستي، خرافه و سحر و ساحري رهايي بخشد، كه در طول «چهل» سال زندگي پرخيروبركتش، حتي يك نگاه آلوده، يك كلام نسنجيده، يك اشاره‌ي ناشايست، يك كلمه‌ دروغ، يك لحظه غفلت، يك روز بي‌توجهي، يك دقيقه معصيت و يك ثانيه بت‌پرستي و خلاصه يك منكر، و يا مكروهي در كارنامه‌ي درخشان و سراسر عشق، طهارت، شرافت، فضيلت، صداقت و شجاعتش، ثبت نشده است و اشراف و بردگان نيز بر امين‌بودن و امانت‌داريش شهادت مي‌دادند و پسوند «امين» را آنان به اسم مباركش اضافه كردند و بدين وصف از ديگران ممتازش ساختند، «محمد امين».

آنچه مسلم است اين است كه بعثت رسول معظم اسلامي در هنگامه‌اي رخ داد كه بشريت در حضيض ذلت و نهايت انحطاط قرار گرفته بود. به راستي با نگاهي گذرا به وقايع دوران قبل از ظهور اسلام عزيز در مي‌يابيم كه ساكنين شبه جزيره عرب و سرزمين مقدس وحي و مردمان كل جهان به معضلاتي از قبيل آنچه را مورد اشاره قرار مي‌دهد گرفتار آمده بودند:

- جنگ‌هاي قبيله‌اي ده‌ها و بلكه صدساله را، از افتخارات خود مي‌پنداشتند.

- اشرافي‌گري را يك اصل اصيل زندگي منحط خود مي‌دانستند.

- در كنار كعبه روزگار مي‌گذرانيدند و دستورات شيطان را اجرا مي‌كردند.

- علما را مي‌كشتند و حكيمان را برنمي‌تابيدند و زندگي خويش را با انواع گناهان كبيره و صغيره تباه ساخته و مكان معيشت خود را به منجلابي عميق و طويل تبديل كرده بودند كه بوي گنداب اعمال و رفتار جاهلي آنان مشام تمام نيكوكاران و درستكاران ديگر نقاط جهان را مشمئز مي‌كرد، و چه زيبا فرموده است: آن شاعر شيرين‌سخن و ولايي جيرفتي(عليجان سليماني) خطاب به امام حسين (ع) كه

جد تو حسين ز سمت نور آمده بود ــ همواره به جنگ زر و زور آمده بود

بر ياري دختري كه مي‌شد آن روز ــ‌ با دست پدر زنده به گور، آمده بود

- جمعي از آنان به اصطلاح يهودي و تعدادي نيز مسيحي بودند و در مقابل رقم مشركان و كافران توان دفاع از دين خود را نداشتند.

- تقريباً تمام مردمان آن روزگار تا قبل از بيست‌وهفتم رجب‌المرجب سال چهلم بعد از عام‌الفيل، يا بت‌پرست بودند و يا اسير و برده و يا چون ابرهه‌ي جنايتكار بر قوم و قبيله‌ خود جور و زجر روا مي‌داشتند.

- در اثر غلبه‌ جهل و حميت جاهلي مشي و منش درندگان را در پيش گرفته بودند و به مثل چهارپايان دنيا در آخور و جنگل خلاصه كرده بودند.

- آن‌چنان در منجلاب پستي و پلشتي غوطه‌ور شده بودند كه خون و خون‌ريزي جزو افتخاراتشان محسوب مي‌شد و كشتن دختران بي‌گناه، موجبات لذت آنان را فراهم مي‌كرد و به زنده‌به‌گوركردن دختركان معصوم بر يكديگر فخر مي‌فروختند.

- قطع رحم عادتشان بود و به ظلم به هم‌نوعان خود مباهات مي‌كردند.

- زورگويان قداره‌بند و ثروتمند را بر مستضعفين و مستمندان مسلط مي‌ساختند و بردگان را جزو انسان‌ها به شمار نمي‌آوردند.

- انحطاط تا به آن‌جا پيش رفته بود كه انسان‌هاي شريف را مي‌كشتند، دشمن سرسخت دانشمندان بودند و از حكيمان و فرهيختگان مي‌هراسيدند و بساط علم و تحقيق و انديشيدن را از خود دور كرده بودند و بهترين و مهمترين تفريح آن‌ها قماربازي بود كه حتي بعضا ناموس خود را در قماربازي مي‌باختند.

- ده‌ها و بلكه صدها خصلت زشت و خوي شيطاني ديگر را ملكه‌ رفتار و گفتار خود ساخته بودند و ظلم و جهل و جنايت بر تمامي ابعاد معيشت آن مردم از خدا برگشته و به سوي بت شتافته، سايه انداخته بود و كعبه‌ مكرمه نعوذبالله به بتخانه مبدل گشته بود و تا آنجا آلوده شده بود كه به تعداد روزهاي هر سال بتي را در خانه خدا جاي داده بودند و سالي حداقل 365 بت تراشيده به دستان تبهكار خود مي‌پرستيدند.

در چنين شرايطي خداوند منان و بلندمرتبه منت نهاد و كسي را براي هدايت و سعادت جمله‌ي آن كسان مبعوث فرمود كه هيچ انديشمند و فرزانه و نگارنده‌اي نتوانسته است شمه‌اي از عظمت و جلوه‌اي از جلالت شأن و مرتبت حضرتش را به رشته‌ي تحرير درآورد و در قالب خطبه بگنجاند و فقط به قدر تشنگي خويش چشيده‌اند و پي به كنه آن اقيانوس بي‌كران و ژرفاي آن درياي خروشان نبرده‌اند.

آري و به قول غزل‌سراي كم نظير جهان اسلام حافظ شيرازي كه در حد وسع خويش كه دريا دريا ادبيات و عرفان و عروض و قافيه و رديف و استعاره و تلميح و ترجيع و رباعي و غزل شب و شمع و شراب و شوخ‌چشمي بوده است:

ستاره‌اي بدرخشيد و ماه مجلس شد دل رميده ما را انيس و مونس شد

نگار منكه به مكتب نرفت و خط ننوش به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

به بوي او دل بيمار عاشقان چو صبا فداي عارض نسرين و چشم نرگس شد

كرشمه تو شرابي به عارفان پيمود كه علم بي خبر افتاد و عقل بي‌حس شد

چو زر عزيز وجودست شعر من آري قبول دولتيان كيمياي اين مس شد

و شاعر جليل‌القدر ديگري انصافاً شاعرانه و عاشقانه مي‌سرايد كه اي كاش نام مباركش را مي‌دانستم كه فرموده است:

نگارا جسمت از جان آفريدند ز كفر زلفت ايمان آفريدند

جمال يوسف مصري شنيديم ترا خوبي دو چندان آفريدند

ز باغ عارضت يك گل بچيدند بهشت جاودان زان آفريدند

غباري از سر كوي تو برخاست و زان خاك آب حيوان آفريدند

سرا پايم فدايت باد و جان نيز كه سر تا پايت از جان آفريدند

در اين بخش سعي بر اين است كه به صورت خلاصه درد سخت و بيماري مزمني كه گريبانگير قريب به يك‌ميليارد و هفتصدميليون نفر مسلمان و بيش از 50 كشور اسلامي جهان شده است را فرياد كرد و از بزرگان آنان خاضعانه و خاشعانه درخواست كرد كه اي علماي مذاهب اسلامي بياييد و به محض رضاي خدا و آقايي امت بزرگ اسلامي در جهان، دست از پاره‌اي از ادعاهاي خود برداريد و قول، فعل و تقرير علي‌بن‌ابيطالب عليه‌السلام و يازده فرزند برومند و معصومش صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعين را كه به عصمت و طهارتشان اذعان داريد، تمكين كنيد و خود را جهت خدمت به خاتم‌الاوصياء عجل‌الله تعالي‌فرجه‌الشريف، آماده سازيم تا شايد خداوند متعال فرج پر خير و بركتش را نزديك بگرداند.

الف - اي دست‌اندركاران مذاهب عامه، شما كه خود به خوبي مي‌دانيد در هيچ يك از ديگر فرق اسلامي به غير از شيعه همانند علامه مجلسي، شيخ طوسي، علامه حلي، مرتضي انصاري، علامه بحرالعلوم و علامه طباطبايي و امثالهم سلام‌الله عليهم اجمعين، وجود ندارد و پيدا نمي‌كنيد، چه رسد به همانند حضرت امام خميني قدس‌سره كه جلوه‌اي از نورانيت شب بيست‌وهفتم سال چهلم بعد از عام‌الفيل و نظير حضرت آيت‌الله معظم خامنه‌اي كبير مدظله‌العالي، كه تجلي‌بخش بخش كوچكي از عظمت و كبريايي نگار به‌مكتب‌نرفته و خط‌ننوشته‌ مسلمانان و مؤمنان جهان اسلام است و سيدحسن‌ نصرالله حفظ‌الله، كه اينك مايه‌ي مباهات هر مسلماني خصوصا اعراب و موجب افتخار هر شيعه‌اي بالاخص لبناني‌ها شده است، به تصوير كشنده‌ قطره‌اي از درياي بي‌كران مجاهدت پيامبر اعظم صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همي باشد.

ب - جمله محققان و متفكران عالم مي‌دانند كه بزرگترين دانايان عامه را نمي‌توان با كوچكترين شاگردان امام باقر و امام صادق عليهما‌السلام مقايسه كرد و هرگز هيچكدام از آنها حاضر نشدند در مجالس مناظره با مصاديق واقعي «انما يخشي الله من عباده العلماء» شركت كنند و اگر هم در طول تاريخ چند مورد پيدا بشود شكست خود را پذيرفته و حقانيت شيعه را در ابعاد مختلف اذعان كرده‌اند.

ج - نگارنده با جرأت تمام ادعا دارد كه مطمئنا هيچ انديشمندي از مولوي‌هاي عامه حاضر نمي‌شوند مثلاً با علامه حسن‌زاده آملي و يا فقيه برجسته جوادي آملي و يا مورخ كم‌نظير جعفر سبحاني مدظلهم‌العالي، به مناظره بپردازند زيرا خود آن‌ها به خوبي مي‌دانند كه بازنده‌ي بزرگ ميدان مناظره خواهند بود.

د - بنابراين، اين طلبه بي‌بضاعت و مقدار عرضه مي‌دارد كه اي بزرگان جهان اسلام كه كتاب ما قرآن، قبله‌ي ما كعبه و پيامبر بزرگ ما محمد‌بن‌عبدالله صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و جملگي مي‌دانيم كه ليبراليسم غربي و سكولاريسم جهاني و صهيونيزم بين‌الملل، قصد جان نه فقط جمهوري اسلامي ايران و حزب‌الله لبنان را دارند بلكه قصد جان اساس اسلام را كرده‌اند و عزم شوم خود را بر نابودي قرآن و قبله و مكه و مدينه، جزم ساخته‌اند، به محض رضاي خدا بياييد و دست از اين اختلافات جزئي برداريم كه البته ما هرگز به درستي ادعاهاي بزرگان شيعه شك نداريم و تا كنون هيچ يك از بزرگان عامه هم آنان را مجاب نساخته‌اند و بدين سبب است كه مي‌گوييم مناظره، مناظره. بلي اختلافاتي همانند:

- آيا رسول خدا كه صلوات خدا و ملائكة الله و عبادالله‌الصالحين بر حضرت و خاندانش باد، دست‌بسته نماز مي‌خواند و يا شيعيان همانند حضرتش نماز مي‌گذارند.

- آيا منظور از آيه شريفه «ان الله و ملائكته يصلون علي النبي ....» «اللهم صل علي محمد و آل محمد» است كه هست و يا«صلوا‌ علي النبي»، كه حتماً نيست.

- آيا ولادت ختمي‌مرتبت كه صلوات خدا و ملائكة الله و عبادالله‌الصالحين بر حضرت و خاندانش باد، دوازدهم ربيع‌الاول است كه نيست و يا هفدهم آن ماه بزرگ و مبارك است، كه هست.

- آيا قرآن دفعي نازل شده است و يا تدريجي؟، و اين اختلاف در حالي خودنمايي مي‌كند كه در نزول تدريجي قرآن كريم كه شروعش از روز مبعث است و فرجام آن هم روز عيد غدير است، كمترين شك و شبهه‌اي وجود ندارد. البته نزول تدريجي قرآن با تنزيل دفعي آن بر لوح دل دريايي رسول خدا هم كه صلوات خدا و ملائكة الله و عبادالله‌الصالحين بر حضرت و خاندانش باد، در شب قدر و ماه مبارك رمضان، تبايني ندارد.

- آيا بعثت در ماه ربيع‌الاول واقع شده است و يا ماه رمضان‌المبارك و يا رجب‌المرجب كه بدون هيچگونه شك و شبهه‌اي در بيست‌وهفتم رجب‌المرجب عام‌الفيل، انجام گرفته است.

- آيا در پايان هر باره تلاوت قرآن مجيد بگوييم «صدق‌الله‌العلي‌العظيم»، كه چنين است، و يا بگوييم «صدق‌الله‌العظيم»، كه به غير از نظر صائب و مستند بزرگان شيعه، هر كسي تصديق مي‌نمايد كه كلمه‌ مباركه‌ «العلي» بر عظمت جمله مي‌افزايد.

- آيا بر خاك شكل گرفته و سفت شده «(مهر)»، مي‌شود سجده كرد و يا شرك است كه واقعاً حرفي عجيب است.

- آيا دست توسل‌زدن به دامان ملكوتي و كبريايي چهارده معصوم سلام‌الله‌عليهم اجمعين، شرك به خداست!؟، و يا عمل به كريمه ي «يا ايها‌الذين آمنوا وابتغوا اليه‌الوسيله»، است.

در كمال احترام و ادب، براي اثبات ادعاهاي خويش دلايل منطقي و عقلي بزرگان دينمان را بر رد مطالبي كه برخي از بزرگان عامه در رابطه با چگونگي شروع بعثت پيامبر خاتم صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و نزول قرآن مجيد داشته‌اند كه آيا معثت رسول خدا، از شب بيست‌وهفتم رجب آغاز شده و يا در شب قدر و ماه مبارك رمضان، تقديم مي‌نمايد و مدعي است كه در بقيه موارد اختلافي نيز وضعيت همين است.

در كمال بهت و اسف و شرمندگي بايد پذيرفت كه حق و حقوق حقه و الهي پيامبر اعظم در قضيه‌ي شروع وحي الهي و آغاز بعثت هم مانند ساير امور مشابه، نه اين كه ادا نشده است بلكه بعضاً حريم پرحرمت و كبريابي‌اش هتك هم گرديده است. مثلاً اكثر بزرگان اهل سنت براي اثبات ادعاهايي از قبيل:

1- پيامبر در پاسخ به امين وحي «روح‌القدس» فرمود: «من خواندن نمي‌دانم».

2- جبريل، پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را سه مرتبه گرفت و سخت فشار داد تا آن حضرت توان خواندن را بدست آورد.

3- پيامبر مضطرب از كوه حرا به خانه آمد.

4- وقتي به خانه رسيد گفت «زملوني، زملوني» «مرا بپوشانيد ـ مرا بپوشانيد».

5- به حضرت خديجه كبري عليها‌السلام فرمود: «از سرنوشت خود مي‌ترسم!».

6- حضرت خديجه، آن حضرت را به نزد ورقه بن نوفل برد كه مردي غمگين، نابينا و مسيحي و جاهل بود.

- آيا منظور از «اقرء» همين معني مصطلح بوده است؟ كه قطعا چنين نبوده است زيرا خداوند حكيم و عليم و جبرئيل امين بهتر از هر كس ديگري مي‌دانستند كه پيامبر خواندن و نوشتن اصطلاحي را بلد نبوده است.

- آيا پيامبر كه سينه‌اش مالامال از آيات الهي است و قبل از بعثت بيش از 7 سال حالات و الهامات خاص بر او مستولي مي‌شده است و امين مردم دوران خود بوده است و تدابيرش را همه قبايل عرب گردن مي‌نهادند، نمي‌توانست به همراه امين وحي پنج آيه‌ اول سوره‌ي «علق» را تكرار كند؟!.

- آيا حضرت «روح‌القدس» پيام الهي را بدون «بسم الله الرحمن الرحيم» شروع كرده است كه حقيقتا بعيد است.

- آيا بزرگان عامه كه نام آنان را ذكر نمي‌كنيم، منبع و مأخذي به غير از سخنان «عايشه» داشته‌اند و آيا آن‌ها را ارائه كرده‌اند، كه چنين مطالبي نامربوط را در خصوص بعثت پيامبر اعظم بيان كرده‌اند. مواردي مانند اضطراب، ترس، مرا بپوشانيد كه هيچ كدام اينها در شأن عقل كل و متوكل بزرگ و مؤمن راستين و تجلي خدا در زمين نبوده است.

- عايشه كه سال‌ها بعد از واقعه مباركه‌ بعثت به دنيا آمده است چگونه مي‌توانسته چنين ادعاهايي را داشته باشد؟، ضمن اين‌كه مفتي‌هاي عامه بايد پاسخ بگويند كه اسناد عايشه به كدامين اسناد قابل اثبات بوده است؟.

و اختلاف ديگري كه قابل تأمل است عبارت است از:

1-پيروي بعضي از بزرگان عامه بر خلاف برخي ديگر از آنان، از قول اجماعي علماي شيعه حول آعاز بعثت و حتي يك مخالف هم در ميان آنان وجود ندارد فرموده‌اند بعثت در 27 رجب‌المرجب و در اربعين عمر پر بركت رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله‌سلم،واقع شده است.

2- بسياري از مفتي‌ها و مولوي‌هاي عامه ابتداي بعثت را در ماه رمضان‌المبارك ذكر كردند وليكن راجع به روز خاص آن كه آيا بيستم و يا بيست‌وچهارم و يا بيست‌وهشتم رمضان‌المبارك بوده است اختلاف جدي دارند.

3- برخي‌ها هم كه بعثت را در ماه ربيع‌الاول ادعا كرده‌اند.

و اما مدارك اين اقوال:

مدرك ما شيعيان كه مدعي 27 رجب‌المرجب هستيم، رواياتى است كه از اهل بيت عصمت و طهارت رسيده است، مانند رواياتى كه مرحوم شيخ كليني ره در كتاب شريف كافى از امام صادق عليه‌السلام و فرزند بزرگوارش‏ حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام روايت‏شده،و همچنين آن روايتى را كه‏ از امام صادق عليه السلام در امالى شيخ(ره) نقل شده است و از آنجا كه‏«اهل‌البيت ادرى بما فى البيت‏» گفتار آنان براى ما معتبر است.

و اما برادران اهل سنت كه عموماً ماه مبارك رمضان را تاريخ بعثت ‏دانسته‏اند مدرك آنها در اين گفتار اجتهادى است كه كرده‌اند و از نظر علماي شيعه مخدوش و مورد مناقشه است، و آن اجتهاد عبارت است صغري و كبري استدلالشان كه منتج به نتيجه‌گيري غلط آنان شده است.زيرا طبق آيه شريفه‌: «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن...» قران در ماه‏مبارك رمضان انجام شده و شروع قرآن هم همزمان آغاز بعثت بوده است پس بعثت در رمضان‌المبارك بوده است، و نتيجه‏گيرى به دو جهت محل بحث است:

اول، اين‌كه معمولاً آياتي كه كلمه‌ ‏«انزال‏» در آن‌ها به كار رفته است، مطبق رأي و استدلال بسياري از علماي مسلط بر تفسير و ادبيات راجع به نزول دفعى قرآن مجيد است.

دوم،اين ادعا با ادعاهاي اكثر علماي اهل سنت مباينت دارد كه گفته و نوشته‌اند كه بعثت رسول خدا در آغاز به‌صورت رؤيا و در خواب شروع شد و آنگاه بعد از گذشت ماه‌ها كه از شش ماه تا سه سال ذكر كرده‌اند، در هنگام ‏بيدارى و در غار حراء توسط حضرت جبريل به پيامبر اعظم رسماً و به صورت علني آغاز شد.

از باب «ختامه مسك» رباعي بانو بي‌بي فاطمه‌ رفسنجاني شاعره دوران قاجار را جهت توسل به دامان دلبر و دلدار الهي براي رفع حوائج اهل اسلام و ايماني كه اين مقاله را ملاحظه مي‌فرمايد، تقديم مي‌دارد:

دوش ديدم دلبرم گيسو به دوش انداخته ـ زين بدوش انداختن خلقي بجوش انداخته

هر شكنج زلف مويش حاجتي سازد روا ـ حاجت ما را چرا در پشت گوش انداخته

بدان اميد كه آن عزيزي كه فرمود : «اني بعثت لاتمم مكارم‌الاخلاق» مار در نزد خداوند كريم و ودود شفاعت كند تا توفيق متخلق به اخلاق الهي و محمدي رفيقمان گردد، ان‌شاءالله تعالي و بمنه و كرمه.

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

والسلام عليكم و علي جميع عبادالله‌الصالحين و رحمة‌الله و بركاته

تا نگردي آشنا، زين پرده رمزي نشنوي ــ گوش نامحرم، نباشد جاي پيغام سروش.، . . . حالا سر عدد «چهل» چيست؟، الله اعلم، چهل را راز و رمزي دگر است و تاكنون احدي از رازش آگه نگشته و هيچكس نيز رمز آن را گشايش نكرده است. اجمالاً خوانده و شنيده‌اند.
 شنبه 12 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 474]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن