تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):کمترین کفر این است که انسان از برادرش سخنی بشنود و آن را نگه دارد تا او را با آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813104992




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حافظ و شبهات پيروي وي ازمهر آييني


واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: شمس الدین محمد حافظ شیرازی که در کودکی کل قرآن را حفظ نموده بود ، آوازه اش سرتاسر ایران و آسیای میانه و هندوستان را در نوردید وی در کودکی علاوه بر حفظ و آموزش قرآن ، در یک نانوا یی کار می کرد و به کار خمیر گیری مشغول بود. حافظ از همان نوجوانی به عنوان ? رند شیراز ? معروف شد و این به خاطر نبوغ و دانش بی پایان وی در علوم مختلف بود.



? رند ? در لغت به معنای هوشیار ، آگاه به اسرار و واقف به علوم بسیار بوده و بمعنای عرفانی آنکه با روشن بینی و ذکاوت ، ریاکاران و سالوسان را چنانکه هستند بشناسد و شخصی است که ظاهر خود را در ملامت دارد و باطنش در سلامت باشد . بنابر این باید بلندترین و باشکوه‌ترین مضمون شعر حافظ را در مبارزه با تزویر و ریاکاری و کاربرد مفهوم ? رندی? او دانست که به شعر و اندیشۀ او جایگاهی ویژه می‌دهد. استقبال مردم و خردمندان از غزلیات حافظ در سراسر جهان پارسی زبان آن دوران از هند تا ایران و عراق موجب بروز حسادت ملاها و فقها علیه حافظ می شود و آنها را به جایی می کشاند که از هر بیت و غزل او سندی بیابند برای محکوم کردن و تکفیر ? رند شیراز? . از سویی دیگر حافظ نیز بیش از پیش به نادانی ، تزویر و بی مایه بودن افکار فقها پی میبرد و کم کم از آنها و اندیشه های آنها جدا می شود و در غزلیات خود به افشای آنها می پرداخت: دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی / من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی / دام تزویر نکن چون دگران قرآن را همانطور که حافظ آرام آرام از افکار و عقاید فقها ی دوران خود جدا و دور می شد ، به سوی یک اندیشۀ جایگزین نیز نزدیک میشود و در سروده های خود اعتراف می کند که در ابتدا از حقایق آگاه نبوده است تا اینکه در پی آشنایی با اندیشه های دیگر، درِ معنی بر او گشوده می شود: اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود / در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم آن روز بر دلم درِ معنی گشوده شد / کز ساکنان درگه ? پیر مغان? شدم در پی توطئه های ملایان ، بارها و بارها حافظ از شیراز رانده شد و او را تبعید نمودند: گر ازین منزل غربت بسوی خانه روم / دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم اما پس از بازگشت از تبعید ، باز اعترافات رند شیراز در غزل های وی متبلور میشود: گر مسلمانی از این است که حافظ دارد / وای اگراز پس امروز بود فردایی حافظ گرایش و احترام عمیقی به مذهب باستانی مان یعنی ? مهر آیینی ? داشته و دین زرتشتیان را تأیید کرده است . چنانکه در غزلیات بسیاری وفاداری خود را به ? پیر مغان ? و ? آیین مهر? اعلام کرده است : جام می ، گیرم و از اهل ریا دور شوم / یعنی ازاهل جهان پاک دلی بگزینم بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند / که مکدر شود آیینه ی ? مهر آیینم ? ? مُغ ? در لغت به مرد روحانی زرتشتی ، و یا پیشوای آیین اوستا گفته می شود و پیر مُغان به معنی بزرگ مُغان است و در اصطلاح عرفا مرشد کامل را گویند که راه سلوک را پیموده و به شهود ، توحید را دریافته است . در این ابیات حافظ صریحأ اعتراف می کند که آیین و دین ? میترایی ? یا همان آیین مهر را نیز می پذیرد . و اما اسناد میترایی بودن حافظ و پیرو پیر مغان بودن وی در لابه لای غزلیات او با صراحتی ویژه به چشم می خورد: بنده ی پیر خراباتم که لطفش دائم است / ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست چل سال پیش رفت که من لاف می زنم / کز چاکران پیر مغان کمترین منم منم که گوشۀ میخانه خانقاه من است / دعای پیرمغان ورد صبحگاه من است حافظ جناب پیر مغان جای دولت است / من ترک خاکبوسی این در نمیکنم گرمدد خواستم از پیرمغان عیب مکن / شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود مرید پیرمغانم زمن مرنج ای شیخ / چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد و در جایی دیگر می گوید: در خرابات مغان نور خدا می بینم / این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم از آن به دیر مغانم عزیز می دارند / که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست هرچند آیین توحیدی اوستا یکی از چهار دینی است که قرآن آن را پذیرفته و پیروان این چهار آیین در ممالک اسلامی می بایست امنیت داشته باشند ، اما بخشی از فقها و روحانیون همواره در طول تاریخ ، انسانهای آزاده و فرهیختۀ بسیاری را به جرم کفر و الحاد و ارتداد به قتل رسانده اند. حتی حافظ را که خداپرست بوده است نیز شامل این اتهامات دانسته و شاید وی را نیز چون یکی دیگر از پیشوایان راه حق در پی حکم روحانیون به قتل رسانده باشند و به مرگ طبیعی وفات نیافته باشد . حافظ که به ? لسان الغیب ? شهرت دارد ، همۀ ادیان توحیدی را تأیید میکرد و دین و آیین او کیهانی و فراملیّتی بود بهمین خاطر است که تمامی مردمان جهان درهر دین و مسلکی حافظ را می پذیرند و او را از خود میدانند . جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ، ره افسانه زدند مراد حافظ در این بیت ، ستیزه و پیکار بیهودۀ هفتاد و دو فرقۀ منشعب از اسلام است که به سبب تعصب و نادانی از یگانه راه حقیقی ، به تفرقه و تشتت و خرافات روی آوردند و متفرق شدند . این بیت تلمیحی دارد به حدیث نبوی : استفرق امتی علی ثلثه و سبعین فرقه ، الناجی منها واحد . یعنی امتان من بعد از من هفتاد و دو فرقه شوند و رستگار از ایشان یک گروه باشند ( جوامع الحکایات عوفی ) . چنانچه برخی از مورخین نوشته اند و از غزلیات حافظ برداشت می شود ، گویا در نوجوانی عاشق دختری به نام ? شاخِ نبات ? می شود که دختر پیش نمازِ محل بوده است ولی بسبب فقر و نداری ناکام بوده و توفیق وصلت یار نمی یابد. در این هنگامۀ عاشقی ، ذوق و شوق حافظ به غزل سرایی شکوفا میشود . برخی نیز شاخ‌نبات را معشوق معنوی و روحانی، عده‌ای نیز شاخ‌نبات را استعاره‌ای از قریحۀ شاعری و گروهی دیگر استعاره از کلک و قلم دانسته‌اند. این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد *** اجر صبریست کز آن شاخ نبات ام دادند البته سند تاریخی و دلیل محکمی بر اینکه نام محبوب وی ? شاخ نبات ? بوده ، در دست نیست . خواجه تا اواسط عمر خویش مجرد مانده و به دلائلی که شاید فقر و نداری بوده است ازدواج ننموده است. سپس با دختری وصلت نمود و از این ازدواج بسیار شاد و خرسند بوده است . در این باره ، اشعار زیر شاهد خوبی بر این مدعاست: مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم / هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم مر در خانه سـروی هـست کـاندر سـایۀ قدش / فراغ از سـرو بستانیّ و شمشاد چمن دارم در نهانخانۀ حشرت ، صنمی خوش دارم / کز سرِ زلف و رخش نعل در آتش دارم عاشق و رندم و می خواره به آواز بلند / وین همه منصب از آن حورِ پری وش دارم شرابی خوشگذارم هست و یاری چون نگارم هست / ندارد یاری چنین عیشی که من دارم ولی روزگار با روح لطیف و سراسر نوازشگر وی سر جنگ داشته بطوریکه از گفتارش بر می آید همسر از جان عزیزترش بیمار گشته و ناگهان رخت از این جهان بربست و راه سرای باقی در پیش گرفت: آن یــار کــزو خــانۀ مــا جـــای پــری بــود / سرتا قدمش چون پری از عیب بری بود دل گفت : فروکش کنم این شهر به بویش / بیچاره نـدانـسـت که یارش سفری بود حافظ در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سرتاسر ایران و جهان دست یافت و اشعار او حتی به مناطق دور دست جهان راه یافت . وی مورد احترام فراوان سلاطین آل جلایر و پادشاهان سلسلۀ بهمنی هندوستان قرار داشت و پادشاهان زیادی او را به پایتخت های خود دعوت کردند. ولی تنها دعوت محمود شاه بهمنی و وزیرش ( میر فیض الله انجو ) را پذیرفت و عزم آن سرزمین کرد ولی چون به بندرهرمز رسید و سوار کشتی محمود شاهی که از دکن آمده ‌بود، نشست طوفانی مهیب در گرفت و خواجه که در خشکی، آشوب و طوفان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گرفتار آشوب دریا سازد از این رو از مسافرت منصرف گشت و این غزل را به میرفیض‌الله انجو فرستاد و به شیراز بازگشت: شکوه تاج سلطانی که بیم جان درو درج است / کلاهی دلکش است اما به ترکِ سر نمی ارزد چه آسان مینمود اول غم دریا ببوی سود / غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی ارزد ترا آن به که رویِ خود ز مشتاقان بپوشانی / که شادیّ جهانگیری ، غمِ لشکر نمی ارزد ولی فرزند خود بنام ? رود ? را عازم هندوستان ساخت . ? رود ? در شهر برهان پور هندوستان که پایگاه و مرکز علمی و تجاری هند و محل تجمع و تعلیم بزرگترین علما وعرفای مشرق زمین ( نظیر منصور حلاج ) بود ، به تحصیل و فراگیری علوم مختلفه مشغول بوده است ، که طی حادثه ای قربانی میشود! ( برهان پور هند در مقام مقایسه هم طراز شهر قونیه در ترکیه است . قونیه عرفای بزرگی چون سلطان العلما ، مولانا و … را در خود جای داده است ) . طبق مندرجات مرآت الصفا ، خواجه دو فرزند داشت که یکی را در کودکی و دیگری را که ? رود ? ملقب به شاه نعمان نامیده می شده در عنفوان جوانی از دست داده است . وی در سفری به هندوستان مریض و بیمار گشت و همان جا فوت کرد. او را در شهر برهان پور در نزدیکی قلعۀ اسیر خاکش کردند. گویند حافظ بسیار پریشان بود و می گوید: بلبلی خون دلی خورد و گلی حـاصـل کرد / باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد طوطی را به هوای شکرش دل خوش بود / ناگهان سـیل فـنـا نـقـش اَمَـل باطل کرد و یا : دلا دیـدی که آن فـرزانه فـرزند / چه دید اندر خم این طاق رنگین بـه‌جای لوح سیمین در کنـارش / فلک بر سر نهـادش لـوح سیمین مرگ فرزند گرامی ، چنان حافظ را غرق اندوه و ملالت نمود که همواره در تأثر و تألم بود چنانکه در غزل ۵۴ خویش چنین آورده است : ز گریه ، مردم چشمم نشسته در خون است / ببین که در طلبت حال مردمان چون است …………. از آندمی که ز چشمم برفت ،? رود ? عزیز / کنارِ دامن من ، همچو رود جیحون است چگونه شاد شود اندرون غمگینم / به اختیار ، که از اختیار بیرون است …………. دکتر خطیب رهبر در معنی این غزل آورده است : مردمک دیدۀ من از زاری بسیار در خون دل فرو رفته است / بنگر که در جستجوی وصال تو حال مردم عاشق چگونه است / از آن لحظه که فرزند گرامی من از جهان در گذشت / از بر و دامنم سیل سرشک چون رود جیحون روان گشته است / خاطر غمزده را به میل خود شاد نتوانم کرد / چه این کار در حد و توان من نیست . ( ص ۷۷و ۷۸ ? دیوان غزلیات حافظ ، به کوشش خطیب رهبر ) همچنین در غزل ۴۰۴ خویش آورده است : دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم / مادر دهر ندارد پسری بهتر از این من چو گویم که قدح نوش و لب ساقی بوس / بشنو از من که نگوید دگری بهتر از این در مورد تاریخ وفات ? رود ? ، حافظ در قطعات خویش ( قطعه ۳۱ ) چنین سروده است : آن میوۀ بهشتی کامد بدستت ای جان / در دل چرا نکشتی ، از دست چون بهشتی تاریخ این حکایت گر از تو باز پرسند / سر جمله اش فرو خوان از ? میوۀ بهشتی ? جمع ابجدی دو کلمۀ ? میوۀ بهشتی ? عدد ۷۷۸ میشود و نشان میدهد حادثۀ مرگ ? رود ? فرزند جوان حافظ در سال ۷۷۸ هجری قمری بوده است یعنی در سن ۵۲ سالگی حافظ . ۷۷۸ = ی ( ۱۰ ) + ت ( ۴۰۰ ) + ش ( ۳۰۰ ) + ه ( ۵ ) + ب ( ۲ ) + ه ( ۵ ) + و ( ۶ ) + ی ( ۱۰ ) + م ( ۴۰ ) در مورد حروف ابجد : ترتیب و ترکیب قدیم حروف الفبای عربی که عبارت است از ? ا ب ج د ه و ز ……. ? برای هر یک از این حروف عددی معین کرده اند بنام حساب ابجد یا حساب جمل . حساب ابجد در اشعار فارسی برای ساختن مادۀ تاریخ بکار می رود و قاعده اش آنست که حروف کلمه یا مصراعی را که ماده تاریخ در آن گنجانیده شده تجزیه می کنند و اعدادی را که مخصوص آن حروف است زیر هم می نویسند و جمع می بندند. از حاصل جمع آنها ، تاریخی که منظور شاعر بوده است بدست می آید ( فرهنگ عمید ، ص ۶۴ ) اواخر زندگی شاعر بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور جهانگشا به ایران و این پادشاه بیرحم و خونریز پس از جنایات و خونریزی های فراوانی که در اصفهان انجام داد و از هفتاد هزار سر بریدۀ مردم آن دیار چندین مناره ساخت، روبه سوی شیراز نهاد. البته در زمان فتح شیراز توسط تیمور لنگ ، حافظ در قید حیات نبوده است هر چند تیمور در کتاب معروف خود بنام ? منم تیمور جهانگشا ? به دروغ ادعای ملاقات و مصاحبت با حافظ را نموده است . مرگ حافظ در سال ۷۹۱ هجری قمری روی داده است مریدان و ارادتمندان حافظ در نظر داشتند او را در ? خاک مصلّی ? که آرامگاه مسلمین و منطقه ای بسیار زیبا و با صفا بود و حافظ علاقه زیادی بدانجا داشت به خاک بسپارند گویند که در آن دوران تفریحگاههای زیادی بوده است که زیباترین آنها خاک مصلی بوده است. حتی سعدی نیز به آن اشاراتی کرده است. خواجه بارها در اشعارش به خاک مصلی ( گلگشت مصلی ) اشاره داشته که نشانه ی عشق فراوان وی به این مکان بوده است ولی متعصبان و دشمنان افکار آزاداندیشانه و ناب حافظ مانع گشتند و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفر وی دانسته و مانع از تشییع جنازه و دفن حافظ به آیین مسلمانان شدند حتی پیشنماز و ملایان صاحب نفوذ از برگزاری نماز میّت بر جنازۀ آن بزرگوار ممانعت نموده و او را از پیروان آیین زرتشت نامیدند . در نهایت در مشاجره ای که بین مریدان و مخالفان در گرفت قرار بر آن شد تا تفأل به دیوان خواجه نموده و داوری را به اشعار وی واگذارند. پس از باز کردن دیوان غزلیات این بیت شاهد آمد: قدیم دریغ مدار از جنازه ی حافظ / که گرچه غرق گناه است ، می رود به بهشت بدین ترتیب دشمنان حافظ از مخالفت با برگزاری نماز میت و تشییع جنازه دست کشیدند و بر جنازه ، نماز میّت گزارده شد ولی از خاکسپاری در خاک مصلی ممانعت بعمل آمد تا اینکه ? محمد گل اندام ? فی البداهه دوبیتی زیر را به مناسبت مادۀ وفات حافظ سرود : چراغ اهل معنا ، خواجه حافظ /// که شمعی بود از نور تجلّی چو در خاک مصلی یافت منزل /// بجو تاریخش از ? خاک مصلی ? اتفاقأ جمع ابجدی دو کلمۀ ? خاک مصلی ? عدد ۷۹۱ میشود و نشان از اصابت معجزه سان تاریخ وفات وی با خاک مصلی داشت . ۷۹۱ = ی ( ۱۰ ) + ل ( ۳۰ ) + ص ( ۹۰ ) + م ( ۴۰ ) + ک ( ۲۰ ) + ا ( ۱ ) + خ ( ۶۰۰ ) آنگاه که محمد گل اندام دوبیتی فوق را سرود و به مطابقت سال وفات وی با خاک مصلی اشاره نمود، بهت وحیرت همگان از جمله مخالفان سرسخت خواجه را برانگیخت و با خاکسپاری جنازۀ وی در گورستان مسلمین ( خاک مصلی* ) رضایت دادند و حافظ را اهل بهشت اش خواندند





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 463]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن