واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: تک بیت ها و ارسال المثل های زیبا در دیوان حافظ :
1- چون دور فلک یکسره بر منهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل
۲- ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
۳- عیب درویش و توانگر به کم بیش بد است
کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم
۴- گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
۵- زاهد بطعنه گفت برو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر ، نمی کنم
۶- سخن درست بگویم نمی توانم دید
که می خورند حریفان و من نظاره کنم
۷- شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر منتهای مطلب خود کامران شدم
شرح۸- چه شکر گویمت ای خیل غم عفاک الله
که روز بی کسی آخر نمی روی ز سرم
۹- مایه ی خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
می کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
۱۰- من از بازوی خود دارم بسی شکر
که زور مردم آزاری ندارم
۱۱- من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
۱۲- چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم
روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم
۱۳- پدرم روضه ی رضوان بدو گندم بفروخت
نا خلف باشم اگر من به جوی نفروشم
شکن۱۴- محمود بود عاقبت کار در این راه
گر سر برود در سر سودای ایازم
۱۵- ما بدین درنه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
۱۶- در پس آینه طوطی صفتم داشته اند
آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم
۱۷- غم غریبی و غربت چو بر نمی تابم
روم به شهر خود و شهریار خود باشم
۱۸- پیران سخن به تجربه گفتند و گفتمت
هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن
۱۹- با دوستان مضایقه در عمر و مال نیست
صد جان فدای یار نصیحت نیوش کن
زلف۲۰- شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعند
ای دوست بیا رحم به تنهایی ما کن
۲۱- حافظ وصال می طلبد از ره دعا
یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن
۲۲- فرصت شمار صحبت کز این دو را
چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن
۲۳- از جان طمع بریدن آسان بود و لیکن
از دوستان جانی مشکل بود بریدن
۲۴- پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
۲۵- مبوس جز لب معشوق و جام می حافظ
که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن
خم اندر خم۲۶- باده خور غم مخور و پند مقلد مشنو
اعتبار سخن عام چه خواهد بودن
۲۷- هر گل نو ز گلرخی یاد همی دهدولی
گوش سخن شنو کجا دیده ی اعتبار کو
۲۸- مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو
۲۹- هر چند آزمودم از وی نبود سودم
من جرب المجرب حلت به الندامه
۳۰- برو این دام بر مرغ دگر نه
که عنقا را بلند است آشیانه
۳۱- جوانا سرمتاب از پند پیران
که رأی پیر از بخت جوان به
جانان۳۲- زنهار تا توانی اهل نظر میازار
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده
۳۳- این سرزنش که کرد ترا دوست حافظا
بیش از گلیم خویش مگر پا کشیده ای
۳۴- به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می
علاج کی کنمت «آخر الدوا الکی»
۳۵- هر چند که هجران ثمر وصل بر آرد
دهقان ازل کاش که این تخم نکشتی
۳۶- در مصطبه ی عشق تنعم نتوان کرد
چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی
۳۷- تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا
حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی
کوته نتوان کرد که این قصه دراز است۳۸- در مکتب حقایق و پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
۳۹- دائم گل این بستان شاداب نمی ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
۴۰- در ره منزل لیلی که خطرهاست به جان
شرط اول قدم آنست که مجنون باشی
۴۱- کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی کنی چون باشی
۴۲- ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه تست
عرض خود می بری و زحمت ما می داری
۴۳- چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون رو
رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی
۴۴- تکیه بر جای بزرگان نتوان زد بگزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
۴۵- دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نور چشم من بجز از کشته ندروی
۴۶- یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای نوردیده صلح به از جنگ و داوری
۴۷- گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگر از پس امروز بود فردایی
۴۸- فیض ازل به زور و زر ار آمدی بدست
آب خضر نصیبه ی اسکندر آمدی
۴۹- در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
۵۰- بیاموزمت کیمیای سعادت
ز همصحبت بد جدایی جدایی
۵۱- پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت
با طبیب نامحرم حال درد پنهانی
۵۲- می روی و مژگانت خون خلق می ریزد
تند می روی جانا ترسمت فرو مانی
۵۳- زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشت
عاقلا مکن کاری کاورد پشیمانی
۵۴- گرچه دوریم به یاد تو سخن می گوییم
بعد منزل نبود در سفر روحانی
۵۵- دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت
ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 275]