واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: يادداشتى در رابطه با تهاجم تازه فرهنگى نسبت به اعتقادات مسلماناندر آرزوى خيزش هنري؟!
اميررضا نورى پرتو- تازه ترين خبرها حكايت از آن دارند كه ماه گذشته مستندى از شبكه چهار تلويزيون انگلستان پخش شده و در آن مذهب شيعه مورد حملات تندى قرار گرفته است. بسيارى از روشنفكران مذهبى و مسلمانان مقيم انگلستان و اروپا ادعاى سازندگان اين مستند را مبنى بر خشونت شيعيان محكوم و به مديران شبكه ياد شده اعتراض تند و شديد خود را اعلام كرده اند. هدف اين يادداشت، نقد اين مستند يا بررسى نظر مسئولين آن شبكه و يا سنجش ميزان اعتراض شيعيان و مسلمانان نسبت به اين توهين جديد نيست. چند سالى است كه به پيروى از معادلات پيچيده سياسى روز دنيا، مديران رسانه هاى بزرگ و پرطرفدار تيغ تيز حمله هاى خود را به سوى فرهنگ و تمدن مشرقزمين نشانه گرفته اند. در زمان يكه تازى نظام اتحاد جماهير شوروى در مناسبات سياسى جهان، تريبون هاى فرهنگى و هنرى غرب همواره در قالب برنامه هاى چشم نواز، همه فهم و هدفمند، اعتقادات موجود در بلوك شرق را مورد حمله قرار مى دادند و آن را تحقير مى كردند و در عين حال متناسب با برهه هاى زمانى گوناگون كمونيسم را خطرى جدى براى تمام جهانيان عنوان مى كردند. پس از فروپاشى اتحاديه جماهير شوروى و بايگانى ابدى آن در ويترين موزه ها، قدرت هاى بزرگ دنيا با كمك غول هاى رسانه اى در فكر خلق دشمنى تازه جهت رسيدن به اهداف جنگ افروزانه و سلطه طلبانه خود افتادند. اين موضوع با موج اسلامگرايى در بسيارى از كشورهاى غربى و پيدايش گروههاى تندروى بنيادگرا در نيمه هاى دهه نود ميلادى همزمان شد. به همين دليل در بسيارى از فيلم هاى سينمايى و مجموعه هاى تلويزيونى جاسوسان خطرناك روس و كمونيست به عنوان شمايلى از بدمنهاى قصه ها جاى خود را به تروريستهاى مسلمان دادند و امنيت قدرتهاى بزرگ جهان را تهديد كردند. اين جريان تنها مختص فيلمها و سريال ها نبود و در گزارش ها، نشستها و مستندهاى خبرى شبكههاى بزرگ تلويزيونى كم كم جاى خود را باز كرد. اين موج سهمگين پس از حملات تروريستى يازدهم سپتامبر قالب تهاجمى و صريح خود را عيان ساخت و به هدف اصلى برنامه سازان كشورهاى غربى براى حمله به مقدسات ملى و مذهبى كشورهاى شرقى تبديل شد. ضمن آن كه در برخى محصولات تصويرى ساخته و پرداخته هاليوود و شبكههاى تلويزيونى مردمان شرق آسيا نيز به مانند مسلمانان در قالب كاراكترهايى تك بعدي، انسان هايى بدوى و عارى از هرگونه رحم و شفقت معرفى شدند و اين ادعا را هرچه بيشتر پر رنگ تر كرد كه ابعاد اين هجوم از آن چه كه پنداشته مى شود، گسترده تر است. شايد در نگاه اول راه مقابله با اين حمله فرهنگى و عقيدتى دشوار و غيرممكن به نظر برسد، اما با مرور اقدامات جالب توجه كشورهاى شرق آسيا مى توان ادعا كرد كه اين هدف آرزويى دست نيافتنى و تحقق ناپذير نيست. در هزاره جديد متوليان صنعت سينماى هنگ كنگ، تايوان، چين، ژاپن و حتى كره جنوبى توانستند مسير خود را در بازارهاى جهانى باز كنند و حتى موفق شدند مناسبات خود را به صنعت غول پيكرى همچون هاليوود تحميل كنند. در سال هاى اخير بارها و بارها شنيده ايم كه مديران كمپانى هاى هاليوودى به بازسازى آثار ترسناك و اكشن سينماى شرق آسيا تمايل نشان داده اند و حتى خيلى از دستاندركاران و حرفه اى آن سينما را به همكارى فرا خوانده اند. با پيگيرى اين نفوذ چشمگير مىتوان به آسانى مشاهده كرد كه چنين پاتك فرهنگى و هنرى تنها نتيجه حمايت ها و سرمايه گذارى همه جانبه دولتهاى اين كشورها در صنعت سينما و برنامه سازى بوده و به حفظ و حتى رواج آداب و رسوم كهن مشرق زمين در بين جوامع غربى كمك بزرگى كرده است. اما متاسفانه در بين ملتهاى مسلمان و حتى كشور خودمان چنين همت و غرمى كمتر به چشم خورده است. كشورهاى مسلمان خاورميانه در زمينه سينما تقريبا هيچ حرفى براى گفتن ندارند و شايد در بين آن ها تنها ايران است كه قادر است در برابر اين قبيل حملهها بايستد و مبارزه كند. به دليل رويارويىها و جدلهاى سياسى ميان ايران و بسيارى از كشورهاى غربي، در چند سال گذشته بخش عمده اى از موج تبليغاتى عليه شرق و اسلام متوجه فرهنگ و تمدن ايران زمين شده است. پس از انتشار كاريكاتورهاى موهن عليه پيامبر اسلام (ص) كه خشم جهان اسلام را برانگيخت، ساخت و نمايش پر سر و صداى فيلم 300 (زاك اسنايدر) به مهم ترين موضوع در اين جدال فرهنگى تبديل شد. خوشبختانه ايرانيان سراسر جهان نسبت به نمايش اين فيلم احمقانه و توهين آميز واكنشى منفى نشان دادند و حتى برخى از سياستمداران و متوليان رسانهاى داخل كشور نيز عليه اين موج جديد لب به اعتراض گشودند. تب اعتراض عليه 300 تا آن اندازه بالا رفت كه برخى مديران فرهنگى و هنرى در اقداماتى عجولانه اعلام كردند در حال تنظيم برنامههايى مدون و طولانى جهت شناساندن فرهنگ درخشان ايران و اسلام به جهانيان و نيز مقابله با اين امواج منفى هستند. با اين كه برخى به اين حركتها با عينك بدبينى نگاه مىكردند، ولى خيلى ها به آينده آن خوشبين بودند و اميدوارى آنان زمانى رنگ تحقق به خود گرفت كه عزيز الله حميد نژاد، كارگردان باسابقه سينماى دفاع مقدس، اظهار داشت كه در حال مطالعه و گفت و گو براى توليد پروژه عظيم ذوالقرنين، با محوريت زندگى كورش كبير است و حتى موفق شده موافقت ضمنى مسئولان فرهنگى و سينمايى كشور را هم در اين زمينه به خود جلب كند. اما متاسفانه پس از چند ماه تب داغ اين اظهار نظرها فروكش كرد و همه چيز به دست فراموشى سپرده شد. تلاش حميد نژاد نيز براى كليد زدن آن پروژه به جايى نرسيد و اين در حالى بود كه خبرهايى از هاليوود مبنى بر ساخت آثارى تاريخى با تكيه بر اتفاقات كهن تمدن ايرانى به گوش مى رسيد كه از جمله آن مى توان به شاهزاده پارسى اشاره كرد كه بر مبناى يك بازى رايانه اى به همين نام ساخته شده است. مدتى از اين بحثها گذشت تا اين كه در روزهاى آغازين سال شمسى جارى يكى از نمايندگان پارلمان هلند فيلم بى سر و ته و كوته نظرانه «فتنه» را، با پيوند يكى سرى تصاوير آرشيوى به نمايش درآورد. فتنه كه از لحاظ ارزش هنرى هيچ حرفى براى گفتن نداشت و تنها حاشيه هاى پيرامونش به اشتياق جهانيان براى ديدن اين اثر سخيف دامن زد، بار ديگر خشم مسلمانان را برانگيخت و نشان داد كه اين حركت هاى مشكوك و مسموم همچنان ادامه دارد. در آن برهه از زمان در كشور ما هيچ واكنش مفيدي، حتى در حد يك اعتراض خشك و خالي، هم به گوش نرسيد و سردمداران و روشنفكران و هنرمندان بى تفاوت از كنار آن گذشتند و در اين ميان تنها به همت انجمن منتقدان و نويسندگان سينمايى كشور همايشى يك روزه با نام «همايش كاربردى سينماى ضد فتنه» برگزار شد كه متاسفانه خبرگزارى ها و مطبوعات آن را پوشش مناسبى ندادند و حتى خود منتقدان و نويسندگان هم از آن استقبال شايانى نكردند و همه چيز رنگ و بوى رفع تكليف به خود گرفت. حال در پروژه اى جديد از سوى گردانندگان رسانه هاى بزرگ و پرنفوذ غربى شاهد ساخت مستندى با محوريت تقبيح شيعه در اسلام و معرفى آن به عنوان يك جريان خشن و متعصب هستيم و باز هم مىتوان پيش بينى كرد كه در نهايت واكنش ها در سطحى ظاهرى و زودگذر باقى خواهند ماند. شايد سوالى كه در اين ميان به ذهن مى رسد اين باشد كه به راستى نه در طول چند سال اخير، بلكه در مدت سه دهه گذشته چه حركت مثبت و تاثيرگذارى در عرصه سينما و تلويزيون ايران براى شناساندن فرهنگ و تمدن ملى و دينى مان انجام داده ايم؟ آيا زمانى كه شخصى همچون محمد نورى زاد كه همواره مورد تاييد مسئولين فرهنگى تلويزيون و سينما قرار داشته، ريسكى بزرگ كرد و براى زنده نگاه داشتن ميراث جاودانه اى همچون شاهنامه به ساخت مجموعه چهل سرباز اقدام كرد، بدون درنظر گرفتن سطح كيفى آن مجموعه، با چه ميزان حمايت و تشويق از سوى دست اندركاران فرهنگ و هنر مواجه شد؟ آيا اگر اين تشويق ها ادامه پيدا مى كرد و با فراهم كردن منابع مالى قابل اطمينان متن ادبى سترگى همچون شاهنامه كه سرشار از داستان هاى دراماتيك و جذاب جهانشمول است، دستمايه كار فيلم سازان ما قرار مى گرفت، آيا قادر نبوديم در همين مدت كوتاه به تسخير بازارهاى جهانى اميد داشته باشيم؟ بدون شك تا زمانى كه ديدگاه هايى يك سويه و سليقه اى نسبت به توليد چنين آثارى وجود داشته باشد، دم زدن از شناساندن تمدن، فرهنگ، هنر و باورهاى اعتقادى درخشانمان به جهانيان كارى بيهوده به شمار مى آيد و از شعارهاى معمول فراتر نخواهد رفت. اگر در اين باره نگران هستيم، بد نيست كمى عميق تر نگاه كنيم و بپذيريم با ساخت مجموعههاى ضعيفى كه با در نظر گرفتن هزينه هاى سرسام آورش از لحاظ كيفى به هيچ وجه در جايگاه قابل قبولى قرار ندارند و ميزان جذابيت دراماتيك آنها حتى مناسب حال كودكان مدرسه اى هم نيست، نمىتوانيم به مقابله با آثارى جعلى اما پر زرق و برق نظير ارباب حلقه ها و هرى پاترها برويم و در بين جهانيان كه مسحور تبليغات روزافزون و رنگارنگ رسانه هاى قدرتمند هستند، جايگاهى شايسته براى خودمان دست و پا كنيم. براى پيروزى در جبهه جنگ رسانه اى نيازمند خيزشى بزرگ و همه جانبه در تمام سطوح فرهنگى و هنرى هستيم و البته نبايد اين نكته را از ياد ببريم كه چنين هدفى تنها با يك سرمايه گذارى كلان و برنامه ريزى شده ميسر است، نه با سردادن شعار و دست روى دست گذاشتن!
جمعه 11 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 154]