واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: شعر شناخت طاهره صفارزاده
گرايش به روايت، پيچيدگي در زبان
دوره دوم زندگي ادبي شاعر از سال 1347 با چاپ مجموعه شعر «طنين در دلتا» آغاز ميشود و تا سال 1356 ادامه پيدا ميكند. شاخصههاي اصلي شعر صفارزاده در اين دوره، گرايش به روايت و پيچيدگي است. چاپ دفترهاي «سد و بازوان» و «سفر پنجم» نيز حاصل سلوك ادبي شاعر در اين دوران است.
در شعرهاي اين دوره از زندگي ادبي شاعر، تشبيه و استعاره محلي از اعراب ندارد، و اين «روايت» است كه مركز توجه شاعر قرار ميگيرد و ساختار اشعار او را شكل ميدهد. به شعر زير دقت كنيد:
در كوچههاي تنگ بنارس اگر سيزده سالهاي ديدي
كه دنبال ارابه مهارجه و بانو ميدود و قلوهسنگ پرتاب ميكند
او پسر من است
در پنج سالگي هزار و پنج ساله بود
هزار سال ادامهي آفتاب
بعدها دختربچهاي را سلام گفتم كه رنگ چشمهاي او را داشت
بزرگترين اختراع هميشه از آن شما بودهست
صفر را ميگويم كه آغاز را آغاز نهاد.
(طنين در دلتا)
شعرهايي كه شاعر در اين دوره از زندگي ادبي خويش سروده، از ساختاري پيچيده و ابهامآميز برخوردار است كه خواننده در فهم آنها درميماند. شاعر در اين شعرها به «جريان سيال ذهن» ميدان تاخت و تاز داده و از همين رو فضاي شعرها انتزاعي و ذهني شده است. نيما نيز در بسياري از شعرهاي خويش به رغم تأكيد فراوان بر سادهگويي و نزديكي به طرز بيان طبيعي، به اين شيوه متوسل شده است. توسل به اين شيوه در خواننده انفعال و سرخوردگي ايجاد ميكند و در نهايت به «بحران مخاطب» دامن ميزند:
انفجار
روزنامه صبح و عصرمان بود
ميخوانديم
كنار ميگذاشتيم
دوباره ميخوانديم
شانكا گفت: كاش اين جا نيامده بودم
آلبا گفت: كاش به دنيا نيامده بودي
بوخ ميگفت: ما نويسندگان...!
ليندولف ميگفت: بايد كاري كرد
آلفردو ميگفت:
در يك سال فقط سه شهر را سياحت كرديم
و جُرج ما را به تماشاي امكنهي بيتاريخ ميبرد
«دوگل»، بيادبترين مهمان جهان بود.
(كتاب «طنين در دلتا»، صص 50 ـ 48)
پيچيدگي و مُغلقگويي شاعر در مرحله دوم از زندگي ادبي خويش، برقراري ارتباط خواننده با شعر او را مشكل كرده است. به نظر ميرسد صفارزاده در اين مرحله به نوعي تحت تأثير تئوريهاي ادبي غربي قرار گرفته و مطابق با آن تئوريها به سرودن شعر پرداخته است! چرا كه نوعي تئوريزدگي در شعرهاي اين دوره از زندگي شاعر ديده ميشود، هرچند اين تئوريزدگي ناخودآگاه و در نتيجه آشنايي با زبان و ادبيات خارجي بوده باشد.
رفتار شاعر با زبان در اين دوره، رفتاري مشابه رفتار «پيش فراهنجار» است. يعني شاعر در تلاشِ گشودن راهي جديد براي دستيابي به عرصههاي خلاقيت و نوآوري است كه اين تلاش مؤمنانه در مرحله سوم به ثمر مينشيند كه محصول آن را در دفترهاي «بيعت با بيداري» و «ديدار صبح» مشاهده ميكنيم كه شاعر به زباني پويا، كارآيند و فراهنجار دست پيدا ميكند.
«بيعت با بيداري»، طليعه رفتار فراهنجار
بدون هيچ ترديدي يك شاعر زماني ميتواند بر قلّه خلاقيت و نوآوري صعود كند كه موفق به در پيش گرفتن رفتاري فراهنجار با زبان باشد. رفتار فراهنجار با زبان منحصر به آن گروه از شاعران است كه از دانش، بينش، رفتار فراهنجار با زبان منحصر به آن گروه از شاعران است كه از دانش، بينش، بصيرت و اجتهاد ادبي برخوردارند. رفتار فراهنجار با زبان همچنان كه از نام آن پيداست به رفتاري اطلاق ميشود كه شاعر به خاطر تسلط و اشرافي كه نسبت به زبان دارد، خود را در چارچوب هنجارهاي رايج ادبي عصر خويش محدود و محصور نميكند. در اين شيوهي رفتاري، شاعر با اتكاء به بصيرت و اجتهاد خويش در اين عرصه، زبان را به چالشي جدّي با نيازهاي ادبي عصر خويش ميكشاند و براي آن كه بتواند توانايي پاسخگويي به اين نيازها را پيدا كند، به رفع كاستيها و مرمّت و بازسازي بناي زبان ميپردازد. اتخاذ اين شيوه رفتاري با زبان باعث تبديل «شعر» به «فراشعر» ميشود.
سه شنبه 8 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 67]