تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ارزش چهار چيز را جز چهار گروه نمى‏شناسند : جوانى را جز پيران، آسايش را جز گرفتاران...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833851313




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رنج های بیشمار نازنين ۹ ساله


واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: پدربزرگ و مادربزرگ ناتني ام پير هستند و اعصاب ندارند. آن ها با کوچکترين اشتباهي که مي کنم مرا با شيلنگ کتک مي زنند و بعضي شب ها داخل انباري تاريک زنداني مي شوم.

خراسان: روپوش مدرسه به تن داشت و در گوشه اي ايستاده بود. او در حالي که مثل ابربهاري اشک مي ريخت آستين مانتوي خود را بالا زد و با نشان دادن آثار کبودي و ضرب و جرح روي دست هاي لاغر اندامش گفت: ببينيد چه بلايي به سرم آورده اند! به خدا قسم تمام بدنم همين طوري کبود است و استخوان هايم درد مي کند!

«نازنين» دختر ۹ ساله اي است که قرباني اشتباهات والدين خود و بي رحمي پدربزرگ و مادربزرگ سنگدل خود شده است.

او با دستان کوچکش قطرات زلال اشک را از روي گونه هاي معصوم خود پاک کرد و با صدايي بغض گرفته در بيان داستان تلخ و سوزناک زندگي اش گفت: امروز از مدرسه فرار کردم و به اين جا (کلانتري قاسم آباد مشهد) آمدم تا کمکم کنيد.کاش زير ماشين مي رفتم و از اين دنيا راحت مي شدم.

هر روز صبح توي مدرسه وقتي هم کلاسي هايم ساندويچ يا خوراکي که از خانه آورده اند را از داخل کيف خود در مي آورند و مي خورند من غصه مي خورم. دوستانم هميشه از بابا و مامان خود تعريف مي کنند و مي گويند به گردش و يا ميهماني رفته اند اما من هميشه با عروسک هايم جشن تولد مي گيرم و بعضي وقت ها هم به دوستانم دروغ مي گويم که ديشب به پارک يا ميهماني رفتيم.

در اين لحظه دخترک در کيف مدرسه اش را بازکرد و با عجله عکس مادرش را درآورد و گفت: من از مامانم فقط همين عکس را دارم و با آن زندگي مي کنم.

نازنين ادامه داد: ۳ سال قبل بابا و مامانم با هم دعوا کردند چون مامانم با يک مرد غريبه دوست شده بود. آن ها نقشه کشيده بودند که پدرم را بکشند ولي بابا متوجه شد و گير افتادند.دخترک آهي کشيد و افزود: بابا از اين موضوع خيلي ناراحت شده بود و مامانم را طلاق داد و قرار شد من با پدرم زندگي کنم.

يک سال قبل بابا زن گرفت. من نامادري ام را مثل مامانم دوست داشتم و فکر مي کردم مي توانم با او زندگي کنم اما پدرم گفت تو مزاحم زندگي مان هستي و مرا به خانه پدر و مادر نامادري ام برد. پدربزرگ و مادربزرگ ناتني ام پير هستند و اعصاب ندارند. آن ها با کوچکترين اشتباهي که مي کنم مرا با شيلنگ کتک مي زنند و بعضي شب ها داخل انباري تاريک زنداني مي شوم.هر وقت هم به باغ آن ها مي رويم مرا به جلوي سگ مي برند. هر چه جيغ مي کشم و مي گويم از سگ مي ترسم فايده اي ندارد و آن ها مي گويند اگر به حرف هاي شان گوش ندهم مرا داخل لانه سگ خواهند انداخت.

دخترک افزود: يک بار فرار کردم و با تاکسي به خانه مادرم رفتم. او و همان مردي که قبلا با هم دوست بودند و ازدواج کرده اند، زندگي خوبي ندارند. وقتي ديدم شوهر مادرم چه طور او را کتک مي زند دلم براي مامانم سوخت و از ترس به خانه پدربزرگ ناتني ام برگشتم ولي ديگر خسته شده ام. براي همين هم از مدرسه فرار کردم.

نازنين دست هاي کوچکش را زيرچانه اش گذاشت و گفت: من مثل بچه هاي ديگر که بابا و مامان دارند خوشبخت نيستم و نمي توانم خوب زندگي کنم. شايد خدا مرا دوست ندارد.

اما واقعيت اين است که خدا اين گل زيبا و دوست داشتني که چشم هاي معصوم و زيبايش از قطرات باران دلتنگي سيراب شده را دوست دارد و شايد او هم روزي به آرزوهاي قشنگي که دارد برسد.

در خور يادآوري است به دستور سرهنگ خراساني، رئيس کلانتري قاسم آباد مشهد هماهنگي هاي لازم با مراجع قضايي و اورژانس اجتماعي ۱۲۳ سازمان بهزيستي براي مداخله و پي گيري اين موضوع به عمل آمده است.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن