واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: خشونتتمام عيار

نقد- ترجمه - ناهيد پيشور:
«فيلم پيشرفته» از گزارههاي توصيفي جديدي است كه بهتازگي در فرهنگ اصطلاحات منتقدان سينمايي وارد شده و تقريبا در يادداشتهاي بيشتر آنها جاافتاده است اما كاربرد نابجا، مكرر و بعضا اغراقآميز اين عبارت متعارف، آنرا به يك معيار كليشهاي و عملا ناكارآمد بدل كرده است.
به هر جهت اگر قرار به سنتشكني نباشد و بخواهيم با چنين سنگ محكي «تحت تعقيب» را ارزيابي كنيم بايد بگوييم كه اين فيلم از پيشرفتهترين جناييهاي پيشرفته است!
لباس چرميهاي قسم خورده مارك ميلار فرصت مناسبي را در اختيار دارند تا در هزارتوي پرفرازونشيب تحت تعقيب، قصه را پيش ببرند، در اين تقلا مهارتهاي آدمكشيشان را در كمال قساوت به نمايش بگذارند و صحنههاي نفسگير و بعضا بيمنطقي را از حركات اكشن و نمايشي خلق كنند! اين فيلم اقتباس آزاد سينمايي تيمور بكمامتبوف فيلمساز خلاق و تواناي قزاق از مجموعه كتابهاي كميك مارك ميلار است كه در سالهاي 2003 و 2004 منتشر شد و طرفداران زيادي پيدا كرد.
رد ماتريكس برادران واچووسكي محصول 1999 در جايجاي اين فيلمنامه عالي ديده ميشود. تيم نويسندگي قوي مايكل براندنت، درك هاس و كريس مورگان با دخل و تصرف در استعارات اثر ياد شده و اعمال تغييراتي در برداشتهاي الهام گرفته از آن سناريوي اين فيلم را نگاشته و پرداختهاند.
اين تريلر پرسروصدا در بحبوحه رقابت فيلمهاي اكران تابستان، سينمادوستان زيادي را مسحور افسون وسوسهانگيزش ساخته و جنجالي بودن آن سبب شده كه مديران استوديو با اميدواري چشم به گيشه آن بدوزند. بيشتر تحليلگران در اين مورد اتفاقنظر دارند كه فيلم طبق سفارشهاي ويژه و اصول تعريفشدهاي ساخته شده و ريتم تند و مناسبي دارد. اين فيلم فرياد اعتراضآميز موج نكوهشگري است كه در جامعه هنري آمريكا بهراه افتاده و اينبار هم از بطن هاليوود برميخيزد؛ بازتاب نگاه انتقادي بكما متبوف به يكي از آخرين سياستهاي اتخاذ شده سران اين كشور كه در پي حكم جديد ديوان عالي ايالات متحده و تصويب قانون واگذاري حق حمل اسلحه به شهروندان و صدور مجوز استفاده از آن براي دفاع از خود سينمايي شده است!
كارگردان با تصوير يك داستان جنايي پر افت و خيز ميگويد كه اگر اين اسلحه به دست يك شهروند ساده، سرخورده از مشكلات اجتماعي و البته تحريك شده بيفتد چه فاجعهاي رخ خواهد داد!
تحت تعقيب شروع خوبي دارد و تقريبا در مقدمهپردازي نميتوان هيچ خردهاي به آن گرفت. در نگاه كلي استاندارد يك تريلر تابستاني و مخاطبپسند است كه المانهاي شاخص و تأثيرگذار بسياري از كارهاي موفق سينماي جهان چون ماتريكس، ترميناتور، جنگ ستارگان و هري پاتر را تلفيق كرده و براي سنگينتر كردن فيلم كمي چاشني سه گانه بورن را هم به آن افزوده است.
در يكسوم مياني فيلم است كه اعضاي گروه فراترنيتي موفق ميشوند از قهرمان ضعيفالنفس و بيدستوپايشان يك قاتل آبديده و سنگدل بسازند. اين زنگ خطري براي مكآواري بازيگر نقش وسلي است كه شايد ميتوانست با تدبير خود احتمال بههم ريختن تصوير كاراكتر جاستين لانگ در «آزاد زندگي كن و سخت بمير» را در ذهن تماشاگر از بين ببرد.
تداعي حضور لطيف او در فيلمهاي سطح بالاي انگليسي چون تاوان و آخرين پادشاه اسكاتلند و تأثيرپذيري كاراكترش از آن لطافت و ملايمت، سبب ميشود كه تماشاگر نتواند با او در تحت تعقيب كنار بيايد، اما طولي نميكشد كه اين بازيگر توانا دستاويز نزديك شدن به تيپ شخصيتياش را مييابد و رمز جاودانه شدن را چون توني مگواير كشف ميكند؛ قهرماني كه بعد از برههاي نهچندان كوتاه از يك عنصر نسبتا نامؤثر چهره اسپايدرمن را ساخت و آنرا ماندگار كرد.
مك آواري همچون ديگر بازيگراني كه بهواسطه نقش يا كاراكتر خاصي شهرت مييابند بايد براي اين چهره شدن و به بلوغ رساندن شخصيتي كه قرار است ماندگار شود ويژگيهاي منحصربهفرد و بارزي را بهنام خود ثبت ميكرد.
از همين رو سعي كرده در گويش اولين كاراكتر هاليوودياش - وسلي- از لهجه آمريكايي استفاده كند. به هر حال نقشآفريني بينظير و پرجنبوجوش او، شما را از دنياي كوچك و پرزرقوبرق شاهكارهاي درام تئاترگونه،وازده و در دامان پرتنش اكشنهاي جنجالي و پرسروصداي تابستاني گرفتار ميسازد. تيمور بكما متبوف در تصوير صحنههاي خشن و ويرانگريهاي عمدي خساست بهخرج نداده! هرچند كه تعداد اين سكانسهاي اكشن و گاهي فرعي كه در روند قصه نقشي ندارند برخي از منتقدان را آزرده، اما واقعيت آن است كه با راهبرد بصري كارگردان مغايرتي ندارد.
اين خالق آثار مشهور و امپايري كه «نگهبان شب» را هم در كارنامه دارد، ثابت كرده در خلق دنياي تاريكي كه در آن فانتزيهاي اوج گرفته با رئاليسم عرف و كهنه در تضاد هستند تبحر زيادي دارد. او نهتنها زندهدلي و روح فيلمهاي اكشن هنگكنگي كلاسيك را در تحت تعقيب دميده بلكه از شگردهاي تأثيرگذاري بيشتر آنها چون تركيب حركات سريع و آهسته، شليكهاي گمراهكننده و مويي و فرهنگ واژگان خاص بهره ميگيرد و خصايص منحصربهفرد حرفهاياش را نيز به آن ميافزايد.
بكما متبوف در تصوير داستان خود، قاتل ادراك و شعور تماشاگر است و با تلفيق حركات آهسته و سريع صحنهها زيست آهنگتان را بههم ميريزد و بهشدت شما را تحت فشار ميگذارد، بهطوريكه احساس ميكنيد كه سوار بر اين گلولهها مسير دايرهوار آنها را طي ميكنيد و با همان ضرب و صداي وحشتناك به هدف برخورد ميكنيد. آنجلينا جولي با آنكه نه قهرمان است و نه ضدقهرمان، فيلم را روي يك انگشتش ميچرخاند و در اين همكاري تشريفاتي نهتنها فيلم را تحتالشعاع خود قرار داده بلكه بزرگان هاليوودي را هم زير سايه سنگين حضورش كمرنگتر جلوه ميدهد.
نگاه جولي ميگويد كه اين فيلم برايش حكم يك اسباببازي كوچك را دارد كه مدت كوتاهي سرگرمش كرده است! او با درخشش در دشوارترين كاراكترها اين عادت را به تماشاگر داده كه نقش شخصيتهاي عادي را از او نپذيرد. منتقد ديترويتنيوز معتقد است كه فيلم تازه بكما متبوف يا بهعنوان بهترين فيلم قرن شناخته ميشود يا كممايهترين كار سينمايي در تمامي اعصار! اما به احتمال قوي جايگاهي ميان اين 2 گزينه خواهد يافت.
صحنههاي تماشايي پرتحرك اكشن فيلم و حركات نمايشي هيجانانگيز آن، ستارههاي بيچونوچراي اين فيلم سرگرمكننده هستند؛ آنقدر پرمخاطره و پرهيجان كه يك ساعتي طول ميكشد تا بعد از تماشاي آن ضربان قلبتان به حالت عادي برگردد و بتوانيد ريسمان داستاني را در ذهن شوكهشدهتان پيدا كنيد. اگر مجله ماكسيم بخواهد دامنه فعاليتهايش را گسترش دهد و به تحليلهاي سينمايي رويآورد تحت تعقيب را يك داستان كممايه و بيمنطق ارزيابي ميكند كه صرفا جنبه تجاري دارد.
ديويد فير تحليلگر تايماوت نيويورك ساخته جديد كارگردان قزاق را معادل سينمايي نوشيدنيهاي انرژيزا ميداند و تعبيرش را اينطور استدلال ميكند: تحت تعقيب تلاش ميكند بهطور تصنعي و از راه دور، غدههاي آدرنالينتان را تحريك كند تا فقط چند دقيقهاي بيشتر شما را در هيجان و تحتتأثير احساسات بيمنطق قرار دهد. حضور مكآواري سنگدل، اين فرايند را در فضايي خشن كامل ميكند و با اين جمله كه «من هم بازندهام، درست مثل شما!» شعور تماشاگر را نشانه ميگيرد!معدود صاحبنظراني كه قبلا منبع اصلي يعني كتابهاي ميلار را خواندهاند اين اقتباس سينمايي را وفادار به مأخذ اصلي نميدانند و معتقدند كه سناريو از محوريت قصه اصلي منحرف شده و اساسا عمق و سنگيني تفكر نويسنده را ندارد.
با اين وجود شايد او بهنوعي خوانندگانش را در مديومي كه كار كرده تحقير كند اما صاحب انديشه است. وي نگرش خاص خودش را در قالب يك سبك خاص آورده و زيركانه آنرا براي مخاطبش خواندني كرده، اما فيلم بيآنكه حتي از اين ترفندها بهرهجويد تنها به تصوير صحنههاي نفسگير اكشن بسنده ميكند. اگر تا به حال فيلمي را درباره قاتلان لباس چرمي ديده باشيد قطعا با فضاي اين فيلم آشنايي خواهيد داشت.
به هر جهت سرعت و مهارت فيلمسازي كارگردان، ميان وجوه مثبت و منفي آن تعادل ايجاد كرده و با وجود آنكه داستان تا حد زيادي از جريان منبع فاصله گرفته در ژانر اكشن يك اثر شاخص و سرگرمكننده محسوب ميشود و با حفظ رويكرد اصلي آنرا به حوزهاي كاملا متفاوت اما رضايتبخش ميكشاند. اما منتقد گاردين در يادداشتي درباره اين فيلم مينويسد: بهنظر ميرسد گروهي از پسربچههاي 13، 14ساله سناريوي تحت تعقيب را نوشتهاند كه هنوز به فوت و فن كار آشنايي نداشتهاند و حاصل كارشان درست بهاندازه خطابه سياسي سخنگوي مجمع زن گريزان بيتأثير از آب درآمده است.
نيويوركتايمز- ژوئن 2008
تاريخ درج: 8 مرداد 1387 ساعت 09:25 تاريخ تاييد: 8 مرداد 1387 ساعت 09:48 تاريخ به روز رساني: 8 مرداد 1387 ساعت 09:47
سه شنبه 8 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]