تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 29 اسفند 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):كمال ادب و مروت در هفت چيز است: عقل، بردبارى، صبر، ملايمت، سكوت، خوش‏اخلاقى و مدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1866373656




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آقای خنده


واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: داستانی از هانریش بل

موقعی که از من راجع به شغلم می پرسند، شرمنده می شوم. صورتم قرمز می شود و خجل می شوم. اون هم من، که معمولاً انسانی هستم با اعتماد به نفس.
من به آنهائی حسادت می کنم ، که می توانند بگویند من بنا یا آرایشگر هستم. به حسابدار یا نویسنده هم حسادت می کنم . زیرا که به سادگی می توانند شغلشان را بیان کنند.
همة این مشاغل را می شود از نام و عنوانشان فهمید و احتیاجی به توضیح و تفصیل نیست.
ولی من باید راجع به شغلم به همه توضیح بدهم.

من آقای خنده هستم . شغل من خندیدن است. اگر چنین اعترافی بکنم، باید اعتراف دیگری را هم به آن اضافه کنم.
اگر از من سؤال شود ، که آیا از این طریق امرار معاش می کنم، باید بگویم بله. چون این حرف مطابق با حقیقت است. من واقعاً از طریق خندیدن امرار معاش و زندگی می کنم و خوب هم زندگی می‌کنم. زیرا که این شغل، اگر از زاویة اقتصادی به آن بنگریم ، طرفداران زیادی دارد. من خوب می خندم و این حرفه را آموخته ام. هیچ کس دیگری نمی تواند مثل من بخندد و هیچ کس هم مثل من به فوت و فن این هنر آگاهی ندارد. من مدتها خودم را هنرپیشه می نامیدم تا مجبور به توضیح نباشم.
ولی هنر سخن گفتن و ادا درآوردن در من بقدری ضعیف است که دیدم عنوان هنرپیشه با حقیقت مطابقت ندارد. من حقیقت را دوست دارم و حقیقت این است که شغل من خندیدن است. من نه دلقک هستم و من مضحک. من مردم را به خندیدن وادار نمی کنم بلکه خندیدن را نشان می دهم. من می توانم مانند یک امپراتور رومی بخندم ، یا مانند یک شاگرد مدرسة حساس. من خندیدن در قرن هفدهم را به همان خوبی می دانم که خندیدن در قرن نوزدهم را. اگر لا زم باشد می توانم خندیدن در تمام قرون و اعصار را نشان بدهم یا خندیدن تمام طبقات جامعه یا تمام افراد را از لحاظ سنی نشان بدهم. من این حرفه را آموخته ام، همانطور که یک کفاش می آموزد، که چگونه کفش بدوزد. خندة آمریکا در درون سینه ام محفوظ است. همینطور خندة آفریقا. خندة سفید، خندة سرخ، خندة زرد.
اگر حق زحمت مرا بدهند، آنطور که کارگردان بخواهد، خواهم خندید. من قابل اغماض نیستم . خندة من روی نوار و صفحه ضبط می شود. کارگردان‌های رادیو مرا با سلا م و صلوات تحویل می گیرند. من می توانم سنگین بخندم یا ملا یم. من می توانم جنون آور بخندم. من می توانم مانند یک مأمور قطار بخندم یا مانند یک شاگرد بقال. خندة صبح یا خندة عصر، خندة شب یا خندة غروب.
خلا صه کنم: هر موقع یا هر طور که شما بخواهید، می توانم بخندم.
باور کنید که این شغل بسیار خسته کننده است. من می توانم با خندیدنم مردم را به خنده وادارم. بدین ترتیب من به آدمی تبدیل شده ام که اگر نباشم ، دیگران کارشان پیش نمی رود. حتی کمدین‌های درجه سه و چهار هم از وجود من استفاده می کنند و اینها کمدین‌هائی هستند که در کارشان زیاد موفق نیستند و من هر شب در واریته ها نشسته ام و به طور پنهانی در جاهای ضعیف طوری می خندم که دیگر تماشاچیان را وادار به خندیدن می کنم . البته اینطور خندیدن هم حساب و کتاب دارد. باید به موقع بخندم، نه زودتر، و نه دیرتر . بلکه به موفع. در این مواقع من می زنم زیر خنده و روده بر می شوم و دیگر تماشاچیان را هم بدین ترتیب وادار به خندیدن می کنم و کمدین مزبور را نجات می دهم . بعد از خندیدن و اتمام برنامه به پشت صحنه می روم و پالتویم را با رضایت تمام می پوشم و محل کارم را ترک می کنم.
در خانه معمولاً چند تلگرام انتظارم را می کشند که روی آنها نوشته شده است: به خندة شما نیاز داریم، روز سه شنبه. و چند ساعت بعد من در یک قطار نشسته ام و از بی برنامگی خودم نا راضی هستم.
هر کسی می داند که بعد از کار یا در ایام تعطیلا ت من تمایلی به خندیدن ندارم. مانند کسی که شیر می‌دوشد یا مانند یک بنا . که شیردوش بعد از دوشیدن گاو دیگر نمی خواهد گاوش را ببیند یا بنا بعد از اتمام کارش دیگر نمی خواهد سیمان را ببیند. یا نجار در خانه اش دری دارد که خوب باز و بسته نمی‌شود یا کشوی میزی که گیر می کند . قناد معمولاً خیار شور را دوست دارد، قصاب شکلا ت را و نانوا هم کالباس را به نان ترجیح می‌دهد. گاوبازان معمولاً کبوتر بازند. اگر از دماغ بچه‌ی یک مشت‌زن خون جاری شود، رنگ مشت زن می پرد . من همة این ها را خوب می دانم و به همین علت هم بعد از اتمام کارم دیگر نمی خندم . مردم شاید حق داشته باشند که فکر کنند من آدم بدبینی هستم.
در سالهای اول زندگی مشترکمان ، یک روز خانمم به من گفت : کمی بخند. ولی حالا می فهمد که من از پس این خواهش او برنمی آیم. من خوشحال می شوم اگر بتوانم ماهیچه های صورتم را خسته نکنم.
بله ، حا لا دیگر خندیدن دیگران مرا عصبی می کند. برای اینکه شغل و حرفة خودم را به من یادآوری می کند . بدین ترتیب ما زندگی آرام و با صفائی داریم ، چونکه خانم من هم دیگر خندیدن را فراموش کرده است. هر از چندی – به ندرت – لبخند ملیحی می زند و من هم جوابش را می دهم. ما به آرامی با هم صحبت می کنیم زیرا که من از سروصدای واریته ها متنفرم . از سروصدائی که هنگام ضبط برنامه در استودیوها حکمفرماست ، تنفر دارم.
کسانی که مرا نمی شناسند ، فکر می کنند من آدم ترش روئی هستم . شاید هم باشم ، برای اینکه من باید همه روزه دهانم را برای خندیدن بازکنم . با قیافه ای جدی ، زندگیم را می کنم و هر از گاهی لبخند کوچکی بر لبم می نشیند.
گاهی از خودم می پرسم که آیا من تا کنون خندیده ام؟ خودم معتقدم که نه ، نخندیده ام . خواهران و برادرانم می گویند که توهمیشه جدی بودی. بدین ترتیب من به طرق مختلفی می توانم بخندم ، ولی خندة واقعی خودم را نمی شناسم.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 254]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن