واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: عقلها در تحير ازكرامات موسي بن جعفر(ع)
تهران- خبرگزاري ايسكانيوز : 25 رجب سال 183 هجري قمري مصادف با شهادت هفتمين اختر تابناك آسمان امامت و ولايت، حضرت امام موسي بن جعفر(ع) است، ضمن تسليت شهادت آن امام همام به مسلمانان جهان ، به شرح ابعاد شخصيتي وگوشه اي از فضائل و خصايل آن حضرت مي پردازيم.
نام آن امام بزرگوار موسي و لقب مشهور او كاظم، عبد صالح، عالم و باب الحوايج و كنيه مشهور ايشان ابوالحسن الاول است. عمر آن بزرگوار تقريباً پنجاه و چهار سال بود. در هفتم صفر سال 128 هجري متولد شد و در بيست و پنجم رجب سال 183 به دست سندي بن شاهك و به دستور هارون الرشيد لعنة الله عليه مسموم و به درجه رفيع شهادت نايل شد....
مدّت امامت آن بزرگوار مثل پدر بزرگوارشان سي و چهار سال است و در اين مدّت غالباً يا زندان و يا در تبعيد بوده است. آن حضرت در ميان مردم نفوذ كامل داشت و هميشه در حال مبارزه با دشمن بود و دشمن نيز فوق العاده از ايشان بيمناك بود. دشمن از ترس مي خواست ايشان را در سكوت به خاك بسپارد كه پروردگار عالم چنين نخواست و آن بزرگوار با تجليل خاصي به خاك سپرده شد. چنانچه موقع مرگ، بسياري از قضات و علما و بزرگان را جمع كردند تا شهادت دهند كه حضرت به مرگ طبيعي از دنيا مي رود ولي حضرت، سخنان دروغ آنان را فاش فرمود.
القابي كه براي موسي بن جعفر و همچنين براي ساير اهل بيت وجود دارد بي علت نيست و همه از عالم ملكوت تعيين شده است.
موسي بن جعفر(ع)را كاظم گفتند زيرا آن بزرگوار، صابر و حليم بود و مصايب روزگار نتوانست او را از پا درآورد. در زيارت آن بزرگوار مي خوانيم: «اي خداوند درود بفرست بر پيامبر ،محمد بن عبدالله و اهل بيت معصوم او و درود بفرست بر موسي بن جعفر كه وصّي اوصيا، و پيشواي شيعه و محل بروز صفات خداوند متعال و وارث سكينت و وقار ـ كه در مصايب روزگار خود را نباخت، دين، مردانگي، شخصيت و آقايي خود را حفظ كرد ـ و وارث حكمتها و علم هاي اهل بيت است.»
خلاصه سخن، كاظم ،كاظم است، صابر است، حليم است، سعه صدر دارد، در توفانها و در جزر و مد روزگار مثل كوه پابرجاست و دشمن نمي تواند او را از پاي درآورد. هارون الرشيد خيلي مايل بود كه موسي بن جعفر در مقابلش خضوع كند ولي با اين آرزو به گور رفت.
ربيع مي گويد: «هارون مرا به زندان نزد موسي بن جعفر فرستاد و پيغام داد: مي دانم بيگناهي ولي صلاح من و تو اين است كه در زندان باشي، از اين جهت هر غذايي كه مايل باشيد بفرماييد تا براي شما تهيه كنند.» ربيع مي گويد با اين پيغام، يعني با اين حيله، به زندان آمدم. حضرت به نماز بودند و من هرچه مي خواستم صحبت كنم مشغول نماز ديگري مي شد تا سرانجام در آخر يكي از نمازها پيغام را دادم. حضرت با كمال بي اعتنايي جمه اي فرمودند و مشغول نماز شدند. آن جمله چنين بود:
لاحاضر لي مال فينفعني ولم اخلق سئولا.
«ثروت نزد من نيست تا از آن بهره گيرم و خداوند مرا سائل ـ حاجت خواه ـ خلق نكرده است.» يعني ما اهل بيت از كسي حاجت نمي خواهيم. ما شيعيان خود را امر كرده و ميكنيم كه سؤال بيجا، سؤال براي پر شدن شكم، و مصرفهاي بيجا نكنند. ربيع مي گويد: «هارون دفعه ديگر مرا پيش موسي بن جعفر فرستاد كه بگويم به گناه خود اقرار كنيد تا شما را از زندان رها كنم، و بدانيد هيچ كس جز من و شما نمي فهمد، زيرا من قسم خورده ام تا شما اقرار به تقصير نكنيد شما را رها نكنم، حضرت فرمودند: به هارون بگو هر روزي كه بگذرد يك روز سخت از من و يك روز لذت بخش از تو مي گذرد. حاكم ميان من و تو خدا است و چند روزي از عمر من باقي نمانده است.» ربيع مي گويد جواب موسي بن جعفر براي هارون به قدري كوبنده بود كه چند روز آثار غم و غصه و شكست را در سيماي او مي ديدم.
توضيح القاب آن حضرت
عالم ، با توجه به اينكه عمر موسي بن جعفر (ع) در زندانها و تبعيدها گذشت و دشمن اسلام و انسانيت نگذاشت كه مردم از علم موسي بن جعفر بهره گيري كنند، ولي با اين همه موسي بن جعفر (ع) توانست افرادي لايق، و فقيه به عالم اسلام هديه كند. شيخ طوسي رحمه الله عليه در معرفت رجال خود افرادي نظير يونس بن عبدالرحمن، صفوان، بن يحيي، محمد بن ابي عمير، عبدالله بن مغيره، حسن بن محبوب، احمد بن ابي نصر، و نظير اينان را كه از فقها شيعه هستند نام مي برد كه همه از اصحاب اجماع هستند. موسي بن جعفر اصحابي چون علي بن يقطين داشت كه به تشيّع بسيار خدمت كرده است، و موسي بن جعفر او را امر نموده بود كه زير پرچم ظلم بماند، چون او سمت وزارت هارون الرشيد را داشت و موسي بن جعفر (ع) از او مواظبت كامل كرد. موسي بن جعفر در خودسازي و تهذيب نفس مواظب او بود، در حفظ و حراست او نيز كوشا بود و ما به دو قضيه در اين باره اشاره مي كنيم:
ـ ابراهيم جمال كه از شيعيان خوب است قصد زيارت موسي بن جعفر را كرد و به بغداد آمد تا علي بن يقطين را ملاقات كند ولي نتوانست او را ببيند، پس به مدينه بازگشت. موسي بن جعفر (ع) سراغ علي بن يقطين را از او گرفت، ابراهيم قضيه خود را نقل كرد. همان سال علي بن يقطين مشرف شد تا خدمت موسي بن جعفر برسد و نصف شب به خانة موسي بن جعفر وارد شد. امّا حضرت او را نمي پذيرفت. شب دوم و شب سوم هم پذيرفته نشد تا اينكه به گريه و التماس افتاد و مي گفت نمي دانم تقصيرم چيست. حضرت او را پذيرفت و فرمود: تا ابراهيم جمال از دستت راضي نشود از تو راضي نيستم. بالاخره بطور خرق عادت او را روانه كوفه كرد و او نصف شب در خانه ابراهيم را زد چون ابراهيم را ديد، گريه كرد، التماس كرد كه از من راضي باش حتي او را جبراً واداشت كه پايش را روي صورت علي بن يقطين بگذارد. چون به مدينه بازگشت، حضرت فرمودند از تو راضي شدم. و اين كار لطف خاصي بود براي تهذيب نفس كه موسي بن جعفر عليهم السلام به او عنايت فرمود.
ـ هارون الرشيد يك پارچه قيمتي به علي بن يقطين جايزه داد علي بن يقطين جامه را خدمت موسي بن جعفر (ع) فرستاد. حضرت پارچه را برگردانيد و فرمود: «پارچه را معطر كن و در جاي محفوظي از آن نگهداري نما.» سعايت كاران قضيه را به هارون اطلاع دادند. روزي هارون پرسيد: كجا است جامه اي را كه به تو جايزه دادم چرا نمي پوشي؟ علي بن يقطين گفت: چون هديه شما بود آن را معطر كردم و در جاي محفوظي نگهداري مي كنم و غلام خود را فرستاد تا پارچه را آورد. هارون سم خورد كه از آن پس حرف ديگران را درباره او نپذيرد.
موسي بن جعفر سلام الله عليه علاوه بر آن افرادي كه شمرده شد و گفتيم كه از اصحاب اجماع بوده اند، افرادي ديگر كه آنان نيز از بزرگان شيعه هستند و به مذهب تشيع فوق العاده خدمت نموده اند چون علي بن يقطين را به عالم تشيع هديه فرمودند.
اگر بخواهيم درباره علم موسي بن جعفر (ع) سخن گوييم، بهتر است جمله اي كه در زيارت آن بزرگوار است و در ساير زيارات نيز ديده مي شود صحبت كنيم و آنجمله عيبة الانوار است.
عيبه به معني صندوقچه اي است كه جواهرات گرانقيمت را در آن مي گذارند. موسي بن جعفر سلام الله عليه عيبه علم خداوند متعال است، عيبه قدرت خدا است، عيبه رحمت واسعه حق است، جايگاه صفات حق است.
ما هرچه درباره علم موسي بن جعفر سخن بگوييم، نمي توانم رساتر، پر محتواتر، عاليتر، و نوراني تر از جمله عيبه الانوار گفته باشيم.
عبد صالح، در توضيح اين لقب به جمله اي از زيارت آن بزرگوار اشاره مي كنيم:
«درود بر موسي بن جعفر كه زنده مي داشت شب را هميشه تا سحر به استغفار هميشگي و سجده هاي طولاني و گريه هاي سرشار و مناجات بسيار و ناله هاي پي در پي.»
راوي مي گويد: موقعي كه موسي بن جعفر در بغداد در تبعيد بود، هارون مرا به دنبال او فرستاد. موسي بن جعفر را در خرابه اي پيدا كردم كه كوخي از ليف خرما در آن ساخته شده و موسي بن جعفر آنجا زندگي مي كرد. غلامي در مقابل آن بزرگوار نشسته و با قيچي، مواضع سجدة ايشان را مقراض مي كرد. آن بزرگوار از بس به سجده رفته بود، مواضع سجده او پينه بسته بود.
يكي از مناجاتهاي مشهور آن حضرت در زندان اين است: «خدايا جاي خلوتي را براي عبادت مي خواستم، شكر تو را كه به من عنايت فرمودي.»
اما لقب باب الحوائج
محمد بن طلحه شافعي درباره موسي بن جعفر (ع) چنين مي گويد:
همانا موسي بن جعفر پيشواي جليل القدر و عظيم الشأن است. او شب زنده دار و مطيع اطاعت پروردگار است. كراماتي از او نقل است كه شب را تا به صبح به عبادت مي پرداخته، به سجده بوده، به نماز مي ايستاده، و روز را به روزه و اعانت به ديگران به پايان مي رسانيده است. لقب آن بزرگوار كاظم بوده است. نسبت به افرادي كه به او بد مي كرده اند گذشت و احسان داشت، و لقب او عبد صالح نيز بوده است بخاطر كثرت عبادت و حال عبوديتي كه داشته است. لقب باب الحوائج نيز داشته است. هر كس به او متوسل شود حاجتش داده مي شود. كرامات موسي بن جعفر بقدري فراوان است كه عقلها در تحير است.
خطيب خوارزمي مي گويد: «هر غمي كه براي من پيش آمد به سر قبر موسي بن جعفر رفتم و غم خود را آنجا از خود دور كردم.»
تاريخ و تجربه نشان داده است كه موسي بن جعفر باب الحوايج است. در تاريخ نقل است يكي از خلفا مبتلا به دل درد شد و حكيمان دواهايي به او تجويز كردند، ولي حكيم مخصوص او كه نصراني بود گفت اين دواي درد نيست و اگر مي خواهي شفا يابي بايد دست بسوي كسي بزني كه نزد خدا منزلت داشته باشد. آن خليفه گفت موسي بن جعفر را بياوريد. چون حضرت آمدند دعايي كردند و او شفا يافت. بعداً از آن بزرگوار سؤال شد كه چه فرموديد؟ حضرت فرمودند: اين دعا را براي او خواندم: اللهم كما اريته ذل معصيته فاره عز طاعتي. «اي خدا چنانكه ذلت گناه را به اين مرد نشان داده اي، عزت اطاعت مرا نيز به او نشان ده.» چه كلام رسايي، چه كلام لطيفي، چه كلام سازنده اي، چه كلام كوبنده اي.
شيخ طوسي رحمه الله در رجالش از حماد نقل مي كند كه: «خدمت موسي بن جعفر (ع) رسيدم و از ايشان خواستم كه دعايي بفرمايند تا خداوند زن خوب، خانه خوب،فرزند شايسته و توفيق حج براي پنجاه سال بمن عنايت كند. حضرت دعا فرمودند: مدتي نگذشت كه خداوند همه آنها را به من عنايت كرد.» اين شخص همه ساله به حج رفته است. موقع احرام براي غسل در آب رفت و غرق شد و نتوانست در آن سال حج بجاي آورد. و اين گونه قضايا در حق موسي بن جعفر در تاريخ فراوان است.
علت شهادت موسي بن جعفر (ع)
بايد گفت موسي بن جعفر فداي صفات ديگران شد. حسد از يحيي برمكي، جاه طلبي از هارون الرشيد، پول پرستي از علي بن اسماعيل برادر زاده آن حضرت. تاريخ شهادت وي چنين است: ابن اشعث شيعي، تربيت امين پسر هارون را به عهده داشت و چون خيلي مقرب هارون بود يحيي برمكي هراس آن داشت كه پس از هارون خلافت به دست امين افتد و ابن اشعث به جاي او بنشيند. حسد او را رنج مي داد و سرانجام بعد از سعايتهاي زيادي از موسي بن جعفر و ابن اشعث، هارون را به وسوسه واداشت تا درباره موسي بن جعفر (ع) تفحّص كند. از اين جهت علي بن اسماعيل را خواست و با وصفي كه موسي بن جعفر (ع) او را از رفتن به بغداد منع كرد و خطر را براي او شرح داد، پيش هارون آمد و قبل از آن هم ملاقاتي با يحيي كرد. علي ابن اسماعيل به هارون گفت: مملكت نمي تواند دو خليفه داشته باشد.
هارون امر كرد كه دويست هزار درهم به او بدهند اما او درد گلو گرفت و همانجا مرد. مي گويند سرانجام هنگام مردن پولها را ديد و مرد. هارون، موسي بن جعفر را گرفت و زنداني كرد و او را سرانجام شهيد نمود. ولي طولي نكشيد كه طايفه برمك نابود شد.
خداوند در قرآن مي فرمايند:«اي بشر همانا ظلم تو در اين روزگار بر خودت برمي گردد سپس برگشت تو به سوي ما است و آنچه كرده اي آنجا تو را خبردار مي كنيم.»
دوشنبه 7 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 211]