تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):همانا نفرت انگیزترین مخلوق خدا بنده ای است که مردم از شرّ زبان او پرهیز می کنند...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815595887




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مروري بر سوره يوسف؛ محمود امجد: بعضي از ماها از شاه هم بدتريم


واضح آرشیو وب فارسی:انتخاب: مروري بر سوره يوسف؛ محمود امجد: بعضي از ماها از شاه هم بدتريم


------------

همه بگوييم بسم الله الرحمن الرحيم ، اين بسم الله را درست بگوييم همه چيز حل است همين بسم الله خيلي حرف لازم نيست آدم بزند بسم الله يعني بنام خدا و براي خدا ، اين را درست بگوييم كارمان درست است خدا را به اين امام زاده قسم مي دهيم كه همه ما في الله و لله باشيم صلوات.

ما آخرش چيزي بايستي براي خودمان نگذاريم تا پيش خدا مقرب گرديم والا تا وقتي چيزي داريم هيچ چيز نداريم از خداگشتي همه چيز از تو گشت اگر ما اهل بسم الله باشيم شيطان با ما كاري ندارد ولي چون با بسم الله كار نداريم لذا شيطان در ما نفوذ مي كند بي محتوا مي شويم .

اين جهان كوه است و فعل ما ندا ، عمل ما برگشتش به خودمان است فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره .

همه داستان سوره يوسف احسن القصص مي باشد و نتيجه آن اينست كه انسان با خدا باشد همه چيز از آن اوست از خداگشتي همه چيز از تو گشت چيزي كه از اين استفاده مي گردد بركات تقوي مي باشد ومن يتق الله يجعل له مخرجا ... اين را همه شما در كتاب هاي آيت الله شهيد مطهري ديديد همه بشر دنبال دو چيز مي باشند ما همه تشنه كه مي شويم آب مي خوريم گرسنه كه شديم غذا مي خوريم اين خواسته همه ماست نجات از مشكلات و آگاهي غير از اين مي باشد اصل هم همين است اين خواسته همه بشر مي باشد اين داستان يك واقعيتي است كه حضرت يوسف در هاله اي از عشق به خداي تبارك و تعالي و حيات الهي و قلبش مملو از عشق خدا بوده اگر عصمت نداشت هيچ مانعي نبود هيچ ضامن اجرايي مثل توحيد وجود ندارد قلبش مملو از محبت خدا بوده و در اين نمايش دو عامل كه يكي عامل عشق به خدا و ديگري عشق به دنيا و شهوت بود كه اينها با انسان دارند مي جنگند تا انسان در كدام هاله و فضا واقع گردد اگر در فضاي عشق الهي واقع شد بقيه اش آشغال مي باشد و اگر عشق مجازي بود آقا عشق فقط عشق به خداست عشق حقيقي عشق به خداست اشد حب لله ، عشق يعني محبت شديد عشق عالي عشق به خداست و چون خداي تبارك و تعالي هيچ راهي به ذات مباركش نيست عشقش در محمد و آل محمد تجلي نموده است و عشق مجازي ، سعدي اگر عاشقي كني و جواني عشق محمد بس است و آل محمد پس عشق خدا عشق حقيقي و عشق اهل بيت عشق مجازي و مجاز يعني عبور از اين ، اهل بيت آيينه هستند ما نيامده ايم بت پرستي كنيم اينها نيامده اند سد راه ما گردند شما در آيينه خودت را مي بيني ما در اين آيينه خدا را مي بينيم اهل بيت آيينه تمام نماي خدا هستند به تحقيق عرض مي كنم اهميت ذكر صلوات هم از اين نكته ناشي مي شود سر صلوات اينست كه انسان لحظه به لحظه با درياي فضيلت اهل بيت آشنا گرديده انس بگيرد و شكل آنها گردد پس بهترين عمل اينست در نتيجه نماز و اعمال هم نوراني مي گردد پس سخنم را خلاصه مي كنم يا عشق الهي كه اينست و يا شهوات كه اين دومي عشق نيست بهترين و عالي ترين عشقي كه هست عشق زليخا بود كه وقتي معشوقش يوسف با آن هيبتش در مشكل و دردسر افتاد رهايش ساخت خيلي عاشق ها معشوق ها را كشتند و خيلي معشوق ها هم عاشق ها را كشتند نسل جوان گول همديگر را نخوريد با يك كرشمه تمام حيثيت خانواده را زير پانگذاريد مگر خيال كرديد كه ازدواج يك امر آساني مي باشد؟ ازدواج مربوط به كبار و بزرگان قوم مي باشد بايستي اكابر قوم دخالت نمايند يك جوان نمي تواند به تنهايي براي سرنوشت خويش تصميم بگيرد وقتي دو تا جوان از شكل و رنگ همديگر خوششان مي آيد ديگر تمامي ارزشهاي خانوادگي را زير پايشان له مي كنند كه چي؟ اين همه افراد در طول تاريخ ادعاي عاشق و معشوقي نموده و بالاخره همديگر را كشته اند هم در زمان ما و هم در گذشته تاريخ ، اين عشق نيست اين شهوت مي باشد عشق فقط عشق الهي مي باشد .

عشق الهي يعني چي؟ مگر خدا شكل و ماهيت دارد؟و از آنجايي كه راهي به ذات الهي وجود ندارد لذا آيينه اي درست نموده به نام انسان كامل و بنام محمد و اهل بيت اش كه انسان از طريق آن خدا را بشناسد و منظور از ادعيه ، زيارت و قرآن اين مي باشد اصلا از اول تا آخر قرآن كريم مدح و ثناي انسان كامل مي باشد و كامل ترين انسان ها اين چهارده معصوم مي باشند كه يك نور واحد در چهارده كنگره مي باشند از اين بهتر نيست لذا سر و رمز صلوات اينست .

شيطان ضعيف مي باشد ولي وقتي داخل در وجود انسان شد اين نفس اماره را تحريك مي كند و راهش هم اينست كه پناه ببريم به خداي تبارك و تعالي از عوامل مرئي و نامرئي و سوره ناس را بخوانيم.آقايان ما بايد روشن و روشنگر گرديم خداي تبارك و تعالي شب را مي برد و روز را مي آورد كه به ما بگويد من اين هستم بياييد در دامن من تا روشنگر گرديد لذا سوره فلق را بخوانيم .سوره قدر شناسنامه امام زمان(عج) مي باشد اين را زياد بخوانيم.سوره توحيد هم شناسنامه خداست .همه عاطل و باطل اند مگرحق پرستان بايد حق پرست شويم وگرنه عاطل و باطليم .سوره والعصر هم شناسنامه بشر مي باشد اين را هم بخوانيم . در روايت قرائت سوره حمد برابر است با هفت ختم قرآن و خدا تبارك و تعالي همه قرآن را در حمد خلاصه نموده و اگر روزي هفت مرتبه آن را بخوانيد مي بينيد كه چه ها مي كند.براي همه حاجات بشر ، مومنين و مومنات ، گذشتگان و آيندگان ، اموات ، نسل جوان ، همه اينها را در نظر بگيريم و سوره حمد را بخوانيم هركس آمد طرف خدا نوكرش هستيم نوكر پدرش هم هستيم .

در داستان يوسف آيات و نشانه هايي زيادي از قدرت نمايي خداوند به چشم مي خورد كه هر كدام از آنها مايه عبرت و پند براي اهل تحقيق و جستجو مي باشد كسي بخواهد هزاران نكته از اين آيات مي تواند بدست آورد.از آن جمله اوليش خواب پر رمز و راز حضرت يوسف مي باشد .

خواب بعضي ها تعبير دارد بعضي ها واقع مي باشد تعبير اين است كه يازده تا ستاره چيه؟ يوسف هم يازده برادر داشت خورشيد و ماه هم پدرو مادر يوسف هستند اين تعبير خواب مي باشد اما تاويل چيه؟ تاويل هم همان چيزي بود كه آمدند و رخ داد و يازده برادريوسف به همراه حضرت يعقوب و همسرش در مقابلش سجده كردند اين شد تاويل خواب .

تاويل قرآن هم اينست كه در روز قيامت جلا و اهميت آن را مي بينيد تاويل قرآن اينست نه تاويل خلاف ظاهر . جوان ، عزيز ، فدات شوم نگو حال ندارم يك حديثي ما به شما مي گوييم اقبال و ادوال يعني اقبال نداشته باشي هرچقدر هم دعاي نافله و قرآن بخواني دور مي شوي ذكر بگويي دور مي شوي دلت كه زده شده ديگر فايده اي ندارد پس زياده روي نكن ولي تعمل يعني خود را به عمل زدن ، يعني چه ؟ قرآن را مي توانيم باز كنيم يانه ؟ حال ندارم قرآن بخوانم اين چيه ديگر؟ حال ندارم نافله بخوانم اينطور نيست . اينكه مي گويند اقبال و ادوال يعني حال نداري نافله را نخوان ولي نمي تواني كه نماز واجب را نخواني اما قرآن ، حال نداريم بخوانيم ولي آيا حال داريم قرآن را ببوسيم و بازش كنيم حالا انساني حال بازكردن و بوسيدن قرآن را نيز هم نداشته باشد بميرد كه بهتر است حالا اگر قرآن را باز كني به جان خودت يك آيه كه خواندي با توجه آيه ديگر را هم حتما خواهي خواند و لازم نيست خودت را مقيد كني كه صد آيه ، يك جزء يا بيشتر بخواني هرچي دلت خواست بخوان .

بچه كمتر از هفت ساله در خواب مي بيند كه يازده ستاره به همراه خورشيد و ماه در مقابلش سجده كردند بالاخره اين خواب زمينه پيغمبري يوسف را مي رساند ، جناب يعقوب پيامبر سلام الله عليه در مقابل حضرت يوسف به كمال و عظمت خدا سجده نمود آقايان اينهايي كه دم در آستانه حرم ها مي افتند و سجده مي كنند كار خوبي نمي كنند حالا اگر عالمي كرد حق نداريد به او اشكال كنيد ولي اين كار را نكنيد آستانه بوسي خوبه ولي به شرط اينكه خلوت باشد نه اينكه آدم يكساعت بيفتد سدمعبر كند و با آن جاي تنگ و جمعيت زياد آستانه حضرت رضا را ببوسد و يا در حرم چنان صلوات مي فرستد كه گوش همه را كر مي كند اينها هيچكدام درست نيست اوني كه سجده مي كند در مقابل خدا سجده مي كند عظمت خدا را مي بيند سجده مي كند .

حالا يك چيزي به شما بگويم و آن اينست كه خواب هيچ حجيتي ندارد ولي يك وقت خوابي هست كه واقعيت دارد خوابي كه مطابق با خارج باشد واقعيت دارد يعني چه؟ كليد ماشين را گم كردم در خواب مي گويند برو از فلان جا بردار اين متصل به خارج بوده و صادق مي باشد ولي نه اينكه هر خوابي من ديدم بگويم صادق مي باشد بيشتر خواب هاي ما مربوط به هوا و هوس ما مي باشد ولي حضرت ابراهيم كه مي بيند دارد سر اسماعيل را مي برد اين واقع مي باشد نه تعبير ، مي گويد به اسماعيل كه بايد سرت را ببرم و حضرت در جواب مي گويد بيا ببر ، پس خود خواب از آيات عجيب الهي مي باشد. صاحب الظلال في تفسيرالقرآن مي گويد كه من در آمريكا بودم در خواب ديدم كه يكي از بستگان در مصر در چشم خونريزي نموده است وقتي آمدم ديدم كه با چشم عادي نمي تواند ببيند. خواب از آيات خداست . امام يك خوابي مي بيند و آيت الله كشميري به امام موسي تعبيرش را مي گويد به كسي هم نگفته بود البته تعبير خواب يك موهبت الهي مي باشد اگر كسي يك عمل منافي عفت پيش بيايد و به خاطر خدا نه بخاطر شخصيت خودش ، البته ما در جامعه به خاطر شخصيت خودمان و احترامي كه در جامعه بهمان مي گذارند اين احترام گاها مانع از اين مي شود كه مرتكب گناهي شويم ولي اينكه نشد نمي دونم آبرومون مي رود چي مي شو يم مي برند شلاقمون مي زنند نخير اينها نيست براي رضاي خدا اگر عمل منافي عفت پيش بيايد انسان ابا داشته باشد خدا به او تعبير خواب مي دهد تحليل جريانات به او مي دهد اما اينكه بياييم خواب را منبري كنيم هيچ حجيتي ندارد هيچ كشف و كراماتي حجيتي ندارند براي خود آدم ممكن يقين بياورد ولي براي ديگران هيچ حجيتي ندارد دين اسلام دين عقل مي باشد . حالا يوسف خواب مي بيند و مي آيد تعبيرش را از پدر مي پرسد.

دومين مورد اينست كه حضرت يعقوب مي فهمد كه اين پسر در آينده به كجا خواهد رسيد .

مورد بعدي اينست كه در چاه افتادن و آسيب نديدن گر نگهدار من آنست كه من مي دانم شيشه را در بغل سنگ نگه مي دارداگر تيغ عالم بجنبد زجاي نبرد رگي تا نخواهد خداي.

مورد ديگر نابينا شدن حضرت يعقوب و بينا شدن مجدد وي بود حالا ممكن است بگويند كه حضرت يعقوب چطور ندانست كه چاه كنعاني كه در اين نزديكي بود يوسف در آن قرار گرفته در حالي كه بوي پيراهن يوسف را از مصر چشيد اين چطوريه؟ خدا بخواهد كسي بداند يا نداند ببينيد خدا ستارالعيوب است اينطور نيست كه اولياء خدا همه چيز را بدانند اگر اينطور بود كه نمي شد زندگي كرد حالا جواني بود كه دنبال چشم برزخي مي گشت تو نمازت را اول وقت بخوان نمازت را درست كن همه چيز داري همه جا را مي بيني چشم برزخي را مي خواهي چكار بعدش هم اگر چشم برزخي داشتي بالاي منبر مرا به چشم حيوان مي ديدي و فرار مي كردي ديگه به منبر من گوش نمي دادي موقع نماز مي گفتي يك حمار اينجا ايستاده يعني من پشت سر يك الاغ نماز بخوانم چون هركس در نماز حواسش پرت مي شود صورتش صورت الاغ مي شود بر طبق عقل و نقل و شرع و دين رفتار كن هر چي قسمتمان شد ولي هر كه را اسرار حق آموختند مهر كردند و دهانش دوختند بعضي وقت ها هم خدا پرده اي جلو صورت انسان مي اندازد كه خيلي چيزها را نبيند .

آقاي سيد جمال گلپايگاني كه يكي از اعاظم علما و فقهاي بود كه در زمان خودش آقاي بروجردي فرموده بود اعلم من في النجف ، آنوقت بزرگاني بودند در نجف ، يك مقامي پيدا كرده بود كه سنگين بوده برايش حالا نه فقط چشمش باز شده بود بلكه بالاتر يك وقت ديد ديگر نمي تواند رفته بود پيش استادش حاج سيد احمد كربلايي و گفته بود من نمي توانم گفته بود خوبه برو پيش اميرالمومنين رفته بود حرم اميرالمومنين حضرت به او گفته بود برود پيش حضرت موسي بن جعفر(ع) ، موسي بن جعفر به او گفته بود كه پسرم فلان ... از اينجا فهميده بود كه سيادتش مسلم مي باشد .

مردم متاسفانه دنبال قدرت مي گردند مي روند دنبال علوم غريبه ، دنبال ليميا و كيميا مي گردند اين علوم فيزيك و شيمي خيلي خوبند علوم منطق فقه و فلسفه همه خوبند و در جاي خود كارآمد دارند مگر ما چقدر عمر داريم كه دنبال علوم غريبه مي گرديم آقا كشف و كرامات هست نه اينكه نباشد واي كشف و كرامات هيچ حجيتي ندارند .

از آيت الله بهجت پرسيدند كه اگر انسان در خواب معصومي را ببيند دستوري را بدهد بايد عمل كرد ولو حكم قتل يعني اينكه كشك آن پيامبري كه تو ديدي پيامبر نيست آن امامي كه تو ديدي امام نيست .

مطلب بعدي از قعر چاه تا اوج جاه حضرت يوسف مي باشد حضرت يوسف را مي اندازند داخل چاه به جايي مي رسد كه مالك رقاب همه جمعيت مي گردد. حالا همه تون ماجراي حكومت يوسف را شنيده ايد .

آدمي دلش مي خواهد حاكم باشد دلش مي خواهد حكومت بدست گيرد اما به شرط اينكه خدمت نمايد ولي آنقدر مسئوليت سنگين دارد كه امان از كسي كه پشت در اتاقش كسي را معطل نمايد واي بر آن مسئول مملكتي كه پشت در اتاقش كسي را معطل كند و بگويد كه جلسه دارم گيلاس بخورد و بگويد جلسه دارم شربت بخورد و بگويد جلسه دارم حالا همه اينطور نيستند در دنيا همه جور آدم وجود دارد و فردا پدر آدم را درمي آورند اما اگر انسان يك پستي داشته باشد و در آنجا در خدمت مردم باشد بالاترين عبادت را دارد حكومت بهترين محل عبادت مي باشد به شرطي كه خدمت باشد نه اينكه پز دادن باشد چون من قدرت دارم پس همه چيز دارم .

در نهايت پاكي تهمت ناپاكي به يوسف زدند اينجا خيلي داستانها دارد .هر كس در دامن خدا باشد همه چيز دارد سر پاكدامني حضرت يوسف هم تقوي بود . حالا ما نمي خواهيم به جنازه شاه لگد بزنيم چه بسا بعضي از ماها از شاه هم بدتريم چون الان بيشتر مانشستيم روي خون شهدا ، آنهم چه شهداي بزرگي ، چه جوانان بزرگي ، چه علماي بزرگي و چه دكترا و مهندس هاي بزرگي ، چه جوانهاي بزرگي قرباني شدند اگر ما كمترين كوتاهي را بكنيم از شاه بدتريم اما خوب شاه از خدا بريد همه چيز از او بريده شد امام با خدا بود همه اسباب هم با او بودند زمان شاه اسم امام را حتي از رساله ها برداشتند از خ نام امام هم مي ترسيدند يك سيدي بود در كرمانشاه و قدغن بود آوردن اسم امام ، اسم امام را مي آوردي مي بردند شلاق مي زدند رفته بود منزل يكي از سرتيپ ها براي خواندن روضه ، پنج شش هزار زن آنجا بودند روضه زنانه بود و خانه سرتيپ هم بود رفته بود بالاي منبر و گفته بود همه چيز در اين مملكت قاچاق شده است اسم خدا قاچاق شده اسم پيغمبر قاچاق شده اسم اهل بيت قاچاق شده اسم خميني قاچاق شده خميني واي بعد با گفتن خميني واي مي زند توي سر خودش و بعد اين پنج هزار زن بلند مي شوند و فرياد خميني واي سر مي دهند .

*** مروري بر سوره يوسف (قسمت نخست ) توسط استاد محمود امجد – امامزاده صالح تهران
 دوشنبه 7 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: انتخاب]
[مشاهده در: www.entekhab.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن