واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: آنچه در قسمت اول این مقاله ذکر شد ویژگی های مشترک رند حافظ و کولی سیمین بود که بنظر می رسد هر دو از یک آبشخور سیراب شده اند. اما بررسی مطابقه ای کاربرد این دو واژه نشان می دهد که تقابل اصلی و اساسی رند در شعر حافظ با زاهد و زهد ریایی است. ریاکاران از هر قسم و از هر طبقه مورد حمله حافظ و رند او قرار می گیرند. ولی تقابل اساسی زن کولی در شعر سیمین با فرهنگ مردسالار و قاضیان و شحنه های محتسب گونه ای ست که زن را حقیر و پست و گناهکار دانسته و سهم و حصّه و بخش او را پایمال می کنند.
در جملات زیر سیمین به طریق شکل گیری کولی واره ها اشاره می کند.
« یکی از دوستانم هاشم جاوید شعری برای من فرستاد که مرا در آن شعر به کولی تشبیه کرده بود و شعر بسیار زیبایی بود. من فکر کردم که اگر واقعاً کولی باشم، یک کولی دوهزارساله ام که تمام رنج های دوران را که بر زن ایرانی تحمیل شده است، آزموده ام و در خود جمع کرده ام. و همین باعث شد که من کولی واره ها را بسازم. با اخلاص و صمیمیت، درون خودم را، یعنی درون زن ایرانی را آشکار بکند با همه اجبارهایش. با همه رهایی هایش، با همه صبوری هایش، با همه کم لطفی هایش… و خلاصه با همه تضادها و تناقض هایش ». (بهبهانی، نقل از عابدی،۱۳۷۹، ۹۸) آنچه در اینجا به آن توجه می شود بررسی ویژگی های کولی بعنوان یک زن در شعر سیمین است که این بار« من » «من زن »و « من زن ایرانی » در شعر وی نمادی کولی وار می یابد و آیینه ی تمام نمای تصویر وی در درازنای تاریخ می شود. در این بحث واژه کولی
« آیینه اسارت زن ایرانی در شرایط هموار و ناهموار تاریخی است. زنی که طغیان می کند تا خود را بیابد. با روابط نادرست بستیزد تا نقش نام و نوای خود را بر سکه زمان خویش بنشاند و از پوسته ی تنگ سرنوشت تاریخی اش به در آید. (مجابی، ۱۳۶۶، ۶۴) « تولد ی دیگر » فروغ فرخزاد، اگر به درستی تولد شخصیت و ادراک و بینش جدید زن ایرانی در عرصه ی فرهنگی و ادب بود، دشت ارژن – به رغم تفاوت ظاهری از نظر قالب – رشد مستمر و طبیعی آن ذهنیت و راستا و ابعاد تکاملش را اعلام می کند.سرشت عاطفی و ذات حسی زن مرگ ستیز است و شریف ترین و خستگی ناپذیرترین مدافع زندگی. دشت ارژن آوردگاهی است که در آن شخصیت غبارآلود زن، تیغ بر کف، به مصاف هیولای مرگ آمده است، تا از زندگی و آنچه با انگاره ی خرد و عاطفت روا می داند، صادقانه دفاع کند. او سازنده و پردازنده زندگی و حامی زندگی ست.»(کسیلا نقل از دهباشی، ۱۳۸۳، ۷۳) ” کولی واره ها هر چند به گفته خود او « واسطه ای برای پیوند خود و آن من سالیان پیش است »، اما در مجموع تصویری از همه زنان ایرانی است. زنانی آگاه، سخت کوش و مهرورز که درتار و پود جامعه ای مردمدار، جامعه ای که همواره کوشیده تا ابتدا او را در جنسیتش بشناسد، اغواگرش بخواند و سپس سرکوبش کند، گرفتار آمده است. در شعر سیمین کولی نمادی از او می شود.در کولی واره ها وی تحلیلی از زوایای احساسات و زندگی و روح زن به دست می دهد. بهبهانی از تصویر کولی برای بازاندیشی و بازخوانی مفاهیم زنانگی استفاده درخشانی می کند.
در افکار عمومی ایرانیان هاله ای غنی از معانی آشکار و نهفته و ضد و نقیض گرد مفهوم کولی فرا آمده است. در اشعار بهبهانی، کولی که همواره زن است، هویتی جالب و بحث انگیز می یابد.کولی یک نماد است، از طرفی نماد دربدری ها و آوارگی های زن ایرانی می شود. آشیانه ای از خود ندارد. پیوسته در سرگردانی است.خانه بدوش است. به گفته خود بهبهانی:
« مردسالاری در کشورم دیرینه است. زنان شاهنامه را بنگرید. هر کجا حدیثی از زن است حدیثی سراپا درد است : حدیث تهمینه ای، منیژه ای، فرنگیسی و کتایونی. و آن جا که گردآفریدی است، تن در جامه و گیسو در کلاه خود مردان نهان می دارد، و آنگاه که سیمای زنانه اش می درخشد از شرم می گریزد. و آنجا که پوراندخت و آذرمیدختی بر تخت می نشیند، آنگاه است که مردی نمانده است و در ناگریزی و ناچاری، وجودشان غنیمتی است بازیافته به اکراه. پس کولی «من » است، زن است، روح تاریخ این وطن است. با این همه، من به قصد چنین انتخابی نکردم. «کولی» خود آمد و من در به رویش گشودم.»(بهبهانی، نقل از دهباشی، همان، ۱۹۷) کولی از طرف دیگر نماد شجاعت و جسارت زن ایرانی است. سیمین با آوردن کولی در عرصه شعر امروز ایران، زنی در شعر پارسی می آفریند که فعال است و با جسارت و شجاعت می تواند فریاد بزند، جار بزند و حقوق تضییع شده خود را مطالبه کند. این زن، این زن کولی می تواند نمونه باشد. نمونه زن ایرانی که در آستانه هزاره ای نو می ایستد و تازگی و تجدد را در اعماق ریشه های فرهنگی جست و جو می کند. سیمین کولی را از بیابان ها می خواند و او را ترانه هستی می آموزد.بی باکی و راه نشینی کولی را با حقوق بشری جمع می بندد و طرحی نو در می افکند. کولی مبارز است. با فریاد خود قصد دارد تا دیوان و دنیای ایشان را در هم ریزد. ذهنیت کولی وار بدیلی است که می تواند زن را به جهان تازه ای هدایت کند. کولی از تجربه مردمی سخن می گوید که بیرون از کدهای اجتماعی و روش های فکری و رفتار قراردادی زندگی می کنند. کولی در زندگی واقعی اقلیتی است که موقعیتش به صورت های مختلف مورد تهدید قرار می گیرد. کولی سکون را نمی پذیرد. درحرکت دائمی است… این ذهنیت از میان تجارب قابل بیان عبور می کند… ذهنیت کولی وار با هر گونه توقف مخالف است. کولی، مرزها را در هم می ریزد و به عبور خود ادامه می دهد.(تمیزی، ۲۰۰۱، ۴۴- ۴۵)
لطافتکولی زنی است که مستقل است. در سفر و حضر بر پای خود می ایستد و نیاز به هیچکس ندارد. سبد می بافد و گاه به بازار می رود تا آن را بفروشد. سوار اسب می شود و کوه ها و دشت ها را در زیر پای اسب خود حس می کند. اهل مبارزه است و نابکاران را به پیکار می خواند. سرشار از حیات و زندگی است.(کولی واره ۲)
کولی طبیب است و درمان گر درد ها.او همیشه با خود مهرگیاه و مهره ی مار دارد. داروی او عشق است. او زن است که عشق مهم ترین پیام اوست. (کولی واره۴)
کولی نماد نخستین زن و حواست. در جست و جوی نور بر شاخسار درخت است. سیب می چیند. محبّت و عشق را جمع می کند، اما به همین گناه مطرود ازلی و ابدی شرع و عقل است. (کولی واره ۵)
کولی معترض است. معترض به آنچه قانون برای او می نویسد.کولی داستان آفرینش را به یاد می آورد. آنگاه که او و آدم دو ساقه ی یکسان ریواس بودند. گویی که یک تن بودند. و حالا حصّه او از سیب چند یک آدم است. کولی سراپا خشم است. و چون کاجی پر سوزن آماده مبارزه. (کولی واره ۷)
کولی در بند نمی افتد و حصار را نمی پذیرد. کولی در این دیار غریب است و ماندنش را قرار نیست.(کولی واره 8)
کولی منتظر است. منتظر آن که می آید و شادی ها را قسمت می کند. منتظر کسی که مثل هیچکس نیست. (کولی واره ۱۱)
اما درجای دیگر معلوم می شود که آنکه می آید کسی جز تو نیست. خویشتن خویش. وجدان درون. (کولی واره ۱۵)
بغضی فشرده می کشدت فریاد کن هوار بزن / عشق است جمله هستی تو جانت به نقد اوست گرو / انکار خویشتن چه کنی ؟ بر شو به بام و جار بزن(بهبهانی،۱۳۸۴، ۵۰۲)
« بهبهانی از تصویر کولی برای بازاندیشی و بازخوانی مفاهیم زنانگی استفاده درخشانی می کند. او قدرت و نه غرشمالی کولی را، استقلال و نه آوارگیش را، تظلّم و نه دادو بیدادش را بر می کشد و تصویری نا آشنا از این چهره آشنا ارائه می دهد. تحرک و مرز پیمایی های کولی در اشعار بهبهانی حرمت بودن است و لازمه زندگی، نه نشانه ی بی حیایی و به اصطلاح کولی گری. در حقیقت پرواز و بی مرزی، تحول و تحرک، برای زن و مرد، جان و لبّ کلام بهبهانی است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 203]