واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: گفتوگو با جلالفاطمي، نويسنده و كارگردان فيلم «نخودي»
عاشق سرزمین عجایب بودم
-4سالی بود که جای سینمای کودک به عنوان فیلمی برای کودک و نوجوان در سینمای ما خالی بود وهرسال جشنوارهای برپا میشد با مجموعهای از فیلمها که یا درباره کودک و نوجوان بودند یا اصلا ربطی به آنها نداشتند و فقط به استناد حضور چندبازیگر کودک یا نوجوان با برچسب فیلم کودک وارد جشنواره میشدند؛
مثل فیلمهایی که به خاطررد شدن یک پلیس از داخل کادر، هرساله به جشنواره پلیس راه پیدا میکنند! اما بالاخره این روزها شاهد فیلمی بر پرده سینما هستیم که یاد و خاطره سینمای کودک را در سالهایی که مدرسه موشها و کلاهقرمزی در آنها ساخته شد برایمان زنده میکند. «نخودی» با استفاده از دو مضمون جذاب که یکی، از قصههای فولکلور ایرانی و دیگری از ایدههای معروف جهانی گرفته شده فیلم ارزشمند و متفاوتی در سینمای کودک است که با اجرای خوب و دور از حربههای مرسوم مناسب کمدیهای سبکسرانه، یک فیلم سالم کودک نیز در سینمای ما به حساب میآید.
با جلال فاطمی، نویسنده و کارگردان نخودی که در جشنواره کودک و نوجوان امسال پروانه زرین بهترین فیلم را از آن خود کرد، به بهانه اکران عمومیاش گفتوگو کردهایم.
آقای فاطمی! نخودی اولین فیلم سینمایی شماست، بعد از سالها که به ایران برگشتید و تلاش کردید که فیلمسازی را در کشور خودتان پی بگیرید. چرا اینقدر دیر این اتفاق برایتان میسر شد؟
این البته اولین فیلم من نیست. من یک فیلم مستقل در آمریکا ساختم که در چند جشنواره هم دیپلم افتخار گرفت. آن فیلم را البته به تلویزیونهای چند کشور هم فروختیم. 2تله فیلم هم ساختم که یکی برای روزجهانی تلویزیون و یکی هم «بالا بلند» بود که مقایسهای بود بین تئاتر مدرن و تعزیه در قالب یک داستان ماوراءالطبیعه.
نخودی چهارمین فیلم بلند من است که البته به لحاظ بودجه، توزیع و اکران شرایط بهتری دارد. اما من پیشینه و سابقه اصلیام در زمینه تبلیغات است و سالها در آمریکا و سپس در اینجا در این زمینه فعالیت کردهام. یک شرکت تبلیغاتی راه انداختم که تیزرهای گوناگونی تاکنون ساختهایم و در زمینه جلوههای ویژه پیشینه زیادی دارم.
چطور از ساخت تیزر به فیلمی مثل نخودی رسیدید؟
من همیشه فکر میکردم جا دارد برای بچهها از این فرمولها و از این ابزار استفاده کنیم و فیلمهای خوبی بسازیم. یک سری فیلمهای کودک که ساخته شده بود من در ایران نبودم و همیشه در مورد مکانیسمهای فروش و اینکه چطور اینقدر تاثیر گذاشته مطالعه میکردم؛حتی فیلمهای روشنفکری که درباره کودک بود، منتها جشنوارهای بود و مخاطب کودک ما در ایران را هیچ وقت جذب نکرد. من فکر کردم با تلفیق این دو میشود فیلمی ساخت که حرفی برای گفتن داشته باشد و فقط محدود به کودک و نوجوان نباشد و مخاطب بزرگسال را هم در بربگیرد. چون همیشه کودک در کنار پدرومادر یا یکی از بزرگترها به دیدن فیلم میرود.
اتفاقا چندسالی است که فیلمهای کودک ما همه از این طرف بام افتادهاند؛ همه درباره کودک بودهاند نه برای کودک. در نتیجه مخاطب کودک را جذب نکردهاند و فقط یک سری توصیه به پدرومادرها بودهاند.
دقیقا ما سعی کردیم فیلم از کودک تا بزرگسال را دربربگیرد و رسید به این فیلمی که شاهد هستید.
ایده آدم کوچولو در داستانها و فیلمهای زیادی مطرح شده و همیشه هم جذاب بوده اما تلفیق این ایده با یک قصه قدیمی کودکانه ایرانی فکر بکری بوده.
درست است. ما این ایده آدم کوچولو را در سینمای دنیا از هالیوود گرفته تا سینمای اروپا همیشه شاهد بودهایم، حتی در کتابهای قدیمی مثل سفرهای گالیور و همتای آن در داستانهای فولکلور خودمان، داستان نخودی را هم داشتیم. من هم از بچگی شیفته این فیلمها بودم. یک سریالی بود به اسم سرزمین عجایب که آدمهای زمینی در یک سفینهای راهشان را گم میکنند و به سیارهای میروند که آدمها عین خودشان اما بسیار بزرگترند. من عاشق این سریال بودم.
شما هم خیلی خوب توانستهاید در یک بخشهایی از فیلم تحلیل روانشناسانهای از آن ارائه دهید که اگر در مرحله پرداخت آن در فیلمنامه موفق نبودید ممکن بود به فیلم لطمه بزند. در کل اشارههای مختصر و ظریفی در فیلم وجود دارد که تاثیرگذار هم هستند.
بله این قصهها یک ریشهای دارد که برمیگردد به ضعف قدرت و اعتمادبه نفس در آدمها و این مسئله دفاع آدمهای ضعیفتر در برابر موانع و آدمهای بزرگتر، دغدغه خیلیها بوده که چطور میتوانند از خودشان دفاع کنند.
قصه شما از جهتی هم تداعیکننده «مسخ» کافکاست؛ مردی که مسئولیت یک خانواده را برعهده دارد با تغییر وحشتناکی که در وضعیت فیزیکیاش ایجاد میشود حتی از مختصرترین کارهای روزمره بازمیماند.
راست میگویید او هم به نوعی چنین وضعی داشت. به هر حال فکر کردیم که آن پیشینه فولکلور نخودی است؛ دغدغههای من به عنوان یک فیلمساز که قدری سرگذشت خودم هم بود. زمانی که به ایران آمدم تلاش میکردم فیلم بسازم ولی با انواع و اقسام موانع روبهرو بودم، در نتیجه کاملا ایدهآل بود و تصمیم گرفتم آن را هرطور شده بسازم.
گروه خوبی هم شدید برای ساخت یک کار کودک.
فیلم نخودی در طول این 5سال که به ساخت برسد، 2 تهیهکننده عوض کرد. تهیهکنندگانی که آمدند و تلاش کردند این فیلم ساخته شود ولی در جذب سرمایهاش موفق نبودند. مسلما دلیل اینکه من سراغ خانم طائرپور رفتم همین بود که پیشینه سینما و ادبیات کودک ایشان بسیار قوی بود و با علاقهمندی ایشان به این پروژه خیلی از مسیرها هموار شد؛ موانعی مثل پیدا کردن بازیگر مناسب،فیلمبردارخوب و... . البته من ایدههایی داشتم که با چه کسانی کار کنم اما با آمدن ایشان قدرت انتخاب من زیاد شد و فکر میکنم انتخابهای ما زبدهترین آدمها در حرفه خودشان بودند.
قرار است بازهم ساخت فیلمی با همین مضمون قصه نخودی ادامه پیدا کند؟
فعلا که خبری نیست ولی با چند تا از دوستان تلویزیونی صحبتهایی کردیم که اگر بشود نخودی به صورت سریال ساخته شود، که البته فعلا قطعی نیست. اگر این اتفاق بیفتد درست مسیر برعکس کلاه قرمزی و مدرسه موشهاست که اول در تلویزیون معرفی شدند و مخاطب جذب کردند و به پشتوانه مخاطب در سینما هم موفق بودند.
خیلی خوب است با موفقیتی که در زمینه فیلم نخودی کسب کردهاید سینمای کودک را رها نمیکنید که به سمت ساخت فیلمهای کمدی یا ملودرام و... بروید.
نه اتفاقا (میخندد). من از آن آدمهایی هستم که در ژانرهای مختلف دوست دارم خودم را بیازمایم . البته الان اشتیاق کار کودک را بیش از هر کار دیگری در خودم حس میکنم اما 3- 2 تا طرح در ژانر وحشت دارم، 3- 2 تا فیلم اجتماعی، 3- 2 تا تخیلی (میخندد) و یک فیلمنامه راجع به سهراب سپهری که شاید زودتر از همه اتفاق بیفتد.
در فیلم نخودی یکی دیگر از نکاتی که خیلی برجسته است نوع روابط آدمهاست و به تبعیت از آن واکنشی که در برابر کوچکشدن سینما داشتند. انگار یک جور آموزش غیرمستقیم برای بالا بردن سطح روابط خانوادگی آدمها بود که در شرایط حاد بروز میکند؛ موردی که ما در خانوادههای ایرانی که در فیلمهایمان تصویر میکنیم کمتر شاهدش هستیم. ضمن اینکه مغایرتی هم در آن با فرهنگ ایرانی ما احساس نمیشود.
بسیار خوشحالم که اینها در فیلم نمایان است و شما اینطور آن را تحلیل میکنید چون این در فیلم، وجود دارد و ما آگاهانه دربارهاش با هم قرار گذاشتهایم تا فیلم توهینی به شعور بیننده نباشد. نوشتن این فیلمنامه تا مرحلهای که تکمیل شد برای من 4- 3سال طول کشید و با خانم طائرپور که وارد کار شدیم، ایشان مجددا کار را بازنویسی کردند و همانطور که گفتم با تجربهای که در ادبیات و سینمای کودک دارند و آشنایی بیشترشان با فرهنگ ما، چون نویسنده زبردستی هم هستند، فیلمنامه شکل خیلی بهتری پیدا کرد، دیالوگها روانتر شد و حالت موزیکال فیلم در نتیجه نشستهایی که با هم داشتیم بیشتر شد.
تیتراژ فیلم هم که یکی از این بخشهاست، فوقالعاده است و بهترین شروعی که فیلم میتوانست داشته باشد.
ما باید آن داستان فولکلور نخودی را میگفتیم. قبلا من فیلمنامه را بدون تعریف این قصه نوشته بودم چون فکر کردم که همه داستان نخودی را میدانند ولی بعد فکر کردیم بهتر است داستان نخودی را داشته باشیم. ممکن بود
برای بزرگسالان خستهکننده باشد ولی دیدیم که بچهها واقعا لذت میبرند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 190]