واضح آرشیو وب فارسی:فارس: كتاب هنر - دور تا دور تئاتر
كتاب هنر - دور تا دور تئاتر
مريم مهتدي:اگر از خوانندگان پيگير ادبيات نمايشي باشيد، حتما تا به حال نمايشنامههاي كوچك نشر ني را در كتابفروشيها ديدهايد؛ نمايشنامههايي با عنوان «دور تا دور دنيا» كه شامل آثاري خواندني از نمايشنامهنويسان معروف و خوب دنياست. تا قبل از تيرماه، چهار جلد از اين نمايشنامهها منتشر شده بود و در نخستين ماه از تابستان امسال هفت جلد ديگر نيز به بازار عرضه شد.
دور تا دور دنيا با يازده نمايشنامه كوچك
«لا موزيكا دومين» نوشته مارگاريت دوراس نخستين نمايشنامهاي بود كه در اين پروژه با ترجمه تينوش نظمجو به بازار آمد كه با استقبال خوبي هم روبهرو شد. دوراس درباره اين نمايشنامه گفته است: دقيقا 20 سال از «لاموزيكا» تا «لاموزيكا دومين» ميگذرد و كمابيش در طول تمام اين سالها من اين پرده دوم را ميطلبيدم. 20 سال است كه من صداهاي شكسته اين پرده دوم را ميشنوم، صداهايي شكستخورده از خستگي اين شب بيخوابي. زن و مردي كه همچنان وحشتزده در اين نخستين عشق جوان باقي ميمانند و گاه نويسنده سرانجام چيزي مينويسد.»
«داستان يك پلكان» نوشته آنتونيو بوئرو بايخو دومين جلد از اين مجموعه است كه پژمان رضايي آنرا ترجمه كرده. داستان يك پلكان، نمايشنامهاي است با سه پرده، در يك مكان با فاصلههاي زماني طولاني. در اين نمايشنامه ماجراهاي عاشقانه چند نسل روايت ميشود كه در همه آنها عشق و آرمانگرايي و حسادت و حسرت و فقر و فريب و نا اميدي در كنار هم وجود دارد. سومين نمايشنامه «در خانهام ايستاده بودم و منتظر بودم باران بيايد» نوشته ژان لوك لاگارس است كه ترجمه آنرا تينوش نظمجو انجام داده. نمايشنامهاي با درونمايه انتظار كه در يك پرده و با پنج شخصيت روايت ميشود كه در آن، پنج زن در يك عصر تابستاني دور هم جمع شدهاند و تا سحرگاه روز بعد درباره پسر ناپديدشده خانواده كه پس از سالها بيخبري، عصر همين روز به خانه بازگشته است، صحبت ميكنند. پس از اين سه نمايشنامه، «همه افتادگان» نوشته ساموئل بكت با ترجمه مشترك مهدي نويد و مراد فرهادپور منتشر شد. نمايشنامه راديويي «همه افتادگان» نخستين اثر نمايشي راديويي بكت است كه در سال ۱۹۵۶ به زبان انگليسي نوشته شده. اين نخستينباري بود كه بكت به زبان مادرياش مينوشت و شايد به همين دليل است كه اين اثر با جهان پرتكلف منش ايرلندي پيوندهاي بسيار دارد؛ جهاني كه بكت پيش از آن را پشت سر گذاشته بود. شخصيتهاي نمايش گروه منتخب و كاملي از مقامات و ساكنان محلي هستند كه همگي خانم روني را در سفر كند و طاقتفرسايش به سوي ايستگاه قطار محلي همراهي ميكنند. آنان وقت را با پرحرفيهايشان پر ميكنند و هر يك به شيوه خاص بهانهاي براي غر زدنهاي خانم روني فراهم ميآورند.
نزديك به يكسال طول كشيد تا تير ماه امسال، هفت جلد ديگر به اين مجموعه اضافه شد. «تجربههاي اخير» نوشته امير رضا كوهستاني، «آدريانا ماتر» نوشته امين معلوف با ترجمه حسين سليمانينژاد، «سه روايت از زندگي» اثر ياسمينا رضا برگردان فرزانه سكوتي، دو نمايشنامه «اسبهاي پشت پنجره» و «تماشاچي محكوم به اعدام» اثر ماتئي ويسنييك ترجمه تينوش نظمجو، «خيانت» نوشته هارولد پينتر با ترجمه مشترك نگار جواهريان و تينوش نظمجو و «در يك خانواده ايراني» به قلم محسن يلفاني، هفت نمايشنامه تازهاي هستند كه از ايران، فرانسه، روماني، لبنان و انگلستان انتخاب و به بازار عرضه شدهاند كه از اين ميان «خيانت» پيش از اين با ترجمه شعله آذر منتشر شده بود.
خيانت نمايشنامهاي است كه از پايان، آغاز ميشود. در صحنه اول «جري» و «اما» در يك مكان عمومي نشستهاند و گذشتهشان را مرور ميكنند. ماجراهايي كه «اما» آنها را بيشتر به ياد دارد و براي جري بيشتر شبيه خاطرههايياست كه تصوير چندان دقيقي هم از آنها ندارد.
«اسبهاي پشت پنجره» اثر ويسنييك هفت شخصيت دارد كه با روايت رفتن يك پسر به جنگ، گفتوگوها و نگرانيهاي مادرش با او و بعد آوردن خبر مرگ اين پسر آغاز ميشود. از اين نمايشنامهنويس پيش از اين آثار متعددي در ايران ترجمه و چاپ شده كه معروفترين آن، «داستان خرسهاي پاندا به روايت يك ساكسيفونيست... » است كه با استقبال خوبي نيز روبهرو شد.
«در يك خانواده ايراني» نوشته محسن يلفاني، روايت زندگي يك خانواده در دهه 60 ايران است كه يكي از اعضاي آنها در جبهه شهيد و شده و دخترشان نيز در همان سالها اعدام ميشود.
«سه روايت از زندگي» اثر ياسمينا رضا نمايشنامهاي با دو اپيزود است كه در آن خانوادهاي قرار است ميزبان خانواده رئيسشان باشند كه در اين بين يك اتفاقاتي نيز برايشان ميافتد.
آغاز سفر با نمايشنامه به دور تا دور دنيا
ممكن است با مرور پروژه «دور تا دور دنيا» سوالهاي متعددي در ذهن مخاطبان ايجاد شود. اينكه ايده راهاندازي اين پروژه چطور شكل گرفت و چه كساني شروعكننده آن بودهاند. اينكه اين نمايشنامهها و مترجمهايشان بر چه اساسي انتخاب ميشوند و حتي چرا در اين قطع چاپ ميشوند، سوالهايي بود كه مهدي نويد به آنها پاسخ داد.
مهدي نويد درباره نحوه شكلگيري ايده پروژه «دور تا دور دنيا» ميگويد: سال ۸۲ ايده اين پروژه در ذهن من شكل گرفت. آن زمان افشين جهانديده سرويراستار نشر ني بود و وقتي ايده را با او در ميان گذاشتم گفت كه به نشر ني بيايم و با آقاي همايي صحبت كنم. چون نشر ني يكي از حرفهايترين نشرهاي ايران است و علاوه بر آن، همچين پروژهاي بار نخست نبود كه اجرا ميشد. همانطور كه نشر نيلا هم از خيلي وقت پيش نمايشنامههايي منتشر كرده و ميكند كه به پيشبرد ادبيات نمايشي كمك ميكند كه بايد از حميد امجد و محمد چرمشير به همينخاطر ممنون باشيم. علاوه بر اين قبلا هم نشر تجربه نمايشنامههاي كوچك چاپ ميكرد. منتها مشكلات مالي وقتي وجود داشته باشد پروژههاي خوب ممكن است متوقف شوند. به همين خاطر نشر ني را انتخاب كردم چون فكر ميكردم توقف آن فقط در صورتياست كه ما كار را انجام ندهيم وگرنه نشر ني از نظر مالي پشتيبان خوبي بود. همه اين دلايل باعث شد كه فكر كنم با اين نشر ميتوان پروژه را به خوبي پيش برد. بعد تصميم گرفتم كه شخص ديگري را هم كه به زبان فرانسه مسلط باشد انتخاب كنم كه كار بهتري ارائه شود كه انتخاب من تينوش نظمجو بود كه عنوان «دور تا دور دنيا» هم پيشنهاد او بود. از زمان شكلگيري اين ايده تا انتشار نخستين نمايشنامه دو سال طول كشيد. در اين دو سال روي خيلي از كتابها هم كار كرديم، اما از آنجايي كه در ايران اغلب نميشود كار دو نفره يا گروهي انجام داد، برخي اختلافات باعث شد كه من آذر سال گذشته استعفا بدهم و بعد از آن مديريت پروژه را تينوش نظمجو به عهده گرفت كه تا الان نيز ادامه پيدا كرده و مجموعه زير نظر او منتشر ميشود. به جز نمايشنامه «اسبهاي پشت پنجره» و «خيانت» باقي نمايشنامهها نيز مال آن دورهاي است كه با هم كار ميكرديم.
او درباره هدف راهاندازي اين پروژه ميگويد: اين كه بگويم ايده از من بوده اهميت ندارد، چون نفس كار در نهايت مهم است. ما در عرصه نمايشنامه فقيريم و هنوز خيلي عقب هستيم. هميشه فكر ميكنم اجحافي در چاپ نمايشنامه و پخش آن شده و ميشود. ناشر دوست ندارد در كاري كه مخاطب خاص و محدود دارد، سرمايهگذاري كند. درباره نمايشنامهها هم نظرمان اين بود كه از همه كشورها نمايشنامه ترجمه كنيم. سعي كنيم كارهاي خوبي را انتخاب كنيم كه قبلا كار نشده باشد. در واقع هدف اصليمان اين بود كه نمايشنامههايي را كه قبلا منتشر نشده، عرضه كنيم.
در جهان نمايشنامهنويسان بسياري وجود دارند كه شايد مشهور نباشند اما آثاري خوب از آنها منتشر شده است. اينكه نمايشنامهها در اين پروژه بر چه اساسي انتخاب ميشدند و چه ملاكهايي براي مهدي نويد و تينوش نظمجو مهم بود، اينكه نمايشنامهاي را براي ترجمه انتخاب كنند، سوالي است كه مهدي نويد در جواب آن ميگويد: نمايشنامهها را بر اساس المانهاي زيادي انتخاب ميكرديم. خيليها را تينوش در فرانسه ميشناخت و پيشنهاد ميكرد يا من نمايشنامههايي را ميشناختم كه پيشنهاد ميكردم و خيلي وقتها هم خود مترجمها كارهايي را ميآوردند كه در مجموعه كار كنيم.
غير از اينكه خود نويسنده و شهرتاش هم برايمان مهم بود، خود نمايشنامه هم به لحاظ سانسور برايمان اهميت داشت. اينكه كمترين ميزان سانسور را داشته باشد و هم كاري باشد كه اگر بيرون بيايد، كمي سر و صدا بكند. اين برايمان خيلي مهم بود كه كاري بكنيم كه به آن توجه بشود. وگرنه ممكن است نمايشنامههاي زيادي در ايران منتشر بشود اما كسي به آنها توجه نكند. در كنار اينها، نميتوان به نقش مترجم در كيفيت اثر منتشر شده بيتوجه بود. به غير از مهدي نويد و تينوش نظمجو، مترجمهاي ديگري نيز در اين پروژه همكاري كردهاند. نويد درباره نحوه و ملاك انتخاب مترجمها توضيح ميدهد: مترجمهايي كه پيشنهاد ميكرديم يا من ميشناختم يا تينوش. در اين سالها با مترجمان زيادي برخورد داشتهام، عمدتا جوان و عمدتا علاقهمند به حوزه تئاتر. اما چيزي كه اين وسط همهاش من را به خود مشغول ميكرد و ميكند از يك سو ضعف كمدانشي در فهم ساختار متن اصلي و بيشتر پايين بودن دايره واژگاني فارسي مترجمان است و از سوي ديگر تعجيل و كمحوصلگي آنها.
مترجم در عين اينكه هميشه به متن اصلي خيانت ميكند، اما در عين حال نقش بازآفريني آنرا نيز به عهده دارد. مترجم روايت و قرائت خودش را از متن ميدهد، پس دقيقا ميشود نويسنده متن، شايد حتي كارش دشوارتر از نويسنده متن اصلي باشد. اما هنوز اين درك بين مترجمان ما، خاصه جوانترها، به وجود نيامده است. ترجمه بيشتر برايشان يك امر مكانيكي است تا يك كار خلاقه. و همين ميشود كه حالا مثلا در حوزه ادبيات نمايشي با اين همه سهلانگاري مواجه ميشويم. متاسفانه ما هنوز كه هنوز است مترجم تخصصي تئاتر به معناي واقعي كم داريم، شايد به پنجنفر هم نرسد. يكي از مشكلات ترجمه در حوزه نمايشنامه اين است كه مترجمها وقتي ميخواهند زبان محاوره را در ديالوگها بگذارند، فكر ميكنند بايد شكستهنويسي كرد. يعني «را» را تبديل ميكنند به «رو» در صورتيكه اين نحو زبان است كه بايد شكسته شود كه متاسفانه خيلي از مترجمها اين را نميدانند. به عنوان مثال خيليها ماضي نقلي «خوردهام» را وقتي ميخواهند محاورهاي بكنند، به صورت ماضي ساده مينويسند «خوردم»! به همين خاطر براي انتخاب مترجمها سعي ميكرديم كساني را انتخاب كنيم كه اين قواعد را بشناسند اما خب خيليها هم بودند كه با اين قاعدهها آشنا نبودند و كارشان هم چاپ شد. آثاري كه ما مجبور شديم آنها را بازنويسي كنيم كه خب هرچه كار ويراستار بيشتر ميشد از درصد قرارداد مترجم هم كم ميشد. يكسري از نمايشنامهها را خودمان انتخاب ميكرديم و به يكسري از مترجمها ميداديم و نمونه ميگرفتيم. كساني هم با اين پروژه كار كردند كه كارشان هنوز منتشر نشده مثل احمد پرهيزي، آهو خردمند، شهرام زرگر و مونا مويدي.
مجموعه دور تا دور دنيا، نمايشنامههاي جمع و جور و كوچكي هستند كه هم حمل كردنشان راحت است و هم دست گرفتن و خواندنشان. مهدي نويد در اين باره ميگويد: براي تعداد صفحات نمايشنامهها نظرمان اين بود كه زير 70 يا 80 صفحه نباشد ولي بالاتر از اين هرچه بود، بهتر هم ميشد. از نظر قطع نمايشنامه هم همه اتفاق نظر داشتيم. هم من و هم تينوش نظمجو، فرهاد فزوني و آقاي همايي. به اين خاطر كه وقتي نمايشنامه در قطع كوچك چاپ بشود، طبيعتا قيمت پشت جلد آن هم كمتر خواهد بود و علاوه بر اينها، خواندن نمايشنامههاي كوچك براي تئاتريها راحتتر است. حتي در نظرم اين بود كه وقتي نمايشنامهاي كوچك باشد آنهايي كه ميخواهند تئاتر بازي كنند و از روي نمايشنامه بخوانند، راحتتر ميتوانند آنرا دست بگيرند و تمرين كنند. جداي از آن چون اين نمايشنامهها سري هستند، در اندازههاي كوچك بهتر و قشنگتر ميشوند.
به نظر ميرسد در استقبال مخاطبان ادبيات نمايشي، علاوه بر قيمت كتابها و اندازهشان، عوامل ديگري مثل طرح جلد نيز تاثيرگذار باشند. نويد در اين باره معتقد است: تا الان 11 تا نمايشنامه منتشر شده كه با استقبال خوبي هم روبهرو شده. چيز ديگري كه خيلي در استقبال از كارها نقش داشت، طرح جلدهاي مجموعهها بود كه همين مسئله، امر مهمي ست. الان ميدانم كه چاپ نمايشنامه اول تمام شده و باقي هم با استقبال خوبي روبهرو شدهاند.
او درباره ويرايش اين آثار نيز ميگويد: ويرايش اين مجموعهها تا شماره چهار به عهده من بوده. از اول هم قرارمان با تينوش نظمجو اين بود كه ويرايش مجموعهها را من انجام بدهم و انتخاب نمايشنامهها بر عهده او باشد. اما از شماره چهار به بعد كه ديگر من با اين پروژه همكاري نكردم، مسووليت ويرايش به عهده من نيست.
شنبه 5 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]