واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: مرورى بر زندگى و آثار مرحوم خسرو شكيبايى يادگار هايى از «هامون»
محمد صابرى / بخش اول
هفت روز گذشت از روزى كه خبرى كوتاه، شوكى بزرگ را به خانواده سينماى ايران تحميل كرد، اما هنوز هستند كسانى كه سخت است برايشان باور كنند«هامون»، به درياى تقدير زده است و ديگر باز نمى گردد.«محمودِ» نزديكان و «حميدِ» علاقمندان، اگرچه شايد به تعبير «اسد» در فيلم«پرى»؛ «روحش آنقدر بزرگ شده بود كه جسمش توان نگهداريش را نداشت» اما در زندگانيش «خاطراتى» چنان شيرين از خود برجاى گذاشته است كه از «مدرس» تا حميد «هامون» و از رضاى «خانه سبز» تا سيدرضاى «شب» را عجين با نام ماندگارى برايمان كرده است؛«خسرو شكيبايى»، نامى كه باور فراموشى اش در تاريخ سينماى ايران ديگر نه سخت، كه ناممكن است. مرور اين خاطرات شايد به ظاهر تنها يادبود و احترامى بر تمام محبتهاى بى دريغ او به دنياى هنر باشد؛ كه هست، اما اداى دينى هم به «سينما» و نقش هايى است كه شكيبايى در آنها زندگى كرد و فرصت آشنايى بيشتر با «خود» را، از آن دريچه، به ما داد.
مروركارنامه بازيگرى از زندگى شكيبايى، تفكيك ناپذير است كه خود معتقد بود: «بازيگرى گوشه اى هميشگى از زندگى من است، نوعى نوستالژى، با غم غربتى آسمانى... انسان بدون خاطره نمى تواند عشق و سپس عرفان را دريابد و بازيگرى، هنر زيبا زندگى كردن است، تا آنجا كه انگار در زندگى روزمره ام، بازى مى كنم و در فيلم ها و نمايش ها، زندگى.»
خسروشكيبايى هفتم فروردين ماه سال ۱۳۲۳ در يكى از محله هاى خيابان مولوى تهران، به دنيا آمد.اگرچه«خسرو» نام شناسنامه اى اش بود اما خانواده و نزديكان «محمود» صدايش مى كردند. در ۱۴ سالگى، پدر را كه سرگرد ارتش بود، بر اثر بيمارى سرطان از دست داد و در همان دوران زمينه ورودش به بازاركار فراهم شد.
خياطى، كانال سازى، آسانسورسازى و... اگرچه مشغله هاى زودگذر خسرو نوجوان بود اما تا زمانى كه سال ۱۳۴۲ فرانرسيد و تا روزى كه به صحنه تئاتر قدم نگذاشت، در مسير دلخواهش كه بازيگرى بود، قرارنگرفت.
خسرو يكى از بهترين دانشجويان بازيگرى زمان خود بود و در همان ايام دانشجويى با همراهى دوستانى چون رحمان باقريان، بهزاد فراهانى، سعيد راد و پرويز پرستويى گروه نمايشى «كوچ» را تأسيس كرد تا به اجراى نمايش براى كارگران شركت نفت بپردازند.
در اين گروه كم كم بازى هاى شكيبايى به چشم كارگردانان سينما آمد و به دلشان نشست تا در سال ۵۳ نخستين تجربه حضور در يك فيلم كوتاه براى او رقم بخورد؛ فيلم ۱۶ ميليمترى «كتيبه»، به كارگردانى فريبرز صالح.
اما بازى در «خط قرمز» با فيلمنامه اى از بهرام بيضايى به كارگردانى مسعود كيميايى، نخستين حضور جدى شكيبايى بر پرده سينما را در سال ۱۳۶۰ميسر كرد. پس از اين حضور، نقش آفرينى هاى شكيبايى در فيلم هاى دادشاه (حبيب كاووش)، صاعقه (ضياءالدين درى)، رابطه (پوران درخشنده)، دزد و نويسنده (كاظم معصومى)، شكار (مجيد جوانمرد)، ترن (امير قويدل) و عبور از غبار (پوران درخشنده) تا سال ،۱۳۶۸ مسيرى يكنواخت و البته توأم با تجربه اندوزى را طى كرد.
در كنار حضور در فيلم هاى سينمايى، شكيبايى از حضور فعال در عرصه تئاتر هم غافل نماند و در همين حضورها بود كه زمينه ثبت نقطه عطفى ماندگار، بر كارنامه بازيگرى اش كليد خورد.
***
روزى كه مهرجويى براى تماشاى نمايش«بليت تئاتر» از آثار خيابانى نوشته كارل فانتى به كارگردانى «هايده حائرى» رفته بود، بازيگر جوانى از ميان نقش آفرينان را برگزيد و بى اطلاع از تجربه حضور سينمايى و بر اساس تمام آنچه بر صحنه تئاتر ديده بود، از او براى ايفاى نقش «حميد هامون» دعوت به همكارى كرد،اين بازيگر همان خسرو جوان بود كه بعد ها گفت: «مهرجويى گشت و با جرثقيلى من را از جزيره اى متروك و تا آن روز ديده نشده برداشت و با هامون بالا آورد... من جزيره كوچكى بودم؛ مهرجويى از كرانه اى مرا ديد كه چشم هر كاشفى به آن بينا نبود، شايد هم اصلاً تلألويى نداشت و من فكر مى كردم كه نور على نور است! به هر حال اگر مهرجويى نبود در آنسوى اين روزگار و روزمرگى هايش، همچنان گم و ناپيدا مانده بودم.... هامون فلسفى ترين كتابى است كه هنوز از بوئيدن آن صاحب كليدهاى تازه و تازه ترى از گلستان و دريا و نور مى شوم.»
شكيبايى در قامت «حميد هامون» ديده شد و از همان زمان بود كه حضورش بر پرده سينما زير نگاه تيزبين مخاطبان و منتقدان سينماى ايران قرار گرفت. صداى خشدار و بم در كنار آشفتگى و سرگردانى موجود در حركات دست و بدن، هامون را به بهترين وجه ممكن بر پرده سينما زنده كرد و همين ويژگى ها بود كه داوران هشتمين جشنواره فيلم فجر را ناگزير از تحسين كرد و سيمرغ بهترين بازيگر مرد را به خسرو شكيبايى رساند.
پس از «هامون» شكيبايى در عبور از غبار (پوران درخشنده)، جست وجو در جزيره (مهدى صباغ زاده)، ابليس (احمدرضا درويش)، يك بار براى هميشه (سيروس الوند)، سارا (داريوش مهرجويى)، پرواز را به خاطر بسپار (حميد رخشانى) و چند فيلم ديگر بازى كرد كه در آنها هنوز درگير با سايه سنگين حميد هامون، در رفتار و لحن بود اما آنگاهى كه بر اين سايه فائق آمد بارديگر مورد تحسين قرارگرفت و در سال ۱۳۷۳ موفق شد براى دومين بار سيمرغ بهترين بازيگر مرد را براى فيلم كيميا (احمدرضا درويش) از آن خود كند. او البته براى فيلم يك بار براى هميشه (سيروس الوند) هم كانديداى سيمرغ نقش اول مرد شده بود.
سال هاى عبور از دهه۷۰ به دهه۸۰ ايام اوج گيرى محبوبيت شكيبايى بود؛ پرى، دختردايى گمشده، سارا، ميكس بانو (داريوش مهرجويى)، سرزمين خورشيد، ابليس (احمدرضا درويش)، عاشقانه (عليرضا داودنژاد)، سايه به سايه (على ژكان)، روانى (داريوش فرهنگ)، زندگى (اصغر هاشمى)، مزاحم و يكبار براى هميشه (سيروس الوند)، دخترى به نام تندر (حميدآشتيانى پور)، خواهران غريب (كيومرث پوراحمد)، اثيرى (محمدعلى سجادى) و كاغذبى خط (ناصر تقوايى) با نقش آفرينيهاى او در اين سال ها ساخته شد كه بيشترشان مورد توجه مخاطبان سينماى ايران قرارگرفت و حتى از پرفروش ترين فيلم هاى سال هم شدند.
حضور و بازى تأثيرگذار شكيبايى در سريال هايى چون «مدرس» (هوشنگ توكلى)، «روزى روزگارى» (امرالله احمدجو) و مجموعه پرطرفدار «خانه سبز» (بيژن بيرنگ، مسعود رسام) را هم نبايد در اوجگيرى محبوبيت او در اين دوران، ناديده گرفت.
در اوايل دهه ۸۰ خسرو شكيبايى به بازى در چند مجموعه تلويزيونى مشغول شد و كم كم حضور سينمايى اش كم رنگ شد اما سالاد فصل (فريدون جيرانى) در سال ۸۳ بار ديگر توانست خسرو شكيبايى را به دوران اوجش باز گرداند و يادآور دوران طلايى او باشد. شكيبايى براى اين فيلم سيمرغ بلورين نقش دوم را هم از جشنواره فجر دريافت كرد تا بارديگر هنرنمايى او از سوى هيأت داوران مورد تقدير قرار گرفته باشد.
دهه ۸۰ مصادف شد با بازگشت پررنگ تر از پيش شكيبايى به عرصه بازيگرى كه ماحصل آن، همكارى مجدد (پس از گذشت نزديك به دو دهه) با مسعودكيميايى در فيلم هاى حكم و رئيس و نيز فيلمهاى ازدواج صورتى (منوچهر مصيرى)، چه كسى امير را كشت (مهدى كرم پور)، عروسك فرنگى (فرهاد صبا)، پيشنهاد پنجاه ميليونى(مهدى صباغ زاده) و ستاره ها (فريدون جيرانى) بود.
اما ماندگارترين حضورهاى شكيبايى در اين دوره كه امروز دهه پايانى دوران بازيگريش لقب گرفته است، بازى در فيلم هاى دست هاى خالى (ابوالقاسم طالبى)، اتوبوس شب (كيومرث پوراحمد) و فيلم اكران نشده شب (رسول صدرعاملى) بود.
ادامه دارد
شنبه 5 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 126]