تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس خشمش را برطرف سازد، خداوند كيفرش را از او بردارد و هر كس زبانش را نگه دار...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826742938




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داستان کوتاه و زیبای دستهای دعا کننده


واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: این داستان به اواخر قرن ۵۱بر می گردد
در یک دهکده کوچک نزدیک نورنبرگ خانواده ای با۸۱بچه زندگی می کردند. برای
امرار معاش این خانواده بزرگ، پدر می بایستی۲۴ساعت در روز به هر کار سختی
که در آن حوالی پیدا می شد تن می داد. در همان وضعیت اسفباک آلبرشت دورر و
برادرش آلبرت (دو تا از ۸۱بجه) رویایی را در سر می پروراندند. هر دوشان
آرزو می کردند نقاش چیره دستی شوند، اما خیلی خوب می دانستند که پدرشان هرگز نمی تواند آن ها را برای ادامه تحصیل به نورنبرگ بفرستد.


یک شب پس از مدت زمان درازی بحث در رختخواب، دو برادر تصمیمی گرفتند. با
سکه قرعه انداختند و بازنده می بایست برای کار در معدن به جنوب می رفت و
برادر دیگرش را حمایت مالی می کرد تا در آکادمی به فراگیری هنر بپردازد، و
پس از آن برادری که تحصیلش تمام شد باید در چهار سال بعد برادرش را از
طریق فروختن نقاشی هایش حمایت مالی می کرد تا او هم به تحصیل در دانشگاه ادامه دهد.

آن ها در صبح روز یک شنبه در یک کلیسا سکه انداختند. آلبرشت دورر برنده شد و به نورنبرگ رفت و آلبرت به معدن های خطرناک جنوب
رفت و برای ۴ سال به طور شبانه روزی کار کرد تا برادرش را که در آکادمی
تحصیل می کرد و جزء بهترین هنرجویان بود حمایت کند. نقاشی های آلبرشت حتی
بهتر از اکثر استادانش بود. در زمان فارغ التحصیلی او درآمد زیادی از نقاشی های حرفه ای خودش به دست آورده بود.
وقتی هنرمند جوان به دهکده اش برگشت، خانواده دورر برای موفقیت های آلبرشت و برگشت او به کانون خانواده پس از ۴ سال یک ضیافت شام
برپا کردند. بعد از صرف شام آلبرشت ایستاد و یک نوشیدنی به برادر دوست
داشتنی اش برای قدردانی از سال هایی که او را حمایت مالی کرده بود تا
آرزویش برآورده شود، تعارف کرد و چنین گفت: آلبرت، برادر بزرگوارم حالا
نوبت توست، تو حالا می توانی به نورنبرگ بروی و آرزویت را تحقق بخشی و من
از تو حمایت می کنم.
تمام سرها به انتهای میز که آلبرت نشسته بود برگشت. اشک از چشمان او
سرازیر شد. سرش را پایین انداخت و به آرامی گفت: نه! از جا برخاست و در
حالی که اشک هایش را پاک می کرد به انتهای میز و به چهره هایی که دوستشان داشت، خیره شد و به آرامی گفت:
نه برادر، من نمی توانم به نورنبرگ بروم، دیگر خیلی دیر شده، ‌ببین چهار
سال کار در معدن چه بر سر دستانم آورده، استخوان انگشتانم چندین بار شکسته
و در دست راستم درد شدیدی را حس می کنم، به طوری که حتی نمی توانم یک
لیوان را در دستم نگه دارم. من نمی توانم با مداد یا قلم مو کار کنم، نه
برادر، برای من دیگر خیلی دیر شده…
بیش از ۴۵ سال از آن قضیه می گذرد. هم اکنون صدها نقاشی ماهرانه آلبرشت
دورر، قلمکاری ها و آبرنگ ها و کنده کاری های چوبی او در هر موزه بزرگی در
سراسر جهان نگهداری می شود.(راد اس ام اس دات کام )
یک روز آلبرشت دورر برای قدردانی از همه سختی هایی که برادرش به خاطر او
متحمل شده بود، دستان پینه بسته برادرش را که به هم چسبیده و انگشتان
لاغرش به سمت آسمان بود، به تصویر کشید. او نقاشی استادانه اش را صرفاً
دست ها نام گذاری کرد اما جهانیان احساساتش را متوجه این شاهکار کردند و کار بزرگ هنرمندانه او را ” دستان دعا کننده” نامیدند.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 260]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن