تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1865937976


مطبوعات و تعهد اجتماعی
واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: در حالی که در ايران جرايد «دوم خردادی»، «اصلاح طلب»، «غيرخودی»، «دگرانديش»، و.... به دسائسالحليل به تعطيل جمعی کشانده شدهاند و پيرو سياست «هرکه با ما نيست بر ماست» بار ديگر به «مطبوعات برمايی» هجوم برده شده است، تولد نشريهای ايرانی در اين سوی دنيا، فارغ از قيود استبداد آسيايی -- گيرم گرفتار در تنگنای پر پيچ و خم اقتصادی -- به خودی خود میتواند اتفاقی فرخنده به شمار آيد.
بیترديد هر ضربه کاریای که بر پيکره نودميده مطبوعات ايران وارد شود، به آسانی و به تندی بهبود نخواهد يافت و جايگزينی نشريههای تلف شده توسط نشريههای تازه نفس نيز به تمامی جبران مافات نخواهد کرد. با اين همه، در گرماگرم جنگ قدرت ميان جناحهای حاکم که موضوع خبرساز روزنامهها و هفتهنامههاست و به موازات سلطهطلبی سياسی آن ها، جنبش آزاديخواهی و مردمسالاری در مسير خود حرکت میکند و با پا به پا رفتن و در مواردی پيشی گرفتن از آن ها خط سير خود را رقم میزند. هم از اين روست که در اين برهه از زمان مطبوعات ايرانی عهدهدار نقش تاريخی برجستهای شده که در واقع آن را به محمل اصلی جنبش بدل کرده و اهميت و ارزش کارکردهای اصلیاش -- خبررسانی، روشنگری سياسی-اجتماعی، و ارتقا سطح فرهنگ و دانش جامعه -- را فزونی بخشيده است. در اين وضعيت عواملی چون نبود تشکلهای سياسی-اجتماعی سازمان يافته و فراگير، کارآيی بالای مطبوعات در پيشبرد حرکت جامعه، استقلال نسبی آن از حکومت در قياس با رسانههايی چون راديو و تلويزيون، توان حرفهای بالقوه روزنامهنگاران و پيشينه چالشگری آنان در طرح و بسط آرمانهای آزاديخواهانه دست به دست هم دادهاند و بار ديگر مسئله تعهد اجتماعی را با برجستگی هر چه تمامتر در چشمانداز دستاندرکاران اين حوزه فرانهادهاند.
نگاهی گذرا به تاريخ روزنامهنگاری در جهان آشکار میکند که توجه به «تعهد اجتماعی» روی هم رفته محصول اواخر سده ۱۹ و سده ۲۰ است. نخستين خبرنامهها، روزنامهها، و هفتهنامهها کم و بيش سياستزده بودهاند و ارباب جرايد بر پايه اين باور که تحقق تعهد اجتماعیشان در تبليغ کيش و مرام سياسی گروه و حزب خود و تقويت موضع آن و تضعيف حزب يا احزاب رقيب است، حرکت و فعاليت میکردهاند. در گذر زمان گروه مخاطبان و خوانندگان رشد و افزايشی چنان يافت که بر شمار و ثروت روزنامهها و مجلهها افزوده شد، چندان که توانستند در جهت استقلال خود بکوشند. در جهان غرب تکيه روز افزون مطبوعات بر تأمين مالی از سوی خوانندگان، همچنان که از يک سو سبب رهايی نسبی و بيش و کم آن از قيد وابستگی به احزاب و گروههای قدرت بوده، از ديگر سو بر وابستگی آن به منبع درآمد جديد، يعنی مردم، افزوده است (۱).
تا پيش از نيمه دوم سده ۱۹ کسانی که در پی دنبال کردن حرفه روزنامهنگاری بودند، به شيوه سنتی شاگردی و کارآموزی آموخته میشدند. در واقع نخستين دوره دانشگاهی در اين زمينه در فاصله ۱۸۷۹-۱۸۸۴ در دانشگاه ميسوری (کلمبيا، ايالات متحده) برگزار شد. در آغاز سده ۲۰ مجموعه متون درسی اين رشته از حد دو کتاب درسی و شماری مقاله و تاريخ و شرح حال فراتر نمیرفت، حال آن که امروزه اين مجموعه آموزشی طيفی گسترده از متون تخصصی و کتابهای نظری و جدلی، شيوهنامهها، و اصول اخلاقی حرفهای را در برمیگيرد. به موازات پيشرفت و گسترش چشمگير آموزش تخصصی و همپای طرح و بحث پردامنه «کارکردها و تعهدات حرفهای مطبوعات در برابر جامعه و جهان» در کتابها و نشريهها و جلسههای انجمنهای گوناگون مفهوم تعهد اجتماعی در اين حوزه شدت ، قوت و وسعت گرفت.
در اين جهت گزارشهايی چون گزارش يک کميسيون غيررسمی درباره آزادی مطبوعات در ايالات متحده به نام «مطبوعات آزاد و مسئول» در ۱۹۴۷ و به ميزان گستردهتری گزارش کميسيون سلطنتی مطبوعات در بريتانيای کبير در سال ۱۹۴۹ در برانگيختن روزنامهنگاران به خودآزمايی و خودسنجی مؤثر بودهاند، افزون بر اين ها انجمنهای گوناگون روزنامهنگاری بيانيههايی در باب اصول اخلاقی حرفه روزنامهنگاری منتشر کردهاند که شايد مشهورترينشان بيانيه "انجمن امريکايی سردبيران روزنامهها" باشد.
سده ۲۰ ميلادی همچنان که فراهمآورنده پيشرفت در خور توجه روزنامهنگاری بوده، شاهد از سرگيری تحميل محدوديت بر مطبوعات از سوی حکومتها نيز بوده است. ساز و کار به تنگنا انداختن مطبوعات از سوی حکومتهای توتاليتر عمدتا از طريق قيد و اجبار تعلق مطبوعات به دولت عمل میکند که موجب میشود سردبيران و روزنامهنگاران در چارچوب تنگ و خفقانآور مواجببگير دولت دست بسته و در واقع قلم بسته بمانند (۲).
در چنين حالتی کارکرد بنيادين مطبوعات، يعنی گزارش اخبار و آرا، به لعاب غليظ حفظ و حمايت از ايدئولوژی غالب (ملی، مذهبی، سياسی) و اهداف آشکار و مقاصد پنهان حکومت چندان آغشته میشود که هم همه کژیها و کاستیهای حکومت پوشيده بماند و هم دستاوردهای مثبت آن مورد تأييد و تأکيد اغراقآميز قرار گيرد. البته هرگاه دستاوردی هم در کار نباشد، از آنجا که ريش و قيچی در يک دست قرار دارد، به راحتی با تکيه بر اصل ناديده گرفتن هوش مردمان و فرامين متافيزيکی و ماترياليستی «کورباش» و «کرباش» به آنی کوهی از آنها پيشروی خلايق ظاهر میشود. به اين ترتيب در سده ۲۰ و تاکنون سانسور مطبوعات، در کنار سانسور کتاب و ديگر رسانهها، در سيطره حکومتهای خودکامه کمونيستی به درجه اعلا و در حکومتهای توتاليتر غيرکمونيستی به درجاتی کم و بيش خفيفتر وجود داشته و دارد. روی هم رفته میتوان گفت که در کشورهای در حال پيشرفت صرفنظر از نوع حکومتشان، مطبوعات از جهت انقياد در حصر سانسور در طيفی سير میکند که يک سرش به سانسور سخت و فراگير میرسد و سر ديگرش به ملاحظه کاری و خودسانسوری در زمينههای مورد حساسيت حکومت و يا گروههای قدرت مسلط بر جامعه ختم میشود. نيازی به يادآوری نيست که در جوامع پيشرفته غربی نيز عرصه روزنامهنگاری يکسره از قيد و بندهای تحميلی از سوی محافل قدرت و سرمايه رها نيست.
پس در کشاکش فراز و نشيب چالش ميان آزادی بيان و سانسور در سير تاريخی امر تعهد اجتماعی مطبوعات در برابر جامعه به اقتضای حال و هوای غالب پررنگ و کمرنگ میشود، بی آن که در ماهيت و ضرورت آن خللی وارد شود. بر بنياد اين تعهد که بر دليل وجودی حرفه روزنامهنگاری و در چارچوب پاسخگويی به نيازهای مخاطبان شکل میگيرد، دامنه فعاليت روزنامهنگاران گسترده میشود و اصول و آداب روزنامهنگاری معين میگردد. گذشته از تعهد روزنامهنگاران به مثابه ناخدايان سفينه مطبوعات در برابر جامعه، طبيعی است که اين گروه در مقام صاحبان يک حرفه معين در برابر خويشتن حرفهای خود نيز متعهدند، بنابراين تعهد در مفهوم جامع آن هم در برابر ديگران و هم در برابر خود است و در دو سطح موازی و مکمل يکديگر جريان میيابد.
دينی که هر روزنامهنگار در برابر خويش دارد را میتوان در فراگيری مستمر دانش تخصصی و کسب مهارتها و فنون حرفهای (از جمله اشراف بر زبان و تسلط بر شيوههای قلمزنی و ژورناليستی) ؛ پرهيز از هرگونه وابستگی و تقيد به هر دسته، گروه، حزب، يا محفل که در ذات خود غرض آورنده است (۳)، پايبندی به درستکاری و اخلاق حرفهای، باور به راستی و دوری از دروغ و نيز فراتر از همه، سرسپردگی به حق آزادی عقيده و بيان برای همگان و التزام به تحقق آن خلاصه کرد.
وظايف روزنامهنگاران در راستای پاسخگويی به نيازهای جامعه خاص خود در حيطه زمانی-مکانی مشخص و معين در سه شاخه اصلی گسترده میشود:
۱) خبررسانی و گزارشدهی از رويدادها -- در اين شاخه ويژگیهای معيار چنيناند:
الف) اصل عينيت خبر -- وجه منفی «خبررسانی» و «کذبپروری» در تضاد و تقابل با آن است.
ب) اصل بيطرفی -- که مستلزم برخوردی همه جانبه و فراگير با خبر و پرهيز از داوری و غرضورزی است.
ج) اصل به هنگامی و به جايی -- روزآمد بودن خبر و سر وقت رساندن آن، و منطقی بودن دليل ارائه خبر يا به مورد بودن و بیربط نبودن آن.
۲) روشنگری -- که از دو راه متحقق میشود:
الف) تفسير اخبار و رويدادها -- که بنا به نوع و ماهيت خبر (سياسی، اجتماعی، فرهنگی، علمی، هنری، ادبی) مفسر آن بايد در آن زمينه صاحبنظر باشد.
ب) طرح و ارائه آرا و عقايد گوناگون به منظور گسترده کردن افق ديد خوانندگان -- که شرط آن البته رعايت جانب بیطرفی است (۴).
۳) فرهنگپروری و دانشگستری -- که بیترديد بیبهرهگيری از دانش و تخصص اهل علم و ادب و هنر صورت نمیپذيرد.
نکتهای که نبايد از نظر دور بماند اين است که اصطلاح «مطبوعات» در مفهوم کلی و گسترده آن در بردارنده روزنامهها، مجلهها و گاهنامههايی با پوشش موضوعی کم و بيش عمومی است، که به فراخور عواملی چون بسامد زمانی، حد نياز مخاطبان و سطح دريافت آنان، وضعيت جامعه، و موقعيت و امکانات خود، فعاليتشان در سه شاخه نامبرده شدت و ضعف میيابد. بديهی است که نشريههای صرفا تخصصی با پوشش موضوعی محدود و مشخص خود در اين مقوله نمیگنجند، زيرا که محور اين گونه نشريات تنها فرهنگپروری و دانشگستری است. در برابر، هسته روزنامهنگاری و عرصه فعاليتش -- مطبوعات -- خبر بوده و هست، هر چند که در سير تاريخی روزنامهنگاری معنا و مفهوم «خبر» متحول شده است.
همچنين، امروزه به دليل نقش غالب راديو و تلويزيون، و اينترنت در خبررسانی و گزارشگری سريع و بیواسطه که امکان هر رقابتی را منتفی میسازد، مطبوعات برای دوام و بقا خود بيش از گذشته ناگزير به روی آوردن هر چه بيشتر به شاخه فعاليت موسوم به «روشنگری» و تأکيد و تکيه بر آن است. به بيان ديگر میشود گفت که مطبوعات امروزی از يک سو به دليل سلطه بی چون و چرای رسانههای ديداری- شنيداری- الکترونيکی، و از سوی ديگر به دليل رشد شگفتانگيز (کمی و کيفی) نشريههای تخصصی، عمده فعاليت خود را در شاخه ميانی متمرکز میکنند و با افزودن بر حجم مقالههای تبينی- تفسيری به قلم نويسندگان و کارشناسان خبره، طرح آرا و عقايد، و نيز -- به تناسب هدف خود در مخاطبيابی -- فراهمآوری اسباب تفنن و سرگرمی -- از جدول و شوخی گرفته تا تفأل و تفحص در احوال آشکار و نهان چهرههای روز -- در حفظ و تحکيم مقام و موقع خود میکوشند.
اما آنچه که از منظری کلی درباره مطبوعات امروزی صدق میکند، به تمامی در مورد مطبوعات جوامعی چون ايران امروزی مصداق نمیيابد، به اين معنی که برخلاف مطبوعات کشورهای پيشرفته، مطبوعات ايران به سبب فراغت تمام عيار راديو و تلويزيون ايران از مسئوليت خبررسانی به شيوه اصولی، يا اسارت اين دو رسانه در چنگ حکومت، نه تنها نمیتواند ميزان مسئوليت و فعاليت خود را در اين شاخه کاهش دهد، بلکه ناگزير است بار تعهد و وظيفه اين رسانهها را هم بر دوش خود بگيرد و در انجام خبررسانی و گزارشگری در چارچوب استانداردهای بينالمللی حرفهای بکوشد. همچنين به دليل نبود امکان رشد و پويايی نشريههای تخصصی در ايران کنونی، بايستی در پر کردن نسبی جای خالی اين گونه نشريهها، يا اشاعه دانش و فرهنگ و ارتقاء سطح درک و دريافت جامعه خود کوشا باشد. روشن است که سنگينی بار مسئوليت مطبوعات ايران در اين دو عرصه به هيچروی از ميزان اهميت کارکرد عمده مطبوعات جهان امروز، يعنی روشنگری اجتماعی- سياسی نمیکاهد. بدينگونه دامنه مفهوم تعهد اجتماعی در قلمرو مطبوعات ايران به ناگزير و به اقتضای موقعيت زمانی- مکانی، گستردگی چشمگيری در قياس با حيطه مطبوعات جوامع مترقی میيابد که از يک سو تنگناهای موجود را به مثابه عوامل بازدارنده در پيشرو دارد و از سوی ديگر به انگيزه از ميان بردن اين موانع به تحرک بيشتر برانگيخته میشود.
چارچوب تعهد اجتماعی اين زمانی مطبوعات ايرانی خارج از کشور چيزی اساسا متفاوت از چارچوب تعهد اجتماعی اين زمانی مطبوعات داخل کشور نيست. تفاوت چشمگير در نوع تنگناهاست. روزنامهنگار حرفهای داخل کشور که هر آن در واهمه شکست و بست قلم خود دم برمیآورد و در انديشه تحقق آزادی قلم پروای غل و زنجير و قلع و قمع به دل راه نمیدهد، از حضور شورانگيز مخاطبان خود نيرو میگيرد.
در برابر، در اين سو، آنان که دغدغه قلمزنی در عرصه مطبوعات را دارند، فارغ از قيد و بندهای حاکمان جامعه با دشواریهايی چون کمبود منابع مالی، کافی نبودن شمار خوانندگان واقعی دسترسپذير، پخش نامناسب، کمبود نويسنده آگاه (به رغم فراوانی کارشناسان آگاه در زمينههای گوناگون) (۵)، و قيود ناشی از روابط محفلی و گروهی دست و پنجه نرم میکنند.
صرفنظر از تفاوت تنگناها و اختلاف صوری موانع، اگر با عمده دانستن مبانی و اصول حرفهای روزنامهنگاری بر سر وحدت اهداف بنيادی مطبوعات ايرانی -- چه در داخل کشور و چه در خارج کشور-- همرايی حاصل آيد، لزوم بررسی، بازنگری و تعيين محدوده مسئله تعهد اجتماعی مطبوعات و نحوه تحقق بخشيدن به آن از سوی همه دستاندرکاران حرفه روزنامهنگاری و ديگر آگاهان و نويسندگان چندان برجستگی میيابد که تأملی ديگر بار را شايسته و بايسته کند.
اکنون که مطبوعات ايرانی بار امانت جنبش آزاديخواهی و دموکراتيک ايران را بر دوش میکشند، و به زمانی که شمار چشمگيری از روزنامهها و نشريههای ايران به گناه دم زدن از آزادی انديشه و بيان در حبس و بندند، شايد بد نباشد اگر به فرخندگی قدم نويسندگان چند پرسش بس ساده تکرار شوند:
-- آيا آزادی و دم زدن از آن حق بیچون و چرا و انحصاری گروهی خاص است؟
--آيا تعهد اجتماعی مطبوعات همان تعهد به منافع و مصالح گروهی خاص -- چه حاکم و چه محکوم -- است؟
-- آيا تفاوتی ماهوی ميان مطبوعات ابزاری (ارگانی) وابسته به گروه و حزب و دسته خاص و مطبوعات حرفهای -- با ادعای استقلال -- وجود ندارد؟
-- آيا مفهوم شرافت حرفهای روزنامهنگاری از حد پايبندی به مرام و مسلک فردی و جمعی فراتر نمیرود؟
-- آيا مرز ميان خبررسانی و خبرسازی را میتوان مخدوش کرد؟
-- و سرانجام، آيا شرط اول قلم بر کاغذ بردن حفظ حرمت قلم و به جا آوردن آداب آن نيست؟
پرسشهايی چنين از فرط سادگی و تکرار ابلهانه مینمايند، اما، شگفت آن است که از قضای روزگار ميان پاسخهای نظری اين پرسشها و پاسخهای عملی آنها تفاوتی دردبار ديده میشود. و، شگفتتر از آن اين است که همچنان و هنوز، هر بار که سخن از پرسش و پاسخ به ميان میآيد، بیاختيار با يادآوری «پرسش و پاسخ»های آن حزب به تاريخ پيوسته و هنوز نگسسته -- نمونهای تاريخی از تفکر غالبی -- از تصور فاجعهآفرينی کليشهها ناخوش احوال میشوم.
زيرنويس:
۱) اوج اين گرايش به رقابت بیامان با حريفان و همکاران را در دهه ۱۸۹۰ در ماجرای ميان دو روزنامه شهر نيويورک به نامهای « نیویورک ورلد» و «نیویورک جورنال» میتوان يافت که به «ژورناليسم زرد» مشهور است.
۲) در ايران در کنار بهرهگيری از اين ساز و کار در حيطه جرايد وابسته به حکومت، و در تکميل آن، از سياست تحميل سانسور باب طبع «ولايت فقيه» -- يعنی فراگيرترين نوع سانسور-- نيز استفاده میشود.
۳) بحث قلمزنان و نويسندگان نشريههايی که به اصطلاح ارگان يک حزب، گروه، دسته، و ... هستند در اينجا نمیگنجد.
۴) از هيچ صاحب قلمی انتظار نمیرود که بینظر و بیرأی و بیموضع باشد، اما حرمت قلم و شرافت حرفهای اهل قلم حکم میکند که در رويارويی با آراء گوناگون و به ويژه در برخورد و چالش با آراء و عقايد مخالفت از دروغ، ريا، تجاهل، تغافل، تسامح، و هرگونه ترفند "رندانه" پرهيز شود.
۵) زيرا صرف دانايی و آگاهی به يک رشته برای قلمزنی در آن زمينه کفايت نمیکند و نويسندگی سوای اشراف بر موضوع و افزون بر آن مهارتهای ويژه خود را میطلبد، و متأسفانه شمار چشمگيری از کارشناسان ايرانی مقيم خارج از کشور به دلايلی چون دوری از محيط زبان فارسی و تحصيل و تحقيق به زبانی ديگر در فارسی نويسی با دشواریهای جدی رويارو میشوند.
:a (11)::a (11)::a (11)::a (11)::b (47)::a (11)::a (11)::a (11)::a (11):
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 347]
-
گوناگون
پربازدیدترینها