محبوبترینها
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854104326
از صاعقه تا باران
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: از صاعقه تا باران
شعر داني چيست؟ مرواريدي از درياي عقل
شاعر آن افسونگري كاين طرفه مرواريد بست
صنعت و سجع و قوافي هست نظم و نيست شعر
اي بسا ناظم كه نظمش نيست الا حرف مفت
شعر آن باشد كه خيزد از دل و جوشد ز لب
باز در دلها نشيند هر كجا گوشي شنفت
اي بسا شاعر كه او در عمر خود نظمي نساخت
وي بسا ناظم كه او در عمر خود شعري نگفت1
از ديرباز تا به امروز صاحبان ذوق سليم و نويسندگان و منتقدان چيرهدست در مقوله هنر شعر و شاعري بسيار سخن گفته و نوشتهاند كه اگر بخواهيم حتي به اندكي از خصوصيات اين پديده شگرف آفرينش اشاره كنيم به قول مولانا جلالالدين مولوي، مثنوي هفتاد من كاغذ شود. در حالي كه تا به امروز درباره اين هنر والا حق سخن داده نشده است، چرا كه شعر همانند دريايي است اسرارآميز، پرجنب و جوش كه دستيابي به لايههاي گوناگون آن تا عمق ناممكن است.
با اين حال نظر و گذري داريم به برشي از گفتهها و نوشتههاي شاعران و نويسندگان متفكر كه باز هم به قول مولانا:
آب دريا را اگر نتوان كشيد
هم به قدر تشنگي بايد چشيد
2
خيره و حيران سازي زيرا تو خدا نيستي... تنها وظيفه تو اين است كه اگر بتواني، انديشه را به ديگران منتقل كني. نويسنده كلاسيك واقعي آن است كه روح انساني را غنا بخشد... حقيقتي چند را كه مبهم و مكرر نباشد در اخلاق بشري كشف كند... چند سوداي جاودان را در دلي كه ديگران، مكشوف و خالي و گشودهاش ميپندارند، بازيابد و همه انديشهها و مشاهدات و مكاشفات خود را در قالبي بريزد. كه شكل آن هر چه ميخواهد باشد. اما سالم و زيبا، بزرگ و پهناور ظريف و حساس، جلوه كند و سخنان او به شيوهاي بيان شود كه خاص خودش باشد اما در عين حال زبان دل همه مردم گردد.>3
به خليل بناحمد، مخترع علم عروض كه در زمان خود، از همه كس بيشتر شعر به يادداشت و خود يك بيت شعر نسرود گفتند چرا شعر نميگويي؟ در جواب گفت: 4 و نيز، به اصمعي، شاعر بزرگ زمان خود گفتند: گفت: 5
در ميان شاعران و نويسندگان صاحبنام معاصر نيز، به آثاري در زمينه شعر برميخوريم كه در شناخت شعر، راه به جايي ميبرد كه در ديباچه اين مقال قطعه زنده ياد استاد ملكالشعراي بهار را، نقل كرديم و اينك به چند نمونه ديگر ميپردازيم، روانشاد، استاد مهرداد اوستا، در قصيده بلند در ستايش شعر ميگويد:
عشق، هنر، مهر، سخن، زندگي
اينت همان شعر، همين شاعري
شادي عشاق از او در نوا
زخمه ناهيد به خنياگري
راي سخنور به سرود غزل
كلك عطارد به سخنگستري
شعر همان شرم، كرشمه عفاف
پردگي جاذبه دختري
شعر، همان سادگي كودكي
شعر همان عاطفت مادري
صاعقهاي دامن طوفان شكافت
دودفكن، اخگري و آذري
طبلزن موج از او در خروش
نغمهگري ابرر از او تندري
بوسه شد و از لب شيرين شكفت
تا به شركرخند كند شكّري
شعر همان راز كزو پردهاي
چرخ برين با همه پهناوري
شعر همان نغمه كه از آسمان
زمزمه افكند به غرار حرري
خون شهيدي كه به هر نوبهار
لاله حمراست از او احمري
شعر همان عشق همان زندگي
شعر، سرافرازي و نامآوري6
و نيز مينويسد:
اما شاعر به مفهوم والاي كلام، روي سخنش با ابديت است او چشم به پيچ و خم راهي دوخته است كه هرگاه به تصور درآيد لرزه بر اندام آدمي ميافكند... و هم از اين روي كلمات و عبارات او چيزي بيش از عبارات و الفاظ معمول است همواره، ذهن جوينده، در كلاف اين مفاهيم سردرگم ميشود، زيرا شاعر خود حقيقتي است كه چيزي بيش از ديگر مردم است، وجودي ماليخوليايي و بغرنج و ناشناختني و در سخن او لاجرم كلماتي از قبيل، ايمان، انسان، آزادي، مردمي، شجاعت، عشق، هنر كه به جز براي يك شاعر متفكر، براي هر كس... تكرار ميكنم براي هر كس ديگر، دستنيافتني است:
نافه مشكم كه گر بندم كني در صد حجاب
سوي جان پرواز گيرد، طيب جانافزاي من
در حالي كه سخنان و نظمهايي مثل بيت زير:
شود ز گوشه نشيني فزون رعونت مرد
سگ نشسته، ز استاده سرفرازتر است
به نظر من حتي از سخنان معمولي هم چيزي كمتر دارند چه رسد به شعر.
در اشعاري كه به راستي خون هنر در عبارات آن جاري است، بدايع كلامي هر قدر پوشيده و در ابهامي لطيف مانده باشد بيشتر به آنچه كه نام دارد نزديك ميشود. اين گونه آثار هم، چون زيبايي آسماني خدادادي است كه در پرده لطيف عفاف و آزرم پوشيده مانده است؛ دست يافتن بدان منبع جمال ملازمه با ذهني مقدس و پاك دارد، در حالي كه سخن مصنوع و متكلف هر قدر با تشبيهات بيسابقه و تمثيلهاي نامأنوس آراسته آيد، همچون سيماي عادي و عاري از زيبايي و جمالي است كه آن را با آب و رنگ و خال و خط بيارايند كه از يك سو ناپايدار و از ديگر سو از پيراهه شرم و عصمت بيبهره است، از اين روي گاه به آثار متكلف و مصنوعي برميخوريم كه از نظر مضامين و بدايع لفظي، اعجابانگيز ميباشند، ليكن هنگامي كه اين پردههاي مستعار به يك سو ميرود به جز سيمايي زشت و فرتوت چيزي ديگر رخ نمينمايد، پيوسته در پرده عبارات يك شعر واقعي، معمايي اسرارآميز نهان است كه ذهن را به كشف و حل آن برميانگيزد، اين يك مساله است و بيش از آن حقيقت دارد كه بتوان باورش كرد.7
زندهياد علي اسفندياري كاروان سالار شعر نو، در پايان شرح حال خود مينويسد:
هر كلمه من از روي قاعده دقيق، به كلمه ديگر ميچسبد و شعر آزاد سرودن براي من دشوارتر از غير آن است. مايه اصلي اشعار من، رنج است به عقيده من، گوينده واقعي بايد اين مايه را داشته باشد، من براي رنج خود و ديگران شعر ميگويم، خودم و كلمات و وزن و قافيه در همه وقت براي من ابزارهايي بودهاند كه مجبور به عوض كردن آنها بودهام تا با رنج من و ديگران بهتر سازگار باشد.
در دوره زندگي خود من هم از جنس رنجهاي ديگران سهمهايي هست، به طوري كه من بانوي خانه و بچهدار و ايلخيبان و چوپان ناقابلي نيستم، به اين جهت وقت پاكنويس براي من كم نيست، اشعار من متفرق به دست مردم افتاده يا در خارج كشور به توسط زبانشناسها، خوانده ميشود فقط از سال 1317 به بعد جزء هيأت تحريريه مجله موسيقي بودهام و به حمايت دوستان خود در اين مجله، اشعار خود را مرتباً انتشار دادهام. من مخالف بسيار دارم، ميدانم، چون خود من به طور روزمره دريافتهام، مردم هم بايد روزمره دريابند، اين كيفيت تدريجي و نتيجه كار است. مخصوصاً بعضي از اشعار مخصوصتر به خود من براي كساني كه حواس جمع در عالم شاعري ندارند. مبهم است، اما انواع شعرهاي من زيادند چنانكه ديواني به زبان مادري خود به اسم دارم، ميتوانم بگويم به رودخانه شبيه هستم از هر كجاي آن لازم باشد بدون سروصدا ميتوان آب برداشت.
خوشايند نيست اسم بردن از داستانهاي منظوم خود به سبكهاي مختلف كه هنوز به دست مردم نيامده است، باقي شرح حال من اين ميشود، در تهران روزگار ميگذرانم، زياد مي نويسم، كم انتشار ميدهم و اين وضع مرا از دور تنبل جلوه ميدهد.>8
زندهياد در باره سبك و سياق شعر، سخنان ديگري نيز دارد كه در منابع مختلف وجود دارد. نقل دستنوشته بالا به غير از مطالبي كه در خصوص زندگي خوديادآور ميشود به نكات ارزشمندي، به راه و روش تازه در شعر اشاره دارد كه قابل تأمل و توجه است و در يك كلام اوست كه افقهاي تازهاي را براي همنسلان خود و نسل امروز و فردا گشوده است.
يكي از اركان مهم شعر فارسي از ديرباز تا به امروز شعر آييني است كه مورد توجه شاعران بزرگ در قالبهاي مثنوي، قصيده، غزل، رباعي، قطعه و دوبيتي، در توحيد، منقبت و رثاي خاندان رسالت، سروده شده است و در اين جهت، واقعه جانسوز كربلا بيشترين سهم را به خود اختصاص داده است، چرا كه محققان و صاحبنظران و شاعران ارجمند بدين حقيقت اذعان دارند كه فاجعه جانگداز عاشورا، و حادثه دلخراش كربلا و نهضت حق طلبانه سالار شهيدان از حيث جامعيت و مرتبت و علو منزلت در ميان جمع قيامهاي تاريخ بشر، يگانه و بيهمانند است.
بسيار كسان و گروهها در جوامع بشري براي بيدادستيزي و اجراي عدالت و مقاصدي ديگر قيام كرده و حتي جان خود را بر سر آرمان خويش نهادهاند، اما هيچيك از آن نهضتها و فداكاريها، همانند قيام امام حسين - عليهالسلام - و شكوه و عظمت و خدامحوري آن نيست زيرا اين رستخيز الهي، صرفاً از پي رضاي خدا و اجراي فرمان او و حاكميت توحيد و تحقق عدالت و دفع بيداد و اشاعه فضيلت بود. با تأمل در اين حركت حقطلبانه، انسان مناظر و مسائلي را مشاهده ميكند كه حيرتآور و اعجابانگيز است و آن نزاهت و پاكي اين اقدام از هرگونه دنياطلبي و منافع شخصي و صرفاً براي رضاي خدا و حفظ آيين اوست.
امام، خود آيينه تمام نماي جلال الهي و شكوه و عظمت بود و از دل و جان مطيع و منقاد فرمان پروردگار خويش، دم برنميآورد مگر از پي رضاي او. و فرزندان و خويشان و اقرباي وي همگي ذوب در بوته عظمت و ولايت او بودند و اصحاب عاليقدر آن حضرت، جملگي مظهر صدق و صفا و اخلاص و فناي در درياي بيكران محبت سرور و مولاي خويش، از اين رو كربلا نقشي جاودانه بر صحيفه هستي رقم زد كه تا قيامت، محو شدني نيست و تأثير آن تا ابد برجاست اين واقعه دردناك از همان روز كه به وقوع پيوست و از همان عصر عاشورا كه غائله، فروكش كرد بازتاب و تصوير آن، در شعر، چه از سوي خاندان و بازماندگان امام و چه از جانب دوستداران رخ مينمايد؛ نكته جالبي كه در كتب تاريخي و روايات آمده و سخت در خور تأمل و تدبر است اينكه گويند چون سپاه كفر، از كربلا به سوي شام عزيمت كرد در ميان راه و در كنار دير راهب فرود آمدند درحالي كه سر مقدس امام بالاي نيزه بود، آن كافران ددمنش، مشغول بادهگساري و شادخواري بودند كه ناگهان دستي پديد آمد و بيتي به زبان عربي برديوار نگاشت كه ترجمه فارسي آن اين است:
سپاه كفر عزم آن كرد كه آن دست را بگيرد كه دست نهان شد و ديگر بار ظاهر گشت و نگاشت:
و مرتبه سوم نيز چنين شد و آن دست نوشت:
باري، اين مرثيهسرايي و به تصوير كشيدن فاجعه كربلا، از آغاز تاكنون ادامه دارد و به زبانهاي مختلف از آن ياد كرده و ميكنند و تاريخ شعر و ادب فارسي نيز، اين حادثه جانسوز را با شدت و حدت وارادتي زائدالوصف، مورد توجه قرار داده و سخنوران حق طلب و فضيلتخواه، آن را به گونههاي مختلف به رشته نظم كشيدهاند؛ بزرگاني چون حكيم سنايي، عطار نيشابوري، مولانا جلالالدين مولوي و بسياري از ناموران ستيغ سخن ضمن تصوير حادثه دردناك كربلا، مراتب ارادت و اخلاص خود را به پيشگاه امام، عرضه داشتهاند.
چنان كه اشارت رفت شاعران و سخنوران، اين مصيبت عظما را در قالبهاي مختلف بيان داشتهاند كه از ميان تركيب بندها، شهرت تركيببند محتشم كاشاني و بعضي از شاعران معاصر وي در زمان صفويه زبانزد است و بايد اضافه كرد كه از محتشم كاشاني تا زمان حاضر، تأثير همهجانبه خود را از دست نداده است. بعد از محتشم، شاعران تا قبل از انقلاب شكوهمند اسلامي ايران، در حدود سيصدواندي تركيببند، در واقعه كربلا سرودهاند كه براي پرهيز از اطاله كلام از معرفي نام هر يك و اظهارنظر در كيفيت شعر آنان، درميگذريم و اگر حمل براغراق نشود هيچيك از اقتضاكنندگان در حوزه تركيببند به پاي محتشم كاشاني نميرسند.بعد از انقلاب شكوهمند اسلامي ايران، با توجه به گستردگي قالبهاي تازه، از جمله اوزان نيمايي، شعر آزاد، شعر سپيد در كنار اوزان كلاسيك، تحولي شگرف در هنر و ادبيات از جمله شعر آييني به وجود آمد و شاعران موفق عصر انقلاب كه جوانان، در صف مقدم آن قرار دارند، تقليد و اقتفاي از ديگران و تكرار مضامين كهنه شده گذشتگان را به كناري نهادند و با بال انديشه، به منظور كشف افقهاي تازه به پرواز درآمدند و آثار تازه خود را در تمام قالبهاي شعر فارسي با تركيبات و تصويرهاي زيبا كه از سرچشمه زلال عشق و احساس و عاطفه و... نشأت گرفته بود در معرض ديد صاحبنظران قرار دارند.
شاعر نام آشنا محمدرضا سهرابينژاد، از معدود شاعراني است كه گذشته از مراتب فضلي و اندوختههاي ادبي، از چهرههاي درخشان ادبيات و هنر نويسندگي و شعر است. طبعي و قادو ذهن و زباني پرشور و ضميري روشن و خلاق دارد. شعر از مشرب ذوق او بدون هيچگونه تكلفي جوشش دارد. در انتخاب واژگان مناسب و بكارگيري تركيبات تازه، مهارتي چشمگير دارد. آثار ناب او حاكي از اين حسن انتخاب و شور و شعور است و اين منزلت را صاحبان انصاف اذعان دارند، از امتيازات ديگر اين شاعر فرهيخته، اعتقاد راسخ و ارادت او نسبت به خاندان رسالت است و اين مطلب در سرودههاي او متجلي است و عزيزاني كه شش مجموعه از آثار او را به شرح ذيل:
اشارات اشك، گزيده ادبيات معاصر شماره 22، آيينهها، ناگهان زلال، پيغمبري به امت خود پشت كرده است و، وطنم ابراهيم، در قالبهاي آزاد، نيمايي، دوبيتي، رباعي، غزل، قطعه، مثنوي و قصيده، خواندهاند در آنچه درباره سبك و سياق او در زمينه شعر به قلم آمده است اتفاق نظر دارند.
سهرابينژاد، اگرچه در همه قالبهاي شعر معاصر آثاري ارجمند، به وجود آورده است، ولي به قالبهاي رباعي و دوبيتي عنايت بيشتري دارد و در اين زمينه در كنار شاعران بزرگي قرار ميگيرد كه در زمان حاضر انگشتشمارند و چنين است كه مجموعه را كه از تازهترين رباعيات و دوبيتيهاي اوست، پيش رو داريد و بهانه ما،در نوشتن اين مقدمه معرفي اين مجموعه است.
مجموعه ارجمند كه در رباعي و دوبيتي شكل گرفته است، از مصيبتهاي جانگدازي كه در واقعه كربلا برخاندان پيامبر گرامي اسلام(ص) و ياران امام حسين(ع)، از جمله مسلمبن عقيل، حربن يزيد رياحي، قاسم ابن حسن، علياكبر، ابوالفضلالعباس، علي اصغر، زينب كبري، امام سجاد(ع) حبيببن مظاهر(ع) رفته است حكايت ميكند.حكايتي كه چون قطرات خون از قلم جاري و برصفحات مجموعه، نقش بسته است حكايت آزاد مرداني كه در سرزمين كربلا، براي حفظ دين مبين اسلام و باروري نخل بلند آزادي و آزادانديشي در برابر پلشتي و ظلم و استبداد جان خود را فدا كردند. به منظور تحقق يافتن آرمانهاي انساني از هيچ كوششي دريغ نكرده و در مكتب عشق، راه و رسم زندگي با عزت را به ما آموختند و رفتند.
ماه محرم، ماه عزاداري است كه مسلمانان جهان، با برگزاري مجالس متعدد واقعه كربلا را به سوگ مينشينند و در اين ماه، اين حادثه تاريخ بشري را كه نظيري همانند او نميتوان يافت، زنده نگاه ميدارند. به همين مناسبت سراينده عزيز براي اينكه خواننده را به اين ماه توجه دهد و همراه خود به تماشاي صحنههاي دلخراش واقعه بكشاند، با رباعي در ديباچه، چراغي فراراه پويندگان قرار ميدهد، اين رباعي را با هم مرور ميكنيم:
سال قمري كه با غم آغاز شود
با حسرت و درد و ماتم آغاز شود
تا موج زند ابروي حسين
در جام شفق، محرم آغاز شود
در جابهجاي اين منظومه، و در هر رباعي و دوبيتي، نحوه شهادت و پايداري شهيد در برابر لشكر بيداد، واژگان، تركيبات و تصاوير مناسب به كار گرفته شده است. منباب مثال ميبينيم كه حربنيزيد رياحي نخستين كسي بود كه با سپاه يزيد، راه را برامام بست و امام و ياران و اهل بيت او را تا صحراي كربلا، سوق داد و سرانجام كرد و در ركاب امام حسين(ع) به فيض شهادت نائل آمد. در دو رباعي كه در ذيل آورده ميشود، تصوير سرنوشت اين شهيد عزيز را به تماشا مينشينيم:
مردي كه طلايهدار توفان شده بود
بر خروشان شده بود
فانوس دلش ز شعله شكفت
ميرفت و چو خورشيد، فروزان شده بود
آن تشنه مهر، آبياري شد و رفت
آن جان خزان ديده، بهاري شد و رفت
آن كه ره به گرفت
با شط زلال جاري شد و رفت
يكي از خصوصيات عليبن حسين حضرت علياكبر(ع) شباهت چهره درخشان او با چهره ملكوتي پيامبر گرامي اسلام(ص) بود كه مورد توجه و انبساط خاطر امامحسين(ع) بود و شاعر عزيز با زيبايي تام و تمام در رباعي از آن ياد ميكند:
مه، محو لقاي آن صنوبر ميشد
خورشيد، در آن چهره، مكرر ميشد
ميشد به جمال اكبرش خيره، حسين
هرگاه كه دلتنگ پيمبر ميشد
و آنگاه كه سراينده عزيز سخن از علمدار و سقاي رشيد كربلا، قمر بنيهاشم، به ميان ميآورد، سخنش شعله درد و داغ بر جان آدمي ميزند:
آن تشنه لبي كه منصب سقا داشت
وقتي به حريم علقمه، پاي گذاشت
برداشت كفي آب و به لب برد و نخورد
به تماشاي قد افراشت
ميرفت و فرات زيور دوشش بود
يك دجله عطش لبان خاموشش بود
ميخفت و طنين آب، آب طفلان
جانسوزترين ترانه، در گوشش بود
آنچه در كم و كيف اين مجموعه به قلم آمد، اندكي بود از بسيار، و خوانندگان صاحبدل با مطالعه دقيق از دقايق و نكات برجسته ديگري كه در بيت بيت آن نهفته است بهره كافي خواهند برد؛ ناگفته نگذارم كه اگر در كل اين اثر، احياناً فراز و فرودي به نظر آيد، سخنور در هر مرحله از كمال و علو مرتبه كه باشد، باز در كلامش غث و سمين وجود دارد؛ چنان كه سعدي گويد:
قباگر حرير است و گر پرنيان
به ناچار حشوش بود در ميان
تو گر پرنياني نيابي، مجوش
كرم كارفرماي و حشوش، بپوش!
و من تأكيد ميكنم كه در كلام فراز و فرود كم است و همه آثار او از انسجام و پختگي سرشار است. در پايان اين مقال، توفيق هرچه بيشتر او را در اعتلاي شعر معاصر، از خداوند بزرگ مسألت دارم. چنين باد و چنينتر.
**
* چند نمونه از رباعيهاي عاشورايي اين دفتر:
مرگ سرخ
خورشيد، ميان خاك و خون پرپر زد
م*اهش، به كنار خيمهها بر سر زد
خوش گفت كه :
آن حنجرهاي كه بوسه بر خنجر زد.
عترت
گل كرد به روز واقعه، غيرت خون
گرديد بهار بيخزان، عترت خون
در عرصه گير و دارِ حق و باطل
شمشير ستم شكست، از ضربت خون
بُرد
در بازي جان، ضيافتي ساختهاي
دل از كف دوست بُرده، جان ، باختهاي
منزل منزل گريخت مرگ از تو و، خوش
در كرب و بلا، به دامش انداختهاي
افسوس
پيچيد به او آسمان، هوهويش
گرديد بهشت، مست عطر و بويش
افسوس! كه سر نداشت تا بنشانَد
زينب، دَم واپسين، سرر زانويش!
لاله
بر شعله در هوا، رها، ميمانَد
آري به حريق خيمهها، ميمانَد
پر داغ، دل و، جامه، سراپا خونين
اين لاله، به ميمانَد!
غروب
مه، خنجر آبديده را ميماند
شب، ياغي آرميده را ميمانَد
غلتيده به خون ميان گودال غروب
خورشيد، سر بريده را ميمانَد
شب
خورشيد، سربريده در تشت طلاست
شب، سينه پُر ز تير مردان خداست
نيزارِ غروب، خيمههاي سوزان
مه، گمشده دختري ز جمع اُسراست
پينوشت:
1- ديوان ملكالشعراي بهار، ج 1، صفحه 1212
2- مجله سخن، دوره نهم، صفحه344.
3- مجله سخن، صفحات 432 و 433.
4- مجله سخن، دوره هشتم، صفحه 917.
5- العقد الفريد، ج 5، صفحه 308.
6- مجموعه شعر راما، مهرداد اوستا، صفحه 361.
7- تذكره شعراي معاصر ايران، تأليف سيدعبدالحميد خلخالي، ج 1، صفحه 414 و 415.
8 - نقدي بر گزينه آذرخش، از مجموعه چهرههاي ماندگار، صفحه 79، درباره مشفق كاشاني.
* كتاب را ميتوانيد از انتشارات مؤسسه اطلاعات و تمام نمايندگيهاي آن در سراسر كشور با قيمتي مناسب (1000 تومان) تهيه نماييد.
تلفن دفتر توزيع و فروش: 29993242
فروشگاه مركزي: خيابان انقلاب اسلامي، رو به روي دانشگاه تهران (66460734)
پنجشنبه 3 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1083]
-
گوناگون
پربازدیدترینها