واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: چكيده:
بسيارى از مخالفان قرآن كوشيدهاند چنين شبهه افكنى كنند كه اين كتاب آسمانى با دنياى امروز كه عصر پيشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نيست; بلكه فقط اعجاز عصر پيامبر ختمى مرتبتصلى الله عليه وآله است و صرفا براى زمان ايشان شموليت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجيل صرفا براى استفاده فردى قابليت دارد.
از اين ديدگاه، تئورى جدايى دين از سياست و در پى آن عدم جامعيت و جاودانگى قرآن كريم داده مىشود كه مغالطهاى بس خطرناك و شائبهاى ناپسند است.
بديهى استيكى از نشانههاى اعجاز قرآن مجيد و از جمله دلايل خاتميت دين مبين اسلام و برترى آن بر ديگر اديان، جامعيت و جاودانگى اين نسخه الهى است.
ما بر آنيم كه ادله جامعيت قرآن كريم را از لابلاى سخنان گهربار حضرت علىعليه السلام در نهج البلاغه استخراج كنيم; زيرا بيان حضرت، قطعا ديدگاههاى افراط گرايانه و نيز تفريط گرايانه را رد مىكند و نظريه ناب در اين باره به منصه ظهور مىرسد.
* كليد واژهها: قرآن، نهجالبلاغه، جامعيت و جاودانگى، ادله عقلى و نقلى، حجيت، اهل حديث جامعيت قرآن از نگاه نهجالبلاغه
جامعيت و جاودانگى قرآن كريم از مهمترين مباحث زير بنايى، جهتشناخت اين كتاب الهى و يكى از موضوعات بحثانگيز امروزى است. قطعا تشريح و بررسى دقيق و عميق اين موضوع مىتواند بر ادعاهاى پوچ در اين زمينه خط بطلان كشد.
در پرتو مساله جامعيت، موضوع وجود تمامى علوم مختلف در قرآن كه از نظريههاى افراطى به شمار مىآيد حجيت قرآن كريم و نظريه اهل حديث در اين باره و نقد و بررسى اين ديدگاه مورد بحث قرار مىگيرد.
نهج البلاغه، اخوالقرآن و بهترين و نابترين منبعى است كه مىتواند ره پويان طريق را در شناخت صحيح و حقيقى قرآن مجيد يارى دهد.
در نگاه اميرمؤمنان على عليه السلام، قرآن نسخهاى جامع و جاودانى است كه از نيازهاى بشر براى رسيدن به سرمنزل سعادت و كمال، فروگذار نكرده است. حضرت در موارد گوناگون و به شيوههاى زيبا و حكيمانه به ترسيم اين ويژگى پرداخته است ; در يكى از خطبههاى نهجالبلاغه (1)با استناد به آيات قرآن، جامعيت آن را بوضوح تشريح كرده است.
حضرت بعد از آنكه درباره دو راى مختلف صادر شده از دو قاضى سخن مىگويد، با استفهام انكارى مىپرسد: «آيا خداوند دين ناقصى فرو فرستاده و در تكميل آن از آنان مدد جسته است؟ آيا آنها شريك خدايند و بر خدا لازم استبه گفته ايشان رضايت دهد؟ يا اينكه خداوند دين را كامل نازل كرده، اما پيغمبرصلى الله عليه وآله در تبليغ و اداى آن كوتاهى ورزيده است؟»
آنگاه با استشهاد به آيات قرآن بصراحتبه اين شبهه پاسخ مىدهد: والله سبحانه يقول:
«ما فرطنا فى الكتاب من شىء» (2)
و قال:
«فيه تبيان لكل شىء» (3)
و ذكر ان الكتاب يصدق بعضه بعضا، و انه لا اختلاف فيه فقال سبحانه:
«و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا» (4)
خداوند مىفرمايد: «در قرآن از هيچ چيز فروگذار نكردهايم» و نيز مىفرمايد: «در قرآن بيان همه چيز آمده است» و ياد آور شده است كه آيات قرآن، يكديگر را تصديق مىكنند و اختلافى در آن وجود ندارد، چنانكه مىفرمايد: «اگر قرآن از ناحيه غير خدا بود، اختلافات فراوانى در آن مىيافتند.»
مرحوم طبرسى رحمه الله در ذيل آيه 38 سوره انعام به ذكر يكى از اين اقوال پرداخته، مىنويسد: «مراد از كتاب، قرآن است; چرا كه شامل جميع نيازهاى دنيوى و اخروى آدمى است; چه مفصل بيان شده باشد و چه مجمل; اما مجمل آن در لسان پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله تشريح شده و حق تعالى ما را مامور به تبعيت از او كرده است; چنانكه فرمود:
«و ما اتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا (5)
و شما آنچه را رسول حق دستور مىدهد(منع يا عطا مىكند) بگيريد و هرچه را نهى مىكند، واگذاريد.» (6)
بنابراين، قرآن مجيد از بيان معارفى كه موجب سعادت حقيقى انسان در دنيا و آخرت مىباشد، فروگذار نكرده است. (7)
علامه طباطبايى در تفسير آيه 82 نساء پس از برشمردن مفاهيم آيه مىنويسد: «از آنجا كه قرآن اختلاف قبول نمىكند، تغيير و تحول، نسخ و باطل و غيره را هم نمىپذيرد; از اين رو لازم مىآيد كه شريعت اسلامى تا روز واپسين استمرار داشته باشد.» (8)
حضرت در ادامه خطبه 18 در چندين عبارت بسيار زيبا در حالى كه ظاهر و باطن قرآن را معرفى مىكند، تاييدى ديگر بر جامعيت قرآن ارائه مىدهد:
«ان القرآن ظاهره انيق (9)و باطنه عميق»
ظاهر قرآن زيبا و شگفت آور و باطن آن ژرف و پرمايه است، پس عموم و خواص مردم مىتوانند بهترين و بيشترين بهره را از اين كتاب ببرند.
استاد محمد تقى جعفرى در اين خصوص مىنويسد: «مقصود از عمق معانى، دشوار بودن و حالت معمايى نيست، بلكه قرآن همه مسائل نهايى مربوط به انسان و جهان را در آياتى كه كلمات آن ساده و زيباست، مطرح كرده است. از طرفى، عبارت بعدى امامعليه السلام كه مىفرمايد: لا تفنى عجائبه و لا تنقضى غرائبه و لا تكشف الظلمات الا به; «نكات شگفت آور آن فانى نگردد و اسرار نهفته آن پايان نپذيرد و هرگز تاريكيهاى جهل و نادانى جز به آن رفع نشود.»، حاكى از استمرار جاودانى محتويات قرآن است.» (10)
امام عليه السلام در يكى ديگر از سخنان حكيمانه خويش مىفرمايد: واعلموا انه ليس على احد بعد القرآن من فاقه ولا لاحد قبل القرآن من غنى (11) ; «آگاه باشيد! هيچ كس پس از داشتن قرآن، فقر و بيچارگى ندارد و هيچ كس پيش از آن، غنا و بى نيازى نخواهد داشت.»
بيان كوتاه اما پر معناى حضرت متضمن اين معناست كه اين نسخه الهى از چنان غناى فرهنگى برخوردار است كه پيروان خود را بى نياز از هرگونه مكتب و مسلكى مىكند; درحالى كه ديگر مكاتب فكرى و كتب بشرى قادر به پاسخگويى نيازهاى اخلاقى و معنوى بشر نيستند.
در وصف ديگرى از قرآن بصورتى شيوا و دلنشين مىفرمايد: «ثم انزل عليه الكتاب نورا لا تطفا مصابيحه و سراجا لا يخبو توقده و بحرا لا يدرك قعره و منهاجا لا يضل نهجه و شعاعا لا يظلم ضوؤه و فرقانا لا يخمد برهانه و تبيانا لا تهدم اركانه.» (12)سپس كتاب آسمانى يعنى قرآن را بر او نازل فرمود; نورى كه خاموشى ندارد، چراغى كه افروختگى آن زوال نپذيرد، دريايى كه اعماقش را درك نتوان كرد، راهى كه گمراهى در آن وجود ندارد، شعاعى كه روشنى آن تيرگى نگيرد، جداكننده حق از باطل كه درخشش دليلش به خاموشى نگرايد و بنيانى كه اركان آن منهدم نگردد.»
هدف حضرت از بيان اين عبارات آن است كه دوران حقايق و مفاهيم قرآن محدود و موقت نيست و آيات و دستوراتش پيوسته نوين و جاودانى اند، تا آنجا كه مفهوم آياتى كه درباره گروه معينى نازل شده، عموميت داشته همگان را در موارد مشابه و تا روز واپسين دربرمىگيرد. (13)
از امام صادقعليه السلام روايتشده كه فرمود: «اگر چنين بود كه آيهاى درباره قومى نازل مىگشت و با از بين رفتن آن قوم، آيه هم از بين مىرفت، از قرآن چيزى باقى نمىماند ولكن قرآن تا زمانى كه آسمانها و زمين برپاست، اول تا آخر آن جريان و سريان دارد.» (14)
* ارتباط قرآن و علوم مختلف
بنابر اصل جامعيت قرآن، برخى اين مجموعه عظيم الهى را حاوى كليه علوم و مسائل مورد نياز بشر پنداشته و در پى ايجاد رابطه مابين كليه علوم نوين با قرآن برآمدهاند.
آيت الله معرفت اين پندار را افراطى مىداند و مىگويد: «اين ادعا كه هرآنچه بشر به آن رسيده يا مىرسد مانند دستاوردهاى علمى، فنى، فرهنگى و... از قرآن بوده، و يا ريشه قرآنى دارد، ادعايى گزاف و بى اساس است. مقصود از كمال و جامعيت قرآن، جامعيت در شؤون دينى، اعم از اصول و فروع آن است; يعنى آنچه در رابطه با اصول ، معارف و احكام و تشريعات، بطور كامل در دين مطرح گشته است; به عبارت ديگر هرآنچه كه در زمينه سلامت و سعادت معنوى، روحى و اخلاقى انسان است، در برنامهها و اهداف قرآن قرار دارد، اما روشهاى اجرايى، ساختارى و اجتماعى براى پياده كردن اين برنامهها به عهده انسانهاست.
بايستى به اين نكته توجه داشت كه دليل ادعاى قرآن كريم به كمال، در «اليوم اكملت لكم دينكم» و يا «تبيانا لكل شىء» برعهده داشتن تشريع مطالب است; چنانچه از زاويه تكوين چنين مىگفت، بايد انتظار مىداشتيم كه هرآنچه بشر از علوم طبيعى، تجربى و... نياز دارد بطور كامل در قران آمده باشد و يا حداقل ريشهاش در قرآن باشد; ولى منظور قرآن از «بيان هرچيز» و «كامل بودن دين» آن است كه قرآن هرآنچه را در زمينه شريعت است،براى ما طرحو پايهريزىكردهاست. (15)
آيه «و لا رطب و لا يابس الا فى كتاب مبين» (16) نيز كه برخى براى تاييد صحبتخود مبنى بر اينكه در قرآن همه علوم بشرى و طبيعى نهفته است، بدان تمسك جستهاند، زمانى مورد قبول است كه «كتاب مبين» را «قرآن» فرض كنيم، حال آنكه مفسران آن را «لوح محفوظ» تفسير كردهاند; يعنى هرآنچه در عالم وجود تحقق مىيابد، در آن لوح محفوظ ثبت مىگردد. طبق شواهد ارائه شده مفسران، منظور از «كتاب مبين» در آيه فوق «قرآن» نيست. آيهالله معرفت جايى ديگر در تاييد صحبتخود، دخالت قرآن در امور مربوط به علوم طبيعى را كه بشر خود بايستى بدان برسد، دور از شان قرآن كريم دانسته مىگويد: از طرفى شان قرآن و دين اقتضا نمىكند در امورى كه مربوط به يافتههاى خود بشر است، دخالت كندو حتى راهنمايى كردن او هم معنا ندارد; زيرا خداوند به انسان عقل و خرد ارزانى داشته و فرموده:«و علم ادم الاسماء كلها» (17)يعنى به انسان اسماء را آموخته است. منظور از اسماء حقايق اشياست; يعنى ما به انسان قدرت پى بردن به تمام حقايق هستى را دادهايم و براى آنكه جنبه جانشينىاو در زمين به منصه ظهور برسد، بايد خود جوشيده و به فعليتبرسد.
خداوند انسان را توانمند و خردورز و كاوشگر آفريده است. از طرف ديگر ميدان تاثير پذيرى را در طبيعتبازگذاشته است:
«و سخر لكم ما فى السموات و الارض»
همين كافى است كه بشر بتواند با تصرف در طبيعتبه طرف سازندگى دنيوى حركت كند و لزومى ندارد كه خداوند فرمول شيمى يا مسائل رياضى را توضيح دهد. (18)
واضح است كه شارع در برخى موارد در مسائل غير شرعى نيز دستوراتى داده است، زيرا خدايى كه
«يعلم السر فى السموات و الارض» (19)
است، به هنگام بيان مطالبى از اسرار طبيعتبه صورت اشاره و كنايه صحبت مىكند و اين تراوشاتى است كه به هنگام بيان مناسب شرعى عرضه مىشود. از ديدگاه ديگر، اين موضوع از تفضل خداى تعالى بر بشر خبر مىدهد. بطورى كه وظيفه خداى سبحان بيان اين امور نبوده است; بلكه از روى تفضل و لطف اشاراتى كرده است.
از اين رو، وظيفه شرع، دخالت در آنچه عقل بشر بدان مىرسد، نبوده است. البته در احكام تعبدى بشر كه شرع دستور عمل يا احتياط را داده، عقل بشر توان پى بردن به واقعيت آن عمل را نداشته است و چنانچه اين توان را مىيافت، قطعا آنچه را شرع دستور داده، پياده مىكرد. در نتيجه در اسلام احكامى وجود دارد كه صرفا جنبه تعبدى دارد و با پيشرفت علم، احكام آن قابل تغيير نيست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 275]