واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: مرورى بر پرونده سقوط يك سرمربى از مريخ
وقتى كلاه پليس نگون بخت فرانسوى را در جام جهانى ۱۹۹۸ فرانسه بر سر گذاشت، معروف تر از هميشه شد. او براى ابراز همدردى با جامعه پليس فرانسه و پليسى كه به دست آشوبگران فوتبال گرفتار شده و سرنوشتى بد برايش رقم خورده بود، كلاه او را تا پايان جام جهانى بر سر گذاشت. ميروسلاو در نهايت هم با سوم كردن كرواسى در آن دوره، تاريخى ترين افتخار سرزمين كروات ها را در مستطيل سبز رقم زد. مدتى از اين قضيه نگذشته بود كه به يكباره خود را رودررو با اين پيرمرد خوش تيپ در كمپ تيم هاى ملى ديديم. خبرنگاران ايرانى كه از عملكرد مربيان وطنى دل خوشى نداشتند، فكر مى كردند جو كره زمين شكاف برداشته و ميروسلاو از كره مريخ همچون نعمتى الهى بر سر فوتبال ايران فرود آمده است.
شروع يك خاطره
پيرمرد در اولين كنفرانس خبرى خود در ايران چنان برخورد گرم و دوستانه اى با ارباب جرايد داشت كه در پايان جلسه همگى آنان با رضايت رهسپار تحريريه هاى خود شدند. او بر خلاف اغلب مربيان قبلى، ضمن پاسخگويى به خبرنگاران احترام ويژه اى هم براى تك تك آنان قائل شده بود. بعد از اين اتفاق بود كه روابط گرم و صميمانه خبرنگاران با ميروسلاو شروع شد. اين زاده سرزمين بوسنى از چنان قدرت بيانى برخوردار بود كه اغلب نمايندگان رسانه هاى گروهى را مجذوب خود كرد. معروفيت جهانى از يك سو و داشتن روابط عمومى قوى از سوى ديگر، علل اصلى محبوبيت بلاژويچ نزد خبرنگاران ايرانى بود.
سياه باز حرفه اى
همكاران جوان بعد از چند روز مراوده خبرى با ميروسلاو، مدام از همكاران پيشكسوت و قديمى خود مى شنيدند كه «سياه اين پيرمرد نشويد. او سياهكار است.» باور كردن واقعيت اين اظهارنظر سخت بود اما به مرور زمان صحت آن براى همگان به اثبات رسيد.
ادعاهاى عجيب
بعد از بازى ايران با كرواسى قبل از شروع جام جهانى ۱۹۹۸ فرانسه، بلاژويچ كه سرمربى وقت كروات ها بود از مردان جلال طالبى به نيكى ياد كرد و گفت: «اگر يوگسلاوى بتواند ايران را شكست دهد، من يك توپ فوتبال را قورت مى دهم.» در ادامه ايران با يك گل به يوگسلاوى باخت اما ميروسلاو حتى يك توپ تنيس روى ميز را هم قورت نداد. وقتى هم سر از ايران درآورد ادعا كرد اگر به جام جهانى ۲۰۰۲ صعود نكنيم، خودم را از تير دروازه دار مى زنم. تيم ملى صعود نكرد اما بلاژويچ هنوز زنده است!
3 پرنده آسمانى
بلاژويچ وقتى فهميد دستش براى خبرنگاران رو شده روابط صميمى خود را با آنان مخدوش نكرد و همچنان حرف هاى غلوآميز زد. او با ترفندى جديد خود را تبديل به مرد سوژه ها كرد. چيرو بعد از اينكه با خداداد عزيزى تند مزاج درافتاد و بدون هيچ گونه درنگى وى را از اردو اخراج كرد، يك مثلث را در فوتبال ايران كشف كرد. ميروسلاو كه علاقه خاصى به كريم باقرى، سيدمهدى هاشمى نسب بخصوص رحمان رضايى داشت، از آنان كه از قد و قامت خوبى برخوردار بودند به عنوان ۳ پرنده آسمانى نام برد و در خط دفاعى به اين مثلث دفاعى دل خوش كرد. نكته: واقعاً رحمان رضايى كه اغلب مربيان داخلى غير از ناصر حجازى و چند نفر ديگر هيچ اعتقادى به او نداشتند، فوتبال بين المللى خود را مديون اين پيرمرد است. او با ميدان دادن به اين مدافع بلند پرواز و مطمئن آن روزها، خط دفاعى ايران را صاحب يك مهره سطح بالا كرد. از اصل مطلب دور نشويم. بلاژويچ براى اينكه اذهان را به سمت و سويى خاص سوق دهد، «۳ پرنده آسمانى» را رو كرد و مدعى شد هيچ تيمى نمى تواند در آسمان محوطه جريمه ايران خودنمايى كند.
آغاز رسوب باقرى در دفاع
كريم باقرى طى سال هاى ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۰ ستاره خط ميانى ايران بود. البته او در اوايل حضور خود در تيم ملى يك مدافع بود كه رفته رفته در خط ميانى جا افتاد و مربيانى چون استانكو، مايلى كهن، پورحيدرى و جلال طالبى هرگز به خود اجازه ندادند از اين شماره ۶ دوست داشتنى در پستى غير از خط ميانى سود ببرند. او واقعاً «سوپر پلى ميكر» بود كه نمونه اش در تاريخ فوتبال ايران و آسيا كم پيدا مى شود. با اين تفاصيل اما ميروسلاو، كريم را وادار كرد با يك خط عقب نشينى، در خط دفاعى ايفاى نقش كند. اينچنين بود كه شاه مهره فوتبال ايران دوران رسوب خود را در اين منطقه شروع كرد و تا مرز نابودى پيش رفت. ديگر از بازيسازى باقرى خبر چندانى نبود. رفته رفته كيفيت فوتبال وى افت كرد تا آنجا كه از صحنه ملى محو شد. حتى در عرصه باشگاهى نيز مربيان به اشتباه از كريم به عنوان مدافع سود بردند كه حاصل آن تقريباً صفر بود. البته افشين قطبى در اواخر فصل گذشته با آزاد كردن كاپيتان سرخپوشان از قيد و بند هر پستى، او را به عنوان مهره آزاد به ميدان مى فرستاد كه حاصل آن قهرمانى پرسپوليس بود. اين كريم بود كه در دقيقه ۹۵ بازى با سپاهان و از داخل محوطه جريمه يك پاس گل طلايى با عيار قهرمانى به سپهر حيدرى داد. از اصل مطلب دور نشويم. پيرمرد شرق اروپا، كريم باقرى را آن قدر در خط دفاعى حبس كرد تا اينكه فوتبال او نابود شد. از آن به بعد هم خط ميانى ايران يك بازيساز ششدانگ بر خود نديد كه نديد.
چشم آبى ترسو
بلاژويچ هر چه قدر كه در بازى هاى بزرگ نترس و با فكر بود، (بازى رفت و برگشت با عربستان، ايرلندجنوبى و...) در بازى با تيم هاى كوچكى چون بحرين و تايلند يك مرد از پيش باخته بود. كافى است ۴ فيلم مسابقه ايران در مقدماتى جام جهانى ۲۰۰۲ را مقابل بحرين و تايلند ببينيد تا پى به عاجز بودن ميروسلاو ببريد. او اگر در همين ۴ مسابقه ۷ امتياز از دست نمى داد، هرگز عربستان نمى توانست به عنوان سرگروه راهى جام جهانى شود. مغز او در رويارويى با چنين تيم هايى قفل مى كرد. بازيكنان ذخيره را از ياد مى برد. در نيمه مربيان نيز اوضاع بدتر مى شد.
يك خبر جالب
چند روز پيش بود كه تصوير ميروسلاو بلاژويچ را از صفحه شيشه اى تلويزيون ديديم. ابتدا فكر كرديم اتفاق بدى رخ داده و سرنوشت، پيرمرد را هم با خود برده اما چند ثانيه بعد پى به اشتباه خود برديم. اتفاق بدى براى او نيفتاده بود. خبرى كه درمورد او پخش شد، مضمون ذيل را بيان مى كرد؛ چيرو در سرزمين مادرى خود به عنوان سرمربى تيم ملى بوسنى انتخاب شده است. باورش مشكل بود. ميروسلاو بلاژويچ كه حالا دهه هشتم زندگى خود را سپرى مى كند، همچنان مورد توجه است. او هر چند تيم ايران را با خود به هيچ جا نبرد، هر چند كلى آشفتگى و خاطرات ناخوشايند براى ما به يادگار گذاشت، با اين حال آن قدر عجيب بود و هست كه بعد از ۶ ، ۷ سال همچنان مورد توجه ما باشد. او يك مربى متفاوت نبود اما انسانى متفاوت بود كه مى توانست با اندكى چاشنى شانس به اضافه انعطاف، براى هميشه نام خود را به عنوان يك مربى بزرگ در تاريخ ايران ثبت كند كه نتوانست.
پنجشنبه 3 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 70]