واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: جهان - القاعده، جنگ ايدئولوژيك از پس 7سال رويارويي

جهان - القاعده، جنگ ايدئولوژيك از پس 7سال رويارويي
ترجمه: محمد حسين باقي:آنچه در ذيل ميآيد بحثي است در خصوص نگرش «جهادي» القاعده و دموكراسي در انديشه اين گروه. در اين مقاله نويسنده سعي دارد نشان دهد كه القاعده از مفهوم جهاد در جهت منافع خود استفاده ميكند. به بياني ديگر جهاد القاعدهاي نه در خدمت مسلمانان كه در جهت منافع القاعده است. در عين حال نويسنده براي مقابله با افراطگري تروريستها و القاعده به ارائه پيشنهادهايي پرداخته است. نويسنده همچنين پيشنهاد ميكند كه افراطگراياني كه متوسل به ابزار خشونت نميشوند ـ مثل اخوان المسلمين در مصرـ بايد اجازه يابند تا در انتخاباتي آزاد حضور يابند.
«جنگ جهاني آمريكا عليه تروريسم » در هفتمين سال خود است كه به آرامي در حال طولانيتر شدن از جنگ جهاني دوم است. آيا اين جنگ هرگز پاياني خواهد داشت؟ خوشبينان باور دارند كه پيروزيهايي قابل رؤيت است. اين پيروزيها شامل: بهبود اوضاع در عراق است؛ طي سه سال گذشته القاعده قادر نبوده حملهاي بزرگ را در غرب به اجرا در آورد؛ و تروريستها نشانههاي اندكي از استفاده از سلاحهاي كشتار جمعي بروز دادهاند. جهادگرايان با يك واكنش ايدئولوژيكي حتي از سوي «برادران » راديكال خود مواجهند كه حامي جهادند اما با كشتن مسلمين نيز مخالفند. اگر اين احتمالا به مثابه عقبنشيني القاعده مورد استقبال قرار گيرد اما دنيا نبايد به اين راضي باشد. البته اين تهديد ممكن است دههها به طول انجامد. يك دليل اين است كه القاعده ـ هر چند در عراق ضعيف شده ـ پايگاههاي جديدي در كمربند قبيلهاي پاكستان ايجاد كرده است. دليل ديگر اين است كه ايدئولوژي القاعده به دليل گسترش اينترنت و تسهيل در مسافرتها بسيار گسترده شده است. دليل سوم نيز اين است كه آمريكا ستيزي همچنان عاملي قدرتمند در سراسر دنياي اسلام است. تنها بخش كوچكي از جمعيت ميلياردي مسلمانان از جهاد براي ايجاد مشكلات جدي استفاده ميكنند.
اين بهويژه درست است چراكه القاعده بسيار مبهم و ناشناخته است و خشونت برخاسته از آن نيز ـ بر خلاف خشونت مليگرايان اوليه يا تروريستهاي فرقهاي ـ نامحدود و غيرقابل كنترل است. روزهايي كه ارتش جمهوريخواه ايرلند در مورد بمبگذاريهايش هشدار تلفني داد ـ و در همان زمان به خاطر كشتن عابران عذرخواهي كرد ـ در عصر بمبهاي هدايت شده از سوي انسانها كه در پي به حداكثر رساندن خونريزياند اين اقدام ارتش ايرلند بسيار عجيب مينمود. در قرن 19 هرج و مرج طلبان [آنارشيستها ] عمدتا دست به ترور حاكمان ميزدند؛ در دهه 1970 تروريستها بالاخص دهها نفر را كشتند؛ و در دهههاي 1980 و 1990 صدها نفر در بمبگذاريها جان خود را از دست دادند. در 11 سپتامبر 2001 القاعده نزديك به سه هزار نفر را كشت. اگر آنها بمب شيميايي، بيولوژيكي يا بمب هستهاي داشتند ـ و با پذيرش تمام اگرها ـ از آن استفاده ميكردند.
در نزد جهاديان جهاني، پاداش چنين كاري بهشت است بنابراين زندگي ارزشي ندارد. آنها در پي دستاوردهاي سياسي واقعگرايانه نيستند اما در روياي بازسازي دوران خلافت افسانهاي هستند كه در سال 1924 از سوي آتاتورك ساقط شد. القاعده عناصر بسياري از بيعدالتي را با روايتهايي ساده به هم بافته است: اسلام از هر جهت مورد حمله است؛ آمريكا، غرب و يهوديان ( همراه با رهبران عروسكي عرب و شيعيان خطرناك ) مقصرند، وظيفه هر مسلمان است كه با آنها بجنگد، و مسلماناني كه اعتراض كنند كافر هستند. از اين رو كشتار دستهجمعي به مثابه ابزار دفاع از اسلام توجيه ميشود. چگونه با اين تهديد روبهرو شويم؟ بايد پيروزي القاعده انكار شود، پايگاههاي او انكار شود و توانايي سازماندهي حملات نيز انكار شود. بدون توجه به درست يا نادرست بودن مداخله غرب اما آمريكا نبايد فيالفور عراق را ترك كند و بايد نيروهاي خود در افغانستان را مورد حمايت قرار دهد. القاعده در پي حمله به « دشمني بسيار دوردست» ـ آمريكا ـ است چراكه مبارزه با «دشمن نزديك » ـ دولتهاي منطقهاي ـ سخت است. غرب بايد اين توازن را تغيير دهد. غرب بايد دولتهاي ضعيف ـ مثل پاكستان ـ را ترغيب و به آنها كمك كند تا حوزه نفوذ را بسط داده و بهشت تروريستها را در هم بكوبند. همكاري اطلاعاتي بينالمللي نيز بايد تقويت شود.
در عين حال غرب نبايد قدرتمندترين و اقناعكنندهترين ايده خود يعني دموكراسي را فراموش كند. بزرگترين مبارزه عليه جهاديها در حوزه ايده و تفكر است. القاعده بايد از ادعاي خود براي دفاع از مسلمانان و سخن گفتن از جانب آنان دست بردارد. جهاديها بر اين باورند كه دموكراسي قانوني دستساز بشر و«گناه آلود » است در حالي كه مسلمانان در هر كجا و زماني كه فرصت به آنها داده شود از حق انتخاب رهبران استقبال ميكنند. دموكراسي اما يك راهحل فوري يا كامل نيست. انتخابات ميتواند تنشهاي فرقهاي را تقويت كند و حتي ميتواند دولتهاي ضعيف يا ضدغربيتر را بر سر كار آورد. اگر دموكراسيها از زور و يا شكنجه استفاده كنند اعتبار خود را از دست ميدهند. به هر روي، دموكراسي بهترين روش و اميد براي نرم كردن كساني است كه از اسلام به عنوان سلاح اعتراض استفاده ميكنند. رژيمهاي اقتدارگرا ـ حتي اگر دوست ما باشند ـ بايد به سوي اصلاح هل داده شوند. در پاكستان، آمريكا تمام سرمايهگذاري خود را بر پرويز مشرف حاكم نظامي انجام داد اما حمايت از او نتيجه نداد. اسلامگراياني كه خشن نيستند ـ همچون اخوانالمسلمين مصر ـ بايد اجازه يابند در انتخابات آزاد رقابت كنند. در تركيه، سكولاريستها در اشتباهند كه سعي ميكنند فعاليت حزب حاكم عدالت و توسعه را محدود يا تعطيل كنند. ممانعت از دستيابي اسلامگرايان ميانه رو به قدرت از طريق صندوقهاي راي آنها را به سوي افراطگرايي سوق ميدهد تا با توسل به خشونت به قدرت دست يابند. برخي تمام اشكال اسلامگرايي را به مثابه دشمني مرگبار ـ شبيه به فاشيسم و كمونيسم ـ به هم مرتبط ميسازند كه البته چنين نيست. يك تحليل دقيقتر و يك استراتژي بهتر همانا پراكندن مشكلات است. لحن بيان «جنگ جهاني» عليه تروريسم تنها «جهاد» جهاني را تقويت ميكند. همچنانكه غرب محدوديتهاي زور را ميآموزد، اين مسلمانان و نه سربازان خارجي هستند كه القاعده را شكست خواهند داد.
البته خارجيان نيز در آنچه كه رقابت خشن در اسلام ناميده ميشود همچنان نقش دارند. يك حركت مفيد و سازنده همانا تلاش بيشتر براي خاموش كردن برخي شعلههاي راديكاليسم مثل ستيز بر سر كشمير يا فلسطين است. اما ديپلماسي ـ مثل دموكراسي ـ همه جانبهنگر و درمان بخش نيست. تنفر مسلمانان از غرب يك آسيبشناسي پيچيده دارد كه ريشه در غلبه اسپانيا در قرون وسطي دارد؛ آن چيزي است كه نميتوان آن را گشود يا خنثي كرد. هنوز ارزش دارد كه آن را نارضايتي واقعي بناميم.
در يك فيلم ويدئويي كه در سپتامبر 2007 بر روي اينترنت قرار گرفت، ابو يعقوب الليبي ـ رهبر معروف القاعده ـ بهطوري تمسخر آميز 6 نصيحت به غرب براي انجام جنگ ايدئولوژيكي كرد: برجسته كردن ديدگاههاي جهادگراياني كه به خشونت پشت پا زدهاند؛ انتشار داستانهايي در مورد سبعيت جهادگرايان عليه مسلمانان؛ فهرست كردن اسامي رهبران مذهبي مسلمان كه جهادگرايان را به كفر متهم ميكنند؛ حمايت از جنبشهاي اسلامي كه بر سياست بيش از جهاد تاكيد ميورزد؛ بياعتبار و خنثي كردن ايدئولوگهاي جهادگرا؛ اغراق در خصوص مشاجرات فردي يا دكتريني در ميان جهادگرايان. اينها بهراستي نقطه شروع خوبي هستند.
منبع: اكونوميست
پنجشنبه 3 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 174]