واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: نخستين نشست باشگاه سينمايي ايسكانيوز برگزار شد «هامون» زمينه تغيير برخي ارزش ها را ايجاد كرد
تهران – خبرگزاري ايسكانيوز: فيلم «هامون» به كارگرداني داريوش مهرجويي در آن روزگار زمينه هاي تغيير برخي از ارزش ها را ايجاد كرد .
به گزارش روز چهارشنبه گروه فرهنگي هنري باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايران "ايسكانيوز" ، نخستين جلسه نشست باشگاه سينمايي ايسكانيوز با حضور برخي از اعضا شب گذشته در سالن كنفرانس اين خبرگزاري برگزار شد .
در اين نشست محمد حسين نجاتي كارشناس مسايل اجتماعي با اشاره به شرايط اجتماعي زماني كه فيلم ساخته شد گفت : فيلم «هامون» از نگاه جامعه شناختي به زماني بازمي گردد كه ايران جامعه اي جنگ زده اي را تجربه مي كند . جامعه اي كه در آن ارزش هايي معنوي همچون برابري ، اخلاق برتر ، كمك به همنوع و فرهنگ شهادت جريان دارد ، اين فيلم به نوعي از خانواده هايي حرف مي زند كه در جريان بورزواژي و سرمايه داري غرق شده اند و چندان به اين مفاهيم توجهي ندارند اگر چه اين ويژگي در «حميد هامون» وجود ندارد . مهرجويي با زيركي و نگاهي دقيق اين پديده اجتماعي را به رخ مي كشد . اين نگاه در آثار ديگر او چون اجاره نشين ها ، سنتوري و ... ديده مي شود .
در ادامه غفار پارسا جامعه شناس با اشاره به موضوعات فيلم «هامون» گفت : فيلم هامون را با موضوعات و حوزه هاي مختلفي از جمله مطالعات خانواده، ازدواج، قشربندي اجتماعي ودين مي توان تحليل كرد.
يكي از مضامين اين فيلم، دغدغه هويت است. يعني هويت مسألهاي براي قهرمان اصلي اين فيلم (حميد هامون) است. او در صحنهاي دلالت دار از فيلم هنگامي كه به نقشههاي ايران از دوره هخامنشيان تا به امروز نگاه ميكند و به دوره معاصر ميرسد، در جملهاي معنادار ميگويد چرا اين قدر كوچك شد.
وي افزود : تعريف دقيق اين كه چه ويژگيهايي باعث ميشود هامون هويت شرقي داشته باشد مثل گرايش او به عرفان و اين كه هامون در حال نوشتن رساله خود در مورد سوژهاي عرفاني است و چه ويژگيهايي در همسر هامون (مهشيد) باعث ميشود كه با هويت ايراني و فرهنگ شرقي بيگانه باشد. مهشيد كسي است كه به گفته هامون در فيلم هم به انواع و اقسام كلاس هايي همچون موسيقي، نقاشي، طراحي لباس، رفته ولي هيچ كدام ازآنها نتوانسته آرامش را به او انتقال دهد، اين شخصيت نمونه بارز يك شخصيت جامعه صنعتي است كه اكثريت قريب به اتفاق مردم آرامش فكري و احساس امينت نمي كنند.
مهشيد به علت گرايش به سمت غرب توانسته سبك هاي نقاشي را به نمايش بگذارد كه نشان از بحران يك انسان است، و اين بحران او در رنگ ها و نقاشي او جلوه مي كند.
اين جامعه شناس با اشاره به رفتارهاي مهشيد اظهار داشت : او دوست دارد همانند زنان اروپايي زندگي كند، فكر كندو رفتار كند، بنابراين مثل سبك آنان خريد مي كند، لباس مي پوشد و سيگار مي كشد. او بر هيمن اساس گرايش فمنيستي پيدا كرده و دوست دارد مستقل و آزاد باشد، چنانچه او در دادگاه به قاضي مي گويد« چرا زنان نمي توانند بدون خواست شوهرشان جدا شوند، چرا بايد حق طلاق را مردان امضاء كنند»
از سوي ديگر يك نمونه بارز اختلاف طبقاتي و ناهمسان اقتصادي نيز در زندگي آنان ديده مي شود كه همين موضوع بالاخره باعث جدايي و بحران زندگي آنها مي شود.
پارسا تصريح كرد : اين موضوع به اثبات رسيده كه نوع طبقه اقتصادي هميشه منجر به نگرش هاي مختلفي در افراد مي شود، مطمئنا يك فرد بالا شهري و مرفه همچنان فكر نمي كند، كه يك فرد طبقه پايين زندگي مي كند، اين موضوع در زندگي مهشيد و هامون هم ديده مي شود.
مهشيد بارها و بارها سعي دارد بدون اينكه شرايط شوهر خود را درك كند، خريد كند در جايي كه هامون بارها به او اشاره مي كند كه زندگي من فقط شده قسط، قسط و قسط. مشهيد او را به خساست متهم كرده و او را مورد سرزنش قرار مي دهد.نكته مهمي كه باعث شده هدف اين فيلم و هويت و بوجود امدن اختلافات را نشان دهد، موضوع خانواده بوده كه در جهت طلاق پيش رفته است، ولي هامون حاضر نيست عشق خود، يعني مهشيد را كه در نهايت وجود دوست دارد، ترك كند.
پارسا اظهار داشت : در اين فيلم عشق هامون به مهشيد به عشق ابراهيم به خدا ارتباط داده شده است، چنانچه هامون در چند سكانش از فيلم به موضوع ابراهيم و خليل الله اشاره مي كند.چنانچه هامون وقتي بدنبال تفنگ خود در خانه مادر بزرگ مي رود در زير زمين عكس هاي از دوران كوكي را به ياد مي آورد، كه به هويت خود بر مي گردد، هويتي كه او را از كشتن باز مي داشت. چنانچه حتي بارها يادش مي رفت كه بدنبال چه بوده است.
اگر هامون مرد خشني بود مي توانست قبل از آن كه بدنبال تفنك برود، مهشيد را بكشد با اينكه اين صحنه هم در وسط فيلم كه كارد آشپزخانه نشان داده شده است.هامون نه در مرحله « سعي » كه در مرحله « وصول » قرار دارد و با حضرت ابراهيم(ع) و اولياء الله مقايسه مي شود. في المثل از همان آغاز، اينكه هامون مي خواهد همسر خويش را فدا كند قياس مي شود با قرباني كردن اسماعيل و گذشت كي يركگارد از نامزد خويش، رژينا . ابراهيم مي خواهد امر خدا را درباره قرباني كردن اسماعيل اطاعت كند. هر چند احتمالاً با عقل خودش هم اين كار چندان موجه نيست. اما همه راز جيش ايماني ابراهيم در همين « اطاعت از سر عشق و ايمان به خدا » ست و اسماعيل هم مخالفتي ندارد و در برابر پدر خود تسليم است. اما هامون به اين نتيجه مي رسد كه ابراهيم اين كار را انجام داده است تا « معشوق خود را تسخير كند و او را به دست بياورد و... » همين توهم است كه او را در جست و جوي تفنگ شكاري پدربزرگ به خانه قديميشان مي كشاند تا با كشتن مهشيد، او را از آن خود كند .
پارسا ادامه داد : ما در اين فيلم چند بار هم شمشيررا مشاهده مي كنيم كه در دستان سامورايي به چرخش در مي آيد، درست كه كارگردان خواسته اين موضوع را به توهم مرتبط كند، ولي در واقع مهرجويي مي خواهد نشان دهد كه الگو و گروه مرجع ايران در آن زمان شركتهاي ژايني و كره اي هستند كه ما با يادگيري زبان آنها سعي داريم به تجارت بپردازيم. ولي در سو مهرجويي يك پيام ديگر نيز به مخاطب منتقل مي دهد آن جا كه وقتي مدير عامل شرمت با زبان شرقي صحبت مي كند، همكار وي وارد اتاق شده و با لباس اسلام به مبارزه با مدير علمل كه او هم لباس سامورايي پوشيده مي پردازد و در نهايت اين شمشير اسلام است كه گردن سامورايي را از تن جدا مي كند. مي توان فيلم « هامون » را « ورود در حوزه دين » قلمداد كرد، كتابهايي كه در فيلم ديده مي شود « آسيا در برابر غرب » تأليف داريوش شايگان و « دميان » هرمان هسه، « داستان پيامبران در كليات شمس » و« تعاليم هندي » است. اين امر دلالت بر اين اين دارد كه چگونه هامون در يك مرحله تحقيق بسر مي برد. از سوي ديگر در اين فيلم، به موضوع دين خصوصي و دين جمعي هم اشاره شده است، آنجا كه در صحنه اي از فيلم، هامون در كودكي از بين عزاداران و سينه زنان عبور كرده و به علي را در كوچه خلوت و در مقابل سقا خانه مي بيند و به او غذا مي دهد.
حسن گوهرپور منتقد سينما و ادبيات با اشاره به دغدغه هاي داريوش مهرجويي و شخصيت هاي محوري اي كه او خلق مي كند گفت : جريان روشنفكري در ايران دهه شصت كه به نوعي در اين فيلم متبلور شده تلفيقي از نگاه فلسفي ، عرفاني و در مواقعي خرافي است .
وي ادامه داد : در شخصيت حميد هامون غير از توهماتي كه گاه او دچارش مي شود و اين توهمات نشات گرفته از درگيري هاي ذهني او براي كشف و شهود در هستي ست به نوعي انديشه اي تلفيقي از فلسفه و عرفان را شاهديم . فلسفه از اين جهت كه او در همان سكانس هاي اوليه فيلم كه در بالكن آپارتمان ايستاده در كنار كتاب هايش كتاب «ترس و لرز » سورنابو كييركگور را مي بينيم .
شخصي كه در انديشه ي اگزيستانسياليسم به گرايشات مذهبي آميخته و به نوعي در مقابل گرايشات ديگر اين تفكر قرار مي گيرد . حميد هامون ترس و لرز مي خواند همانگونه كه «آسيا در برابر غرب» دكتر شايگان و« ابراهيم در آتش» شاملو را . او تفكرات عرفاني دارد و به نوعي به يك پير و مراد (علي عابديني )معتقد است كه آرامش مي كند و به توصيه ي او دوري از عقل معاش مي كند و اوست كه سرانجام از درياي متلاطمي كه در او افتاده نجاتش مي دهد . شايد مي توان گفت در نهايت عرفان است كه حميد هامون را به ساحل مي رساند .
گوهرپور با اشاره به انديشه هاي اگزيستانسياليستي اظهار داشت : فيلم هامون تنها يك اثر سينمايي نيست بلكه از نقطه نظر دانايي و عرفان اثري است كه دغدغه هاي انسان هايي را نشان مي دهد كه در مسير خردورزي و دانايي و كشف و شهود قرار گرفته اند . در جايي از فيلم كه حميد و مهشيد با هم مشاجره ي لفظي دارند حميد مي گويد :«تو دوست داري من آني باشم كه تو دوست داري ، نه آني كه خودم دوست دارم و هستم .» و بعد تاكيد مي كند و مي گويد آنوقت من خودم چه مي شوم ؟ اين پرسش همانا پرسش اگزيستانسياليسم هم هست . ژان پل سارتر در كتاب اگزيستانسياليسم و اصالت بشر مي نويسد : «انسان نبايد خودرا محو شرايط و مناسبات و روابط اجتماعي ( به مفهوم عام) كند . انسان ماشين زده و علم زده بايد خودرا نجات دهد و از سرخوردگي و واماندگي برهد و براي اين رهائي بايد خود را تعريف كند و از شرايط موجود بدر آيد و هر چه مي خواهد از فرديت اصيل خود بجويد. » حال كييركگور معتقد است كه اين راه بجز عنايت خدا دست نمي دهد .
اين منتقد سينما با اشاره به اعتقادات در عرفان و دين اظهار داشت : در جايي از فيلم پيش از اين كه حميد به دريا بزند در راه شمال و زماني كه پشت فرمان ماشينش نشسته مي گويد : «خدايا يه معجزه بفرست يه اين طرفي يه اون طرفي » و در همان لحظه ماشين كه در حال شاخ به شاخ با يك وسيله نقليه ديگر است به كنار دره مي رود اما نمي افتد اين همان نگاه و عنايت خداست كه به نوعي معجزه نيست اما نشانه است .
در ادامه جلسه مريم اطيابي در باره فيلم گفت : تفاوت در اعتقادات مذهبي و مراسم و مناسك در شرق و غرب هم در اين فيلم به نوعي به تصوير كشيده شده است . در غرب دين امري شخصي ست اما در شرق يك امر اجتماعي و عموما جمعي . در صحنه اي از فيلم هم شاهد برگزاري مناسك و مراسم سينه زني هستيم كه مدعايي است بر اين قضيه . صحنه پاياني نيز نشات گرفته از عرفان شرقي است عرفاني كه در آن آب هميشه نشان و نماد تطهير است . در پايان حميد از آب بيرون مي آيد و از او آدم جديدي متولد مي شود .
باشگاه فيلم ايسكانيوز هر هفته دوشنبه ها به نمايش يك فيلم از كارگردانان مطرح سينماي ايران مي پردازد و در تلاش است زين پس جلسات را با حضور كارگردان فيلم برگزار كند ./120
چهارشنبه 2 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 193]