واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: چگونه نحوه زندگي افراد ساختار مغز آنان را شكل مي دهد
تازه ترين پژوهشهاي زيست-عصب شناسان نشان مي دهد كه نحوه زندگي افراد، از نوع غذايي كه مي خورند تا تجربه هاي متنوعي كه در زندگي با آن روبرو مي شوند، همگي در نوع برقراري اتصالات سلولهاي مغزي و شكل گيري مغز آنان نقش ايفا مي كند.
مغز انسان در هر ثانيه از زندگي افراد يك ميليون اتصال و ارتباط ميان سلولهاي خود برقرار مي سازد. اين رقم حيرت انگيز تا اندازه اي درجه انعطاف- پذيري اسرارآميزترين عضو بدن آدمي را آشكار مي سازد.
اين رقم از يكسو دامنه جهل دانشمندان را در شناخت اين عضو محوري نشان مي دهد و از سوي ديگر بر اهميت نقش تجربه هاي روزمره در شكل دادن به ساختمان مغز هر فرد تاكيد مي ورزد.
تا ديروز موضوعاتي مانند آناتومي بدن، شبكه هاي عصبي و ژنها در ميان دانشمندان زيست-عصب شناس از اهميت برخوردار بودند و اين محققان در پي شناخت تاثير عوامل مذكور بر مغز بودند. اما امروزه توجه دانشمندان به نحو فزاينده اي به سمت نوع زندگي و شيوه زيست افراد جلب شده و اهميت اين عامل در شكل دادن به ساختار مغز مورد توجه قرار گرفته است.
دانشمندان اكنون به اين نكته توجه كرده اند كه چگونه تاثيرات متنوعي مانند احساسات و عواطف، تعاملات اجتماعي، و باورهاي ديني و معنوي منجر به ازدياد ارتباطات و اتصالات بخشهاي مختلف مغز مي شود.
انجمن زيست-عصب شناسان آمريكا به منظور برجسته تر كردن اهميت و نقش تازه اي كه عامل شيوه زيست و نوع زندگي در شكل دادن به ساختار مغز افراد بازي مي كند و نيز به منظور تاكيد بر سهم باورهاي ديني در اين زمينه از شماري از رهبران سرشناس ديني دعوت به عمل اورد تا براي نخستين بار در نشست سالانه اين انجمن به ايراد سخنراني بپردازند.
در اين نشست دالايي لاما رهبر بودائيان جهان از نقش اخلاق و مسووليتهاي اخلاقي دانشمندان در انجام پژوهشهاي علمي خود سخن گفت و افزون بر آن به نقش تامل و "مديتيشن" در ايجاد تغييرات مثبت در مغز اشاره كرد.
خانم "سارا لازار" از بيمارستان عمومي ماساچوست در سخنراني خود به ارايه توضيح درباره جزييات مطالعاتي پرداخت كه در خصوص تاثير فعاليتي نظير مديتيشن يا تامل و مراقبه دروني بر روي كاركرد مغز صورت گرفته است.
در اين مطالعه روشن شده كه اينگونه تاملات معنوي بر روي بخش موسوم به "كورتكس جلوي سري" كه محل شكل گيري انديشه هاي عالي و عميق است و نيز بخش موسوم به اينسولا در ناحيه راست مغز كه محل تركيب عواطف با افكار و حواس است، تاثير مي گذارد.
فعاليت بيشتر اين نواحي ناشي از برقراري ارتباط بيشتر ميان سلولهاي عصبي در اين مناطق يا افزايش ميزان گردش خون در آنها و يا ظهور رشته هاي عصبي تازه است. اهميت اين امر در آنست كه با بالا رفتن سن معمولا اين قبيل عوامل در مغز رو به تحليل و نقصان مي گذارند.
اما مطالعه اخير نشان مي دهد كه فعاليتهايي از نوع تاملات معنوي و روحي مي تواند اين فرايند پير شدن مغز را متوقف و مع***** سازد.
نكته مهم ديگري كه به واسطه پيشرفتهاي علمي و فناورانه فهم آن امكان- پذير شده آنست كه تاثيرات محيطي و تجربه هاي شخص در محيط اعم از فشارهاي عصبي يا نوع غذايي كه فرد مي خورد يا هوايي كه استنشاق مي كند، مي تواند تاثيرات فراگير و دائم بر ساختار مغز وي برجاي گذارد.
"چارلز نمروف" از دانشگاه اموري در آتلانتا با انجام آزمايش روي ۶۸۱ داوطلب كه به طور متوسط از ۸سالگي به بعد دچار افسردگي بوده اند، نشان داد كه چگونه تجربه هاي زيست اين افراد در دوران كودكي و نوجواني بر بروز بيماري رواني در آنان تاثير داشته است.
اموري مانند ضربه ناشي از دست دادن پدر يا مادر يا جدا شدن و طلاق گرفتن والدين يا آزارهاي جسمي و روحي در كودكي يا محبت نديدن و امثالهم همگي مي توانند در معيوب ساختن ساختار شخصيتي فرد ناشي از برقراري اتصالات نامناسب در مغز وي تاثير بگذارند.
در ميان ۶۸۱داوطلبي كه به وسيله اين محقق مورد بررسي قرار گرفتند، تنها يك سوم مبتلا به عوارض رواني ناشي از افسردگي نبودند. به اين ترتيب به اعتقاد اين پژوهشگر عواملي كه به آنها اشاره شد را مي بايد در زمره عوامل خطرزا در نظر گرفت.
مطالعات ديگري نيز ميان اعتياد افراد به مواد مخدر در سنين بزرگسالي و ناراحتيهايي كه در دوران كودكي شاهد آن بوده اند، ارتباط برقرار ساخته است. مطالعات نشان مي دهد كه واقع شدن در برابر ناراحتيهاي روحي موجب بروز تغييرات در ساختار مغز و نحوه اتصالات ميان سلولهاي آن مي شود.
دانشمندان در عين حال به اين نتيجه رسيده اند كه تجربه هاي مثبت نيز نه تنها مي تواند در دوران كودكي سبب تقويت ساختار مغزي افراد شود بلكه در دوران بزرگسالي نيز اين قبيل تجربه ها مي تواند در درمان كساني كه به افسردگي يا ديگر عوارض روحي دچار هستند كمك كند.
يكي از جالب ترين مطالعاتي كه در زمينه تاثيرات محيط بر روي مغز افراد صورت گرفته، بررسي آثار داروها يا قرصهاي بي خاصيتي است كه از طرف پزشك به عنوان قرص يا داروي واقعي به بيمار عرضه مي شود و در مورد شماري از بيماران تاثير آن كاملا نظير تاثير داروي واقعي است.
محققان در بررسي اين پديده متوجه شده اند كه ان دسته از افراد كه با محيط خود به نحوي سازنده تعامل مي كند و از روحيه اي اميدوار برخوردارند و با نوعي انتظار موفقيت به امور روي مي آورند، در برابر اين داروهاي دورغين واكنش مثبت نشان مي دهند و با استفاده از آنها و به نيرويي كه از درون بدن خود كسب مي كنند، بهبود مي يابند.
اما كساني كه تعاملشان با محيط به گونه اي بدبينانه و خالي از هر نوع انتظار و اميد است، نه تنها از اين نوع داروها بهره نمي برند بلكه در مورد آنان حتي بايد از دوزهاي بالاتر داروهاي واقعي جهت مداوا استفاده كرد.
به اعتقاد محققان اين تحقيقات نشان مي دهد كه روانپزشكان مي بايد در نوع روشهايي كه براي مداواي افراد به كار مي گيرند تجديدنظر كنند و مكانيزمهايي براي جبران اين روحيه غيرعلاقمند به تعامل پيدا كنند.
محققان همچنين در مطالعات خود روي مغز افراد دريافته اند كه نوع غذاهايي كه افراد مصرف مي كنند و نيز ميزان تحرك آنان در زندگي روزانه تاثير زيادي در تقويت يا تضعيف توانائيهاي مغزي آنان دارد. غذاهاي خوب و مقوي و ورزش هاي روزانه مي تواند مغز را تا حد زيادي قدرتمندتر سازد. به عكس غذاهاي نامناسب و كم تحركي از توانائيهاي ذهني به نحو محسوسي مي كاهد.
به اعتقاد دانشمندان، تحقيقات جديد چشم اندازهاي تازه اي را پيش روي محققان اشكار ساخته و اهميت آن در اين نكته نهفته است كه به عوض تاكيدي كه در گذشته روي نقش ژنها صورت مي گرفت، اكنون به تاثير عواملي مانند شرايط محيطي بر ژنها و نيز بر مجموعه هاي ساخته شده از آنها توجه بيشتري مبذول مي شود.
به اين ترتيب مدلهاي پيچيده تر و جامع تري براي فهم سازوكار مغز مورد استفاده قرار مي گيرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]