تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837941960
«زبان فارسي عقيم نيست» نجفي، حقشناس و دبيرمقدم از زايايي زبان فارسي گفتند
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: «زبان فارسي عقيم نيست» نجفي، حقشناس و دبيرمقدم از زايايي زبان فارسي گفتند
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
نشست "زبان فارسي؛ سترون يا زايا؟" با حضور ابوالحسن نجفي، عليمحمد حقشناس و محمد دبيرمقدم، روز گذشته (سهشنبه، اول مرداد) در شهر كتاب مركزي برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، ابوالحسن نجفي در اين نشست گفت: من در همين ابتدا اعلام ميكنم كه اعتقاد ندارم زبان فارسي عقيم است. در نيمهي دوم قرن 19 بعد از كشف ميكروارگانيسمها توسط پاستور، جلسات و بحثهاي متعددي براي انتخاب اسمي براي آنها انجام شد؛ اما امروز در زبان انگليسي، روزانه صدها واژهي جديد ساخته ميشود. آنها چگونه قادر به اين كار هستند؟ پاسخ اين است كه آنها از امكانات بالقوهي زبان استفاده كردهاند و ما نيز ميبايست ببينيم اين امكانات را داريم يا نه. در حال حاضر، سيل ورود واژگان فني به زبان فارسي شروع شده است و ميبايست معادلسازي و از امكانات بالقوهي زبان استفاده كنيم.
اين پژوهشگر و مترجم همچنين استفاده از امكانات بالقوهي زبان را از سه منبع تغذيه عنوان كرد و گفت: يكي از اين سه منبع، اشتقاقهاي فعلي است. هر فعل بسيط قادر است 30 مشتق بسازد. از اين مشتقات، بعضي بلااستفاده ماندهاند و بعضي ديگر را به كار ميبريم.
نجفي با اشاره به كتاب "فرهنگ مشتقات مصادر فارسي" در 10 جلد، اظهار كرد: در اين كتاب، نويسنده با استفاده از متون مختلف و فرهنگها، آنچه را از 30 امكان بالقوهي فعل بسيط براي مشتقسازي پيدا كرده، در كتاب آورده است. همهي افعال ميتوانند اين 30 مشتق را داشته باشند؛ ولي از آنها استفاده نشده است. مثلا فعل نمودن، 20 مشتق بالفعل و 10 مشتق بالقوه دارد و يا ساختن اسم مصدر كه از بن فعل به اضافهي پسوند "ش" ساخته ميشود (مانند ورزش)، در بسياري مصدرها استفاده نشده است؛ مثلا ما مصدر "گمارش" نداريم.
او همچنين افزود: در سال 1325، كه من دانشآموز بودم، سالنامهاي به نام آريان منتشر ميشد. ناشر آن در راستاي گسترش فرهنگ كوشيد تا محلي براي عرضهي كتاب و مطبوعات در نظر بگيرد و به جاي اسم قرائتخانه، عنوان خوانشگاه را براي آن انتخاب كرد. آنقدر با وي مخالفت و برخورد كردند كه آن مكان تعطيل شد! و اين نمونهاي از عدم استفاده از امكانات بالقوهي زبان است.
نجفي در همين زمينه افزود: من با زبان عربي دشمني ندارم و معتقدم خيلي از لغات عربي حالا ديگر جزوي از ادبيات ما هستند؛ ولي اگر از همان ابتدا از همهي امكانات موجود در زبان استفاده ميكرديم، در حال حاضر به جاي واژه "ذوب"، كلمهي "گدازش" و به جاي "انتصاب"، واژهي "گمارش" و به جاي "فرضيه"، "انگارش" را به كار ميبرديم.
وي با اشاره به فعلهاي بسيط گفت: تعداد فعلهاي بسيط امروزه 270 فعل است و يكي از برتريهاي زبانهايي مثل انگليسي، فرانسه و آلماني همين تعداد بسيط آنهاست و ما خيلي از فعلهاي بسيط خود را نميشناسيم و به فعلهاي مركب بسنده كردهايم كه نميتوان از آنها اشتقاق كرد. كوششهاي كافي در اين زمينه نشده است كه باعث شده مثلا مصادر قياسي بهوجود بيايند (مانند رقصيدن، فهميدن، طلبيدن و...).
نويسندهي "غلط ننويسيم" با اشاره به فعلهاي سببي (فعلهايي كه مفهوم وادار كردن دارند)، گفت: اين فعلها دو دستهاند؛ دستهاي فعل لازم را به متعدي تبديل ميكنند كه "مفعول رايي" نميگيرند؛ مانند خنديدن كه ميشود خنداندن؛ و دستهاي ديگر كه فعل متعدي را به متعدي تبديل ميكنند (متعدي مجدد) مانند خوراندن، فهماندن كه با وجود "مفعول رايي"، متمم حرف اضافه نيز دارند. در دستهي اول، امكانات بالقوهي زبان، واژههايي نظير "آراماندن"، "شكوفاندن"، " درخشاندن" و... بهوجود ميآورد و دستهي دوم مصدرهايي نظير "سازاندن"، "گوياندن" و " شنواندن".
نجفي معناي كلمات مركب را لزوما شفاف ندانست و گفت: كلماتي نظير پاياب، بهارخواب و دستنماز در نگاه اول معناي چندان شفافي ندارند و به راحتي نميتوان آنها را فهميد.
او همچنين ادامه داد: بيشترين معادلها براي مصطلاحات با استفاده از قدرت تركيبسازي بوده است؛ خصوصا در فرهنگستان اول و دوم و در حال حاضر، فرهنگستان سوم. ويليام جونز - زباندان معروف - كه به چندين زبان مسلط بوده است، زبان فارسي را به خاطر داشتن تركيبات، زبان خوبي ميداند و آن را بر عربي رجحان ميدهد؛ چرا كه زبان عربي قدرت تركيبسازي و معادلسازي ندارد. محققي لهستاني نيز كه با زبان فارسي آشنا بوده است، در كتاب خود در قرن 19، در مورد تركيبهاي زبان فارسي، اين استعداد را شگفتانگيز و فوقالعاده ميداند.
او با اشاره به تركيبهاي چندكلمهيي و كاربرد آنها - خصوصا در ترجمههاي ادبي - گفت: در ادبيات ما عباراتي نظير: "حكيم سخن در زبانآفرين"، "من زهر تنهاييچشان"، "شراب خانگي ترس محتسبخورده" و... زياد به چشم ميخورند، كه در نوع خود بديع و قابل توجهاند و امكان بالقوهي زبان را به خوبي نشان ميدهند.
در ادامه، عليمحمد حقشناس با تأييد سخنان ابوالحسن نجفي، افزود: عليرغم واقعيتهايي كه ايشان به آن اشاره كرد، همواره اين فكر هم وجود دارد كه ظاهرا زبان فارسي در جاهايي كميتش لنگ است، خصوصا در حوزههاي جديد؛ چرا اينچنين است؟ سه مسألهي زبان، فرهنگ و خط را كه عموما با هم گره ميخورند، نبايد با هم خلط كنيم. زبان خانهي انديشه و فرهنگ انسان است؛ ولي خود فرهنگ نيست و آنچه در اين خانه است، مجموع آنچه هشيارانه جمع شده است (مانند علم و فلسفه) و آنچه ناخودآگاه به دست ما رسيده (مانند سنتها)، است. ممكن است زبان را داشته باشيم؛ ولي اينها را نداشته باشيم.
اين زبانشناس دربارهي "خط" نيز اظهار كرد: خط تجهيزاتي جديد است كه براي انجام كارهاي فرهنگي در اختيار زبان قرار ميگيرد؛ مانند خانهاي قديمي كه برقكشي و تلفنكشي شود. اثرات تغيير خط زودگذرند (در مقابل عمر صدهزارسالهي زبان) و تاريخ خط تنها به هشتهزار سال ميرسد كه در مقابل زبان كه صدهزار سال عمر دارد، هيچ است. خط اگر تغيير كند، نهايتا در دو سه نسل آشوب ميكند و بعد از آن از بين ميرود؛ مانند تركيه كه با تغيير خط اين سرزمين، فرهنگ آن به خط جديد منتقل شد.
او دربارهي "فرهنگ" نيز چنين گفت: تأثير فرهنگ در زبان ماندگار است و اتفاقات سريع در فرهنگ ممكن است زبان را گيج كند و آن را سردرگم سازد. اگر تغييرات فرهنگ بد باشند، زبان به طور كلي از بين ميرود؛ مانند خيلي زبانها. چنانچه در فرهنگ يك زبان آشفتگي بهوجود آيد، به فرهنگ مربوط ميشود و نه به زبان.
حقشناس با اشاره به موضوع نشست، افزود: اگر بگوييم زبان ملتي نازاست، انگار مردم آن ملت را عقيم دانستهايم. هر زبانشناسي ميداند كه اين فرهنگ هر جامعهاي است كه باعث زايايي زبان آن ميشود. به تعبيري، ميتوان گفت هرگونه نازايي يا ستروني در زبان عارضهاي است بر يك بيماري فرهنگي. بايد به فكر رفع بيماري رفت كه هماكنون زبان فارسي به آن دچار است.
اين استاد دانشگاه در ادامه افزود: بايد حساب دو چيز را از هم جدا كرد؛ يكي سر و صداهاي مطبوعاتي و ديگري اظهارنظر اصحاب فن و زبانشناسي. سر و صدايي اخيرا در مورد ستروني زبان و بازيهاي مطبوعاتي پيش آمده است؛ اما من اين جنجال ژورناليستي را رد نميكنم. مطبوعات وجدان جامعه هستند و اگر همين سر و صداي مطبوعاتي نبود، اين جلسه برگزار نميشد.
او با تشريح مضامين مقالهي محمدرضا باطني - بدون اشاره به نام نويسندهي آن -، اظهار كرد: از تاريخ نگارش اين مقاله، 17 سال ميگذرد و هماكنون دوباره چاپ شده است. عنوان اين مقاله اينچنين است: "زبان فارسي؛ زباني عقيم؟" در جريان مقاله نيز اذعان ميكند كه نه اينچنين نيست. البته نويسنده كمي هم در اين رابطه قصور ميكند. اين بازي ژورناليستي از آنجا آغاز ميشود كه عنوان اين مقاله، جملهاي انشايي را كه صدق و كذب ندارد، به اخباري تبديل كرده كه حكمي قطعي بر آن وارد است و با اين كار بلوا به پا كرده و اذهان را برانگيخته است. بايد بررسي كنيم و راهحل ارائه دهيم كه چه اتفاقي افتاده است كه ما اين ظن را به زبانمان بردهايم. اين مقاله به زايايي واژگان توجه دارد و ميگويد بايد امكاناتي فراهم كرد كه بتوان از افعال بسيط استفاده كرد.
عليمحمد حقشناس با اشاره به بحث زايايي زبان، افزود: ما زبانشناسان اعتقاد داريم زايايي زبان به بخش صرف مربوط ميشود و اگر از اين بخش استفاده كنيم، قابليت واژهسازي دارد.
مسأله اين است كه در طول قرون به دلايل مختلف، بخش اشتقاق اندكي معطل مانده و اين مسأله، بخش صرف را زنگار گرفته است. اگر در حال حاضر، مصدر "خندش" را به كار ببريم، مردم خوششان نميآيد؛ چرا كه زنگار گرفته است. زايايي واژگان در گرو صرف است و صرف عقيم نيست؛ بلكه زنگار گرفته است. درست در همين دوره كه صرف فارسي ظاهرا سترون شده است، فرهنگ ما (لااقل در اين دو قرن گذشته) دستخوش نوعي نازايي شده كه ناشي از بهتزدگيها در برابر فرهنگهاي ديگر است كه ما ناگهان با آن مواجه شدهايم و باز در همين دوره است كه ما ناگهان بيدار شدهايم و فهميدهايم كه بايد كار كنيم و با جهان همگام شويم. پس زبانمان را آماج هجوم مفاهيم گوناگون قرار دادهايم؛ در شرايطي كه صرف زنگار گرفته است و ما نميدانيم چه كار بايد كنيم.
حقشناس به چارهجويي اين مسأله اشاره و اظهار كرد: چارهي اين كار اين است كه كميتههايي براي واژهسازي برقرار كنيم، كه البته راه به جايي نميبرد؛ بلكه اين مسأله ابعاد ملي دارد.
همهي ما با كمبود واژه مواجهايم و پشت اتاقهاي بسته نميتوان آن را حل كرد. بايد اين بخش زنگارگرفته را از زنگارگرفتگي بيرون آورد و از سطوح ابتدايي به بچهها آموزش داد. بايد به بچهها بگوييم همانطور كه وقتي ميخواهيد چيزي بگوييد، خود آن را پردازش ميكنيد و ميگوييد، اگر ميخواهيد مفهومي را منتقل كنيد، خود واژهاي مناسب براي آن درنظر بگيريد و واژه بسازيد. اين مسأله بايد عمومي شود و جزو آموزش عمومي قرار گيرد. از بد شدن آن هم نبايد ترسيد؛ چرا كه اگر بد باشند، خود به خود كنار ميروند و فرهنگشان هم ميتواند روي آن نظارت داشته باشد. به اين صورت است كه ميتوانيم نازايي زبان فارسي را برطرف كنيم.
او در ادامه دربارهي حل مشكل ستروني زبان گفت: مواردي كه گفتم، فقط رفع كمبود واژه است و اين كافي نيست. زبان فارسي فقط در اين رابطه مشكل ندارد. بايد گونهها و اشكال تخصصي زبان فارسي را فراهم كرد كه صدها سال كار دارد. زبان فارسي زباني يكشكل و همدست و سنتي و تكبعدي بوده است. بايد مقتضاي علوم و فنون مختلف در اشكال مختلف در زبان فارسي را درنظر گرفت كه بتوان از اين مشكل رهايي يافت. زبان فارسي وارد دورهي جديدي ميشود و اگر ما كاري نكنيم، ما عقيم هستيم؛ نه زبان.
در ادامه، محمد دبيرمقدم نيز اظهار كرد: تصور ميكنم واژهي عقيم در فرهنگ و زبان هر كس شفافيت دارد؛ هرچند من در فرهنگهاي لغت، خصوصا در "فرهنگ معين"، آن را بررسي كردم. نوزده سال است كه اين مسألهي زايا يا عقيم بودن زبان فارسي مطرح شده است و دانشجويان نيز در اين رابطه در كلاس درس كنجكاوي ميكنند. من مسألهي عقيم بودن زبان فارسي را به كلي رد ميكنم و اعتقاد دارم نه تنها زبان فارسي؛ بلكه هيچ زباني عقيم نيست.
او همچنين ادامه داد: من از منظر ردهشناسي زبان، خصوصا زبان فارسي، اين مسأله را بررسي ميكنم. از سال 1999، مسألهي ردهشناسي مطرح شد. مطالعات ردهشناسي دو مقطع عمده دارد؛ يكي بحث كلگرا و ديگري جزءگرا. در ردهي كلگرا كه تا دورهي ساختگرايي آمريكايي پيش رفت، دو باور وجود داشت؛ يكي از آنها، ردهي اطلاق كلي بود كه تصريفي، تحليلي، پيوندي و انضمامي را دربر ميگرفت. در ردهي تصريفي، زبان فارسي باستان، لاتين و سانسكريت قرار دارد و در ردهي ميانوندي، زبان عربي و سامي جاي ميگيرد. زبانهاي تركي و ژاپني نيز كه وندهاي قابل تفكيك دارند، در ردهي پيوندي قرار ميگيرند و ردهي تحليلي كه حروف اضافه و فعلهاي كمكي را دربر ميگيرد، شامل زبان انگليسي و زبان فارسي ميشود كه شكل افراطي آن به صورت گسسته، زبان چيني است كه زبان تكواژهاي است. باور ديگري كه در مقطع كلگرا وجود دارد، اين است كه ردهي يك زبان بازتاب يك هويت است؛ مانند زبانهاي اوستايي و سانسكريت كه تداخل ايدئولوژي و روانشناسي است. متفكري معتقد است ظهور هر زبان، انعكاس روح ملت آن است.
اين پژوهشگر ردهي يك زبان را كلي ندانست و عنوان كرد: ردهي واقعي يك زبان، گرايش غالب آن است. در زبان فارسي و انگليسي، ويژگيهاي تصريفي ديده ميشود؛ در زبان فارسي مثل افعال بيقاعده نظير "پز" (پخت) و "شناس" (شناخت). در هر دو زبان، ويژگيهاي پيوندي هم ديده ميشود. مثلا در فارسي ميگوييم "نميخوراندمش" و "پرسشگري". در عين حال هر دو زبان تحليلي هم هست؛ مانند گسترش حروف اضافهي انگليسي، بهرهگيري از ساختهاي تركيبي و استفاده از صورتهاي واژهي مركب. زبان انگليسي تا چهار قرن پيش، زباني تصريفي بود و كمكم به تحليلي گرايش پيدا كرد. زبان فارسي نيز تا 2500 سال پيش، زباني تصريفي بود. از ميانهي آن تا دورهي اسلامي به تحليلي سوق پيدا كرد و از آن زمان تا به امروز تحليلي است. وجود تعداد حرفهاي اضافه در اين رده، قابل توجه است (و يا كسرهي اضافه). بهرهگيري از صورتهاي تركيبي براي صورتهاي مهجور نيز از موارد ديگر است. نشانهي ديگر، استفاده از واژههاي مركب خصوصا فعل مركب است (مانند گلبرگ، بزرگراه و...). كاربرد ظريفانهي همكردهها نيز در اينجا قابل توجه است (تا زدن، تا كردن، تا خوردن).
دبيرمقدم نتيجهي اين بحث را چنين عنوان كرد: زبان فارسي با گرايش غالب تحليلي است و از وندها بهرهگيري دارد. زبان فارسي و انگليسي در طول تاريخ از تصريفي به تحليلي رسيدهاند. او در پايان متذكر شد: بايد پرسيد فارسيزبانان بر چه اساسي، از زبان عربي، فعل مركب ساختهاند و چرا ما مصدرهايي نظير "دعاييدن"، "مطالعيدن" و "توصيفيدن" نداريم؟ چرا و چه كسي قفل و زنجير به پاي زبان فارسي زده است؟ دانسته بوده يا ندانسته؟ اميدوارم با اهتمام در نوشتگان علمي و به خدمت گرفتن امكانات واژهشناسي زبان فارسي، كسي زبان فارسي را نابارور ندارد.
انتهاي پيام
چهارشنبه 2 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 415]
-
گوناگون
پربازدیدترینها