تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1865764828


«كلام امام»؛ خون دلي كه امام ره از متحجرين مقدس نما مي خورد امام خميني: مرحوم مصطفى از كوزهاى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه من فلسفه مىگفتم
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: «كلام امام»؛ خون دلي كه امام "ره" از متحجرين مقدس نما مي خورد امام خميني: مرحوم مصطفى از كوزهاى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه من فلسفه مىگفتم
خبرگزاري انتخاب : به زعم بعض افراد، روحانيت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الّا عالم سيّاس و روحانى كاردان و زيرك، كاسهاى زير نيم كاسه داشت. و اين از مسائل رايج حوزهها بود كه هركس كج راه مىرفت متدينتر بود. ياد گرفتن زبان خارجى، كفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرك بشمار مىرفت.

بخش هايي از سخنان امام خميني "ره" در پيامي با موضوعيت (تعيين استراتژى نظام جمهورى اسلامى ايران- رسالت حوزههاى علميه- منشور روحانيت) خطاب به روحانيون، مراجع، مدرسين، طلاب و ائمه جمعه وجماعات به تاريخ 3 اسفندماه 1367.
«...خدمت حضرات روحانيون سراسر كشور و مراجع بزرگوار اسلام و مدرسين گرام و طلاب عزيز حوزههاى علميه و ائمه محترم جمعه و جماعات- دامت بركاتهم.
صلوات و سلام خدا و رسول خدا بر ارواح طيبه شهيدان خصوصاً شهداى عزيز حوزهها و روحانيت. درود بر حاملان امانت وحى و رسالت پاسداران شهيدى كه اركان عظمت و افتخار انقلاب اسلامى را بر دوش تعهد سرخ و خونين خويش حمل نمودهاند.
سلام بر حماسه سازان هميشه جاويد روحانيت كه رساله علميه و عمليه خود را به دم شهادت و مركب خون نوشتهاند و بر منبر هدايت و وعظ و خطابه ناس از شمع حياتشان گوهر شبچراغ ساختهاند. افتخار و آفرين بر شهداى حوزه و روحانيت كه در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند و عقال (رشته و ريسمان) تمنيات دنيا را از پاى حقيقت علم برگرفتند و سبكبالان به ميهمانى عرشيان رفتند و در مجمع ملكوتيان شعر حضور سرودهاند ..
سلام بر آنان كه تا كشف حقيقت تفقه به پيش تاختند و براى قوم و ملت خود مُنذران (ترساننده، بيم دهنده) صادقى شدند كه بند بند حديث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره پيكرشان گواهى كرده است و حقاً از روحانيت راستين اسلام و تشيع جز اين انتظارى نمىرود كه در دعوت به حق و راه خونين مبارزه مردم، خود اولين قربانيها را بدهد و مُهر ختام دفترش شهادت باشد. آنان كه حلقه ذكر عارفان و دعاى سحر مناجاتيان حوزهها و روحانيت را درك كردهاند در خلسه حضورشان آرزويى جز شهادت نديدهاند و آنان از عطاياى حضرت حق در ميهمانى خلوص و تقرب جز عطيه شهادت نخواستهاند. البته همه مشتاقان و طالبان هم به مراد شهادت نرسيدهاند. يكى چون من عمرى در ظلمات حصارها و حجابها مانده است و در خانه عمل و زندگى جز ورق و كتاب منيت نمىيابد و ديگرى در اول شب يلداى زندگى سينه سياه هوسها را دريده است و با سپيده سحر عشق عقد وصال و شهادت بسته است. و حال من غافل كه هنوز از كَتم (پنهان كردن، لايه پنهانى و درونى هر چيزى) عدمها به وجود نيامدهام، چگونه از وصف قافله سالاران وجود وصفى كنم؟ من و امثال من از اين قافله فقط بانگ جرسى مىشنويم، بگذارم و بگذرم. ترديدى نيست كه حوزههاى علميه و علماى متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع مهمترين پايگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحرافات و كجرويها بودهاند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نمودهاند تا مسائل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترويج نمايند ..
اگر فقهاى عزيز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بيت- عليهم السلام- به خورد تودهها داده بودند. جمع آورى و نگهدارى علوم قرآن و اسلام و آثار و احاديث پيامبر بزرگوار و سنت و سيره معصومين- عليهم السلام- و ثبت و تبويب (فصل بندى، جدا كردن ابواب) و تنقيح آنان در شرايطى كه امكانات بسيار كم بوده است و سلاطين و ستمگران در محو آثار رسالت همه امكانات خود را به كار مىگرفتند، كار آسانى نبوده است كه بحمداللَّه امروز نتيجه آن زحمات را در آثار و كتب با بركتى همچون «كتب اربعه» (كتابهاى چهارگانه معتبر احاديث فقهى شامل: «التهذيب»، «الاستبصار» از شيخ طوسى، «من لايحضره الفقيه» از شيخ صدوق، «الكافى» از شيخ كلينى) و كتابهاى ديگر متقدمين و متأخرين از فقه و فلسفه، رياضيات و نجوم و اصول و كلام و حديث و رجال، تفسير و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشتههاى متنوع علوم مشاهده مىكنيم. اگر ما نام اينهمه زحمت و مرارت را جهاد فى سبيل اللَّه نگذاريم، چه بايد بگذاريم؟.
در بُعد خدمات علمى حوزههاى علميه سخن بسيار است كه ذكر آن در اين مختصر نمىگنجد. بحمداللَّه حوزهها از نظر منابع و شيوههاى بحث و اجتهاد، غنى و داراى ابتكار است. تصور نمىكنم براى بررسى عميق همه جانبه علوم اسلامى طريقهاى مناسبتر از شيوه علماى سلف يافت شود. تاريخ بيش از هزار ساله تحقيق و تتبع علماى راستين اسلام گواه بر ادعاى ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است. صدها سال است كه روحانيت اسلام تكيه گاه محرومان بوده است، هميشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاى بزرگوار سيراب شدهاند. از مجاهدات علمى و فرهنگى آنان كه بحق از جهاتى افضل از دماء شهيدان (مداد العلماء افضل من دماء الشهداء) است كه بگذريم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دينى و ميهنى خود مرارتها و تلخيهايى متحمل شدهاند و همراه با تحمل اسارتها و تبعيدها، زندانها و اذيت و آزارها و زخم زبانها، شهداى گرانقدرى را به پيشگاه مقدس حق تقديم نمودهاند. شهداى روحانيت منحصر به شهداى مبارزه و جنگ در ايران نيستند، يقيناً رقم شهداى گمنام حوزهها و روحانيت كه در مسير نشر معارف و احكام الهى به دست مزدوران و نامردمان، غريبانه جان باختهاند زياد است ..
در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى، علماى اسلام اولين كسانى بودهاند كه بر تارك جبينشان خون و شهادت نقش بسته است. كدام انقلاب مردمى- اسلامى را سراغ كنيم كه در آن حوزه و روحانيت پيش كسوت شهادت نبودهاند و بر بالاىدار نرفتهاند و اجساد مطهرشان بر سنگفرشهاى حوادث خونين به شهادت نايستاده است؟ در 15 خرداد و در حوادث قبل و بعد از پيروزى، شهداى اولين، از كدام قشر بودهاند؟ خدا را سپاس مىگزاريم كه از ديوارهاى فيضيه گرفته تا سلولهاى مخوف و انفرادى رژيم شاه و از كوچه و خيابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر كار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبههها و ميادين مين، خون پاك شهداى حوزه و روحانيت افق فقاهت را گلگون كرده است و در پايان افتخارآميز جنگ تحميلى نيز رقم شهدا و جانبازان و مفقودين حوزهها نسبت به قشرهاى ديگر زيادتر است. بيش از دو هزار و پانصد نفر از طلاب علوم دينيه در سراسر ايران در جنگ تحميلى شهيد شدهاند و اين رقم نشان مىدهد كه روحانيت براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى ايران تا چه حد مهيا بوده است ..
امروز نيز همچون گذشته شكارچيان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاكستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ايران و اراضى اشغالى به سراغ شيردلان روحانيت مخالف شرق و غرب و متكى به اصول اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- رفتهاند و از اين پس نيز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهانخواران عليه يك روحانى پاكباخته است.
علماى اصيل اسلام هرگز زير بار سرمايه داران و پول پرستان و خوانين نرفتهاند و همواره اين شرافت را براى خود حفظ كردهاند و اين ظلم فاحشى است كه كسى بگويد دست روحانيت اصيل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمايه داران در يك كاسه است. و خداوند كسانى را كه اينگونه تبليغ كرده و يا چنين فكر مىكنند، نمىبخشد. روحانيت متعهد، به خون سرمايه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتى نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و رياضت درس خواندهاند و پس از كسب مقامات علمى و معنوى نيز به همان شيوه زاهدانه و با فقر و تهيدستى و عدم تعلق به تجملات دنيا زندگى كردهاند و هرگز زير بار منت و ذلت نرفتهاند. دقت و مطالعه در زندگى علماى سلف، حكايت از فقر و نهايتاً روح پرفتوت آنان براى كسب معارف مىكند كه چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصيل كردهاند و با قناعت و بزرگوارى زيستند ..
در ترويج روحانيت و فقاهت نه زور سر نيزه بوده است، نه سرمايه پول پرستان و ثروتمندان، بلكه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است كه مردم آنان را برگزيدهاند.
مخالفت روحانيون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته صرفاً به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى، خصوصاً فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود كه آنان با اختراعات و پديدهها برخورد احتياطآميز كنند. علماى راستين از بس كه دروغ و فريب از جهانخواران ديده بودند، به هيچ چيزى اطمينان نمىكردند و ابزارى از قبيل راديو و تلويزيون در نزدشان مقدمه ورود استعمار بود، لذا گاهى حكم به منع استفاده از آنها را مىدادند. آيا راديو و تلويزيون در كشورهايى چون ايران وسايلى نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آيا رژيم گذشته از راديو و تلويزيون براى بىاعتبار كردن عقايد مذهبى و ناديده گرفتن آداب و رسوم ملى استفاده نمىنمود؟ به هر حال خصوصيات بزرگى چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگى به قدرتها و مهمتر از همه احساس مسئوليت در برابر تودهها، روحانيت را زنده و پايدار و محبوب ساخته است و چه عزتى بالاتر از اينكه روحانيت با كمى امكانات، تفكر اسلام ناب را بر سرزمين افكار و انديشه مسلمانان جارى ساخته است و نهال مقدس فقاهت در گلستان حيات و معنويت هزاران محقق به شكوفه نشسته است. راستى اگر كسى فكر كند كه استعمار، روحانيت را با اينهمه مجد و عظمت و نفوذ تعقيب نكرده و نمىكند، ساده انديشى نيست؟.
مسئله كتاب آيات شيطانى (نويسنده اين كتاب، سلمان رشدى، هندى الاصل مقيم انگليس و عضو «انجمن سلطنتى قلم انگليس» مىباشد. در اين كتاب وقيحانه به مقدسات اسلام، قرآن كريم و مقام شامخ پيامبر اكرم (ص) در قالب يك رمان مستهجن و ضداخلاقى اهانت شده است. محافل صهيونيستى، دولت امريكا و جهان غرب به حمايت از انتشار اين كتاب برخاستند و حضرت امام خمينى با صدور فتواى ارتداد رشدى و وجوب قتل وى و ناشرين كتاب ضد اخلاقى او، به مقابله با هجوم فرهنگى دشمنان اسلام برخاست و موجى از بيدارى و مقاومت در جهان اسلام پديد آورد.) كارى حساب شده براى زدن ريشه دين و ديندارى و در رأس آن اسلام و روحانيت است. يقيناً اگر جهانخواران مىتوانستند، ريشه و نام روحانيت را مىسوختند ولى خداوند همواره حافظ و نگهبان اين مشعل مقدس بوده است و ان شاء اللَّه از اين پس نيز خواهد بود، به شرط آنكه حيله و مكر و فريب جهانخواران را بشناسيم. البته بدان معنا نيست كه ما از همه روحانيون دفاع كنيم، چرا كه روحانيون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم كم نبودند و نيستند. در حوزههاى علميه هستند افرادى كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعاليت دارند. امروز عدهاى با ژست تقدس مآبى چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مىزنند كه گويى وظيفهاى غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزههاى علميه كم نيست.
طلاب عزيز لحظهاى از فكر اين مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند، اينها مروّج اسلام امريكايىاند و دشمن رسول اللَّه. آيا در مقابل اين افعيها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟.
استكبار وقتى كه از نابودى مطلق روحانيت و حوزهها مأيوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ يكى راه ارعاب و زور و ديگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربه ارعاب و تهديد چندان كارگر نشد، راههاى نفوذ تقويت گرديد. اولين و مهمترين حركت، القاى شعار جدايى دين از سياست است كه متأسفانه اين حربه در حوزه و روحانيت تا اندازهاى كارگر شده است تا جايى كه دخالت در سياست دون شأن فقيه و ورود در معركه سياسيون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مىآورد؛ يقيناً روحانيون مجاهد از نفوذ بيشتر زخم برداشتهاند. گمان نكنيد كه تهمت وابستگى و افتراى بى دينى را تنها اغيار به روحانيت زده است، هرگز؛ ضربات روحانيت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب كاريتر از اغيار بوده و هست ..
در شروع مبارزات اسلامى اگر مىخواستى بگويى شاه خائن است، بلافاصله جواب مىشنيدى كه شاه شيعه است! عدهاى مقدس نماى واپسگرا همه چيز را حرام مىدانستند و هيچ كس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آنها قد علم كند. خون دلى كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختيهاى ديگران نخورده است. وقتى شعار جدايى دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد و قهراً فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست [و] حكومت دخالت نمايد، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضيلت شد.
به زعم بعض افراد، روحانيت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الّا عالم سيّاس و روحانى كاردان و زيرك، كاسهاى زير نيم كاسه داشت. و اين از مسائل رايج حوزهها بود كه هركس كج راه مىرفت متدينتر بود. ياد گرفتن زبان خارجى، كفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرك بشمار مىرفت. در مدرسه فيضيه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از كوزهاى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه من فلسفه مىگفتم. ترديدى ندارم اگر همين روند ادامه مىيافت، وضع روحانيت و حوزهها، وضع كليساهاى قرون وسطى مىشد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان و مجد واقعى حوزهها را حفظ نمود ..
علماى دين باور در همين حوزهها تربيت شدند و صفوف خويش را از ديگران جدا كردند. قيام بزرگ اسلامىمان نشأت گرفته از همين بارقه است. البته هنوز حوزهها به هر دو تفكر آميختهاند و بايد مراقب بود كه تفكر جدايى دين از سياست از لايههاى تفكر اهل جمود به طلاب جوان سرايت نكند و يكى از مسائلى كه بايد براى طلاب جوان ترسيم شود، همين قضيه است كه چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسين نافهم و ساده لوحان بيسواد، عدهاى كمر همت بستهاند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانيت از جان و آبرو سرمايه گذاشتهاند. اوضاع مثل امروز نبود، هركس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زير فشارها و تهديدهاى مقدس نماها از ميدان به در مىرفت؛ ترويج تفكر «شاه سايه خداست» و يا با گوشت و پوست نمىتوان در مقابل توپ و تانك ايستاد و اينكه ما مكلف به جهاد و مبارزه نيستيم و يا جواب خون مقتولين را چه كسى مىدهد و از همه شكنندهتر، شعار گمراه كننده حكومت قبل از ظهور امام زمان- عليه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» ديگر، مشكلات بزرگ و جانفرسايى بودند كه نمىشد با نصيحت و مبارزه منفى و تبليغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ايثار خون بود كه خداوند وسيلهاش را آماده نمود. علما و روحانيت متعهد سينه را براى مقابله با هر تير زهرآگينى كه به طرف اسلام شليك مىشد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.
اولين و مهمترين فصل خونين مبارزه در عاشوراى 15 خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان مىنمود. بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حيله و مقدس مآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورويى بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مىسوخت و مىدريد. در آن زمان روزى نبود كه حادثهاى نباشد، ايادى پنهان و آشكار امريكا و شاه به شايعات و تهمتها متوسل شدند حتى نسبت تارك الصلوة و كمونيست و عامل انگليس به افرادى كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند مىدادند. واقعاً روحانيت اصيل در تنهايى و اسارت خون مىگريست كه چگونه امريكا و نوكرش پهلوى مىخواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عدهاى روحانى مقدس نماى ناآگاه يا بازى خورده و عدهاى وابسته كه چهرهشان بعد از پيروزى روشن گشت، مسير اين خيانت بزرگ را هموار مىنمودند ..
آنقدر كه اسلام از اين مقدسين روحانى نما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت اميرالمؤمنين- عليه السلام- كه در تاريخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقهها را بيش از اين تلخ نكنم. ولى طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس مآبى و دين فروشى عوض شده است. شكست خوردگان ديروز، سياست بازان امروز شدهاند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمىدادند، پشتيبان كسانى شدند كه تا براندازى نظام و كودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبريز (در سال 1358 طرفداران حزب نوظهور «خلق مسلمان» به بهانه دفاع از آقاى شريعتمدارى، در شهر قم و تبريز دست به آشوب و بلوا زدند ولى با هوشيارى مردم غيور و مسلمان آذربايجان و قم اين توطئه خنثى و حزب مذكور منحل و غير قانونى اعلام گرديد.) با هماهنگى چپيها و سلطنت طلبان و تجزيه طلبان كردستان تنها يك نمونه است كه مىتوانيم ابراز كنيم كه در آن حادثه ناكام شدند ولى دست برنداشتند و از كودتاى نوژه (در تاريخ 19/4/1359 ماجراى كودتايى كه از مدتها قبل از طريق عوامل سازمان سياه در ايران تدارك ديده شده بود و در آستانه اجراى عمليات كودتا كه طبق آن بيت امام خمينى و مراكز حساس نظام جمهورى اسلام بمباران و تهران به تصرف عوامل وابسته به بيگانه در مىآمد، به گونهاى معجزه آسا كشف و عوامل كودتا دستگير شدند. شرح ماجراى كودتا را در كتاب «كودتاى نوژه» از انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى ببينيد. نام اين كودتا به خاطر انتخاب پايگاه هوايى «نوژه» كه قبل از پيروزى انقلاب به پايگاه «شاهرخى» در همدان معروف بود و پس از انقلاب به پايگاه «حرّ» تغيير نام داد و به واسطه شهادت يكى از افسران، پايگاه به نام «شهيد نوژه» نامگذارى گرديد، به عنوان اولين پايگاه تجمع و اقدام برگزيده شده بود.) سر در آوردند، باز خدا رسوايشان ساخت. دستهاى ديگر از روحانى نماهايى كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مىدانستند و سر به آستانه دربار مىساييدند، يكمرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفى كه براى اسلام آنهمه زجر و آوارگى و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس نماهاى بيشعور مىگفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مىگويند مسئولين نظام كمونيست شدهاند! تا ديروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفيد و راهگشا مىدانستند، امروز از اينكه در گوشهاى خلاف شرعى كه هرگز خواست مسئولين نيست رخ مىدهد، فرياد «وا اسلاما» سر مىدهند! ديروز «حجتيهاى» ها (اعضا و وابستگان انجمن حجتيه) مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابيتر از انقلابيون شدهاند! «ولايتى» هاى ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمين را ريختهاند، و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكستهاند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مىخورند! راستى اتهام امريكايى و روسى و التقاطى، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و حِليّت قمار و موسيقى از چه كسانى صادر مىشود؟ از آدمهاى لامذهب يا از مقدس نماهاى متحجر و بيشعور؟! فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعنها و كنايهها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ كار عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است. همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزههاست، و برخورد واقعى هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است.از يك طرف وظيفه تبيين حقايق و واقعيات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف ديگر مراقبت از نيفتادن سوژهاى به دست دشمنان كار آسانى نيست ..
با اينكه در كشور ما در اجراى عدالت بين روحانى و غير آن امتيازى نيست، ولى وقتى با متخلفى از روحانيت خوش سابقه يا بدسابقه برخورد شرعى و قانونى و جدى مىشود، فوراً باندها فرياد مىزنند كه چه نشستهايد، جمهورى اسلامى مىخواهد آبروى روحانيت را ببرد. اگر احياناً كسى مستحق عفو بوده و بخشيده شود، تبليغ مىكنند كه نظام به روحانيت امتياز بيجا مىدهد ..
مردم عزيز ايران بايد مواظب باشند كه دشمنان از برخورد قاطع نظام با متخلفين از به اصطلاح روحانيون سوء استفاده نكنند و با موج آفرينى و تبليغات اذهان را نسبت به روحانيون متعهد بدبين ننمايند و اين را دليل عدالت نظام بدانند كه امتيازى براى هيچ كس قائل نيست و خدا مىداند كه شخصاً براى خود ذرهاى مصونيت و حق و امتياز قائل نيستم. اگر تخلفى از من هم سر زند مهياى مؤاخذهام. حال بحث اين است كه براى جلوگيرى از تكرار آن حوادث تلخ و رسيدن به اطمينان از قطع نفوذ بيگانگان در حوزهها چه بايد كرد؟ گر چه كار مشكل است ولى چاره چيست بايد فكرى كرد. اولين وظيفه شرعى و الهى آن است كه اتحاد و يكپارچگى طلاب و روحانيت انقلابى حفظ شود وگرنه شب تاريك در پيش است و بيم موج و گردابى چنين هايل ..
امروز هيچ دليل شرعى و عقلى وجود ندارد كه اختلاف سليقهها و برداشتها و حتى ضعف مديريتها دليل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماى متعهد گردد. ممكن است هركس در فضاى ذهن و ايدههاى خود نسبت به عملكردها و مديريتها و سليقههاى ديگران و مسئولين انتقادى داشته باشد، ولى لحن و تعابير نبايد افكار جامعه و آيندگان را از مسير شناخت دشمنان واقعى و ابرقدرتها كه همه مشكلات و نارساييها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعى منحرف كند و خداى ناكرده همه ضعفها و مشكلات به حساب مديريت و مسئولين گذاشته شود و از آن تفسير انحصارطلبى گردد كه اين عمل كاملًا غير منصفانه است و اعتبار مسئولين نظام را از بين مىبرد و زمينه را براى ورود بىتفاوتها و بىدردها به صحنه انقلاب آماده مىكند ..
من امروز بر اين عقيدهام كه مقتدرترين افراد در مصاف با آنهمه توطئهها و خصومتها و جنگ افروزيهايى كه در جهان عليه انقلاب اسلامى است، معلوم نبود موفقيت بيشترى از افراد موجود به دست مىآوردند. در يك تحليل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصاً از حوادث ده سال پس از پيروزى بايد عرض كنم كه انقلاب اسلامى ايران در اكثر اهداف و زمينهها موفق بوده است و به يارى خداوند بزرگ در هيچ زمينهاى مغلوب و شكست خورده نيستيم، حتى در جنگ پيروزى از آن ملت ما گرديد و دشمنان در تحميل آنهمه خسارات چيزى به دست نياوردند ..
البته اگر همه علل و اسباب را در اختيار داشتيم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترى مىنگريستيم و مىرسيديم ولى اين بدان معنا نيست كه در هدف اساسى خود كه همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شدهايم. هر روز ما در جنگ بركتى داشتهايم كه در همه صحنهها از آن بهره جستهايم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودهايم، ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهايم، ما در جنگ، پرده از چهره تزوير جهانخواران كنار زديم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختهايم، ما در جنگ به اين نتيجه رسيدهايم كه بايد روى پاى خودمان بايستيم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم، ما در جنگ ريشههاى انقلاب پر بار اسلامىمان را محكم كرديم، ما در جنگ حس برادرى و وطن دوستى را در نهاد يكايك مردمان بارور كرديم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامى قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال مىتوان مبارزه كرد، جنگ ما كمك به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد كه تمامى سردمداران نظامهاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند، جنگ ما بيدارى پاكستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود كه صنايع نظامى ما از رشد آنچنانى برخوردار شد و از همه اينها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق يافت.
همه اينها از بركت خونهاى پاك شهداى عزيز هشت سال نبرد بود، همه اينها از تلاش مادران و پدران و مردم عزيز ايران در ده سال مبارزه با امريكا و غرب و شوروى و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنى نيست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد. چه كوته نظرند آنهايى كه خيال مىكنند چون ما در جبهه به آرمان نهايى نرسيدهايم، پس شهادت و رشادت و ايثار و از خودگذشتگى و صلابت بيفايده است! در حالى كه صداى اسلامخواهى افريقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلام شناسى مردم در امريكا و اروپا و آسيا و افريقا يعنى در كل جهان از جنگ هشت ساله ماست ..»...
*صحيفه امام؛ جلد 21، صفحه 273 تا 283
چهارشنبه 2 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 241]
-
گوناگون
پربازدیدترینها