تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):در هر جمعه، اندكى از سبيل و ناخن‏هاى خود را بگير، و اگر هم چيزى وجود نداشته باشد، آن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812755310




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

«كلام امام»؛ خون دلي كه امام ره از متحجرين مقدس نما مي خورد امام خميني: مرحوم مصطفى از كوزه‏اى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه من فلسفه مى‏گفتم


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: «كلام امام»؛ خون دلي كه امام "ره" از متحجرين مقدس نما مي خورد امام خميني: مرحوم مصطفى از كوزه‏اى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه من فلسفه مى‏گفتم
خبرگزاري انتخاب : به زعم بعض افراد، روحانيت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاى‏ وجودش ببارد و الّا عالم سيّاس و روحانى كاردان و زيرك، كاسه‏اى زير نيم كاسه داشت. و اين از مسائل رايج حوزه‏ها بود كه هركس كج راه مى‏رفت متدينتر بود. ياد گرفتن زبان خارجى، كفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرك بشمار مى‏رفت.


بخش هايي از سخنان امام خميني "ره" در پيامي با موضوعيت (تعيين استراتژى نظام جمهورى اسلامى ايران- رسالت حوزه‏هاى علميه- منشور روحانيت) خطاب به روحانيون، مراجع، مدرسين، طلاب و ائمه جمعه وجماعات به تاريخ 3 اسفندماه 1367.

«...خدمت حضرات روحانيون سراسر كشور و مراجع بزرگوار اسلام و مدرسين گرام و طلاب عزيز حوزه‏هاى علميه و ائمه محترم جمعه و جماعات- دامت بركاتهم.

صلوات و سلام خدا و رسول خدا بر ارواح طيبه شهيدان خصوصاً شهداى عزيز حوزه‏ها و روحانيت. درود بر حاملان امانت وحى و رسالت پاسداران شهيدى كه اركان عظمت و افتخار انقلاب اسلامى را بر دوش تعهد سرخ و خونين خويش حمل نموده‏اند.
سلام بر حماسه سازان هميشه جاويد روحانيت كه رساله علميه و عمليه خود را به دم شهادت و مركب خون نوشته‏اند و بر منبر هدايت و وعظ و خطابه ناس از شمع حياتشان گوهر شبچراغ ساخته‏اند. افتخار و آفرين بر شهداى حوزه و روحانيت كه در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند و عقال (رشته و ريسمان) تمنيات دنيا را از پاى حقيقت علم برگرفتند و سبكبالان به ميهمانى عرشيان رفتند و در مجمع ملكوتيان شعر حضور سروده‏اند ..

سلام بر آنان كه تا كشف حقيقت تفقه به پيش تاختند و براى قوم و ملت خود مُنذران (ترساننده، بيم دهنده) صادقى شدند كه بند بند حديث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره پيكرشان گواهى كرده است و حقاً از روحانيت راستين اسلام و تشيع جز اين انتظارى‏ نمى‏رود كه در دعوت به حق و راه خونين مبارزه مردم، خود اولين قربانيها را بدهد و مُهر ختام دفترش شهادت باشد. آنان كه حلقه ذكر عارفان و دعاى سحر مناجاتيان حوزه‏ها و روحانيت را درك كرده‏اند در خلسه حضورشان آرزويى جز شهادت نديده‏اند و آنان از عطاياى حضرت حق در ميهمانى خلوص و تقرب جز عطيه شهادت نخواسته‏اند. البته همه مشتاقان و طالبان هم به مراد شهادت نرسيده‏اند. يكى چون من عمرى در ظلمات حصارها و حجابها مانده است و در خانه عمل و زندگى جز ورق و كتاب منيت نمى‏يابد و ديگرى در اول شب يلداى زندگى سينه سياه هوسها را دريده است و با سپيده سحر عشق عقد وصال و شهادت بسته است. و حال من غافل كه هنوز از كَتم (پنهان كردن، لايه پنهانى و درونى هر چيزى) عدمها به وجود نيامده‏ام، چگونه از وصف قافله سالاران وجود وصفى كنم؟ من و امثال من از اين قافله فقط بانگ جرسى مى‏شنويم، بگذارم و بگذرم. ترديدى نيست كه حوزه‏هاى علميه و علماى متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع مهمترين پايگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحرافات و كجرويها بوده‏اند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نموده‏اند تا مسائل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترويج نمايند ..

اگر فقهاى عزيز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بيت- عليهم السلام- به خورد توده‏ها داده بودند. جمع آورى و نگهدارى علوم قرآن و اسلام و آثار و احاديث پيامبر بزرگوار و سنت و سيره معصومين- عليهم السلام- و ثبت و تبويب (فصل بندى، جدا كردن ابواب) و تنقيح آنان در شرايطى كه امكانات بسيار كم بوده است و سلاطين و ستمگران در محو آثار رسالت همه امكانات خود را به كار مى‏گرفتند، كار آسانى نبوده است كه بحمداللَّه امروز نتيجه آن زحمات را در آثار و كتب با بركتى همچون «كتب اربعه» (كتابهاى چهارگانه معتبر احاديث فقهى شامل: «التهذيب»، «الاستبصار» از شيخ طوسى، «من لايحضره الفقيه» از شيخ صدوق، «الكافى» از شيخ كلينى) و كتابهاى ديگر متقدمين و متأخرين از فقه و فلسفه، رياضيات و نجوم و اصول و كلام و حديث و رجال، تفسير و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشته‏هاى متنوع علوم مشاهده مى‏كنيم. اگر ما نام اينهمه زحمت و مرارت را جهاد فى سبيل اللَّه نگذاريم، چه بايد بگذاريم؟.

در بُعد خدمات علمى حوزه‏هاى علميه سخن بسيار است كه ذكر آن در اين مختصر نمى‏گنجد. بحمداللَّه حوزه‏ها از نظر منابع و شيوه‏هاى بحث و اجتهاد، غنى و داراى ابتكار است. تصور نمى‏كنم براى بررسى عميق همه جانبه علوم اسلامى طريقه‏اى مناسبتر از شيوه علماى سلف يافت شود. تاريخ بيش از هزار ساله تحقيق و تتبع علماى راستين اسلام گواه بر ادعاى ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است. صدها سال است كه روحانيت اسلام تكيه گاه محرومان بوده است، هميشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاى بزرگوار سيراب شده‏اند. از مجاهدات علمى و فرهنگى آنان كه بحق از جهاتى افضل از دماء شهيدان (مداد العلماء افضل من دماء الشهداء) است كه بگذريم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دينى و ميهنى خود مرارتها و تلخيهايى متحمل شده‏اند و همراه با تحمل اسارتها و تبعيدها، زندانها و اذيت و آزارها و زخم زبانها، شهداى گرانقدرى را به پيشگاه مقدس حق تقديم نموده‏اند. شهداى روحانيت منحصر به شهداى مبارزه و جنگ در ايران نيستند، يقيناً رقم شهداى گمنام حوزه‏ها و روحانيت كه در مسير نشر معارف و احكام الهى به دست مزدوران و نامردمان، غريبانه جان باخته‏اند زياد است ..

در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى، علماى اسلام اولين كسانى بوده‏اند كه بر تارك جبين‏شان خون و شهادت نقش بسته است. كدام انقلاب مردمى- اسلامى را سراغ كنيم كه در آن حوزه و روحانيت پيش كسوت شهادت نبوده‏اند و بر بالاى‏دار نرفته‏اند و اجساد مطهرشان بر سنگفرشهاى حوادث خونين به شهادت نايستاده است؟ در 15 خرداد و در حوادث قبل و بعد از پيروزى، شهداى اولين، از كدام قشر بوده‏اند؟ خدا را سپاس مى‏گزاريم كه از ديوارهاى فيضيه گرفته تا سلولهاى مخوف و انفرادى رژيم شاه‏ و از كوچه و خيابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر كار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه‏ها و ميادين مين، خون پاك شهداى حوزه و روحانيت افق فقاهت را گلگون كرده است و در پايان افتخارآميز جنگ تحميلى نيز رقم شهدا و جانبازان و مفقودين حوزه‏ها نسبت به قشرهاى ديگر زيادتر است. بيش از دو هزار و پانصد نفر از طلاب علوم دينيه در سراسر ايران در جنگ تحميلى شهيد شده‏اند و اين رقم نشان مى‏دهد كه روحانيت براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى ايران تا چه حد مهيا بوده است ..

امروز نيز همچون گذشته شكارچيان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاكستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ايران و اراضى اشغالى به سراغ شيردلان روحانيت مخالف شرق و غرب و متكى به اصول اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- رفته‏اند و از اين پس نيز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهانخواران عليه يك روحانى پاكباخته است.

علماى اصيل اسلام هرگز زير بار سرمايه داران و پول پرستان و خوانين نرفته‏اند و همواره اين شرافت را براى خود حفظ كرده‏اند و اين ظلم فاحشى است كه كسى بگويد دست روحانيت اصيل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمايه داران در يك كاسه است. و خداوند كسانى را كه اينگونه تبليغ كرده و يا چنين فكر مى‏كنند، نمى‏بخشد. روحانيت متعهد، به خون سرمايه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتى نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و رياضت درس خوانده‏اند و پس از كسب مقامات علمى و معنوى نيز به همان شيوه زاهدانه و با فقر و تهيدستى و عدم تعلق به تجملات دنيا زندگى كرده‏اند و هرگز زير بار منت و ذلت نرفته‏اند. دقت و مطالعه در زندگى علماى سلف، حكايت از فقر و نهايتاً روح پرفتوت آنان براى كسب معارف مى‏كند كه چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصيل كرده‏اند و با قناعت و بزرگوارى زيستند ..

در ترويج روحانيت و فقاهت نه زور سر نيزه بوده است، نه سرمايه پول پرستان و ثروتمندان، بلكه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است كه مردم آنان را برگزيده‏اند.

مخالفت روحانيون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته صرفاً به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى، خصوصاً فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود كه آنان با اختراعات و پديده‏ها برخورد احتياطآميز كنند. علماى راستين از بس كه دروغ و فريب از جهانخواران ديده بودند، به هيچ چيزى اطمينان نمى‏كردند و ابزارى از قبيل راديو و تلويزيون در نزدشان مقدمه ورود استعمار بود، لذا گاهى حكم به منع استفاده از آنها را مى‏دادند. آيا راديو و تلويزيون در كشورهايى چون ايران وسايلى نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آيا رژيم گذشته از راديو و تلويزيون براى بى‏اعتبار كردن عقايد مذهبى و ناديده گرفتن آداب و رسوم ملى استفاده نمى‏نمود؟ به هر حال خصوصيات بزرگى چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگى به قدرتها و مهمتر از همه احساس مسئوليت در برابر توده‏ها، روحانيت را زنده و پايدار و محبوب ساخته است و چه عزتى بالاتر از اينكه روحانيت با كمى امكانات، تفكر اسلام ناب را بر سرزمين افكار و انديشه مسلمانان جارى ساخته است و نهال مقدس فقاهت در گلستان حيات و معنويت هزاران محقق به شكوفه نشسته است. راستى اگر كسى فكر كند كه استعمار، روحانيت را با اينهمه مجد و عظمت و نفوذ تعقيب نكرده و نمى‏كند، ساده انديشى نيست؟.

مسئله كتاب آيات شيطانى (نويسنده اين كتاب، سلمان رشدى، هندى الاصل مقيم انگليس و عضو «انجمن سلطنتى قلم انگليس» مى‏باشد. در اين كتاب وقيحانه به مقدسات اسلام، قرآن كريم و مقام شامخ پيامبر اكرم (ص) در قالب يك رمان مستهجن و ضداخلاقى اهانت شده است. محافل صهيونيستى، دولت امريكا و جهان غرب به حمايت از انتشار اين كتاب برخاستند و حضرت امام خمينى با صدور فتواى ارتداد رشدى و وجوب قتل وى و ناشرين كتاب ضد اخلاقى او، به مقابله با هجوم فرهنگى دشمنان اسلام برخاست و موجى از بيدارى و مقاومت در جهان اسلام پديد آورد.) كارى حساب شده براى زدن ريشه دين و ديندارى و در رأس آن اسلام و روحانيت است. يقيناً اگر جهانخواران مى‏توانستند، ريشه و نام روحانيت را مى‏سوختند ولى خداوند همواره حافظ و نگهبان اين مشعل مقدس بوده است و ان شاء اللَّه از اين پس نيز خواهد بود، به شرط آنكه حيله و مكر و فريب جهانخواران را بشناسيم. البته بدان معنا نيست كه ما از همه روحانيون دفاع كنيم، چرا كه‏ روحانيون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم كم نبودند و نيستند. در حوزه‏هاى علميه هستند افرادى كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعاليت دارند. امروز عده‏اى با ژست تقدس مآبى چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مى‏زنند كه گويى وظيفه‏اى غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزه‏هاى علميه كم نيست.

طلاب عزيز لحظه‏اى از فكر اين مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند، اينها مروّج اسلام امريكايى‏اند و دشمن رسول اللَّه. آيا در مقابل اين افعيها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟.

استكبار وقتى كه از نابودى مطلق روحانيت و حوزه‏ها مأيوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ يكى راه ارعاب و زور و ديگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربه ارعاب و تهديد چندان كارگر نشد، راههاى نفوذ تقويت گرديد. اولين و مهمترين حركت، القاى شعار جدايى دين از سياست است كه متأسفانه اين حربه در حوزه و روحانيت تا اندازه‏اى كارگر شده است تا جايى كه دخالت در سياست دون شأن فقيه و ورود در معركه سياسيون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مى‏آورد؛ يقيناً روحانيون مجاهد از نفوذ بيشتر زخم برداشته‏اند. گمان نكنيد كه تهمت وابستگى و افتراى بى دينى را تنها اغيار به روحانيت زده است، هرگز؛ ضربات روحانيت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب كاريتر از اغيار بوده و هست ..

در شروع مبارزات اسلامى اگر مى‏خواستى بگويى شاه خائن است، بلافاصله جواب مى‏شنيدى كه شاه شيعه است! عده‏اى مقدس نماى واپسگرا همه چيز را حرام مى‏دانستند و هيچ كس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آنها قد علم كند. خون دلى كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختيهاى ديگران نخورده است. وقتى شعار جدايى دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد و قهراً فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست [و] حكومت دخالت نمايد، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضيلت شد.

به زعم بعض افراد، روحانيت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاى‏ وجودش ببارد و الّا عالم سيّاس و روحانى كاردان و زيرك، كاسه‏اى زير نيم كاسه داشت. و اين از مسائل رايج حوزه‏ها بود كه هركس كج راه مى‏رفت متدينتر بود. ياد گرفتن زبان خارجى، كفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرك بشمار مى‏رفت. در مدرسه فيضيه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از كوزه‏اى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه من فلسفه مى‏گفتم. ترديدى ندارم اگر همين روند ادامه مى‏يافت، وضع روحانيت و حوزه‏ها، وضع كليساهاى قرون وسطى‏ مى‏شد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان و مجد واقعى حوزه‏ها را حفظ نمود ..

علماى دين باور در همين حوزه‏ها تربيت شدند و صفوف خويش را از ديگران جدا كردند. قيام بزرگ اسلامى‏مان نشأت گرفته از همين بارقه است. البته هنوز حوزه‏ها به هر دو تفكر آميخته‏اند و بايد مراقب بود كه تفكر جدايى دين از سياست از لايه‏هاى تفكر اهل جمود به طلاب جوان سرايت نكند و يكى از مسائلى كه بايد براى طلاب جوان ترسيم شود، همين قضيه است كه چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسين نافهم و ساده لوحان بيسواد، عده‏اى كمر همت بسته‏اند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانيت از جان و آبرو سرمايه گذاشته‏اند. اوضاع مثل امروز نبود، هركس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زير فشارها و تهديدهاى مقدس نماها از ميدان به در مى‏رفت؛ ترويج تفكر «شاه سايه خداست» و يا با گوشت و پوست نمى‏توان در مقابل توپ و تانك ايستاد و اينكه ما مكلف به جهاد و مبارزه نيستيم و يا جواب خون مقتولين را چه كسى مى‏دهد و از همه شكننده‏تر، شعار گمراه كننده حكومت قبل از ظهور امام زمان- عليه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» ديگر، مشكلات بزرگ و جانفرسايى بودند كه نمى‏شد با نصيحت و مبارزه منفى و تبليغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ايثار خون بود كه خداوند وسيله‏اش را آماده نمود. علما و روحانيت متعهد سينه را براى مقابله با هر تير زهرآگينى كه به طرف اسلام شليك مى‏شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.

اولين و مهمترين فصل خونين مبارزه در عاشوراى 15 خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان‏ مى‏نمود. بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حيله و مقدس مآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورويى بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مى‏سوخت و مى‏دريد. در آن زمان روزى نبود كه حادثه‏اى نباشد، ايادى پنهان و آشكار امريكا و شاه به شايعات و تهمتها متوسل شدند حتى نسبت تارك الصلوة و كمونيست و عامل انگليس به افرادى كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند مى‏دادند. واقعاً روحانيت اصيل در تنهايى و اسارت خون مى‏گريست كه چگونه امريكا و نوكرش پهلوى مى‏خواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عده‏اى روحانى مقدس نماى ناآگاه يا بازى خورده و عده‏اى وابسته كه چهره‏شان بعد از پيروزى روشن گشت، مسير اين خيانت بزرگ را هموار مى‏نمودند ..

آنقدر كه اسلام از اين مقدسين روحانى نما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت اميرالمؤمنين- عليه السلام- كه در تاريخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه‏ها را بيش از اين تلخ نكنم. ولى طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس مآبى و دين فروشى عوض شده است. شكست خوردگان ديروز، سياست بازان امروز شده‏اند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمى‏دادند، پشتيبان كسانى شدند كه تا براندازى نظام و كودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبريز (در سال 1358 طرفداران حزب نوظهور «خلق مسلمان» به بهانه دفاع از آقاى شريعتمدارى، در شهر قم و تبريز دست به آشوب و بلوا زدند ولى با هوشيارى مردم غيور و مسلمان آذربايجان و قم اين توطئه خنثى و حزب مذكور منحل و غير قانونى اعلام گرديد.) با هماهنگى چپيها و سلطنت طلبان و تجزيه طلبان كردستان تنها يك نمونه است كه مى‏توانيم ابراز كنيم كه در آن حادثه ناكام شدند ولى دست برنداشتند و از كودتاى نوژه (در تاريخ 19/4/1359 ماجراى كودتايى كه از مدتها قبل از طريق عوامل سازمان سياه در ايران تدارك ديده شده بود و در آستانه اجراى عمليات كودتا كه طبق آن بيت امام خمينى و مراكز حساس نظام جمهورى اسلام بمباران و تهران به تصرف عوامل وابسته به بيگانه در مى‏آمد، به گونه‏اى معجزه آسا كشف و عوامل كودتا دستگير شدند. شرح ماجراى كودتا را در كتاب «كودتاى نوژه» از انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى ببينيد. نام اين كودتا به خاطر انتخاب پايگاه هوايى «نوژه» كه قبل از پيروزى انقلاب به پايگاه «شاهرخى» در همدان معروف بود و پس از انقلاب به پايگاه «حرّ» تغيير نام داد و به واسطه شهادت يكى از افسران، پايگاه به نام «شهيد نوژه» نامگذارى گرديد، به عنوان اولين پايگاه تجمع و اقدام برگزيده شده بود.) سر در آوردند، باز خدا رسوايشان‏ ساخت. دسته‏اى ديگر از روحانى نماهايى كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مى‏دانستند و سر به آستانه دربار مى‏ساييدند، يكمرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفى كه براى اسلام آنهمه زجر و آوارگى و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس نماهاى بيشعور مى‏گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى‏گويند مسئولين نظام كمونيست شده‏اند! تا ديروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفيد و راهگشا مى‏دانستند، امروز از اينكه در گوشه‏اى خلاف شرعى كه هرگز خواست مسئولين نيست رخ مى‏دهد، فرياد «وا اسلاما» سر مى‏دهند! ديروز «حجتيه‏اى» ها (اعضا و وابستگان انجمن حجتيه) مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابيتر از انقلابيون شده‏اند! «ولايتى» هاى ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمين را ريخته‏اند، و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكسته‏اند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مى‏خورند! راستى اتهام امريكايى و روسى و التقاطى، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و حِليّت قمار و موسيقى از چه كسانى صادر مى‏شود؟ از آدمهاى لامذهب يا از مقدس نماهاى متحجر و بيشعور؟! فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعنها و كنايه‏ها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ كار عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است. همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزه‏هاست، و برخورد واقعى هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است.از يك طرف وظيفه تبيين حقايق و واقعيات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف ديگر مراقبت از نيفتادن سوژه‏اى به دست دشمنان كار آسانى نيست ..

با اينكه در كشور ما در اجراى عدالت بين روحانى و غير آن امتيازى نيست، ولى وقتى با متخلفى از روحانيت خوش سابقه يا بدسابقه برخورد شرعى و قانونى و جدى مى‏شود، فوراً باندها فرياد مى‏زنند كه چه نشسته‏ايد، جمهورى اسلامى مى‏خواهد آبروى روحانيت را ببرد. اگر احياناً كسى مستحق عفو بوده و بخشيده شود، تبليغ مى‏كنند كه نظام به روحانيت امتياز بيجا مى‏دهد ..

مردم عزيز ايران بايد مواظب باشند كه دشمنان از برخورد قاطع نظام با متخلفين از به اصطلاح روحانيون سوء استفاده نكنند و با موج آفرينى و تبليغات اذهان را نسبت به روحانيون متعهد بدبين ننمايند و اين را دليل عدالت نظام بدانند كه امتيازى براى هيچ كس قائل نيست و خدا مى‏داند كه شخصاً براى خود ذره‏اى مصونيت و حق و امتياز قائل نيستم. اگر تخلفى از من هم سر زند مهياى مؤاخذه‏ام. حال بحث اين است كه براى جلوگيرى از تكرار آن حوادث تلخ و رسيدن به اطمينان از قطع نفوذ بيگانگان در حوزه‏ها چه بايد كرد؟ گر چه كار مشكل است ولى چاره چيست بايد فكرى كرد. اولين وظيفه شرعى و الهى آن است كه اتحاد و يكپارچگى طلاب و روحانيت انقلابى حفظ شود وگرنه شب تاريك در پيش است و بيم موج و گردابى چنين هايل ..

امروز هيچ دليل شرعى و عقلى وجود ندارد كه اختلاف سليقه‏ها و برداشتها و حتى ضعف مديريتها دليل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماى متعهد گردد. ممكن است هركس در فضاى ذهن و ايده‏هاى خود نسبت به عملكردها و مديريتها و سليقه‏هاى ديگران و مسئولين انتقادى داشته باشد، ولى لحن و تعابير نبايد افكار جامعه و آيندگان را از مسير شناخت دشمنان واقعى و ابرقدرتها كه همه مشكلات و نارساييها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعى منحرف كند و خداى ناكرده همه ضعفها و مشكلات به حساب مديريت و مسئولين گذاشته شود و از آن تفسير انحصارطلبى گردد كه اين عمل كاملًا غير منصفانه است و اعتبار مسئولين نظام را از بين‏ مى‏برد و زمينه را براى ورود بى‏تفاوتها و بى‏دردها به صحنه انقلاب آماده مى‏كند ..

من امروز بر اين عقيده‏ام كه مقتدرترين افراد در مصاف با آنهمه توطئه‏ها و خصومتها و جنگ افروزيهايى كه در جهان عليه انقلاب اسلامى است، معلوم نبود موفقيت بيشترى از افراد موجود به دست مى‏آوردند. در يك تحليل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصاً از حوادث ده سال پس از پيروزى بايد عرض كنم كه انقلاب اسلامى ايران در اكثر اهداف و زمينه‏ها موفق بوده است و به يارى خداوند بزرگ در هيچ زمينه‏اى مغلوب و شكست خورده نيستيم، حتى در جنگ پيروزى از آن ملت ما گرديد و دشمنان در تحميل آنهمه خسارات چيزى به دست نياوردند ..

البته اگر همه علل و اسباب را در اختيار داشتيم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترى مى‏نگريستيم و مى‏رسيديم ولى اين بدان معنا نيست كه در هدف اساسى خود كه همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شده‏ايم. هر روز ما در جنگ بركتى داشته‏ايم كه در همه صحنه‏ها از آن بهره جسته‏ايم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده‏ايم، ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده‏ايم، ما در جنگ، پرده از چهره تزوير جهانخواران كنار زديم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناخته‏ايم، ما در جنگ به اين نتيجه رسيده‏ايم كه بايد روى پاى خودمان بايستيم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم، ما در جنگ ريشه‏هاى انقلاب پر بار اسلامى‏مان را محكم كرديم، ما در جنگ حس برادرى و وطن دوستى را در نهاد يكايك مردمان بارور كرديم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامى قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال مى‏توان مبارزه كرد، جنگ ما كمك به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد كه تمامى سردمداران نظامهاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند، جنگ ما بيدارى پاكستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود كه صنايع نظامى ما از رشد آنچنانى برخوردار شد و از همه اينها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق يافت.

همه اينها از بركت خونهاى پاك شهداى عزيز هشت سال نبرد بود، همه اينها از تلاش مادران و پدران و مردم عزيز ايران در ده سال مبارزه با امريكا و غرب و شوروى و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنى نيست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد. چه كوته نظرند آنهايى كه خيال مى‏كنند چون ما در جبهه به آرمان نهايى نرسيده‏ايم، پس شهادت و رشادت و ايثار و از خودگذشتگى و صلابت بيفايده است! در حالى كه صداى اسلامخواهى افريقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلام شناسى مردم در امريكا و اروپا و آسيا و افريقا يعنى در كل جهان از جنگ هشت ساله ماست ..»...

*صحيفه امام؛ جلد 21، صفحه 273 تا 283
 چهارشنبه 2 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 238]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن