واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: ورزش - جنس فوتبالم با پرسپوليس جور است
ورزش - جنس فوتبالم با پرسپوليس جور است
ماني راهبر: اردوي پرسپوليس در اسپانيا كنسل شد تا مدافع عنوان قهرماني در تهران به تمريناتش ادامه دهد و خود را براي ماراتن شماره هشت ليگ برتر آماده كند، قرمزها روزهاي خود را با تمرينات سخت بدنسازي و تاكتيكي سپري ميكنند و شبها حوالي ساعت 30/21 وارد هتل لاله ميشوند، جايي كه هواداران در لابي نشستهاند تا با ستارههاي خود از نزديك ملاقات كنند و دفترچههاي سفيدشان را با امضاي رنگارنگ اين بازيكنان آذين ببندند. حكايت يك نفر در اين ميان با بقيه متفاوت است. عليرضا نيكبختواحدي كه پس از تمرينات طاقتفرسا حالا بايد آرام باشد، لبخند بزند و با هواداران پرشمارش عكسهاي يادگاري با ژستهاي مختلف بيندازد. گفتوگوي ما با شماره 10 در اين فضا انجام شد. روبهروي ما بازيكني حضور داشت كه لقب او تنها بازمانده جنگ گروه ياغيها با افشين قطبي را دارد از آن گروه چهار نفره عباس آقايي به سايپا رفت و ماماني و رضايي هنوز تيمي را خواهان پيدا نكردهاند. نيكبخت از ماندنش ميگويد و علت نرفتن به تيمهاي ديگر، خصوصا آنكه شايعات حضورش در استقلال پيش از تمديد قراردادش با قهرمان ليگ هفتم هر روز بيشتر ميشد: «به هر حال همه شرايط براي ادامه حضورم مهيا شد و من خودم هم دوست داشتم با پرسپوليس به فوتبالم ادامه دهم. براي من دو نكته اهميت داشت. اول حضورم با پيراهن پرسپوليس براي سومين فصل و در وهله دوم اينكه در تيمي عضويت داشته باشم كه در آسيا حاضر است و بايد در ليگ قهرمانان به ميدان برود. در حال حاضر هم از انتخابم رضايت كامل دارم، اين درست كه پس از عمل جراحي هنوز به شرايط ايدهآل نرسيدهام و از آن طرف فشار تمرينات هم زياد است اما در حال وفق دادن خود با شرايط هستم و شك نداشته باشيد كه خيلي زود همان بازيكن هميشگي ميشوم. در مورد استقلال هم بايد بگويم كه هيچ پيشنهادي از طرف اين تيم براي خريد من مطرح نشد. من اصلا با سران اين تيم حرف نزدم و آنها با من براي حضور در استقلال تماس نگرفتند؛ تكذيب نميكنم كه از طرف چند دلال درباره رفتن به استقلال و حضور در اين تيم با من صحبت شد اما من هيچ اهميتي به آنها ندادم. از همان ابتدا هم دوست داشتم در پرسپوليس بمانم و به اين هدف هم رسيدم.» متهم اول خراب كردن جو تيم عليه سرمربي در مورد قطبي طوري صحبت ميكند كه اصلا فراموش ميكني اين همان نيكبختي است كه جريان اختلافاتش با افشين قطبي، بارها روي جلد مطبوعات قرار گرفت و تقريبا يك سوژه تكراري بود: «از طريق تلفن با قطبي ارتباط داشتم و از اين طريق بود كه توانستيم يكسري از سوءتفاهمات را از بين ببريم. قطبي در اوايل حضورش بهعنوان سرمربي پرسپوليس در فصل قبل يكي از كساني بود كه من را خيلي دوست داشت اما دوستان زيادي لطف كردند و ما را روبهروي هم قرار دادند و رقمزننده يكسري اتفاق تلخ شدند كه مطمئن هستم نه از طرف من بود و نه از طرف قطبي.» نيكبخت از پرسپوليس اين فصل ميگويد، تيمي كه به زعم او تغييرات زيادي نداشته است «برخلاف نظر خيليها فكر نميكنم كه تيم نسبت به فصل قبل تفاوت زيادي كرده باشد. كيفيت تيم بايد با شروع بازيها مشخص شود يعني بعد از اينكه زمان گذشت و بازيكنان جديد در تركيب جا افتادند. هنوز زود است كه در مورد قهرماني و كورس مدعيان حرف زده شود. اين پرسپوليس بهنظر من كاملتر هم شده است. مثلا همين حضور احمدرضا عابدزاده، از حضور او خيلي خوشحالم. هميشه عابدزاده براي من يك الگوي تمامعيار بود، يك عشق فراموشنشدني. در كودكي يكي از علايق اصليام، جمعآوري عكسهاي عابدزاده بود و حالا وقتي او را در تمرين ميبينم كه بدون هيچ مشكلي و با نشاط فراواني تمرين و بازيكنان را به حركت كردن تشويق ميكند، لذت ميبرم.» از گذشته هم حرف ميزنيم، از روزهايي كه ليگ زير نام نيكبخت بود؛ «اصلا از اتفاقات پيش آمده در اين 10 سال پشيمان نيستم. البته اگر به عقب برگردم قطعا در انتخابهايم تجديدنظر ميكنم. بايد اعتراف كنم كه در پرسپوليس راحتتر هستم و جنس بازيام به اين تيم و سيستم آنها بيشتر ميخورد و جورتر است. طرفداران پرسپوليس را بهترين مشوق خودم ميدانم و از صميم قلب دوستشان دارم. آنها براي من نسبت به ساير هواداراني كه زمان عضويت در تيمهاي ديگر داشتم فرق ميكنند. وقتي به پرسپوليس آمدم از همه چيز برايم مايه گذاشتند و نسبت به روزهاي ابتدايي حضورم در استقلال بيشتر به من اهميت دادند. من هم يك حرفهاي تمامعيار هستم، هفت سال در استقلال و سه سال در پرسپوليس بودهام و اين تغيير باشگاه هم كوچكترين خللي در روند بازيهايم ايجاد نكرد و باعث نشد مثل خيلي از ستارهها فراموش شوم.» قهرماني قطعا نهايت سعي و تلاش يك بازيكن است. حالا نيكبخت كدام قهرماني را بيشتر دوست دارد؟ ليگ پنجم با استقلال يا ليگ هفتم با پرسپوليس. براي جواب دادن به اين سوال، فكر ميكند: «قهرماني با پرسپوليس را انتخاب ميكنم چون در ثانيه آخر به دست آمد و از اين دست اتفاقات كم پيش ميآيد. ضمن اينكه فراموش نكنيد شش امتياز از ما كسر شد كه يك شوك واقعي بود، ولي ما ايستاديم و جواب اين عدالت! را داديم.» حالا راحت ميتواني بپرسي كه چرا نيكبخت در صحنههاي شادي پس از گل و قهرماني حضوري جدي و مانند گذشته نداشت: «حرفتان را قبول دارم. ديگر از آن حركات نمايشي و مانورها خبري نبود چون ديگر آن بازيكن چند سال قبل نيستم حالا نان قلبم را ميخورم. از صميم قلب خوشحال بودم كه تيم گل ميزند و قهرمان ميشويم، اما دلم نميخواست زياد سياهبازي كنم و نمايش بدهم. وضعيت من فرق كرده و ديگر آن جوان اكشن سالهاي قبل نيستم. سن من بالا رفته و به همين جهت آرامتر شدهام و ديگر آن نيكبخت پرشيطنت سالهاي قبل نيستم كه همه منتظر نوآوريهايش بودند.» استقلال كجاي زندگي نيكبخت قرار دارد، استقلالي كه با مديريت فتحاللهزاده سكوي پرتاب شماره 10 بود: «هفت سال در اين تيم بودم و بايد حقيقت را بگويم كه در استقلال و با پيراهن اين تيم بود كه عليرضا نيكبخت شدم. هنوز هم پيگير اوضاع اين تيم و نتايج آنها هستم. فتحاللهزاده هنوز هم جزء دوستانم است و ذرهاي از علاقهام به امير قلعهنويي كم نشده است. فراموش كردهام كه او من را در ليست فروش گذاشت و اعلام كرد به من نيازي ندارد، از اين موضوع اصلا كينهاي به دلم راه نيافته است.» داستان نيكبخت و تيمملي به كجا ميرسد؟ آيا باز هم بايد شاهد از دست رفتن يك تورنمنت مهم ديگر براي او باشيم: «براي پوشيدن پيراهن تيمملي هنوز پرانگيزهام. قبول دارم كه زياد عاشق تورنمنتهاي طولاني مثل جامجهاني و جام ملتها و به تبع آن دوري از خانواده نيستم، اما بايد احمق باشم كه خيلي راحت جام ملتها و جامجهاني را به دلايل واهي و خندهدار از دست بدهم. مصدوميت را نميتوانيد پيشبيني كنيد و از بد حادثه اين بدشانسي گريبان من را در جام ملتهاي 2004 و 2007 و جامجهاني 2006 گرفت. همه سعي و تلاشم را ميكنم كه همان بازيكني شوم كه همه انتظار دارند. علي دايي را ميشناسم و مطمئن هستم كه اگر همان عليرضا نيكبخت واقعي شوم، لحظهاي در دعوتم به تيمملي شك و ترديد نميكند. من به تيمملي دعوت نشدم و اين را پذيرفتهام، مثل خيليها نيستم كه عليه سرمربي مصاحبه كنم و از همينجا اعلام ميكنم كه هرگز حرفي درباره دايي نزدهام.» گويا با اين اعتراف آرام شده پس فاز مصاحبه را عوض ميكنيم و به سراغ محسن خليلي ميرويم: «وقتي خبر را شنيدم خيلي ناراحت شدم، زنگ زدم و دلدارياش دادم چون خودم اين تجربه وحشتناك و تلخ را داشتم. حرفهايي كه در مورد من و خليلي زده ميشود، صحت ندارد، من و محسن بازيكنهاي مكمل هم هستيم و هيچ مشكلي هم با يكديگر نداريم. آنقدر روزنامهها در مورد مشكل من و محسن نوشتند كه خودمان هم باور كرديم، باورمان شد كه شايد واقعا با هم مشكل داريم.» نيكبخت عوض شده و اين را ميتوان از لحن حرفهايش در مورد نرفتن به اروپا حس كرد: «خيلي دوست نداشتم كه خارج از ايران به فوتبالم ادامه دهم. اين شانس را داشتم كه در آلمان، تركيه، اسپانيا و بلغارستان حضور پيدا كنم و به خصوص زماني كه از تركيه پيشنهاد مطرح شد، علاقهمند بودم تا بروم چراكه مربي خودم، رولند كخ، آنجا بود و ميتوانستم زيرنظر كريستوف دام يك بازيكن ديگر شوم اما آقاي قريب اجازه اين انتقال را نداد و حالا حسرت ميخورم، چراكه ممكن بود مسير زندگيم عوض شود. اسپانيا را هم دوست داشتم چراكه مثل ما هستند اما امارات رفتنم فقط به خاطر پول بود و مسائل مادي.» و سوال آخر، آيا نيكبخت چاق شده؟؛ «اگر چاق بودم كه نميتوانستم 10 گل بزنم و 10 پاس گل بدهم. در حال حاضر 81 كيلو هستم ولي روزهايي را به ياد ميآورم كه حدودا 86 كيلو بودم، نميدانم شايد به قول شما چاق شدهام.»
چهارشنبه 2 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 586]