واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: خدعه با خلق خدا "يادداشت روز" کیهان ترفند زدن و عمليات فريب، هنگامي جذاب است كه طرف مقابل بي خبر باشد و غافلگير شود. اما اگر پروژه فريب لو رفته باشد، اين عمليات پس از اجرا نه تنها جذابيت نخواهد داشت، بلكه اسباب غافلگيري و دست انداخته شدن باني پروژه را به دنبال خواهد داشت. فرآيند انتخابات دو سال پيش رياست جمهوري تا آن جا كه به مردم و جريان هاي سياسي حاضر در عرصه- جدا از نامزدهاي محترم حاضر در انتخابات- مربوط مي شود، در چنين فضايي پيش رفت و به همين دليل، محافلي را غافلگير كرد كه مردم را دست كم مي انگاشتند و تصور مي كردند عمليات فريب را مانند چوپان دروغگو مكرر مي شود در قبال آنها به اجرا گذاشت.27 خرداد و سوم تيرماه 84 براي برخي محافل و جبهه هاي سياسي ذي نفوذ، شوك با ولتاژ شديد بود تا آنجا كه يكي از روزنامه هاي جريان زرسالار، 2 سال پس از آن ماجرا، پريروز نوشت «ما شكست خورديم، نمي دانم چه جوري اما سوم تير بود و همه ما جمع شده بوديم كفه ترازو را به نفع اصلاح طلبان سنگين كنيم. غافل از اين بوديم كه تاريخ با ما سر شوخي دارد. رفته بوديم ميدان ونك تا مردم را تشويق كنيم. نمي دانم چرا همان وقت كه مردم دورمان جمع شدند و سرهايشان را به علامت تأييد تكان مي دادند، ما از چشم ايشان نخوانديم كه آنها مي دانند ما شكست خورده ايم.... وقتي پيروزي احمدي نژاد به شب نكشيد، فهميديم تاريخ سرنوشت ديگري را به خواب ديده و آن وقت انگار آسمان سرمان خراب شد و فهميديم مردم ما را سركار گذاشته اند. از آنها رنجيديم اما خودمان مثل آنها بوديم، اهل بخيه و شوخي...»مردم اما اهل بخيه و شوخي نبودند اگر چه جماعتي آنها را هم كيش خود خيال كنند. ماجرا شبيه به آن چيزي بود كه خداوند در سوره بقره فرموده است: «مي خواهند با خدا و مؤمنان خدعه كنند اما جز با خود خدعه نمي كنند و از سفاهت، اين را نمي دانند... وقتي گفته شود فساد نكنيد، گويند به يقين تنها ما اصلاحگريم... گويند آيا ايمان آوريم همان گونه كه سفيهان ايمان آوردند. بدانيد آنها سفيهانند اما درك نمي كنند.»دوباره تاكيد كنيم، بحث نامزدهاي محترم كه از سر حس مسئوليت پاي در ميدان نهادند- فارغ از اينكه پيروز شدند يا نه- از آنچه محل بحث است، جداست. در اين ميان واقعيت اين است كه مردم انحصار و استبداد حزبي را شكستند. فراموش نكنيم برخي سياست بازان مغرور آن روزها ادعا مي كردند اعتبار و مقبوليت عمومي از آن ماست و قدرت حداكثر در جبهه ما دست به دست مي شود اما به يقين، از انحصار ما خارج نخواهد شد. اين تداول طولاني و خودماني قدرت، به راي مردم از هم گسيخت، تداولي كه در آن برخورد طعمه گونه با قدرت و منصب مي شد، در حد بدمستي و بازي با قدرت و ريخت و پاش و فخرفروشي و تفرعن و تكبر با مردم. دريدن و بلعيدن طعمه يك حرف است و بازي تفنني با آن، ماجرايي تلخ تر. كار به تفنن و سرگرمي كشيده بود. و بدتر آن كه جريان تبليغاتي و رسانه اي وابسته، چنين به مردم القا مي كرد كه اميدي به تغيير اين وضعيت نيست، كسي در خيال خود اين وهم را نپروراند كه مي شود «بازي» و «شوخي» با قدرت و سياست را به هم زد يا تغيير داد.انتخابات در چنين فضايي، آن قرق و انحصار را شكست و عمق مردم سالاري ديني و ظرفيت بالاي ترميم و اصلاح آسيب ها را در جمهوري اسلامي نشان داد. آن فرآيند پيچيده در واقع فوران عواطف اسلامگرايانه و عدالت خواهانه ملتي بود كه از ماكياوليسم و بالماسكه اقتصادي- سياسي باندهاي ناسالم قدرت خسته شده بودند، باندهايي كه از مردم و گسترش حقوق و رفاه شهروندي دم مي زدند اما مدام بر تبعيض ها و بي تفاوتي ها مي افزودند.اكنون دو سال پس از آن ماجراي شگفت، چوپان هاي دروغگو به خيال اينكه ذهن ملت زنگار بسته يا به خاطر رنج هاي اقتصادي، گذشته را به كلي از ياد برده اند، دوباره آفتابي شده اند و دم از حق و حقوق رعيت مي زنند. فرقي هم برايشان نمي كند كه از هاشمي رفسنجاني خرج كنند يا ميرحسين موسوي، قائلين به اقتصاد آزاد را علم كنند يا معتقدان اقتصاد دولتي را. از قول آيت الله و حجت الاسلام تيتر بزنند يا از زبان لائيك هاي لامذهبي كه خدا را در قول و قلم خود منكرند. خط امامي ها و حاميان مستضعفان را مصادره به مطلوب كنند يا از لاابالي ها و هرهري مسلك هايي كه طي همين 3، 4 دهه، بيش از مد مو و لباس، ايدئولوژي و مكتب و مرام سياسي عوض كرده اند.مگر همين ها نبودند كه مرداد ماه 83 هنگام بحث بر سر نامزدي درباره ميرحسين موسوي به مذمت نوشتند «او متعلق به گذشته و وفادار به جمهوري اسلامي و ولايت فقيه است... او چپ گرا و از عشاق سينه چاك نهاد دولت و مخالف سرمايه داري و ليبراليسم است». حالا چه شده كه اظهارات دردمندانه وي درباره اقتصاد كشور و برخي مناسبات آزاردهنده موجود در آن را مصادره به مطلوب مي كنند تا شايد عليه دولتي تلقي شود كه تنها 20ماه است بر سر كار آمده و خود وارث 16سال برخي مناسبات اقتصادي معطوف به سرمايه سالاري لجام گسيخته است؟ آيا حق نداريم بپرسيم چرا همان روزنامه ها، كه تيتر زدند «سكوت نخست وزير سال هاي دفاع مقدس شكست؛ انتقاد مهندس موسوي از اوضاع اقتصادي»، براين فرازهاي پاياني- نتيجه گيري- سخنان ميرحسين تأكيد نكردند كه گفته بود «ما اگر مي خواهيم استقلال داشته باشيم، اگر مي خواهيم رشد واقعي داشته باشيم، اگر مي خواهيم به جلو حركت كنيم، بايستي اقتصاد اخلاقي داشته باشيم. در مقطعي من اين مباحث را مطرح مي كردم، بعضي از دوستان كه آن موقع چپ مي زدند و بعداً به يك قاعده ديگري غلتيدند، مصاحبه كردند كه فلاني توصيه مي كند برويد حافظ و مولوي بخوانيد. بله توصيه هاي ما در چارچوب برقراري يك اقتصاد اخلاقي بوده و هست. من اعتقاد دارم رشد كشور ما در گرو يك اقتصاد اخلاقي و يك سياست اخلاقي است و جز اين با مردم خودمان نمي توانيم ارتباط برقرار كنيم. اين اتفاقات ناگهاني كه در آراي مردم حادث مي شود، اين دگرگوني ها و اين مسائل غيرقابل پيش بيني كه به وقوع مي پيوندد، يكي از دلايلش همين عدم ارتباط ما با واقعيت هاي بيروني و امر واقع است كه اميدوارم روزبه روز كمتر شود».بايد از اين حضرات پرسيد خلق ساده زيستي و مردم داري امثال ميرحسين موسوي، با اخلاق امثال احمدي نژاد سازگارتر است يا با مرام و منش آنها كه علناً مي گفتند معيشت مردم، شعار كمونيست هاست و به ما ربطي ندارد، اگر مرگ مؤثر را هم مجاني توزيع كنند، همين مردم براي آن صف مي كشند و... در عمل سياست هايي را به خورد اقتصاد مملكت دادند كه يك سرآن فشار سنگين بر مردم و سوي ديگر آن تجمل و تبرج و ريخت و پاش بود؟ اصلاً از سليقه هاي اقتصادي و سياسي فراتر برويم. آنها كه مي گويند تاريخ مصرف ميرحسين موسوي ها و هاشمي رفسنجاني و... گذشته و بايد نيمكت نشين شوند، چه حقي دارند در تنگناي قافيه از امثال آنها در رويارويي با دولتي خرج كنند كه برآمده از اراده و ر أي آميخته با مهر مردم است.دولت احمدي نژاد با همه خدمات و زحماتش، حتماً قابل نقد است و اساساً اين ارمغان مبارك جمهوري اسلامي است كه عملكرد مسئولان و صاحب منصبان را بشود نقد كرد- اگرچه جماعتي سالوس مي كوشيدند در دوران حاكميت خود، دريچه نقد را ببندند- اما بايد توجه داشت كه فارغ از نقد و ارزيابي ها و انتقادهاي كارشناسانه و مسئولانه، دعواي جريان انحصارطلب مغلوب اراده مردم، جاي ديگري است. احمدي نژاد اگر بلد بود با آنها كنار بيايد، سهمشان را محترم بشمارد و كاري به آب و آخورشان نداشته باشد، حتماً تا اين حد مغضوب واقع نمي شد. او با دنياي جماعتي درگير شده كه به زراندوزي و ويژه خواري و خوارشمردن حقوق مردم شهره اند. احمدي نژاد با همه ضعف ها و كمبودهايي كه مي توان براي دولت نوپاي او برشمرد، يك ويژگي بارز و انكارناشدني دارد و آن اينكه از ميان منافع ناسازگار عامه مردم و محافل خاص حزبي و باندي، به اولي اهتمام كرده است؛ با تأسي به عهدنامه اي كه امير عدالت علي عليه السلام براي يار نازنين خويش، مالك اشتر به هنگام اعزام وي براي امارت مصر نوشت «... و بايد از كارها آن را بيشتر دوست بداري كه نه از حق بگذرد ونه فروماند. در عدالت فراگيرتر باشد و عامه مردم را خشنودكننده تر، كه ناخشنودي مردم، خشنودي خواص و ويژگان را بي اثر گرداند، و خشم خواص در برابر خشنودي مردم، بخشوده و بي زيان است. و به هنگام گشايش روزگار، سنگيني بار خواص بر والي از همه افراد رعيت بيشتر است و در روزگار گرفتاري و تنگنا، ياري آنان از همه كمتر و نسبت به انصاف از همه ناخشنودتر و دلخورتر. و چون چيزي بخواهند، بيش از ديگران اصراركنند و به هنگام عطا، از همه كم سپاس ترند و چون به آنان ندهند، ديرتر از همه عذرپذيرند و در سختي روزگار، از همه كمتر صبر پيشه كنند و همانا آنان كه دين را پشتيبانند و موجب انبوهي مسلمانان و آماده پيكار با دشمنان، عامه مردمند. پس بايد گرايش تو به آنان باشد و ميلت به سوي ايشان».در دومين سالگرد سوم تير، ازچه بايد شگفت زده شد؟ از اينكه ويژه خواران، هرچه ناسزا مستحق خودشان است، نثار دولت و رئيس جمهور مي كنند؟ اينكه طبيعي ترين واكنش از جانب آنهاست.اگر جز اين بود، بايد تعجب مي كرديم.اصلاً مردم در سوم تير، بازي را تبديل به جدي كردند تا بساط رضايت آن جماعت را به هم بريزند. اما آن خشم و فريادها، خود به وضوح نشان مي دهد كه دولت در كليت راهي كه انتخاب كرده، به هدف زده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 400]