تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837818780
تاملاتي در باب دينپژوهي - عبدالرحيم گواهي*
واضح آرشیو وب فارسی:حيات: تاملاتي در باب دينپژوهي - عبدالرحيم گواهي*
در جهان متغير، متجدد، علمزده و تا حدودي هم جهانيشده معاصر، همه مطالب و موضوعات و از جمله مقوله دينپژوهي دستخوش تغيير و تحولات و گسترش كمي و كيفي فراواني شده است. در اين مجال سعي ميشود تا به اجمال به تعدادي از اين تحولات اشاره شود.
شايد عمدهترين تغيير و چشمگيرترين تحول در موضوع دينشناسي در خود تعريف دين باشد، به نحوي كه اگر تا ديروز عموم مردم و حتي اكثر اهل فن و خبرگان حوزه دينشناسي تعريف شسته و رفتهاي از دين، يا لااقل دين حق، داشتند و آن نوعا منطبق بر دين مورد قبول و پذيرش خود آنان بود، امروزه با گسترش حوزه دينپژوهي و سر بر آوردن رشته علميجديدي به اين نام در ميان رشتههاي كثير علوم انساني و اجتماعي و ظهور هزاران و بلكه دهها هزار مكتب و مسلك يا به قول خودشان در درون سنتهاي ديني بزرگ جهان يا بيرون از آنها، تعاريف سنتي گذشته به كلي دستخوش تغيير شده و مفاهيم و ملاحظات جديدي حتي در تعريف دين مطرح شده است.
چنانچه دكتر هيوم، دينشناس مشهور معاصر، در مقدمه كتاب اديان زنده جهان چندين تعريف مهم جامعهشناختي، روانشناختي، احساسگرايانه، خداشناسانه، زيباشناختي و ... از دين به دست ميدهد. اينجانب نيز كه معمولا در ابتداي كلاسهاي درس تاريخ اديان و اديان خارجي براي انگيزش ذهن دانشجويان به عنوان تكليف از آنان ميخواهم كه هر كدام چند تعريف از دين را براي جلسه بعد بياورند تاكنون به صدها تعريف دمدستي از دين از منظرهاي مختلف برخورد كردهام. يقينا اين بدين معنا نيست كه همه اين تعاريف و رويكردها به مقوله دين و دينباوري از وزن و اعتبار مشابهي برخوردارند و در حوزه دينشناسي نيز مثل عالم اعيان ثابته يا حقايق خارجيه از كثرت و پلوراليسم مطلق برخورداريم، ليكن يقينا به اين معناست كه در عالم دينمداري است و ما چه بخواهيم و چه نخواهيم حتي مشرك و كافر هم دين دارند، ولو دينپنداري و موهوم و غلط و باطل. چنانچه قرآن كريم نيز ميفرمايد: قرآن كريم، سوره كافرون)
اسلام، تسليم در برابر خدا
ناگفته پيداست كه اين سخن بر حسب ظاهر با آيه كريمه سوره آلعمران، آيه 19) همخواني ندارد، چه در اين آيه اولا دين يكي معرفي شده و ثانيا نام آن دين واحد هم - اسلام - ذكر شده است. ليكن اين انتهاي راه نيست بلكه ابتداي آن است. چون تازه به معناي كلمه در قرآن ميرسيم كه دو معناي عام وخاص دارد؛ يكي به معناي تسليم در برابر ذات پروردگار كه لذا از اين جهت همه اديان ابراهيمي يا بهتر است بگوييم توحيدي را دربر ميگيرد و از همين بابت هم در قرآن همه پيروان اديان مسيحي و يهودي و زرتشتي (مجوس) و صابئي در زمره اهل كتاب معرفي شدهاند و ديگري اسلام به معناي خاص يا دين محمدي(ص) كه آخرين حلقه زنجيره اديان توحيدي يا ابراهيمي است و به صراحت قرآن تمامترين و كاملترين آنها نيز است.
اما اينكه گفتيم اسلام - به معناي عام كلمه- جامع همه اديان حقيقي يا توحيدي است، باز فكر نكنيد كه اين ديگر سخن آخر است و دامنه بحث ما را در رابطه با تعريف دين و حوزه دينپژوهي جمع و جور ميكند و به سرانجامي مطلوب ميرساند بلكه، در واقع، هزار نكته باريكتر ز مو در همين جاست. ميگوييم اسلام به معناي تسليم در برابر خدا است، اما خدا كيست و چيست و چه تعريفي دارد؟
يقينا از منظر درون ديني تعريف خدا نسبتا ساده و روشن است اما اين ميشود خداي اسلام و محمد(ص)، خداي يهود و يهوه، خداي مسيحيت و پدر (زميني يا آسماني يا هر دو)، خداي دين زرتشتي و اورمزد و... ليكن مفهوم واحد و مشترك همه اينها كدام است و چه نام و تعريفي دارد؟ تازه گيريم كه در رابطه با خداي اديان ابراهيمي به تعريف- و صد البته نه نام- واحدي رسيديم، در مورد كامي خداي شينتويي و برهما خداي هندويي و دائو خداي تائويي و دهها و صدها و هزاران مفهوم و نامگذاريهاي مشابه چطور؟
ملاحظه ميفرماييد كه همه اينها از منظر درونديني يك تعريف و توصيف دارد و از منظر برونديني تعريف و توصيفي ديگر و گاهي اين دو منظر به پهناي همه جنگ و ستيزهاي ديني تاريخ بشر از هم فاصله دارند و با يكديگر غريبه و ناآشنايند. اينجا است كه بحث و گفتوگو و تعامل ديني پيش ميآيد و ما را در مسير شناخت ديگران، اعم از حق و باطل، قرار ميدهد. در همين مقوله گفتمان ديني و ديالوگ اديان نيز بسيار حرف و سخنها است كه اگر ما مقدمات، قواعد و لوازم يك گفتوگوي صحيح و سازنده را رعايت نكنيم همواره اين ره كه ميرويم به تركستان است و هرگز به حاصلي مثبت و سازنده نميرسيم، اما اين سخن بگذار تا وقت دگر.
در همين راستا و در سخني قريب به همين مضمون بايد از هرمنوتيك و قرائتهاي جديد از متون مقدس ديني نام ببريم. بدون اينكه خواسته باشيم در وادي تعاريف متعدد، متنوع، متفاوت و گاهي هم متناقض هرمنوتيك گام نهيم اين مقدار ضروري است كه بگوييم بالاخره علم يا رشته علمي جديدي سر بر آورده كه مدعي مطالعه نقادانه، موشكافانه و به اصطلاح كتب مقدس ديني است و در اين راه گامهاي اوليه چندي هم برداشته است. در هر صورت، هرمنوتيك مقولهاي است كه حتي چنانچه ما آن را از باب مسامحه همان علم التأويل خودمان بدانيم، باز به اين صورت جديد در همين دهههاي آخر قرن بيستم سر بر آورده و خواه ناخواه خود را در كنار هر گونه تلاش جديد دينپژوهي نوين قرار داده است.
نكته ديگري كه خود را همپا و همراه دينپژوهي نوين قرار داده و از هر سو سرك ميكشد مبحث است كه هر چند از ديرباز مطرح بوده و صاحبنظراني نيز داشته، ليكن امروزه بيشتر در قالب تعارض بين علم و دين خودنمايي ميكند تا حدي كه حتي بعضي از روشنفكران ديني را هم ميفريبد و گاهي آنها را به اظهار نظرهايي ظاهرا روشنفكرانه و خردورزانه و باطنا به غايت سنتشكنانه وا ميدارد. هر چند فيلسوف بزرگ علم معاصر، ماريميجليانگليسي، در كتاب Science as Salvation كه توسط صاحب اين قلم به فارسي ترجمه شده و تحت عنوان علم توسط انتشارات تبيان 13800) روانه بازار شده است، به خوبي پنبه جانشين شدن علم به جاي خداوند را ميزند و به نحوي عالمانه نشان ميدهد كه علم حتي قادر به حل مجهولات علمي خودش هم نيست، چه رسد به اسطورهزدايي و تبيين علمي انسان و جهان، ليكن فيلسوفان علم وطني ما به هيچ وجه دستبردار نيستند و به جد مشغول خردورزانه ساختن دين و تفسير علمي همه مقولات عالم و آدم از وحي و تنزيل و قرآن گرفته تا خدا و پيغمبر(ص) و امام(ع) هستند. بديهي است تا بشر به كلي از اين خامانديشي دست نكشد و درصدد تبيين مابعدالطبيعه بر حسب قواعد و ضوابط طبيعي و خرد خام علت و معلولي و عقل ابزاري خويش نباشد، بايد سالها و بلكه قرنها شاهد تضاد صوري و ساختگي علم و دين باشيم و آراي حكماي بزرگ در باب عنوان اثري از استاد بزرگوارم علامه فقيد محمدتقي جعفري ره) را فعلا به محاق فراموشي بسپريم.
از ديگر مقولههاي مطرح در دينپژوهي معاصر بحث رايج سنت و مدرنيته است كه اينجانب نيز، به فراخور، باب بحث ديگري تحت عنوان را در كنار آن گشودهام. ميدانيد كه در تعريف و و وجه افتراق و تمايز آن دو كم سخن نگفتهاند. در روزگار ما نيز فريتزوف شوئن سوئيسي و پس از وي سيدحسين نصر ايراني از پرچمداران بزرگ سنتگرايي به معناي صحيح كلمه بودهاند. اصحاب تجدد و مدرنيته هم كه از روزگار تقيزاده و دشتي تا زمانه ما فراوان بودهاند، اما آيا واقعيت خارجي هم به همان صورتي كه طرفداران پر و پاقرص مدرنيته ميگويند به وضوح قابل تميز و تفكيك است تا همه امور عالم را به ترتيب در دو جايگاه متمايز سنت و مدرنيته بنشانيم و بر هر كدام حكم متفاوت و حتي متبايني برانيم؟ به يقين طرح اين مباحث در ساحت نظر بهمراتب آسانتر از تفكيك عملي آنها است و صاحب اين قلم تاكنون بحث علمي جامع و مانعي در اين زمينه كه بتواند فيالواقع راهگشا باشد نديده است. اين حكايت از آن دارد كه هرچند در غرب مدرنيسم را پشت سر گذاشته و به سمت و سوي پستمدرنيسم روي آوردهاند، ليكن در شرق رمز و رازآلود كه تكليف چنين بحثهاي اصولي و حكمي به سهولت صدور يك حكم كلي دمدستي تعيين نميشود، اينگونه مقولات هنوز در مراحل جنيني و تكويني قرار دارند و كار تقسيم امور و عقايد ديني به دو بخش سنتي و مدرن بدان آساني هم كه عدهاي پنداشتهاند نيست.
به زعم صاحب اين قلم، آنچه بيشتر سد راه نگاهي بصير و فهمي عميق و دركي درست از مقوله دين و دينداري است بحث تضاد و تزاحم سنت و مدرنيته نيست بلكه بحث مغفول تداخل و اختلاط و است و احكام آن را بر اين راندن و در نتيجه فقهي بعضا واپسگرا و متعلق به گذشته به دست دادن، كه درست در نقطه مقابل فقه پويا و اجتهاد زمان و مكان فقهاي نوانديشي چون حضرت آيتالله خميني(ره) است. براي روشن شدن مطلب شايد ذكر يكي دو مثال كوچك مفيد فايده باشد. اينكه پيامبر بزرگوار اسلام(ص) غذاي مختصر خود را با ضروريترين ماده غذايي در دسترس ايشان يعني نمك آغاز ميكرد يك سنت اسلامي است كه هر مسلمان مومني بايد به پيروي از سنت رسول(ص) چنين كند و به عوض پرخوري و زيادهخوري، سر سفره از موادي استفاده كند كه بدن وي بيشترين نياز به آنها را دارد. اما اينكه بدن انسان در چه شرايطي چه مادهاي را از همه بيشتر لازم دارد بستگي به زمان و مكان دارد و مثلا در گرماي سوزان عربستان كه افراد بيشترين تعريق را داشتند اين ماده نمك بود. بنابراين آن حضرت هم، طبق اخبار، در ابتداي غذا قدري نمك ميل ميفرمودند. چنانچه در دانشكده نفت آبادان هم، بهخصوص در فصل تابستان، به ما دانشجويان روزي يك وعده قرص نمك ميدادند تا ميزان كلرور سديم بدنمان كم نشود. بديهي است چنانچه وجود مقدس رسولالله(ص) در منطقه سردسيري مثل كشورهاي اسكانديناوي مبعوث شده بود كه بهخصوص در فصل زمستان هوا غالبا ابري و تابش خورشيد بهمراتب حتي كمتر از يك ساعت در روز است و در نتيجه در فصل زمستان ميزان ويتامين D افراد كه از نور خورشيد بهدست ميآيد بسيار كم است، حتما غذاي روزانه خويش را با آن ماده، يعني قرص ويتامين D يا مادهاي كه داراي آن ويتامين باشد آغاز ميكردند. پس سنت اسلامي، كه تا قيامت هم برقرار و بر دوام است، عبارت است از غذاي خود را با ضروريترين ماده غذايي بدن آغاز كردن، كه صورت سنتي (اسلام سنتي) آن در عربستان زمان پيامبر(ص) همان نمك طعام بوده است و در جاي ديگر ضرورتا چيز ديگري ميبود يا بايد باشد. يقينا اگر كسي حكم كند كه همه مومنان در هر جاي عالم بايد غذاي خود را با خوردن قدري نمك آغاز كنند، چنانچه عدهاي ظاهرگرا چنين ميكنند، از روح و فلسفه اين سنت پسنديده اسلامي دورافتاده و حكمي به غايت نادرست و ناصواب داده است. ايضا در مورد نعلين به رنگ روشن پوشيدن پيامبر(ص) در گرماي شديد عربستان كه اگر به صورت كفش مشكي روبسته بود حتما چشم را به شدت آزار ميداد، يا پيراهن نسبتا خنك عربي پوشيدن كه اگر در سرماي جايي مثل سوئد پوشيده شود موجب سرماخوردگي و سينهپهلو ميشود و گاهي هم خطر مرگ دارد. اينها نمونههاي پيشپا افتادهاي است از خلط سنتاسلامي با اسلام سنتي كه مصاديق متنوع آن را ميتوانيد در موضوعاتي چون ديه شتر يا موارد زكات و بسياري از سنتهاي رايج آن زمان در بحث طهارت و نجاست و كر و مطهرات و... ببينيد كه جاي تفصيل آنها در اين مجال نيست و بحمدالله كم نيستند آيات عظام و علماي اعلامي كه به اين امور دقت دارند و بهخصوص در سالهاي اخير توجه كافي به آنها مبذول داشته و ميدارند. كثرالله امثالهم.
از ديگر مقولات پيشروي دينپژوهي معاصر مساله شرقشناسي و غربشناسي است. اگر شرق اسلامي را نماينده يك دين و فرهنگ قوي و پابرجا (اسلام) بدانيم، امروزه غرب مسيحي نيز نماينده دين و فرهنگ قوي و منسجم ديگري به نام مسيحيت است كه بيشترين رقابت، اگر نگوييم خصومت، را با شرق اسلامي دارد. حتي امروزه، با ترفندهاي استعمار و عملكرد غلط خود ما، غرب مسيحي مبلغ و مدافع پر و پاقرص يهوديت عبراني نيز شده و از آن جهت نيز با اسلام و مسلمين خصومت ميورزد. اگر قدرتهاي غربي صدها سال است كه به مطالعه زير و بم و فراز و نشيبهاي دين و تمدن شرقي - اسلامي مشغولند و بعضي از دپارتمانهاي شرقشناسي آنها قدمتي چندصد ساله دارد، متاسفانه ما مسلمانان شرقي بههيچوجه تلاش مشابهي در زمينه غربشناسي نداشتهايم و به جهت فقدان دانشي درست از غرب مسيحي راه درست گفتوگو و تعامل و داد و ستد فرهنگي و غيرفرهنگي با آنان را نياموختهايم. در حالي كه آنان، در سايه شرقشناسي، حتي مقاصد استعماري و نواستعماري خويش را تعقيب كردهاند و سالها و بلكه قرنها سرزمينهاي اسلامي را تحت سلطه استعماري خويش قرار دادهاند. البته امروزه بحث سلطه و استعمار نظامي و سياسي و حتي تا حدودي هم اقتصادي كمرنگ شده و آنچه بيشتر مطرح است سلطه فرهنگي و بهتبع آن اقتصادي است، اما اينكه غرب مسيحي را دشمن، رقيب، معارض، همسايه و يا حتي از نظر ديني همپايه (اهل كتاب) خود بدانيم از ضرورت يك غربشناسي كامل و جامع به هيچ روي كاسته نميشود و ما براي بهرهگيري صحيح از مثبتات غرب و مواجهه درست و عقلاني با تهديدهاي آن چارهاي جز روي آوردن به يك غربشناسي منظم و مدون علمي نداريم، كاري كه جرقههاي آن در ايران اسلامي زده شده و بحمدالله بارقههاي اميدي كورسو ميزند.
رسالت روشنفكر ديني
در قرون و اعصار جديد و شايد از ابتداي عصر روشنگري در اروپا، در هر دو حوزهِ علم و دين، روشنفكراني ظاهر شدهاند كه هر كدام به اندازه مقدور و ميسور به اصلاح و تصحيح آراي مردم پرداخته و افقهاي تازهاي را فرا روي ساحت فكر و انديشه بشري گشودهاند. شايد بتوان عبور تاريخي غرب مسيحي از )Dark Ages( قرون وسطي و ورود به رنسانس، عهد تجديد حيات دين و دانش و خرد و انديشه را مرهون تلاشهاي همين دسته از افراد منورالفكر در حوزههاي دين و فلسفه و علوم طبيعي و... دانست. در هر صورت، بدون آنكه بخواهيم در حق روشنفكران مبالغه كنيم و آنان را يگانه رازدانان عالم وجود بدانيم و سرود سردهيم، بهتر آن است كه سهم آنان را در هرگونه تحول و تكامل انديشه بشري به خوبي بازشناسيم و ارج و قدر نهيم. چنانچه در ميهن اسلامي ما نيز در عهد و زمانه قاجار و سپس نهضت مشروطه و حوادث و وقايع دوران پهلوي و بالاخص زمينهسازي انقلاب اسلامي ايران به هيچ وجه نقش بارز روشنفكران ديني و غيرديني قابل چشمپوشي و انكار نيست. اكنون نيز كه جامعه علمي و ديني ما دستخوش تحول و تكامل و اصلاح است، باز همين روشنفكران حوزوي و دانشگاهي هستند كه در غايت تواضع و فروتني نقش آفريني ميكنند و به تدريج در ساحت علم و اعتقاد طرحي نو در مياندازند و فضايي جديد خلق ميكنند، البته و آن اينكه به تعبير عاميانه و يا اينكه و به قصد نيكوي تغيير و اصلاح، ما را از سر تا پا غربي نخواهند و دين و فرهنگ ما را يكسره دستخوش اليناسيون نسازند و خود را در برابر هجمه سنگين فرهنگي غرب به كلي نبازند كه گفتهاند همواره و در همه حال است و افراط و تفريط كار جاهلان و نادانان است.
* رئيس مؤسسه پژوهش اديان جهان
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
يکشنبه 30 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات]
[مشاهده در: www.hayat.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 214]
-
گوناگون
پربازدیدترینها