واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: انديشه - از شما انتظار نداشتيم
انديشه - از شما انتظار نداشتيم
هاله ميرميري:تصوير با مديومشاتي از سر و گردن دختر كه در زير تيغه گيوتين آغاز ميشود كه در مقابل هياهوي جماعتي آشوبگر قرار گرفته و دقيقا مشخص نيست به كدامين گناه گرفتار آمده است كه مرگي چنين دهشتناك انتظارش را ميكشد. دخترك با چكيدن قطرههاي خون بر صورت خود، هر لحظه بيشتر اطمينان مييابد كه سرنوشت وي با مثلهمثله شدن و از دست دادن يكباره وجودش، پيوند خورده است تيغه خونآلود بر گلوگاه دخترك فروميآيد و با اين فروآمدن داستان زندگي «ماركي دوساد» آغاز ميگردد. داستاني كه اگر بخواهد از منظرگاه متفكري چون «ميشل فوكو» نقد شود، پر است از المانهايي چون جنون، مراقبت، تنبيه، جنسيت و غيره.
جنون تاريخ عجيبي دارد و مجنون در نظرگاه همگان، عجيبتر از تاريخي كه خود بدان پرداخته است. گويي همواره كساني مانند فوكو بايد وجود داشته باشند تا به ما يادآوري كنند كه تنها از درون خود جنون است كه ميتوان آن را فهميد. والا ما همواره همان كساني هستيم كه عقل، احساس، اخلاق و همه چيزمان را از جامعه وام گرفتهايم، بيآنكه لحظهاي ترديد نسبت به اصالت آنچه جامعه نزد ما سپرده است، روا بداريم. جلساتي مانند سلسله جلسات اخلاق (كه در دانشگاه تهران برگزار ميشود) را بايد غنيمت شمرد. بهخصوص اگر كسي مانند يوسف اباذري در آن حاضر شود و بخواهد در مورد اخلاق نزد فوكو، سخن براند. انديشه فوكو پيچيده است و اباذري درخور اين پيچيده بودن، به ناچار بايد زمان و انديشه بسيار خرج كند، تا به ما بفهماند كه اخلاق نزد فوكو دقيقا به چه معناست. براي درك مفهوم اخلاق نزد فوكو، بايد از تاريخ جنون شروع كنيم، به مراقبت و تنبيه و معرفتشناسي وي نيمنگاهي بيندازيم و سپس با جديت مجلدهاي «تاريخ جنسيت» (اراده به دانستن، استفاده از لذت و مراقبت از نفس) را مرور كنيم.
دوئل كانت و فوكو
فوكو بحث اخلاق را در رويارويي با مقاله كانت با عنوان «روشنگري چيست» ميآغازد. «هرچند كه فوكو در اوايل كارهايش به شدت تحت تاثير ساختارگرايان است، اما در كارهاي موخرش نشان ميدهد كه براي سوژه و فرآيند سوژهمندي اهميت قائل است و نحوه شكلگيري آن را در طول تاريخ مهم تلقي ميكند. هرچند كه كانت از يك اخلاق جهانشمول (universal) سخن ميراند و به غايت از آن دفاع ميكند، اما دائما تاكيد ميكند كه ما براي آنكه بتوانيم زندگي كنيم، بايد ساختارهاي كهن را بشكانيم و به سوي ساختارهاي نو پيش رويم. فوكو نيز از همين نكته سود ميجويد تا به نحوي از انحا به ما يادآوري كند كه قاعده اخلاقي يونيورسال را نميپذيرد و از انواع ايسمها كه درصدد است از نوعي اخلاق خاص دفاع كند، برائت دارد. اخلاق در ديدگان افراد به دو قسم منقسم است: 1- اخلاق يونيورسال يا جهانشمول كه بيشتر به صورت نهادمند و هنجارمندي، قاعده اخلاقي را حقنه ميكند 2- اخلاق لوكال يا بومي كه به عرفها، ارزشها و باورهاي خاص يك مرز و بوم محدود است و باعث ميشود يك سرزمين از مابقي دنيا جدا شود. فوكو به هيچ وجه رعايت قاعده اخلاقي خاص را شايسته نميداند. در عوض معتقد است كه ما به مثابه سوژگان اجتماعي، بايد اخلاق خودمان را خلق كنيم. او برخلاف پستمدرنيستهايي چون ليوتار كه قائل به اخلاق محلي و طرد اخلاق يونيورسال هستند، معتقد است كه اخلاق به عنوان يك ابژه زيباييشناسانه و هنري، بايد توسط سوژگان، آن هم به صورت مجزا و فردگونه، ساخته شود.
چگونه بايد اين اخلاق را ساخت؟!
اباذري براي پاسخگويي به اين سوال دشوار، از كتاب تاريخ جنون فوكو وام ميگيرد: «در اين كتاب فوكو با طرح اين پرسش مطلب را ميآغازد كه چگونه خرد ناب عصر روشنگري، هر آنچه كه ضد خود (عقل) باشد را طرد كرده است؟ از آنجا كه جنون و اقسام آن در ذيل نقيضهاي عقلگرايي بوده، به طرز ناشيانهاي حذف شده است. فوكو در اين نقطه از مفهوم عقل جهانشمول ياد ميكند كه (اساسا سويهاي دارد به نام جنون) درصدد است شكافهاي خود را بپوشاند. پوشاندن اين شكافها مبتني بر اين است كه عقل اساسا از بنيانهاي خود بيخبر است. چرا كه جنون براي عقل استثنايي است كه قاعده را برميسازد. از نظر فوكو تنها كساني مانند نيچه، باتاي و ماركي دوساد ميتوانند درباره جنون سخن برانند، چراكه خود در درون جنون قرار گرفتهاند و موقعيت آن را درك ميكنند توليد معارفي چون روانشناسي و جامعهشناسي، به هيچوجه بيطرفانه نيست. اينكه عدهاي انسان بيطرف بنشينند و براي درمان انسانها نابهنجار طرح بريزند، خود نشان از پديدهاي ميدهد كه عقل كماكان به صورت زيركانهاي درصدد مراقبت و تنبيه افراد نابهنجار است.
اباذري در همين راستا به نقل از فوكو سه نوع تنبيه را از هم تفكيك ميكند: «شكنجه حقوقي/ قانوني، اصلاحات انساندوستانه و محبوس كردن آدمها (زندان، بيمارستان، مدرسه ...) سه نوع مجازاتي هستند كه جامعه انضباطي براي نظارت هرچه تمامتر بر انسانها، از آنها سود ميجويد. در نوع اول كه نوع دگرگون شده شكنجه در ملاء عام است، تن شخص خاطي مورد تنبيه قرار ميگيرد. از آنجايي كه قدرت حاكم به اين نتيجه دست يافت كه شكنجه محكومان در ديدگاه علني، نتايج دهشتناكي دارد، شكنجه قانوني و حقوقي را وضع كرد تا بتواند بر اين عواقب فجيع غلبه كند. اما اين نوع از شكنجه از يك تاريخي به بعد وارد دوران اصلاحات، انساندوستانه ميشود كه به نوعي در راستاي استراتژي پيشين عمل ميكند. تنها با اين تفاوت كه شكنجهها در دوران اصلاحات، سازمانيافتهتر، بوروكراتيكتر و مستمرتر است. در اين نوع از تنبيه، «بازنمايي» واقعيت مجازات مهم جلوه ميكند. اينكه جمعيت حاضر دريابند كه در صورت مرتكب شدن به جرمي خاص، عاقبتي چون عاقبت شخص مجرم انتظارشان را ميكشد و خود به صورت ناخودآگاه از ارتكاب چنين جرمي، بپرهيزند. اصلاحطلبان براي آنكه بتوانند مجرمان را طبقهبندي كنند، نياز داشتند كه شخصيت مجرم و اين را كه در چه بستري رشد يافته است بشناسند. به همين دليل معارفي چون روانشناسي و جامعهشناسي و اساسا علوم انساني به وجود آمدند تا رابطه فرد خاطي با جامعه را تحليل كنند. بنابراين دانش (معرفت)، قدرت و حقيقت سه ركن اساسي در شناخت فرد خاطي بوده است.
اين مسائل چه ربطي به اخلاق دارد؟
نقطه حساس بحث اباذري در همينجاست: «تئوري ديسكور يا گفتمان فوكو مبتني است بر تشكيل صورتبنديهاي معرفتي (اپيستمه) كه مدعي توليد حقيقت هستند. اصلاحات نوعدوستانه اصلاحطلبان بود بر روشهاي دقيقتر نظارت بر مجرمان. بعد از تلاش اصلاحطلبان براي فايلبندي مجرمان، شيوهاي متداول شد كه بر طبق آن افراد خاطي بايستي در زندان محبوس ميشدند تا به صورت نرمال و عادي به جامعه برگردانده شوند. پس از الگوي زندان، جامعه هرچه بيشتر به سوي انضباطي شدن محض و نظارت مطلق پيش رفت. چشم قدرت مراقب بود تا مبادا از افراد كار غيرنرمالي سر زند، قضاوت به هنجار بر مبناي تنبيه و تشويق آنها را واميداشت كه به عنوان يك مهره، دست به انتخاب كارهايي خاص بزنند؛ كارهايي را كه از منظر جامعه مطلوب بود و تشويق را دربرداشت برگزينند و از انجام كارهاي نابهنجار بپرهيزند و دست آخر در تمام عرصههاي زندگي (كار، آموزش و...) امتحان و آزمايش شوند. بنابراين ديسكور يا گفتمان موجود اصلاحطلبي حكم ميكرد كه مكانيسمهاي انضباطي نه نهاد باشد و نه دستگاه پليس. در اين گفتمان، «قدرت» كار نظارت را برعهده ميگيرد و در كل بستر جامعه به صورت نامحسوسي جريان مييابد و ميل اصلاحطلبان را درست به اين خاطر كه منشاء اين قدرت مشخص نيست، ارضا ميكند.»
هنوز مقداري راه مانده تا به تئوري اخلاق فوكو دست يابيم. ساز و كارهايي كه جامعه انضباطي از طريق آن جامعه را كنترل ميكنند بايد بررسي شود: «يكي از استراتژيهاي جامعه انضباطي براي كنترل جامعه، تكنيكهاي انضباطي در روشهاي زيست ـ قدرت است. روشهاي زيست ـ قدرت به مجموع اعمالي گفته ميشود كه به نحوي از انحا با بدن سوژهها سر و كار دارد. به اين معني كه قدرت حاكم همواره دانشي توليد ميكند كه به تاسي از آن بتواند در خصوصيترين ساحت سوژهها، رخنه كند. جمعيتشناسي يكي از اينگونه معارف است. بدين ترتيب قدرت حاكم با مدد جستن از مفاهيم اين علم در امور جنسي افراد دخالت ميكند. زن نازا، مرد ناتوان در امور جنسي، سوژگاني هستند كه بر مبناي زيست ـ قدرت طرد ميشوند. بنابراين قدرت در امور جنسي افراد هم نفوذ ميكند و جنسيت جايگاهي است كه جامعه در شكلدهي آن تاثير مستقيم دارد. در حقيقت مكانيسمي وجود دارد كه فرد را به رابطه بين دو امر ميكند. فرد از يك سو سوژهاي است كه علايق جنسي يا عادات جنسي خود را دارد و از سويي ديگر دائما از جانب زيست ـ قدرت مورد كنترل قرار ميگيرد. در پيوند با اين سه ركن يعني جنس، فرد و زيست ـ قدرت است كه مسئله جنسيت براي فوكو برجسته ميشود. مسئله اخلاق و تئوري وي در اين باب هم، از پرداختن به مسئله جنس و جنسيت شكل ميگيرد. فوكو در اراده به دانستن كه بخشي از كتاب چندجلدي تاريخ جنسيت است، سعي بر آن دارد كه چند مسئله پذيرفتهشده را رد كند.
مهمترين و شايد وسيعترين اين مسائل، فرضيات فوكو در مورد سركوب بود. فوكو نظر روانكاواني چون فرويد را كه مسئله سركوب را متاثر از يك گره جنسي در ضمير ناخودآگاه ميدانستند، ميپذيرد. اما شايد آن چيزي كه نظر فوكو را از اكثر روانكاوان متمايز ميسازد، ديدگاهي درست عكس نظر روانكاوان است. وي معتقد است كه قرن 19 عصر فوران گفتمان جنسي بود. چراكه در اين قرن پرداختن به امور جنسي، به صورت كتمانناپذيري ممنوع بود و دائما سركوب ميشد. در حقيقت گفتمان قرن نوزدهمي به نوعي درصدد بود كه هر نوع پرداختن به امر جنسي را طرد كند و از سوژگان مراقبت لازم را به عمل بياورد. دقيقا به همين دليل، (به دليل محدوديت بسيار) مسئله سركوب شده، تبديل به نوعي گفتمان رايج و متداول شد. اما پديده پررنگ و لعابتر اين عصر، پديده اعتراف بود. در اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20 (بيشتر با شكلگيري علم روانكاوي)، افراد به سوي تعريف كردن خود و ساحات شخصيشان ميل پيدا كردند. جامعه افراد را وادار كرد كه در مورد خودشان حرف بزنند و روانكاوي شكل سكولارشده اعترافات درون كليسا بود. بنابراين در اين متون ما شاهدگر آن هستيم كه سوژهها توسط عناصري چون سركوب و اعتراف دائما تحت انقياد قرار ميگيرند و مهمترين طريقه سوژهمندي آنها به زعم فوكو از طريق جنسيت شكل ميگيرد.
تكليف اخلاق فوكويي چيست؟
اباذري با در كنار هم چيدن تمام اين عناصر، درصدد نماياندن قرابت مسئله اخلاق با جنسيت بود: «تاريخ جنسيت متشكل از سه بخش است. اراده به دانستن، استفاده لذت و مراقبت از نفس. در جلد سوم يعني مراقبت از نفس فوكو به مسئله اخلاق نزديك ميشود. اصولا نظريه اخلاق فوكو مبتني بر تمايزي است كه وي ميان مفهوم اخلاق عام يا moral و اخلاص خاص يا ethic ميگذارد. اخلاقيات به زعم فوكو به سه قسم منقسم هستند: 1- اخلاق عام در نزد مردم، كه به زندگي روزمره آنها سامان ميبخشد، 2- قاعده يا رمزهاي اخلاقي كه نزد اقوام و افراد گوناگون متفاوت است (مثلا در ميان مردمان يونان و روم، پذيرفتن قواعد و مرسوم و ثابت اخلاقي اصلا رواج نداشت.) و سرانجام اتيك يا رابطه فرد با نفس خود كه به عقيده فوكو بايد ساخته و برخاسته شود. اخلاق به نظر فوكو همانطور كه پيشتر هم گفته شد، بايد خلق شود. اخلاق بايد به گونهاي باشد كه هر سوژهاي بپندارد كه در حال خلق يك ابژه هنري و زيباييشناسانه است. در همين راستا در رابطه فرد با نفس چهار ركن اساسي وجود دارد: 1- جوهر اخلاقي كه به گونهاي بر كيفيت ساخت اخلاق تاكيد دارد، 2- نحوه سوژه شدن (قائل به اين نكته كه سوژهها چگونه توسط ابژههاي گوناگون كاتگوري ميشوند)، 3- فعاليتي كه بر مبناي آن نفس خود را تشكيل ميدهد. (در اين راستا خلاقيت و ميانجيهايي كه فرد با تمسك به آنها خود را ميپيرايد مهم است) و دست آخر هدف از اخلاق يا نيت اخلاقي است. (به اين معنا كه زماني كه عمل اخلاقي از ما سر ميزند به نوعي به آن بدل ميشويم.) بنابراين قدرمسلم، آنچه در اخلاق فوكويي اهميت دارد، ساخت اخلاق شخصي از خلال چنين پديدارهايي است. چنانچه سقراط هم ميگويد «خودت را بايد شناسي». اما اينكه بيرون رفتن از اين نفس زميني چقدر ممكن است يا رابطه ساختن نفس با سياست چيست، خود پرسشي درخور تامل است كه فرصت ديگري را براي بحث كردن ميطلبد.
يکشنبه 30 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 178]