واضح آرشیو وب فارسی:قدس: كريم باقري دستياراول افشين قطبي؛ اعتماد به چشمهاي كاپيتان
* اميروفايي
1-فوتبال و اداره يك تيم فوتبال، پروژه اي بزرگ و پيچيده شده است. پروژه هاي پيچيده و بزرگ مهندسي، با اين استراتژي ساده
مي شود كه مدير پروژه، آن را به پروژه هاي كوچك تقسيم مي كند تا بازدهي بالا برود. در واقع يك پروژه بزرگ با يك مدير، تبديل مي شود به 10 پروژه كوچك با 10 مدير متفاوت. فوتبال هم به اين سمت در حركت است. به سمتي كه چند ماه پيش از يورو 2004 سون گوران اريكسون پيشنهاد ديويد بكام را مي پذيرد و انگليس را با آرايش 2-4-4 دياموند ارنج مي كند. به جايي كه استيون جرارد در برنامه هاي تاكتيكي ليورپول و بنيتس، صاحب حق رأي و قدرت اجرا مي شود. به جايي كه بحث و جدل چند ساعته فان باستن با نيستلروي، فان درسار و اسنايدر، آرايش هلند را تعيين مي كند.
2-فوتبال با شتاب جالبي به سمت دموكراسي در حركت است. البته دموكراسي اي كه زهر و ضعف چنداني در مقايسه با فرمولهاي كلي حكومت براساس دموكراسي ندارد. فرگوسن به سولشيائر و گيگز اعتماد مي كند و بخش ويژه اي از وظايف و جزئيات سرنوشت ساز كوچينگ را به كارلوس كرش واگذار مي كند. اريكسون وابسته به مغز بكام مي شود و فان باستن به فان درسار اعتماد مي كند. افشين قطبي همين استراتژي كلي را انتخاب كرده است. او در چشمهاي بي حالت كريم باقري اين حقيقت را ديده كه با ذهن سالمي سر و كار دارد؛ سلامتي كه در ذهن اغلب ستاره هاي «ايراني»، در حد صفر است. سلامت و تجربه كريم، سرمربي پرسپوليس را به اين نتيجه رسانده كه دستيار حقيقي اش، كاپيتانش باشد، نه افشين پيرواني.
3-قطبي در حالت كلي اهل مباحثه و مفاهمه است. اهل تقسيم يك پروژه بزرگ و پيچيده، به چندين پروژه كوچك با مديران مختلف و اهل بخشيدن. و اهل بهره برداري از تاكتيك بخشيدنش. اما ضربه هاي ذهني بزرگي كه از استيلي و مرزبان خورد؛ چشمش را ترساند. امروز قطبي فقط به چشم و افكار كريم باقري اعتماد دارد. پس در فصل نقل و انتقالات بيشتر با كاپيتانش در ارتباط است تا با پيرواني و مصطفوي. سرمربي پرسپوليس فرم تازه اي از پيشبرد پروژه تيمداري را مي خواهد اجرا كند؛ فرمي كه تازه چند سال است در اروپا متداول شده؛ اما فوتبال ايران كه هنوز در دل موقعيت كمدي-تراژيك خود زندگي مي كند؛ توان هضم اين سبك كاري را دارد؟ تجسم كنيد يك بچه 6،7 ماهه چلوكباب برگ بخورد.
احتمالاً اين غذاي خوشمزه و مقوي، پس از چند دقيقه مرگ را به جسم نوزاد تقديم مي كند. مثال: دموكراسي در جنگل شدني است؟ وقتي چند بازيكن تيم ملي انگليس به رابطه «بسيار نزديك» اريكسون با بكام حساس مي شوند و اعتراض مي كنند؛ مهره هاي اسمي پرسپوليس چگونه با مشورت تاكتيكي قطبي با كريم كنار مي آيند؟
4-ما عادت به «اين چيزها» نداريم. خيلي كه مقياس نگاهمان را بالا بياوريم؛ به اين جا مي رسيم كه مثل نوزاد 6 ماهه هستيم و نمي توانيم غذاي سنگين را هضم كنيم. قطبي البته عكس فصل قبل، نه مهره هاي جريان ساز و مشكل ساز دارد، نه دستياراني كه متخصص تكل از پشت باشند. محيط كار اما عوض نشده است؛ اين جا هنوز ايران است. اصلاً به واژه «افشاگري» توجه كنيد. اين واژه در سياست، بيش از واژه هاي ديپلماتيك به كار مي رود و در فوتبال هم به گوش آشناتر از «توپ» و «دروازه» است؛ همه وعده افشاگري مي دهند. رابطه قطبي و باقري را چه كسي مي خواهد افشا كند؟
5-اين كريم باقري است كه به مصطفوي تأكيد مي كند بايد هافبك دفاعي بخرد. چند روز بعد امضاي مازيار زارع و علوي پاي برگه قرارداد با پرسپوليس مي خورد. اين كريم باقري است كه مي گويد: «كركري مصطفوي و فتح ا...زاده را نمي پسندم.» و اين كريم باقري است كه دستيار قطبي شده است.توان هضم اين استراتژي خوب را داريم؟
6-. قطبي فعلاً نيامده و در ايران نيست، اما وقتي بيايد؛ طراحي كارش را بر اساس «تماشا» قرار مي دهد .مثل استراتژي بازي ليورپول و ميلان كه بازيشان بر اساس زماني كه حريف صاحب توپ است؛ طراحي شده. مسؤوليت راهنمايي روي دوش كريم باقري است و تبديل راهنمايي به برنامه، را قطبي انجام مي دهد. كريم حتي مصطفوي را هم با تيتر تند مصاحبه اش راهنمايي مي كند. به چشم و ذات و تجربه كريم مي توان اعتماد كرد. به چشم و ذات فوتبال ايران چطور؟
يکشنبه 30 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 250]