واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: زهرا خيري زاده آئين و انديشهي فردوسي
خبرگزاري فارس: از بزرگترين امتيازات فردوسي ايمان به اصول اخلاقي است و هرگز سخن ركيك و ناپسند در كتاب خود نياورده است. وي در اثر خود در بسياري از موارد به مفاهيم آيات قرآن مجيد و احاديث شريف و روايات اشاره كرده است.
مقدمه:
حيكم ابوالقاسم فردوسي همانطور كه از عنوان نامش پيداست حكيم، خردمند فرزانهاي است بينظير در تاريخ پُرآوازهي ايران و مشرق زمين. اين مرد فرزانهي دورانديش هر گاه فرصتي مييافت به سپاس و ستايش از يزدان پاك آفرينندهي تير و ناهيد ميپرداخت در تمامي افكارش و اشعارش ايمان باورش به پروردگار يكتا موج ميزند:
بـه نـام خداوند جـان و خرد كز اين برتر انديشه بر نگذرد
سرودن و ستايش او بر پروردگار يگانه همچنان كه آكنده از سادگي و پالودگي است چنان گيرا و نافذ است كه خواننده راهي جز تحسين فردوسي برايش نميماند.
با او انسان ژرفانديشتر ميشود، جهاندار را دادگري بيهمتا ميبيند و جهان هستي را بنياندار مييابد.
در عين حال آدمي در شگفت ميماند كه فردوسي چگونه توانست عزت و اعتبار و اعتماد به نفس ايرانيان را با ستايش كردن از آنها زنده گرداند بيآنكه كوچكترين توهيني يا بيحرمتي به شخصي يا قومي يا ملتي روا داشته باشد. سرلوحهي كلامش پرهيز از كژي، پليدي و پُستي است و تنها ره رستگاري را در راستي، درستي، خرد، پندار نيك و كمكگيري از پروردگار خويش ميداند. باشد كه انديشه و كلام دلنشينش كه جز پاكي و پاكداشت نيكي و نياكانمان نيست سرلوحهي كاري و زندگي خود قرار دهيم.
فردوسي:
استاد ابوالقاسم فردوسي بزرگترين شاعر ملي ايران و يكي از بزرگترين حماسهسرايان جهان در قريهي باژ از ناحيهي طابران طوس در سال 239 هـ. ق ديده به جهان گشود. پدر وي از دهقانان و داراي ثروت و رفاه بوده است. به تربيت فرزند علاقه داشته او را به مكتب فرستاد و اين مهم باشد كه فردوسي علاوه بر تاريخ و ادب فارسي، از ادبيات عرب و علوم ديني نيز آگاهيهايي كسب كند. وي از همان اوان جواني به شعرسرايي علاقه داشته و گاهي برخي از داستانهاي كهن ايران را از روي تفنن به نظم ميكشيده است. همسر وي كه زني باسواد و هنرمند بود و زبان پهلوي را ميدانسته در سرودن شاهنامه كمك شاياني به او كرده و و شايد محرك اصلي فردوسي در به نظم در آوردن داستانهاي ايراني وي باشد.1
از بزرگترين امتيازات فردوسي ايمان به اصول اخلاقي است به گونهاي كه جز هجو نامهي محمود غزنوي هرگز سخن ركيك و ناپسند در كتاب خود نياورده است. وي در اثر خود در بسياري از موارد به مفاهيم آيات قرآن مجيد و احاديث شريف و روايات اشاره كرده و چنان مينمايد كه اين بزرگ مرد ادب فارسي ميخواسته مانند حكيمي زبردست توحيد و خداشناسي و مسائل اخلاقي و اجتماعي و آنچه كه نشانهي زندگي درست و صحيح است با زباني ساده به مردم بازگو كند. سپس شاهنامهي فردوسي صرف نظر از جنبهي حماسي از جهت معنوي نيز در خور اهميت است.2
شاهنامه:
شاهنامهي فردوسي داستان سرگذشت ملتي است در طول قرون و نمودار فرهنگ و انديشه و آرمانهاي آنان است. شاهنامه در خلال داستانهايش حامل پيامي است عميق، گويي حاصل همهي تجربهها و تفكرات ملت ايران است كه صميمانه با ما در ميان مينهند و همگان را به نيكانديشي، آزادمردي، دادپيشگي و دانايي رهنمون ميكنند.3
شاهنامه تجلي روح ملي ايران است. شاهنامه، نه تاريخ خشك حواديث و فرمانروايان و نه افسانه و قصهي محض است، بلكه سراسر آن بيان جهانبيني انساني و خردمندانهي فردوسي است. هر داستان شاهنامه حكمت ژرفي را در خود نهان دارد و در سرآغاز و سرانجام داستان هم والاترين و ژرفترين انديشههاي حكيمانه به لحن مؤثري بيان شده است. شاهنامه داستان پيكار نيكي و بدي، داد و ستم، آزادي و بندگي و نبرد ايران و دليران است. سراسر شاهنامه ستايش فضيلت و خرد و دانش و راستي و جوانمردي و دليرذي و داد و دهش و عشق به ايران و انسان است و بيزاري از بدانديشي و نابخردي شاهنامهي گنج بيكراني از آداب و رسوم و فرهنگ ايراني است.4
دين و عقيده:
فردوسي مسلمان شيعه، معتزلي و دوستدار خاندان پيامبر(ص) و علي(ع) بوده، راه رهايي و رستگاري را در دين و دانش ميجسته.5
از نظر مذهبي برخي او را شعوبي دانستهاند كه در آن بايد تأمل كرد، آنچه مسلم است وي فردي مسلمان، مؤمن و حقيقتجو بوده است كه همين حقيقتجويي يكي از موجبات بياعتنايي درباريان محمود غزنوي را نسبت به او فراهم آورده است. وي احترام به رسول اكرم(ص) و وصياش علي(ع) قائل بوده است:6
اگر خُلد خواهي، به ديگر سراي به نزد نبي و وصي گير جاي
انديشه و خِرَد فردوسي:
امروزه همه ميدانند كه فردوسي بزرگترين شاعر ايران و شاهنامه شاهكار جاوداني زبان و انديشهي فرهنگ ايرانزمين است. فردوسي يك شاعر معمولي مانند هزاران شاعري كه به زبان فارسي ديوانها ترتيب دادهاند نيست بلكه او حكيم، متفكر، رهبر فكري و از همه مهمتر دردمند ملت خويش است. اين آزادمرد خراساني وقتي به فكر سرودن حماسهي ملت خويش افتاد كه ايران از يك سو در برابر تاخت و تاز نظامي و سياسي و فرهنگي تُركان بود و از سوي ديگر خلافت متعصب عباسي در بغداد بود كه با تعصب قومي عربي خود بر آن بود كه فرهنگ و آداب و رسوم اقوام تابعه را به نابودي بكشاند و از دگر سو، اقوام تازه نفسي از آن سوي سيحون سر برآورده بودند و خاندانهاي ايراني را كه حامي فرهنگ ملي ايران بودند يك به يك از ميان بر ميداشتند. در آن روزهاي سخت كه دوران خواري و سرافكندگي ملت ايران بود اين بيداردل ژرفانديش تصميم گرفت كه طبع تواناي خويش را در خدمت احياي مفاخر ايران و ايراني بگذارد وي تا با سرودن داستانهاي ملي و تاريخ باستاني عظمت و غرور افتخارات فراموش شدهي روزگار سرافرازي ايرانيان را زنده گرداند و سعي كرد كه روح آزادگي و عشق به ايران و خشم و بيزاري از دشمنان را در دلهاي مردم آزاده ايران زنده كند والحق كه در اين كار بزرگ موفق و سربلند بيرون آمد.
درست است كه فردوسي نام و ياد قهرمانان ايراني را جاودانه كرده اما بزرگترين قهرمان خود اوست. فردوسي با توجه به وضع جامعهي آن دوران و تيرهروزي و پراكندهانديشي مردم زمانش تصوير جامعي از آن روزگار را در شخصيتهاي داستانهايش به تصوير كشاند و همهي آنها نمود بارزي از آئينهي احوال عصر فردوسي و همچنين انديشه و ديد و نگرش خود فردوسي است. مثلاً تصويري كه فردوسي از روزگار اهريمني ضحاك تازي ميكشد نشاندهندهي همان سالهاي چيرگي عمال خلافت است. زيرا سلطهي خلافت عربي عباسي و ظلم و ستمهاي آنان، مردم را به ستوه آورده بود. هر چند فردوسي هيچوقت به صراحت از خلفاي عباسي نام نبرده بود. يا داستانهاي جنگهاي پيدرپي ايران و توران به قصد ايجاد روح مقاومت در برابر تاخت و تازهاي قبايل تازه از راه رسيدهاي بود كه خاندانهاي ايراني را يكي پس از ديگري از ميان بر ميداشتند. فردوسي با تمام وجود اين نابساماني و از ميان رفتن تدريجي فرهنگ ايراني را درك كرده بود. البته در آن زمان كسان ديگري هم بودند كه سعي در حفظ فرهنگ ايرانزمين داشتند. مثلاً كساني با فلسفه و كلام سعي در سست جلوه دادن خلافت عباسي برآمدند يا شاعراني مثل كسائيمروزي كه شيعهي دوازدهامامي بود با قصايد خود به نكوهش بيدادگري آتش خشم ايرانيان را دامن ميزد و يا ناصرخسرو كه شعر خود را وقت پيكار با بيعدالتي كرد و همهي عمر را به آوارگي به سر رساند. با اين حال وقتي به جستجوي وضع فكري جامعهي ايران در آن سالها در متون باقيمانده ميگرديم كمتر نشاني از فرهنگ ايراني پيدا ميكنيم و ميبينيم كه خشونت و اختناق آن دوران تماي آثار آزادي و آزادمنشي را از صفحهي روزگار محو كرد و البته آنهايي كه بر جاي ماندند از نظر سياسي براي عمال عباسي بيضرر بود هر چند آثار بر جاي مانده از نظر زبان و ادب فارسي داراي ارزش هستند. ولي برتري حكيم فردوسي با گويندگان و انديشهوران ديگر اين بود كه وي مؤثرترين و ماندگارترين سلاح را برگزيد او غمخوار و نمايندهي همهي ايرانيان بود. او رنجها و آرزوهاي مشترك همهي ايران را بازگو ميكرد. بر خلاف شعر ديگران كه هر يك پيرو مذهب خاص بود. شاهكار او در دل همه به طور يكسان نفوذ پيدا كرد او با زنده كردن سرافرازي ايرانيان و ستايش آنها به عنوان داناترين و آزادانديشترين اقوام كهن جهان آتش ستيز با بيدادگري را شعلهور كرد اين بود كه شاهنامه با وجود محيط نامساعد به صورت سلاح فرهنگي مؤثري در دست ايرانيان باقي ماند البته اين نكته را هم نباشد فراموش كرد كه مردم آن دوران به دليل آن همه ظلم و ستم تشنهي خاطرات دوران آزادي خودشان بودند.7
نظر فردوسي در پيرامون خِرَد:
فردوسي سرودهي خود را با ذكر خِرَد كه آن را حد اعلاي آفرينش دانسته، شروع كرده:
به نام خداوند جان و خِرَد كزين برتر انديشه بر نگذرد
فردوسي خود خِرَدگراست و عاشق خِرَد و فلسفهي خِرَد است. او خِرَد را سرچشمه و سرمايهي تمام خوبيها ميداند. به نظر وي را حتي زندگي يا ناراحتي آن، غمها و شاديها، همه بر اثر بود و نبود خِرَد است و شخص خردمند چون برنامهي زندگي بسيار مرتب و منظم دارد هميشه در حال تكامل است و به تدريج به اوج انسانيت كه هدف نهايي آدمي است ميرسد:
ازو شادماني و زويت غمي است وزويت فزوني و زويت كمي است
كسي كو خرد را نـدارد ز پيش دلش گردد از كردهي خـويش بيش
فردوسي قهرمانان واقعي شاهنامه را كساني ميداند كه خود را معيار انديشيدن قرار ميدهند و هيچگاه آلت دست اين و آن نميشوند و بهبه عكس بيخردست عنصر و كجرو است و به هدف نميرسد. در نبرد زندگي و ميدان جنگ آن پيروز است كه خرد دارد و همانطور كه نابينا از ديدن خوبيها و زيباييهاي طبيعت بيبهره است بيخرد نيز از مشاهدهي زيبايي معنوي بيبهره است.
خِرَد، چشم جان است چون بنگري تـو بـيچشم شـادان جهان سپري
فردوسي براي تعريف خِرَد و اينكه خِرَد چيست و با چه وسيلهاي ميتوان آن را دريافت و از آن سود جست و چه تغييراتي ممكن است خِرَد در وضع روحي و رواني انسان ايجاد كند، صفاتي چند براي خِرَد و خِرَدمند بر ميشمارد:
نخستين نشان خِـرَد آن بـود كه از بد همه ساله ترسان بود
بـدانـد تـن خويش را در نهان به چشم خِرَد جست راز جهان
خـود افـسـر شـهـريـان بـــود هـمـان زيـور نـامـداران بـود
بـدانـد بـد و نيك مـرد خِـرَد بكوشـد بـه داد و بپيچد ز بـد
خداوند هوش و زمان و مكان خـود پـروراند همي بـا روان
فردوسي مظاهر اخلاقي زير را سرچشمههاي خِرَد ميداند و اساس آن به حساب ميآورد:
دوري جستن از اعمال ناشايست، پرهيز از شتاب، بردباري، ملاطفت، پرهيز از كبر و غرور، شناخت قدر و منزلت ديگران، بيتوجهي به زرق و برق زندگي، سخن به هنگام گفتن، با دوستان دانا معاشرت كردن و نادانان را به خٍرًد رهنمون كردن، اطاعت و فرمانبرداري از خداوند منان و دهها موضوع ديگر.
انسان خردمند انديشهي سازندهاي دارد كه به كمك آن سير زندگي را انتخاب و راه تعالي را در پيش ميگيرد وي خردمندان را افرادي خداشناس معرفي ميكند كه با بصيرت و شناسايي كامل خدا را ميپرستند نه براي ترس از جهنم يا طمع بهشت. لذا فرد از نظر فردوسي با هوش و استعداد كه در روانشناسي از آن نام برده ميشود فرق دارد يك نيروي ذاتي و معنوي است و قدرت خدايي است كه ميتواند دارندهاش را به عاليترين درجات و مرتبههاي انسانيت برساند و علاوه بر اينكه وجه تمايز انسان و حيوان است با ارزشترين چيزي است كه بود و نبود واقعي انسان به آن وابسته است.8
و كلام آخر اينكه عظمت تفكر فردوسي، هميشه دوست و دشمن را به تحسين واداشته. در آن قرنهاي تعصب و اختناق پيش از مغول، كه انديشه و حكمت به شدت زير فشار بود و مخصوصاً صوفيان، با خِرَد و حكمت بر سر ستيز و عناد بودند و فلاسفه را تكفير ميكردند، افسون سخن فردوسي و قدرتانديشي او سبب شده بود كه صوفيان خرد ستيز هم، با تحت تأثير قرار گرفتن انديشهي او، ستايشش كنند.9
فهرست منابع و مآخذ:
- سرچشمههاي فردوسيشناسي- دكتر محمدامين رياحي- پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
- جاذبههاي فكري فردوسي- دكتر احمد رنجبر- انتشارات اميركبير.
- مجموعهي اولين و دومين هفتهنامه ي فردوسي- غلامحسين يوسفي.
- در شناخت فردوسي- پروفسور احمد شيراني.
- رزمنامهي رستم و اسفنديار- دكتر جعفر شعار- حسن انوري- نشر قطره و شاهنامهي فردوسي.
پي نوشت:
1- شعار، جعفر- انوري، حسن- رزمنامهي رستم و اسفنديار- نشر قطره، ص 7 و 8.
2- رنجر، احمد- جاذبههاي فكري فردوسي- اميركبير- صص 9 تا 12.
3- يوسفي، غلامحسين- مجموعهي اولين و دومين هفتهي فردوسي- صص 3 تا 5.
4- رياحي، محمدامين- سرچشمههاي فردوسيشناسي- پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي- صص 59 تا 62.
5- شعار، جعفري- حسن، انوري- رزمنامهي رستم و اسفنديار- نشر قطره- ص 10.
6-- رنجبر، احمد- جاذبههاي فكري فردوسي- اميركبير- ص 9.
7- رياحي، محمدامين- سرچشمههاي فردوسيشناسي- پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي- صص 11 تا 18.
8- رنجبر، احمد- جاذبههاي فكري فردوسي- اميركبير- صس 71 تا 90.
9 رياحي، محمدامين- سرچشمههاي فردوسيشناسي- ص 64.
..................................................................................
منبع:سايت پژوهه دين
شنبه 29 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 196]