تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):پشیمانی از گناه برای توبه کافی است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804009927




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: آيت مظفّرى پيامبر اكرم (ص) و كرامت انسان


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: آيت مظفّرى پيامبر اكرم (ص) و كرامت انسان
خبرگزاري فارس: ايـن مقاله نگاه رسول خدا محمد مصطفى (ص) را در زمينه كرامت انسان بررسى مى كند و با الهام از كلام وحى و كلام رسول الله (ص)، پس از پاسخگويى به پرسش‌ها، به شيوه عقلى و نقلى هفده نكته در اين باره بيان مى كند.
چكيده

آيا انسان نزد رسول اعظم (ص )، از ارزش و كرامت برخوردار است ؟ اگر جواب مثبت است ، كـرامـت انـسـان بـه چـيـسـت ؟ ايـن مـقـاله نگاه رسول خدا محمد مصطفى (ص ) را در اين زمينه بـررسـى مـى كـنـد و بـا الهـام از كـلام وحـى و كـلام رسول الله (ص )، پس از پاسخگويى به پرسش ها، به شيوه عقلى و نقلى هفده نكته در اين باره بيان مى كند و در پايان پنج نتيجه ارائه مى دهد.

كليدواژه ها: انسان ، كرامت انسان ، پيامبر اعظم (ص ).

مقدمه

در ادبـيـات ديـنـى مـا، آدمـى طـُرفـه مـعـجـونـى اسـت كـز فرشته سرشته است و از حيوان. او را حـيوان ناطق ، متفكّر، اجتماعى و مانند آن تعريف كرده اند. آورده اند كـه مـوجـودى نـيـمـه خـاكـى و نـيـمـه آسـمانى است و خليفه خدا در زمين . اسـاسـش انـديشه است و مابقى استخوان و ريشه . موجودى است ناشناخته و عالم اصغرى كـه عـالم اكبرى در خود نهفته دارد. او را مرغ باغ ملكوت نـاميده اند و در كمال جويى اش به مقامى رسانده اند كه ((آنچه اندر وهم نـايـد آن شـود)) و ((جـز خـدا نـبـيـند)). از اين منظر انسان صـاحـب كـرامت است يعنى ارجمند، بزرگوار، سرافراز، عزيز و بزرگ .
از ديگر نظر او را از اوج عزّت به حضيض ذلّت مى رسانند و از قلّه رفيع منزلت و كرامت بـه دره پـسـتـى و رذيـلت مـى كـشانند تا آنجا كه او را طغيانگر، ناسپاس ، شهوتران و لجـوج ، فـاسـد و خـونـريـز، حـريـص و مـريض و مانند آن لقب مى دهند. در اين سوى آدمى آنـچـنـان حـقـيـر مـى شـود كـه از چـارپـايـان نـيـز گـمـراه تـر مـى گـردد و بـه اسفل السافلين سقوط مى كند.
راسـتـى انسان چگونه موجودى است ؟! ارجمند است يا خوار؟ در اوج است يا حضيض ، صاحب كرامت است يا حقير؟
ايـن مـقـاله پـس از پـاسـخ بـه پـرسـش يـاد شـده ، نـگـاه رسـول اعـظـم (ص ) را دربـاره كـرامـت انـسـان مـى جـويـد. پـرسـش ايـن اسـت : آيـا نـزد رسول خدا(ص ) انسان كرامت دارد يا نه ؟ و اگر جواب مثبت است كرامت او به چيست ؟
بـر پـايـه ايـن اصـل كـه نـگاه پيامبر خدا(ص ) به انسان همان نگاه قرآنى است به حكم كريمه ((و ما ينطق عن الهوى ، اِنْ هو الاّ وحىٌ يوحى ))، (نجم / 3 و 4) و با بهره گيرى از سخنان ارزشمند آن حضرت به فراخور يك مقاله به موضوع بحث مى پردازيم .

انسان در نگاه قرآن

در كـتـاب وحى كه در آن جاى هيچ گمان نيست ، انسان موجودى است خاكى و خدايى . خداوند او را از خـاك بـيـافـريـده اسـت و هم از روح خود در او دميده است . از سويى خلافت انسان ، كـرامـت او و فـضـيـلتـش بـر بسيارى از موجودات را مشاهده مى كنيم و از جهت ديگر حرص ، نـاسـپـاسـى ، ضـعـف و نـادانـى او جـلوه مـى كـنـد. آيـات زيـر نـشـانـگـر جمال اوست : اسراء /
70، تين / 5، مؤ منون / 14، لقمان / 20 و بقره / 29. و اين آيات بيانگر انحطاط او:
نساء / 28، معارج / 19، ابراهيم / 34، احزاب / 34، اعراف / 179 و تين / 6.
از تـعـريـف هـسـتـى بـخـش انسان درباره آدمى ، اين بهره را مى توان گرفت كه انسان را بـودى اسـت و نـمـودى ، ذاتـى و صـفـاتـى . از دو اسـتـعـداد و دو فعليت برخوردار است ؛ كـمـال و زوال . كـمـال بـالقـوه (ذاتـى ) و بـالفـعـل (اكـتـسـابـى ) و زوال بـالقـوه و بالفعل و از آنجا كه موجودى مختار و صاحب اراده است هر قوه را بخواهد تحقق مى بخشد و همان مى شود. قله كرامت را فتح مى كند يا در دره رذالت سقوط مى كند.
منظور از قوه و استعداد يعنى اينكه خداوند امكانات اوليه مورد نياز شدن و صيرورت آدمى را در مـسـيـر كـمـال يـا زوال در وجـودش فراهم كرده است و فعليت يا تحقق هر استعداد نيز مـشـروط بـه سـعـى و تـلاش انسان و جهت گيرى آن است . بنابراين مى توان گفت كه در نـگـاه وحـى هـمه انسان ها در استعداد كمال و زوال ، كرامت و دنائت يكسان اند، امّا بسته به تلاش و نوع راه و مكتسبات خود اوج مى گيرند يا به حضيض ذلت مى افتند.
ـ پستى بالقوه و بالفعل انسان
بـا بـهـره گـيـرى از زلال وحـى ، آيـات زيـر را مى توان حاكى از پستى بالقوه انسان برشمرد:
1 ـ اِنَّ الاِْنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً. (معارج / 19)
انسان حريص آفريده شده است .
2 ـ اِنَّ الانسانَ لَظَلُومٌ كَفّارٌ. (ابراهيم / 34)
انسان ستمگر و ناسپاس است .
و شاهد پستى بالفعل انسان مى تواند آيات زير باشد:
1 ـ و لقـد ذراءنـا لجـهـنـّم كـثـيـراً مـن الجـِنِّ والانـسِ لهـم قـلوب لا يفقهون بها و لهم اعين لا يـبـصـرون بـهـا و لهـم اذان لا يـسـمـعـون بـهـا. اولئك كـالانـعـام بل هم اضلُّ اولئك هم الغافلون . (اعراف / 179)
و مـحـقـقـاً بسيارى از جن و انس را براى جهنم واگذارديم . چه آنكه آنها را دلهايى است كه بـه وسـيـله آنها درك نمى كنند و چشم هايى است كه با آنها نمى بينند و گوش هايى است كـه به وسيله آنها نمى شنوند. آنان چون چهارپايانند بلكه گمراه تر! آنان از غافلان اند!
2 ـ اِنَّ شـرّ الدّوابّ عـنـد الله الصُّمُّ البـُكـْمُ الذيـن لا يـعـقـلون . (انفال / 22)
بـدتـريـن جـنـبـنـده هـا در نـزد خـدا، كـر و لالانـى هـسـتـنـد كـه تعقل نمى كنند.
پـسـتـىِ اخـتـيـارى عـواقـب زيـانـبـارى همچون نفهمى ، كورى ، كرى ، بى خردى ، آزمندى ، خـدانـشـنـاسـى ، بـدانـديـشـى ، بـدزبانى ، پيمان شكنى ، فرومايگى ، سفله پرورى ، خودكامگى ، استكبار، فريب ، نادانى ، ناسپاسى ، كينه توزى ، ناراستى ، دروغگويى ، نـفاق ، ستمگرى و هواپرستى و مانند آن را در پى دارد و اين كسان را چون كفار و منافقان و مشركان و مستبدان و مستكبران جايگاهى جز آتش نيست .
ـ كرامت بالقوه و بالفعل انسان
كـرامـت بـالقـوه انـسـان كـه از آن بـه كـرامـت ذاتـى يـاد مـى كـنـيـم از آيـات زيـر قابل برداشت است :
1 ـ و لقد كرّمنا بنى آدم و حملناهم فى البرّ والبحر و رزقناهم من الطيّباتِ و فضّلناهُمْ على كثيرٍ ممن خلقنا تفضيلاً. (اسراء / 70)
و محققاً ما به فرزندان آدم كرامت داديم و آنها را به مركب برّ و بحر سوار كرديم و از هر غذاى پاكيزه روزيشان كرديم و آنان را بر بسيارى از مخلوقات خود برترى بخشيديم .
2 ـ و نفخت فيه من روحى . (ص / 72)
و از روح خود در او دميدم .
3 ـ ثُمَّ انشاءناهُ خلقاً آخَرَ فتبارك اللّه احسن الخالقين . (مؤ منون / 14)
پس در او خلقتى ديگر ايجاد كرديم ، پس آفرين بر بهترين آفرينندگان .
مـقـصـود از كـرامـت بـالفـعـل ، اكـتـسـابـى يـا اخـتـيـارى دسـتـيـابـى بـه كـمـال هـايـى اسـت كـه انـسـان در پـرتـو ايـمـان و عـمـل صـالح اخـتيارى خود به دست مى آورد.
ايـن كـرامـت كـه بـه واقـع انـتـخـابـى اسـت ، مـشـروط بـه كـسب ايمان ، علم ، تقوا، جهاد و عمل صالح است . آيات قرآنى زير به روشنى گوياى اين نوع از كرامت است :
1 ـ يرفع الله الذين آمنوا منكم والذين اوتوا العلم درجات . (مجادله / 11)
خداوند مقام اهل ايمان و صاحبان علم را به درجات بالا مى برد.
2 ـ اِنَّ اكرمكم عندالله اتقاكم . (حجرات / 13)
همانا گرامى ترين شما نزد خدا با تقواترين شماست .
3 ـ فَضّل الله المجاهدين على القاعدين اجراً عظيماً. (نساء / 95 ـ 96)
خداوند مجاهدان را بر قاعدان برترى و پاداش بزرگ داده است .
4 ـ اِنّ الله اشـتـرى مـن المـؤ مـنـيـن انـفـسـهـم و امـوالهـم بـاَنَّ لهـم الجـنـّةَ يـقـاتـلون فـى سـبـيـل الله فـَيـَقـْتـُلون و يـُقـْتَلُونَ وعداً عليه حقّاً فى التوراةِ والانجيلِ والقرآنِ و من اَوْفـى بـعـهـده مـن اللهِ فـاسـتـبـشـروا ببيعكم الذى بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم . (توبه / 111)
خدا جان و مال اهل ايمان را به بهاى بهشت خريدارى كرده ، آنها در راه خدا جهاد مى كنند كه دشـمنان دين را به قتل رسانند و يا خود كشته شوند. اين وعده قطعى خداوند، حقى است در تـورات و انـجـيـل و قـرآن و از خـدا بـاوفـاتـر بـه عـهـد كـيـسـت ؟! اى اهل ايمان شما به خود در اين معامله بشارت دهيد كه آن همان پيروزى بزرگ است .
تـاءكـيـد فـراوان قـرآن كـريـم بـر عـمـل صـالح و اهـمـيـت والاى آن در جـاى جـاى كـتـاب آسـمـانـى رسول اعظم (ص ) مشهود است .
در پرتو اين عمل صالح و انتخاب درست راه فضيلت و كرامت است كه انسان به اوج عزّت رسـيـده ، شكوفا مى شود، از كمال معنوى و رفعت اخلاقى برخوردار مى گردد، از ظلمتكده نفسانيات رهايى يافته به دنياى نور و پاكى ها راه مى يابد.
دل از مـهـر دنـيـا مـى شـويـد خـدا خـواه ، پـاك راءى ، پـارسا، بى آزار، بخشنده ، خردمند، دادگر، دانا، توانا، شجاع ، فروتن ، خدمتگزار، راست راى ، آزاده ، آزاد و انسان دوست مى گـردد. تـرك هوى مى كند، خدايى مى شود، حيات طيّبه پيدا مى كند و حقيقتاً خليفه خدا در روى زمين مى گردد.
تا اينجاى بحث روشن شد كه انسان موجودى دو بعدى است و ارجمندى يا خوارى ، و كرامت و يـا حـقارت را بالقوه داراست و هموست كه با اختيار، خود را به اوج عزت يا نهايت پستى مـى رسـانـد. البـتـه خـداونـد او را بـراى رسـيـدن بـه كمال تا آنجا كه ممكن است راهنمايى و كمك مى كند.

ـ كرامت انسان در نزد پيامبر اكرم (ص )

بـى گـمـان خـدا و رسـول كـريـم هـيـچ گـاه خـواهـان فـرومـايـگـى بـالفـعـل كـسـى نـيـستند و جز خير و بركت و عظمت و كرامت براى انسان ها نمى خواهند. در والايـى جـايـگـاه كـرامـت هـمـيـن بـس كـه در اوليـن سـوره نازل شده بر پيامبر(ص ) خداوند از كرامت خود سخن مى گويد: اقراء و ربّك الاكرم (علق / 3) خـداونـد پـيـامـبرانش را براى تحقق كرامت انسان فرستاده است و در ميان انبياء عظام ، رسول اعظم محمد مصطفى (ص ) از همه به اين نكته سزاوارتر است :
لقـد جـائكـم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريصٌ عليكم و بالمؤ منين رئوف رحيم . (توبه / 128)
هـمـانا رسولى از جنس شما براى هدايت خلق آمد كه از فرط محبّت و نوع پرورى ، فقر و پـريـشـانـى و جـهـل و فـلاكـت شـمـا بر او سخت مى آيد و بر آسايش و نجات شما بسيار حريص و به مؤ منان رئوف و مهربانست .
و يـُحـِلُّ لهـم الطـيـّبـات و يـُحـَرِّمُ عـليـهـم الخـبـائث و يـَضـَعُ عـنـهـم اصـرهـم والاغلال التى كانت عليهم . (اعراف / 157)
و بـر آنـان هر طعام پاكيزه را حلال و هر پليد منفور را حرام مى گرداند و بارهاى گران را از دوش ‍ مردم وامى نهد و زنجيرهاى بسته بر دست و گردنهايشان را برمى دارد.
آرى انـسـان در نـزد نبى اعظم (ص ) صاحب كرامت است و از منظر آن حضرت هيچ موجودى در پـيـشگاه خداوند چون انسان از كرامت برخوردار نيست . اين امتياز ويژه را حتى ملائكه مقرّب نيز ندارند، آنجا كه فرمود:
مـا شـى ءٌ اَكـْرَمَ عـلى اللّه مـن ابـن آدم . قـيـل يـا رسـول اللّه و لا المـلائكـةُ؟! قـال : الملائكةُ مجبورون بمنزلة الشمس والقمر.
هيچ چيز نزد خدا گرامى تر از فرزند آدم نيست . عرض شد اى پيامبر خدا حتى فرشتگان ؟ فرمود: فرشتگان بسان مهر و ماه ، مجبورند.
درباره برترى انسان بر ملائكه امام باقر(ع ) در ضمن حديثى مى فرمايد:
لاَِنَّ الملائكةَ خُدّام المؤ منين .
رسول خدا همچنين مى فرمايد:
اِنّ اللّه كريمٌ يُحبُّ الكرمَ.
همانا خداى متعال بزرگوار است و كرامت را دوست دارد.
و بالاتر اينكه فرمود:
مَنْ اَكْرَمَ اَخاهُ فاِنّما يُكرم اللّه .
كسى كه برادرش را اكرام كند، خداى را گرامى داشته است .
بـا بـهره گيرى از آيات وحى و احاديث نبوى (ص ) به اين نتيجه مى رسيم كه انسان در نـزد خدا و پيامبر اعظم (ص ) از كرامت بالقوه برخوردار است و با كوشش خود مى تواند از عـالى تـريـن مـراتـب كـرامـت بـالفـعـل نـيـز بـرخـوردار شـود. حال پرسش اين است كه كرامت انسان به چيست ؟ چه ويژگى هايى است كه انسان كريم را پـيـوسـتـه در سـايـه رحـمـت خـداونـد قـرار مـى دهـد، آنـجـا كـه رسول خدا(ص ) فرمود:
مـن اكـرم اخـاه المـسـلم بـكـلمـةٍ يـُلْطـِفـُهُ بـهـا وَ مـجـلسٍ يـُكـْرِمـُهُ بـه لم يـزل فـى ظِلّ الله عزّوجلَّ ممدوداً عليه بالرحمةِ ما كان فى ذلك .
هر كس به برادر مسلمان خود با سخن مهرآميزى اكرام كند و او را در مجلسى گرامى بدارد تا زمانى كه چنين كند پيوسته در سايه رحمت خداوند قرار دارد.

ـ ملاك هاى كرامت در نزد خدا و پيامبر(ص )

مقاله را در پاسخ به اين پرسش ادامه مى دهيم :

1. جانشينى خدا:

به تعبير استاد جوادى آملى : خلافت انسان كامل نه به معناى خالى شدن صحنه وجود از خداوند است و نه واگذارى مقام الوهـيـت خـداونـد بـه او؛ زيـرا نـه غـيـبـت و مـحـدوديـت خـداونـد قـابـل تـصـوّر صـحـيـح اسـت و نـه اسـتـقـلال انـسـان در تـدبـيـر امـور قـابـل قـبـول مـى بـاشـد. چون موجود ممكن و فقير از اداره امور خود عاجز است چه رسد به تـدبـيـر كار ديگران ... بايد توجه داشت كه حاضر محض استخلاف نمى پذيرد و اگر كـسـى را بـه عـنـوان خـليـفه معرفى كرد، يعنى آن شخص دست اوست كه ظهور مى كند چه ايـنـكـه فـرمـود: يـُعَذّبُهُمُ الله بايديكم (توبه / 14) و نيز فرمود: ما رميت اذ رميت و لكنّ الله رمـى (انـفال / 17). در همه اين موارد قدرت خداست كه از آستين بنده خاص وى بيرون مـى آيـد و در او ظهور مى كند.
بـنابراين جانشينى انسان براى خدا، يعنى تجلّى ظهور قدرت خداوند در وجود انسان ، در حـاكـمـيـت بـر طـبـيـعـت و سـايـر مـوجـودات ، نـه اصـالت بـخـشـى بـه انـسـان در مقابل هستى بخش و هستى نواز انسان .
2. پيشوايى به حقّ مردم :
از جـمـله دعـاهـاى انـسـان هـاى شـايسته ، رسيدن به مقام پيشوايى و امامت پارسايان است . فـضيلت انسان و بزرگوارى او آن است كه به اين جايگاه رفيع برسد و هدايت انسان ها به امر خداوند را عهده دار شود:
و جعلنا منهم ائمةً يهدون بامرنا لمّا صبروا و كانوا باياتنا يوقنون . (سجده / 24)
و از بين آنان امامانى قرار داديم كه به امر ما هدايت مى كنند، زيرا كه صبر كردند و به آيات ما يقين داشتند.
رسول خدا(ص ) مى فرمايد:
ليس شى ءٌ خيراً من الفٍ مِثْلِهِ اِلاّ الانسان .
هيچ چيز برتر از هزار تا مثل خود نيست ، مگر انسان .
و البـتـه كـسـانـى بـه مـقـام امـامـت مـى رسـنـد كـه هـم در عـقـل نـظـرى كـامـل بـاشـنـد و هـم در عـقـل عـمـلى . يـعـنـى هـم در اراده و نـيـّت كامل باشند، هم در دريافت معارف و فهميدن آنها. مهم ترين ويژگى هاى امامت همانا صبر و يقين است . يقين كمال عقل نظرى است و صبر كمال عـقـل عـمـلى كـه پـيـامبران از آن بهره مند بودند. گـفـتـنـى اسـت كـه در مـقـابـل امـامـت بـه حـق ، امـامـت بـه باطل (كفر و شرك و نفاق ) يا ((امامتِ نار)) قرار دارد كه مردم را به آتش دعوت مى كند:
و جعلناهم ائمةً يدعون الى النّار. (قصص / 41)
اين درجه با سقوط انسانيت حاصل مى شود و حاكى از رذيلت و دنائت فرد است .
3. رسيدن به مقام ولى اللهى و اسم اعظم :
كـرامـت انسان به علّو مكانت اوست و اين ممكن نمى شود مگر با ارتباط با مقام عالى ، تا از سوى او رفعت يابد: و رفعناهُ مكاناً عليّاً. (مريم / 57)
در پرتو اين اتصال و دوستى با خداست كه فرد توانايى تاءثيرگذارى در تكوين را پـيـدا مـى كـنـد و كـلمـه او بـا پيوستن به هستى بخش ، كلمة الله و عليا مى شود.
قـرآن كـريـم دربـاره حضرت نوح و طوفان عصرش از آغاز و انجام كار كشتى با ((بسم الله )) سخن مى گويد، كشتى نوح (ع ) با بسم الله به راه مى افتد و با بسم الله آرام مى گيرد:
قال اركبوا فيها بسم اللّهِ مجريها و مرسيها اِنّ ربّى لغفورٌ رحيم . (هود / 41)
در پرتو اتصال به خداوند اراده انسان آنچنان تقويت مى شود كه با سخن او حركت آغاز مـى شـود و يا تحولى انجام مى يابد، يعنى ولايت تكوينى پيدا مى كند كه نيازمند علم و معرفت و عمل صالح است رُوىَ اَنّ اللّه تعالى يَقُولُ فى بَعْضِ كُتُبِهِ:
يـَابـنَ آدمَ، انـا حـَىُّ لا اَمـُوتُ، اَطـِعْنى فيما اَمَرتُكَ حتّى اَجْعَلَكَ حَيّاً لا تَمُوتُ. يَابنَ آدمَ، اَنا اَقـُولُ لِلشـّى ءِ: كـُنْ فـَيـَكـُونُ، اَطـِعـْنـى فـيـمـا اَمـَرْتـُكَ اَجـْعـَلكَ تـَقـُولُ لِلشّى ءِ: كُنْ فَيَكُونُ.ميزان الحكمة ، ج 7، ص 3414، حديث 11618. " >
روايـت شـده كـه خداى تعالى در بعضى از كتابهايش مى فرمايد: اى فرزند آدم ! من زنده اى هـسـتـم كـه هـرگز نمى ميرم . از فرمان هاى من اطاعت كن تا تو را زنده اى قرار دهم كه هـرگـز نـمـيرى . اى فرزند آدم ! من به هر چه بگويم : هست شو، هست مى شود. از فرمان هاى من اطاعت كن تا تو را چنان قرار دهم كه به هر چه بگويى : هست شو، هست شود.
به تعبير استاد جوادى آملى :
هـمـان گـونـه كـه بـا صـدور لفـظ ((كـُن )) و اراده تـكـويـنـى خـداونـد در مـقـام فـعـل ، هـر امـرى مـحـقـق مـى شـود، بـا بـسـم اللهـى كـه بـنـده صـالح و سـالك و اهـل مى گويد، هر امرى تحقق مى يابد و گفته اند اسم اعظم به بسم الله آنچنان نزديك اسـت كـه سـيـاهـى چشم به سفيدى آن و همچنين گفته اند اسم اعظم از بزرگترين اسمهاى خـداسـت و بـا آن مـى تـوان هـر كـارى را در جهان انجام داد؛ و اسم اعظم لفظ نيست تا به تـلفـظ درآيـد و مـفـهـوم هم نيست تا به عنوان يك وجود ذهنى و علم حصولى تصور بشود، بـلكـه اسـم اعظم همانا مقام است و هر كس به اين مقام برسد، مى تواند كارى خارق العاده انجام دهد. اسم اعظم يعنى عالى ترين درجه وجودى در جهان تاءثير كه به اذن الله اثر مى كند. اگر ولى الله به مقامى رسيد كه مظهر اسمى از اسماى حُسناى حق قرار گرفت ، قـادر اسـت بـه هـمان اندازه كارى را انجام دهد؛ در غير اين صورت قا در به انجام كارى نخواهد بود. آرى كرامات تنها با جمع كرامت حاصل مى شود.

4. عبوديت الله و اجتناب از طاغوت :

در راس ماموريت الهى پيامبر خدا محمد مصطفى (ص )، دعوت به توحيد، عبادت خداوند و دورى و مخالفت با طاغوت قرار داشته است و اساساً اين رسالت همه انبياء الهى است :
و لقـد بـعـثـنـا فـى كـُلِّ امـةٍ رسـولاً اَنْ اعـبـدوا اللّه واجـتـنـبـوا الطـاغـوت . (نحل / 36)
فضيلت آن است كه انسان از پرستش هر موجودى به جز خدا سر باز زند و هر نوع نظام اربابى جز پرستش خالق هستى را به كنارى نهد. سر در برابر هيچ انسانى ، جمادى ، نباتى و شهوتى فرود نياورد. بندگى خالص خود را نثار بنده نواز اصلى كند. حاكمان طـاغـوتـى و غـيـر خدايى را نفى كند، در مقابل هيچ استبداد و استكبارى سر فرود نياورد و هـمـانـگـونـه كـه رسول اعظم فرمود هر نوع نظام خدايگانى ـ بندگى جز براى اللّه را برنتابد:
وَ لا يـَتَّخـِذَ بـَعـضـُنـا بـَعـضـاً اربـابـاً مـن دون اللّه . (آل عمران / 64)
كرامت انسان به آن است كه خود را وقف فلسفه خلقت انسان كند آنجا كه فرمود:
و ما خلقت الجنَّ والانسَ الاّ ليعبدونَ. (ذاريات / 56)
و ما جنّ و انس را جز براى عبادت نيافريديم .
چـنـيـن انـسـانـى آنـگـاه درجـات كرامتش به نهايت مى رسد كه در مقام عبوديت الهى به يقين برسد:
واعبد ربّك حتى ياءتيك اليقين . (حجر / 99)
پروردگارت را عبادت كن تا به مقام يقين برسى .
كرامت انسان به پذيرش ولايت حق است نه ولايت طاغوت ، چون اولى حضور در وادى نور و دومى سقوط به گرداب ظلمت است .

5. خودشناسى :

انـسـان نـبـوى ، هـمـتش خودشناسى است . چه اينكه معرفت نفس والاترين معرفتهاست ، چون نتيجه آن خداشناسى است . رسول خدا(ص ) فرمود:
من عرف نفسه فقد عرف رَبَّهُ.
هر كس خود را بشناسد به تحقيق خدايش را شناخته است .
شهيد مرتضى مطهرى در تفسير ((خود))ِ ياد شده مى نويسد:
آن ((خـود)) هـمـان چـيزى است كه ((روح الهى )) ناميده مى شود و با شناختن آن ((خود)) است كـه انـسـان احـساس شرافت و كرامت و تعالى مى كند و خويشتن را از تن دادن به پستى ها برتر مى شمارد. به قداست خويش پى مى برد، مقدسات اخلاقى و اجتماعى برايش معنى و ارزش پيدا مى كند.

6. انسانيّت :

انـسـان كـريـم در مـهـرورزى و نوع دوستى به مقام انسانيّت رسيده است . تنها دغدغه خود نـدارد، بـراى جـامـعـه و مـردم نـيـز انـديـشـنـاك اسـت ، دل مـشـغـولى او اكرام و احترام به همه انسانها است . مشكلات و دردهاى اجتماعى و مردم او را بـى تـاب مـى كند، سر در گريبان غفلت و انزوا فرو نبرده است ، خود را حقيقتاً عضو يك جـامـعـه مـى داند و نگران آينده و مشكلات مردم است . محنت و رنج مردم و بيمارى اجتماع او را نيز تب دار مى كند، رسول خدا(ص ) فرمود:
مـثـل المـُؤ مـنـيـنَ فـى تـوا ددهـم و تـراجُمِهِم كَمَثَلِ الجسد اذا اشتكى بعضٌ تداعى له سائر اعـضـائِهِ بـالحـُمِّى والسِّهـرِ.
مـثـل مـؤ مـنان در دوستى و رحمت به يكديگر مثل يك اندام است كه اگر عضوى از آن به درد آيد با تب و بى خوابى با او همدردى مى كنند.
سعدى از پيامبر(ص ) اقتباس كرده است كه سروده است :
بنى آدم اعضاى يك پيكرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو كز محنت ديگران بى غمى
نـشـايـد كـه نـامـت نـهـنـد آدمـى
انـسـانـيت حكم مى كند كه آدمى پرتو مهرش را براى همه بگستراند و شك نيست كه انسان بـه انـسـانـيـت رسـيـده ، نـسـبـت بـه هـمـه انـسـان هـا بـلكـه نـسـبـت بـه همه اشياء مهر مى ورزد. انسان كريم مرزى بين ديـانـت و انـسانيت قائل نيست ، چه اينكه اگر كسى چنين كند نه دين را شناخته است و نه از انسانيت بويى برده است !
چـنـيـن انـسـانـى در سلوك عرفانى اش نيز پس از سفر از خلق به حق ، در معراج حق متوقف نـمـى شـود، بـلكـه دوبـاره بـراى هـدايـت مـردم بـه حـق بـه جـهـان نـاسـوتـى بـازمـى گـردد. بـا درد و رنـج مـردم شـريـك مـى شـود تـا آنـجـا كـه چـون رسول خدا(ص ) به شهادت قرآن ، از غم ايمان مردم تا سر حد جان دادن پيش ‍ مى رود:
فلعَلّك باخع نفسك على آثارهم اِنْ لم يؤ منوا بهذا الحديث اسفاً. (كهف / 6)
اى رسـول گويا نزديك است كه اگر امت به قرآن ايمان نياورند، خود را از شدت حزن و تاءسف براى آنان هلاك سازى !

7. آزادگى :

انـسـان آزاده اسـارت نـدارد، زنـجـيـرهـاى هـوا و هـوس را از گـردنـش بـرداشـتـه اسـت ، عـقـل و انـديـشـه اش در بـنـد وهـم و گـمـان هـاى نـابـجـا گـرفـتـار نـيـسـت . عـنـان عـقـل را از دسـت شـهوت ربوده است . عقال عقل را بر گردن و پاى نفسانيّت بسته است . او حـقـيـقـتـاً خـود را آزاد كـرده و بـه آزادى رسـيـده اسـت ، آزادى انـسـانـى و معقول ، آزادى خدايى .
در مـنظر انسان آزاده ، آزادى حيوانى و ولنگارى اخلاقى كه بعضى بر آن نام آزادى نهاده اند، مترادف با اسارت انسان است كه نتيجه آن پذيرش استبداد و استعمار و استكبار و سر نهادن در آستان طاغوتيان است .
كـرامـت انـسـان بـه آن اسـت كـه در پـرتـو نـور وحـى و عـقـل كـه حـجـت بـيـرونـى و درونـى خـداونـد هـسـتـنـد، نـفـس خـود را قـدم بـه قـدم بـه قـله كمال رهنمون سازد و در فضاى نورانى آزادى انسانى از حيات طيّبه برخوردار شود.

8. عدالت خواهى :

رسول خدا(ص ) مى فرمايد: مـَنْ صـاحـب النـاس بـالذى يـحـبُّ اَنْ يـصـاحـبـوه كـان عـدلاً.
هـر كـس بـا مـردم چـنـان رفـتـار كـنـد كـه دوسـت دارد آنـان بـا او رفـتـار كـنـنـد، عادل است .
انـسان كريم آنچه را كه بر خود نمى پسندد بر ديگران نيز نمى پسندد. او به فرموده پـيامبر گرامى اسلام (ص ) از كسانى است كه به مردم ستم نمى كند، دروغ نمى گويد، بـه وعـده خـود عـمل مى كند، مروّتش كامل و عدالتش آشكار است . كـرامـت انـسان به آن است كه حق هر صاحب حقّى را ادا كند، هر چيز را در جايگاه خودش قرار دهـد، مـحرومان و مستضعفان را دريابد و خود را در پيروى از انبياء الهى بويژه خاتم آنان بر پا دارنده قسط و عدل سازد:
ولقـد ارسـلنـا رسلنا بالبيّنات وانزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناسُ بالقسط. (حديد/25)
و هـمـانـا مـا پـيـامـبـران خـود را بـا ادلّه و مـعـجـزات فـرسـتاديم و برايشان كتاب و ميزان عدل نازل كرديم تا مردم قسط را بر پا دارند.

9. مقام صفوة اللهى :

انـسـان ايـن ليـاقـت را دارد كـه بـه مـقام خلوص ، تعبد محض خداوند، صاف و ناب شدن و عصاره همه انسان ها درآيد. صفوه و مجتباى الهى شود؛ چنان كه انبياء بزرگ چنين بودند:
اِنّ اللّه اصـطـفـى آدَمَ و نـوحـاً و آلَ ابـراهـيـمَ و آل عـمـرانَ عـلى العـالمـيـن . (آل عمران / 33)
خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را در ميان جهانيان برگزيد.
صـفـوه بـودن يـعـنـى چـه ؟ و خـداوند از چه نظر اينها را انتخاب كرده و از چه نظر اينها صـاف شـده و مـنـزّه از تـيـرگـى و تـاريـكى اند؟ نقص هواپرستى و عيب هوامدارى ، مايه تـيـرگـى اسـت و كـسـى كـه منزه از آن نقص و اين عيب باشد، مبرّا از لوث تيرگى است و مـصـطفى خواهد بود. بر همين اساس است كه پيامبر اعظم (ص )، محمد بن عبداللّه صفوة الله و مصطفاى الهى است .

10. دريافت سلام الهى و مقام دارالسّلامى :

خـداونـد انـسـان هـا را به دارالسلام دعوت مى كند: واللّهُ يدعوا الى دار السَّلام . (يونس / 25)
انـسـان مـؤ مـن و صابر شايستگى آن را دارد كه سلام خداوند و ملائكه را نصيب خود كند و به مقام بزرگ سلامت و امن برسد. از جمله اين شايستگان بزرگ حضرت نوح است :
سلامٌ على نوحٍ فى العالمين . (صافات / 79)
خـداوند همچنين بر بسيارى از انبياء خود در قرآن سلام مى كند، ابراهيم (ع )، موسى (ع )، هارون (ع ) و اِل ياسين .
و البته در اين ميان جايگاه نبى اعظم (ص )، بسيار برجسته است :
خـدا و فـرشـتـگـانـش بـر پـيـامـبـر صـلوات و درود مـى فـرسـتـنـد. شـمـا هـم اى اهـل ايـمـان بـر او صـلوات و درود بـفـرسـتـيـد و بـا تـعـظـيـم و اجلال بر او سلام گوييد.
شايسته بيان است كه سلام و صلوات الهى اختصاص به انبياء ندارد بلكه همه صاحبان عقل (اولوا الالباب ) و مؤ منان به حق را شامل است .
خـردمـندانى كه به عهد خدا وفا مى كنند، پيمان حق را نمى شكنند. آنچه خداوند امر به آن كـرده اطـاعـت مـى كـنند، خدا ترسند، از سختى حساب انديشناكند، در طلب رضاى خدا صبر پيشه مى كنند، نماز بر پاى مى دارند، پنهان و آشكار انفاق مى كنند، بدى را با خوبى جواب مى دهند، اين خوش عاقبتان را در بهشت هاى عَدْن ، فرشتگان از هر درى وارد مى شوند و بر آنان سلام و تهنيت مى فرستند.
شايد پرسيده شود كه اثر و فائده سلام و صلوات خدا و ملائكه بر انسان كريم چيست ؟ قرآن كريم به زيبايى چنين پاسخ مى دهد:
هـُو الّذى يـُصـلّى عـليـكـم و مـلائكـتـُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظّلماتِ الى النّورِ و كان بالمؤ منينَ رحيماً. (احزاب / 43)
اوست خدايى كه هم خود و هم فرشتگانش بر شما درود مى فرستند تا شما را از تاريكى هـا بـيـرون آورده بـه عـالم نـور بـرسـانـنـد و او بـر اهل ايمان مهربان است .
در ميان انسان هاى شايسته از جمله كسانى كه به مقام سلام الهى و دارالسّلامى رسيده اند، شهداء هستند، رسول خدا(ص ) در آغاز هر سال كنار قبور شهداى مدينه و شهداى اُحُد حضور مى يافتند و خطاب به آنان مى فرمودند:اَلسَّلامُ عليكم بِما صَبَرْتُمْ.

11. برنتافتن خويشتن مالكى :

چنين انسان شايسته اى ، از آنجا كه خداوند را مالك خود مى داند، خود را مجاز نمى داند كه هر نوع تصرفى در ملك وجود خويش داشته باشد. او خودخواه نيست ، خداخواه است ، خدايش هـستى بخش جهان است نه هوا و هوسش . هر نوع تصرف در وجود خود را در چارچوب شرع به انجام مى رساند.

12. دين محورى :

او سخت دين باور و دين ياور است ، دينش تشريفاتى ، سليقه اى و محدود به مناسك نيست . او ديـن را بـه رابـطـه اى شـخـصى و دلخواهانه با خدا، فرونمى كاهد، دين او فردى ، اجـتـمـاعى ، سياسى ، اقتصادى ، فرهنگى ، نظامى و جامع الاطراف و ابعاد است . او از دين عـبـور نـمى كند با دين عبور مى كند، با دين خود را در مكانتى والا و مكانى بالا مى يابد، عـبـور از ديـن بـرايش هراس انگيز است . چون نتيجه اش سقوط از قله افتخار نزديكى به خدا به دره وحشتناك بى خدايى است .

13. در پى دين ناب بودن :

انـسـان صـاحـب كـرامـت ، در پـى خـلوص اسـت ، التـقـاط، انفعال و تحجر را نمى پسندد، خرافات در دين او راه ندارد.

14. اصلاح گرى :

انسان صاحب كرامت ، مصلح و اصلاح گر است . اصلاح طلبى او اصولى است نه سطحى و شكلى . اصلاح طلبى او بر اساس دستور شرع است نه افكار ناقص بشرى . الگوى اصـلاح چـنـيـن انـسـانـى رسـول اعـظـم (ص ) اسـت چـون : لقـد كـان لكـم فـى رسول اللّه اسوة حسنةٌ. (احزاب / 21)
سـالار شهيدان ، امام حسين (ع ) كه كرامت او به هيچ وجه ذره اى اجازه ذلّت پذيرى نمى داد فـلسـفـه قـيـام خـود را اصـلاح طـلبـى يـعـنـى امـر بـه مـعـروف و نـهـى از مـنـكـر و عمل به سيره پيامبر(ص ) و امام على (ع ) معرفى مى كند.

15. عقلانى ـ غريزى بودن

انـسـان صـاحـب كـرامـت يـك مـوجـود عـقـلانـى ـ غـريـزى اسـت . نـه بـه عـقـل تـنـهـا تـعـريـف مـى شـود، و نـه بـه غـريـزه تـنـهـا. هـم عـقل او فعّال است و هم غريزه اش ، و البته هيچ يك را منقطع از وحى نمى خواهد. در نگاه او عـقـل بـى وحـى نـاقـص است و غريزه بدون كنترل عقلانى و شرعى اسبى است سركش كه صـاحـبـش را بـه سـقـوط مى كشاند. فضيلت انسان در آن است كه عنان غريزه اش ‍ در دست عـقل و وحى باشد. وحى و عقل در وجودش حضورى حداكثرى داشته باشند و غريزه و عاطفه وجـودى ضـرورى و اعـتـدالى . او زنـدانى سراى طبيعت نيست تا توان گذر به كوى حقيقت نـداشـتـه بـاشـد، اسـيـر پـوسته نيست تا نتواند هسته را درك كند، تفسير او از شريعت ، طريقت ، حقيقت ، فضيلت ، عدالت و كرامت صرفاً مادى و غريزى نيست .

16. برنتافتنِ نسبيت اخلاقى :

انـسـان صـاحـب كـرامـت نـسـبـيـّت اخـلاقـى را بـرنـمـى تـابـد. فـضـايـل و رذايـل اخـلاقـى بـراى او مـعـنـاى روشـنـى دارنـد نـه ايـنـكـه تـابـع تـاءويـل هـا، قـرائت هـا و تـفـسـيـرهـاى بـرخـاسـتـه از نـفـس امـاره بـاشـنـد. نـزد او حـق و بـاطـل و حـسـن و قـبـح داراى مـعـيـار و مـلاك انـد و چـنـيـن نـيـسـت كـه تـابـع تـفـسـيـرهـا و تاءويل ها و قرائت ها باشند.

17. حسابگرى :

انسان صاحب كرامت ، حسابگر است . حسابگرى او البته تنها به حوزه ماديات محدود نيست ، مـاده و مـعـنـا و دنـيـا و عُقبى را شامل است . جامع نگر است ، در هر موضوعى هر دو سود را محاسبه مى كند و پس آنگاه تصميم به عمل مى گيرد. به حس و لذّت و سودى كه در ماديت مـنـحـصـر اسـت ، اصالت نمى دهد. روشن است او در حسابگرى اش لذت و سود و احساس را تعطيل نكرده ، از آن ها در چارچوب شرع بهره مى گيرد.
كـوتـاه سـخـن ايـنكه كرامت انسان به برخوردارى از تقوا و اخلاق عظيم است . آن چنان كه خـداونـد دربـاره رسـول اعـظـم (ص ) شـهـادت مـى دهـد، امـام صـادق (ع ) دربـاره رسول خدا مى فرمايد: اِنّ الله عـزّوجـلّ ادّب نـبـيَّهُ فـَاَحـْسـَنَ اَدَبـَهُ فـَلَمـّا اَكـْمـَلَ له الادبَ قـالَ ((اِنـّكَ لَعـلى خـُلُقـٍ عـظـيـمٍ.)) ثـم فـَوضَّ اليـه امـر الديـن والامـّةِ ليـسـوسَ عـبـادَهـُ فـقـال عـزّوجـلّ ((مـا آتـاكـم الرسـولُ فـخذوهُ و ما نهاكم عَنْهُ فانتهوا.)) و اِنَّ رسـول اللّه صـلى اللّه عليه و آله كان مسَّدداً موفّقاً مُؤ يّداً بروح القدس لا يـَزِلُّ و لا يـُخـطـِىُ فـى شـى ءٍ مـِمـّا يـسـوسُ بـه الْخـَلْقَ فـَتـَاءدّب بـآداب اللّه .
هـمـانـا خـداى بـزرگ پـيـامـبـرش را تـربـيت كرد. پس ادبش را نيكو نمود و چون تربيتش كـامل شد، فرمود: ((تو صاحب اخلاق بزرگى هستى )). سپس سرپرستى دين و امت را به او تفويض كرد تا بندگانش ‍ را اداره كند. بر اين اساس خداوند به مردم دستور داد: ((هر آنچه پيامبر(ص ) شما را بدان امر كرد انجام دهيد و از هر چه نهى فرمود خوددارى كنيد.)) هـمـانـا رسـول خـدا استوار، موفق و مؤ يد به روح القدس بود و هرگز در هيچ بخشى از اداره امور مردم خطا و اشتباه نمى كرد چون پرورش يافته به آداب الهى بود.
بـراى حسن ختام ، زيباتر، رساتر و خوش تر از سخن خدا كه بر زبان مبارك رسولش ‍ جارى شد، چه مى توان گفت ، آنجا كه فرمود:
اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عنداللّهِ اتقاكم . (حجرات / 13)همانا گرامى ترين شما نزد خدا باتقواترين شماست .

نتيجه گيرى

در ايـن مـقـاله پـرسـش ما معطوف به نگاه رسول اعظم (ص ) درباره كرامت انسان بود. در پـى آن بـوديـم تـا بـبـيـنـيـم كـه آيـا انـسـان در مـنـظـر رسـول خدا صاحب كرامت است يا نه ؟ و اگر جواب مثبت است كرامت او به چيست ؟ با الهام از آيات قرآن كريم و روايات محمدى (ص ) به نتايج زير دست يافتيم :
1. انـسـان در نـزد خـدا و رسـول از كـرامـت بـالقـوه و بالفعل برخوردار است .
2. در نگاه نبى اعظم (ص )، هيچ موجودى در نزد خدا چون انسان از كرامت برخوردار نيست . اين امتياز ويژه را حتى ملائكه مقرّب نيز ندارند.
3. كـرامـت انـسـان ، البـتـه كـرامتى مشروط است . چنين نيست كه هر بشرى با هر انديشه ، گـرايـش و عملى صاحب كرامت باشد. انسان هواپرست نه تنها كرامت ندارد بلكه از حيوان هم گمراه تر است .
4. كرامت انسان در منظر رسول خدا(ص )، به جانشينى خدا، پيشوايى به حق مردم ، رسيدن بـه مقام ولى اللهى و اسم اعظم ، توحيد، عبوديت الله و اجتناب از طاغوت ، خودشناسى ، انسانيّت ، آزادگى ، عدالت خواهى ، صفوة اللهى ، دريافت سلام الهى و مقام دارالسّلامى ، خـدا مـالكى ، دين محورى ، خلوص دينى ، اصلاح گرى ، عقلانيت ، نفى نسبيّت اخلاقى ، حـسـابـگـرى تـواءمـان مادى و معنوى و بالاخره برخوردارى از ادب ، تربيت الهى و اخلاق عظيم است .
5. بـا تـوجـه بـه حـرمـت و كـرامـت والاى انـسـان نـزد خـداونـد و رسـول اعـظـم (ص )، بـا اطاعت از آنان ، جان و مال و حيثيت و حرمت همه انسان ها اعم از زن و مـرد را پـاس داريـم و حـقـوق هـمـه انسان ها از هر قوم ، نژاد، رنگ ، زبان دين و مذهب را در ابـعـاد مـختلف انسانى ، سياسى ، اجتماعى ، فرهنگى و اقتصادى در چارچوب خواست خدا و براساس عدالت به رسميت بشناسيم و در عمل براى ارتقاى كرامت انسان ها بكوشيم .
پى نوشتها در دفتر فصلنامه موجود است.
.......................................................................................
منبع: فصلنامه حصون، شماره 9
 شنبه 29 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 303]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن